جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1287
نسخ آیات قرآن در مکتب اهل بیت ( علیهم السلام)
نویسنده:
موسی آذرنیوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف- موضوع و طرح مسأله: با توجّه به اهمیّت مبحث ناسخ و منسوخ در قانون‌گذاری و استنباط مسائل شرعی از قرآن کریم و سنّت و محوریّت کلمات معصومین (علیهم السّلام) در شرح و تبیین و تفسیر قرآن و از طرفی مغفول واقع‌شدن اهل‌بیت (علیهم السّلام) در این‌گونه مسائل، بررسی «نسخ آیات قرآن در مکتب اهل بیت (علیهم السّلام)» امری ضروری به نظر می‌رسد.هدف این کار تحقیقی، بررسی دیدگاه معصومین (علیهم السّلام) در مورد نسخ آیات قران و اهمیّت این مبحث در منظومه روایی شیعه می‌باشد.ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری بر منابع، چارچوب نظری، پرسش‌ها و فرضیه‌ها: کتب روایی و تفاسیر روایی شیعه مهم‌ترین منبع مورد استفاده در نگارش این پایان نامه بود. این تحقیق بر مبنای دو سوال اساسی استوار است:?- روایات منقوله از معصومین (علیهم السّلام) در مقوله اصل نسخ و مصادیق آن از جهت سندی در چه مرتبه‌ای از اعتبار قرار دارند؟?- از جهت دلالت و فقه الحدیث، این روایات چه مقدار بر نسخ مصطلح امروزی در علوم قرآنی منطبق هستند؟در پی این سوالات فرضیه‌هایی نیز مطرح شد که عبارت‌اند از: ?- نسخ به معنای مصطلح علوم قرآنی، در روایات اهل‌بیت (علیهم السّلام) نیز دیده می‌شود. گرچه اکثر روایات این مسأله از جهت سندی دچار ضعف هستند امّا تراکم احادیث ضعیف در مورد واحد می‌تواند اثبات‌کننده این فرضیه باشد.?- روایات وارده در زمینه گزارش موارد و مصادیق نسخ آیات قرآن، اکثراً دچار ضعف سندی هستند.بعد از پیدایش سوالات و طرح فرضیه‌ها به‌منظور بررسی صحت فرضیه‌ها، روایات مرتبط با نسخ از منابع روایی و تفسیری شیعه جمع‌آوری شد و با استفاده از منابع معتبر علم رجال و درایه مورد بررسی قرار گرفت.پ- روش تحقیق: برای نگارش پایان‌نامه از روش تحقیق توصیفی و برای جمع‌آوری مطالب از روش کتاب‌خانه‌ای استفاده شد. ابتدا با مراجعه به کتب فیش‌برداری صورت گرفت و سپس مطالب جمع‌بندی و دسته‌بندی شد.ت- یافته‌های تحقیق: اکثر روایات بررسی‌شده در زمینه اصل و مصادیق نسخ در ناحیه سند دچار ضعف هستند و در ناحیه دلالت نیز می‌توان نسخ به‌اصطلاح امروزی علوم قرآنی را به روشنی در این روایات دید.ث- نتیجه‌گیری و پیشنهاد‌ها: مبحث نسخ از منظر اهل‌بیت (علیهم السّلام) دارای اهمیّت فراوانی است به گونه‌ای که هر کس در زمینه علوم دینی مرجعیّتی دارد (فقها، قضات، مفسّر ین و ...) باید در ابتدا مبنای خود را در این زمینه تنقیح نماید که در غیر این صورت خود و سایرین را به هلاکت می‌افکند. روایات این مبحث اکثراً دچار ضعف سندی هستند که البته تراکم روایات ضعیف می‌تواند اطمینان آفرین باشد.پیشنهاد می‌شود در مورد مبحث نسخ و تأثیر موضع‌گیری‌ها و ارشادات معصومین (علیهم السّلام) بر رفتار پیروان مکتب اهل‌بیت (علیهم السّلام) از فقها و مفسّر ین تحقیقات مستقلی صورت پذیرد به گونه‌ای که در این بررسی‌ها محوریّت کلمات اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) عنصر اساسی باشد.
