جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

‫اين نوشتار به راهکارهاي تحقّق عدالت اجتماعي در جامعه اسلامي با تأکيد بر نمونه افغانستان و توجه به ويژگي‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اجتماعي اين کشور مي‌پردازد و موانع تحقّق عدالت در ابعاد مختلف را تبيين مي‌سازد. پژوهش حاضردر سه فصل تدوين شده است. فصل اول مفاهيم و مباحث نظري موضوع تحقيق، عدالت از ديدگاه فلاسفه غربي، اسلامي و فقها، شاخصه‌هاي مهمّ عدالت، انواع عدالت اجتماعي و آثار و برکات تحقّق آن در جامعه اسلامي اختصاص دارد. نگارنده در فصل دوم موانع تحقّق عدالت اجتماعي را ارزيابي مي‌کند؛ به اين صورت که ابتدا موانع سياسي، مانندِ سياستِ فريب از سوي دولت‌ها، سلطه‌گري اجانب، استبداد حاکمان، تبعيض و وجود شکاف‌هاي عميق طبقاتي و تعارض نژادي را تبيين مي‌سازد. سپس موانع فرهنگي همچون: ضعيف بودن افکار و انديشه‌هاي قومي، نژادي، زباني و ناهمگوني فرهنگي در جامعه را عامل عقب‌ماندگي وتحقّق نيافتن عدالت بر مي‌شمارد. آن گاه در قالب موانع اقتصادي، علل تحت فشار قرار گرفتن اقلّيت‌هاي محروم جامعه و تضييع حقوق آنان را از لِحاظ اقتصادي و تأمين حدّاقل معيشت بررسي مي‌کند. فصل سوم به راهکارهاي تحقّق عدالت اجتماعي از لِحاظ سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي اختصاص دارد. اِحياء هويت ملي، اصلاحات همه جانبه، آزادي سياسي در چارچوب قانون اساسي کشور و تقسيمات کشوري به طور عادلانه را آن گونه که امکانات مملکت در ميان همه گروه‌ها به صورت يکسان تقسيم شده ومناطق مرّفه و محروم وجود نداشته، از راهکارهاي سياسي تحقّق عدالت اجتماعي برمي شمارد. وي در ادامه به راهکارهاي فرهنگي تحقّق عدالت اجتماعي اشاره کرده ومعتقد است بايد نوعي هماهنگي و همگوني فرهنگي در جامعه پديد آيد و فرهنگ‌هاي گوناگون در قالب واحد گرد هم آيند و همديگر را درک و تحمّل نمايند. وي همچنين توسعه علم وعلم‌محوري در جامعه را يک عامل مهمّ فرهنگي براي تحقّق عدالت اجتماعي معرفي مي‌کند. راهکارهاي اقتصادي تحقق عدالت اجتماعي، مانندِ توزيع عادلانه درآمدهاي عمومي و صرفه جويي در اداره هاي دولتي، از مباحث پاياني اين نوشتارمحسوب مي‌شود. نويسنده با توجه به بافت فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي کشور افغانستان، تحقّق موضوعات و راهکارهاي مذبور را در اين کشور بررسي کرده است.