تأثیر کتاب «الایضاح فی الخیر المحض» در اندیشه فلسفی فیلسوفان مسلمان سده‌های نخست (تا انتهای قرن پنجم)
نویسنده:
معصومه صبورمقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب «خیر المحض» که خلاصه ای از کتاب «مبادی الهیات» پروکلس است، در اواخر قرندوم به عربی ترجمه شد. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا تأثیرات این کتاب بر آثار فیلسوفان سده های نخست نظیر کندی، فارابی، ابوالحسن عامری و ابن سینا تبیین شود. تا بدین ترتیب بتوانیم یکی از منابع فکری این فیلسوفان مهم را بازشناسیم. تمام مباحث مطرح شده در کتاب «خیر المحض» را می توان به سه موضوع اصلیعلت اولی، عقل و نفس تقسیم کرد؛ به همین دلیل هم تمام فصول این پایان نامه در قالب این سه موضوع تنظیم شده است و مطالب مشابه به صورت زیر مجموعه های این سه موضوع آورده شده است. کتاب «خیر المحض» به طور کلی به مباحثی همچون خیر محض، استغنا و فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع یعنی انیت، عقل، خصوصیات و مراتب آن، نفس، خصوصیات و مراتب آن و تقسیم موجودات بر مبنای دهر می پردازد. که فیلسوفان اسلامی غیر از کندی در مسائلی چون استغنا و تمامیت یا فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع، وحدت و بساطت عقل و تجرد آن از ماده، نفس و اینکه به اجرام سماوی حرکت می بخشد و این حرکت مستدیر است با پروکلس توافق نظر دارند. در بررسی انجام شده، با توجه به تشابه عبارات در برخی از آثار فیلسوفان مسلمان، تأثیر کتاب «خیر المحض» بر آنها آشکار می شود.
مفاهیم الهیاتی در مسیحیت
نویسنده:
جواد طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اهمیت تبیین مفاهیم الهیاتی در مسیحیت به عنوان یکی از ادیان بزرگ جهان و همچنین لزوم بهره-گیری از آن در عرصۀ مطالعات تطبیقی در زمینۀ مفاهیم الهیاتی بر کسی پوشیده نیست. پایان‌نامۀ حاضر را شاید بتوان مدخلی دانست برای ورود به قلمرو مضامین الهیاتی. در فصل نخست این اثر یک بررسی اجمالی از تاریخ الهیات مسیحی با رعایت تقدم و تأخر زمانی بعمل آمده است و در هر کجا که با عاملی مواجه شده‌ام که باعث ایجاد برخی مفاهیم الهیاتی جدید شده و یا چرخشی در معنای مفاهیم پیشین به وجود آورده، در حد بضاعت علمی و مطالعاتی آنرا مختصراً شرح داده‌ام. در مقدمه، توضیحی در باب یونانی‌مآبی آمده که نشان می‌دهد کمی پیش از آغاز مسیحیت، یونانی‌مآبی سبب شد بسیاری از مفاهیم از فرهنگ و فلسفۀ یونانی به عالم یهود راه یابند و از آنجا راه خود را به سوی مسیحیت هموار ساخته و الهیات مسیحی را نیز دستخوش تغییر کنند چنانکه امروزه محققان بر این باورند که اناجیل به زبان یونانی به نگارش درآمده‌اند.در فصل اول، توضیحی در باب متفکران مسیحی آمده است، از خود عیسی(ع) گرفته تا آباء کلیسا و پدران رسول و عالمان الهیات و غیره. علاوه بر این در باب شکل‌گیری مسیحیت رسمی، نگارش اناجیل، و آغاز راست‌کیشی مسیحی، اعتقادنامه‌ها، مجادلات و شوراها نیز توضیحاتی را می‌توان در آن یافت. برخی از مفاهیم و مضامین و اصطلاحات مهم هم توضیح داده شده‌اند. به ترتیب تاریخی، برخی قرون میلادی را که احساس می‌شود اتفاقات الهیاتی مهمی در آنها رخ داده شرح داده‌ام. اشاره‌ای به قرون وسطی و این امر که فلسفه را خادمۀ الهیات می‌دانستند شده و به مناسبت، در باب فِرَق انحرافی و آنچه مسیحیت راست‌کیش آنرا بدعت می‌نامد مباحثی مطرح شده است. پس از قرون وسطی نوبت به عصر نوزایی می‌رسد که به آن اشاره شده و نیز در باب نوزایی میسحی و نهضت اصلاح دینی مطالبی آمده است. بعد از دورۀ نوزایی عصر جدید آغاز می‌شود که در آن به فلاسفه و عالمان الهیاتی جدید و فرق الهیاتی نوظهور و نقش آنها در شکل‌گیری مباحث الهیاتی اشاره شده است. در انتهای این فصل کتابنامه آنرا آورده‌ام.در فصل دوم، کتاب «راهنمای اصطلاحات الهیاتی» نوشتۀ ون آستن هاروی از انگلیسی به فارسی ترجمه شده که در آن حدود 350 اصطلاح و مفهوم الهیاتی توضیح داده شده است. در آخر پایان‌نامه و در قسمت ضمیمه و پیوست شمار زیادی از اشخاص و عالمان الهیات را که در کتاب آقای هاروی بدون توضیح رها شده بودند معرفی کردم. بعد از اینها هم کتابنامه، واژه‌نامه و نمایه آمده است.
معرفت‌شناسی و متافیزیک دینداری بایرون و شلی: تجربه‌گرایی لاک و هیوم در برابر ایده‌آلیسم فیشته و شلینگ
نویسنده:
محمدرضا گلشنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فردریش انگلس زمانی گفت «شلی، نابغه، پیامبر، شلی، و بایرون با نکته سنجی درخشانش و طنز گزنده اش بر جامعه حاضر ما بیشترین خواننده ‏های خودرا در میان طبقه پرولتاریا یافته اند. طبقه بورژوا تنها نسخه های یا ابتر یا نسخه های خانوادگی که به تناسب اخلاقیات ریاکارانه ی روز سانسور شده اند یافته است.»(247) این نقطه نظر از دو جهت شاخص است چراکه این ستایش از جانب فیلسوفی بیان شده که عدم اهتمام او به مسائل ماورائی بر کسی پوشیده نیست. این یکی از دلایلی بود که این پایان نامه را برآن داشت تا در مورد معرفت شناسی و متافیزیک در مورد این دو شاعر به تحقیق بپردازد. البته امیید است تا این کار متفاوت از کارهایی که تا کنون در مورد این دو انجام شده به پایان برسانم. این پایان نامه بایرون و شلی در خلا مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه چنین می پندارد که آنها حاصل برخورد دو مکتب فکری بزرگ که میراث دینی و فلسفی زندگی غرب را شکل داده اند، بوده اند. یکی از آن دو تجربه گرایی انگلیسی است که تقریباً می تواند گفت با بکن آغاز و در راسل به اوج خود رسید. دیگری ایده‏آلیسم پساکانتی یا ایده‏آلیسم آلمانیست. اوج شکوفایی تجربه گرایی انگلیسی که بنیانهای تفکر دینی را از طریق معرفت شناسی منهدم کرد در نیمه اول قرن هجدهم در آثار تجربه گرایان شاخصی چون جان لاک، جرج برکلی و دیوید هیوم به چشم می خورد. از میان این متفکرین آثار لاک و هیوم مد نظر نگارنده است. دهه آخر قرن هجدهم در آلمان دوره بلوای فلسفی بود. پس از اینکه کانت بنیان های داگماتیسم متافیزیک را از طریق کتاب "سنجش خرد ناب" به لرزه در آورد، متفکرین و دانشوران مختلف از زوایای گوناگون به او حمله کردند. از آنجا که به نظر می رسید او این رسالت را ناتمام گزارده بود، نیاز به یک تمام کننده احساس می شد. این بود که گروهی از متفکرین از جمله فیشته، شلینگ و هگل برخود دانستند که رسالت نا تمام وی را به انجام برسانند که بدان ها ایدآلیست های آلمانی نیز گفته می شود. از میان آنها فیشته و شلینگ مد نظر نگارنده هستند.
علم معنویت مدار از دیدگاه قرآن
نویسنده:
روح‌الله ابراهیم نجف‌آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم معنويت مدار با روش اسنادي و کتابخانه اي در پي يافتن اهداف، روشها، موضوعات، قلمرو و به طور کلي همه‏ي ابعاد و ارکان علمي است که بر پايه‏ي نگرش وحياني و جهانبيني الهي فراچنگ مي آيد. دانشمندان دين مداري چون علامه طباطبايي(ره) گرچه در تبيين معارف قرآن کريم ازعلم تجربي استفاده نموده اند، از سوي ديگر علم در قرآن را عبارت از معرفت خداوند متعال مي دانند. حقيقت اين است که قرآن گرچه به نظر در عالم طبيعت با ابزار حس دعوت نموده اما حس را تنها يکي از ابزار نظر به عالم مي داند که اين نظر به عالم طبيعت در لفافه‏ي کلماتي چون‌ »فانظروا» هدفمند گرديده و به سوي معرفت به خداوند متعال گسيل مي گردد، که «اولوا الالباب» در آن وادي قدم مي نهند.قرآن به ابعاد و ارکانِ ژرف و عميقي از علم پرداخته که پژوهشگراني ژرف انديش را به سوي خود مي طلبد.در نگاه «علم معنويت مدار»، «علم» و «دين» نه تنها در تعارض نيستند، بلکه به جاي سازگاري که معمولاً در نظرات برخي دانشمندان مطرح است، داراي «وحدت» هستند. اصلاً ميان علم و دين در عالم حقيقت جدايي وجود ندارد تا نوبت به بررسي نظراتي چون تعارض، تکامل، جدايي و تداخل برسد.رويکردهاي فرد محور، هدف محور، مسئله محور، موضوع محور و مبنا گرا نيز در همين مسير قابل نقد است چرا که مبناي همه مبتني بر پذيرش اصل اوليه‏ي جدايي است که البته با حوادث تاريخي چون رنسانس و اشتباهات و خبط و خطاهاي آن دوران به منصه‏ي ظهور رسيد و در طول تاريخ و پس از طرح اين نظرات توسط برخي انديشمندان تثبيت گرديد.اسلام دانشمندان و علم را ستايش مي کند و آيات قرآن و روايات و نيز تمدن اسلامي در طول تاريخ اثباتي عملي بر اين مدعاست.اين رساله پس از تلاشي مختصر و فشرده مبني بر نقد مباني تفکر و سير تاريخي تفکر فلسفي غرب معتقد است که در سطور تاريخ تمدني که اکنون به طور ناقص ارائه گرديده، بايد به دنبال تمدن ديني يعني تمدني که برخاسته از آموزه هاي انبياء و اولياء الهي در آموزش مبادي و مباني علمي به مردم است بود.
تعامل پیامبر اسلام (ص) با اهل‌ کتاب در قرآن با تکیه بر تفسیر تاریخی
نویسنده:
حدیثه سلیمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پیامبر اسلام (ص) در طول عمر خویش با رفتارهای شایسته با پیروان ادیان دیگر به خصوص یهودیان و مسیحیان، شیوه‌هایی را در اختیار پیروان خویش قرار داد تا با تأسی از آنها، بتوانند در هر عصری در برخورد با هر شخصی حتی غیر پیروان کتب آسمانی پیش از قرآن، نمونه‌ای از انسانیت و الگوی نیکو راعرضه نمایند.با بررسی آیات قرآن، آشکار شد که اصطلاح اهل‌کتاب محوری‌ین اصطلاحی است که با کمک آن می‌توان چگونگی تعامل پیامبر (ص)با پیروان ادیان دیگر را تبیین نمود. مضاف بر آنکه اصطلاحات دیگری نیز در قرآن یافت شد که از نظر مصداق و مفهوم تا حد زیادی به اصطلاح اهل‌کتاب نزدیک می‌باشند و در برخی موارد در این زمینه با آن برابری دارند و افرادی که این اصطلاحات معرف آن می‌باشند، در تمام دوره نزول قرآن؛ یعنی هم در مکه و هم در مدینه حضور و با جامعه اسلام تعامل داشتند.سیره حضرت محمد (ص)در مواجهه با اهل‌کتاب در طول عمر 23 ساله رسالتش با رعایت ترتیب زمانی نزول آیات و نیز شأن نزول آنها و با استفاده از تاریخ زندگانی آن حضرت (ص) نشان می‌دهد کهاهل‌کتاب در محیط مکه، عکس‌العمل چندانی از خود در برابر رسالت ایشان بروز ندادند و در نتیجه رفتارهای آن حضرت با آنها حالت نرم و تسامح به خود گرفته است. امّا بعد از هجرت پیامبر(ص)به مدینه شیوه‌‌های تعامل براساس رفتارهای خود اهل‌کتاب شکل دیگر به خود گرفت. یعنی اهل‌کتاب در مواجهه با اسلام، به دو دسته تقسیم شدند: گروهی مومن به آن و گروهی کافر به آن، و به این ترتیب بود که پیامبر (ص)متناسب با رفتار آنها با آنان رفتار می‌نمود و تمام رفتارهای ایشان با اهل‌کتاب؛ اعم از گفتگو، مباهله، تذکر به عواقب اعمال، مجادله احسن با آنها و حتی رها کردن آنها به حال خودشان و یا عدم دوستی با آنها، ناشی از اعمال و کردار آنها بوده است و در واقع شیوه‌های تعامل حضرت رسول(ص)با آنها، واکنشی است به رفتارهای آنها.
بررسی تاریخی خاندان پیامبران در قرآن و مقایسه آن با عهدین
نویسنده:
سیدروح‌اله شفیعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در ادیان ابراهیمی، پیامبران به‌عنوان آفریدگانی زمینی که دارندگان پیام‌های آسمانی هستند، جایگاهی بسیار والا دارند؛ گرچه سر بر آستان آسمان می‌سایند، امّا گام بر زمین می‌زنند، و با زمینیان می‌زیند. هم‌ازاین‌روی؛ چون همه‌ی زمینیان، در مردمان پیرامون خود، کسانی دارند که با ایشان در پیوند بستگی و خویشاوندی هستند. از همینجا، زمینه‌ی پیدایش چنین پژوهشی فراهم می‌گردد. از سویی، به‌عنوان یک مسلمان، می‌دانم که؛ در آیین اسلام و به‌نزد مسلمانان، خاندان پیامبر(ص) از جایگاه بسیار بالایی برخوردارند، و از سوی دیگر، می‌دانم که؛ اسلام یکی از سه دین ابراهیمی است؛ سه دینی که پیوندهای نزدیکی با هم دارند، و با همه‌ی ناهمگونی‌های کوچک و بزرگ، در بسیاری از آموزه‌های بنیادین، هم‌سانی‌های معنی‌دار بسیاری نیز دارند. پرسش از کشیده‌شدن یا نشدن دامنه‌ی این هم‌سانی‌ها به مفهوم و مصداق خاندان پیامبران ابراهیمی، و این‌که آیا چنین جایگاه و کارکردی، ویژه‌ی دین اسلام است یا امری مشترک میان ادیان ابراهیمی است؟، زمینه‌ی پیدایش این پژوهش است.ب: مبانی نظری(شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش‌ها و فرضیه‌ها): برپایه‌ی آموزه‌های متون محوری ادیان ابراهیمی؛ از دیدگاه مصداقی، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا ادیان ابراهیمی، بر مصداق‌های خاندان پیامبران، اشتراک دارند؟ آیا این سه دین، به کسانی‌که با پیامبران پیوند خویشاوندی دارند، به یک گونه می‌نگرند؟ کدام گونه از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی با پیامبران، از اهمّیت بیشتری برخوردار است؟ از دیدگاه مفهومی، آیا خاندان پیامبران دارای کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ای هستند؟ اگر آری؛ این جایگاه و کارکرد(ها) چیست؟ آیا با جایگاه و کارکرد خود پیامبران، همانند است؟ درباره‌ی این مفهوم، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، از این ویژگی‌ها و کارکردها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان برپایه‌ی آموزه‌های قرآن و کتاب‌مقدّس، به کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ی مشترکی میان خاندان پیامبران ادیان ابراهیمی باور داشت؟ هم‌سانی‌ها و ناهم‌سانی‌ها چیست؟ آیا در ساختار دستگاه اندیشه‌ی این ادیان، ریشه دارند؟ آیا این ویژگی‌ها و کارکردها، تنها به خاندان پیامبران اختصاص دارد، یا دیگران نیز از آنها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان از این رهگذر، گزاره‌های تازه‌ای درباره‌ی مبانی و نسبت‌های آموزه‌های بنیادین ادیان ابراهیمی، به‌دست داد؟ پیش‌پندار من در این پژوهش، مشترک‌دانستن مفهوم و مصداق خاندان پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن است. به‌دیگر سخن، در آغاز چنین می‌پندارم که؛ خاندان پیامبران در قرآن و کتاب‌مقدّس، از پیوندی نزدیک برخوردار هستند، و این مفهوم، در میان ادیان ابراهیمی مشترک است. همچنین، می‌پندارم که خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی ادیان ابراهیمی، دارای جایگاه و کارکردهای ویژه‌ای هستند، و جایگاه و کارکردهای پیامبران و خاندان آنان، از نسبت‌های معنی‌داری برخوردار است. نیز، می‌پندارم که؛ خاندان همه‌ی پیامبران، از چنین ویژگی‌ها و کارکردهایی برخوردار هستند؛ امّا دیگران را از ویژگی‌ها و کارکردهای اختصاصی خاندان پیامبران، بی‌بهره می‌پندارم. تلاش می‌کنم برپایه‌ی روش‌هایی که در بخش‌های آینده بازگو خواهم نمود، فرضیه‌ی خود را سنجیده، و آن را به‌سامان کنم.پ: روش تحقیق(شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه‌ی مورد تحقیق، نمونه‌گیری و روش‌های نمونه‌گیری،‌ ابزار اندازه‌گیری، نحوه‌ی اجرای آن، شیوه‌ی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها): این پژوهش، پس از معرّفی روش‌های تاریخی و تطبیقی، و الگوی نشانه‌شناختی بینامتنیت(Intertextuality)، به بررسی تطبیقی خاندان پیامبران در قرآن و عهدین می‌پردازد. در قرآن و کتاب‌مقدّس، به تعبیرهایی برمی‌خوریم که؛ از ترکیب دو واژه‌ای پدید می‌آیند، که یکی نشانگر نام یک پیامبر، و دیگری نشانگر گونه‌ای پیوند خویشاوندی است. خاندان پیامبران، یکی از بخش‌های برجسته‌ی گزارش‌های تاریخی کتاب‌مقدّس؛ به‌ویژه عهد قدیم را، پدید می‌آورد. این گزارش‌ها، گستره‌ی پهناوری از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی را دربرمی‌گیرند. بازتاب بخش‌هایی از این گزارش‌ها، در عهد جدید هم دیده می‌شود. قرآن نیز، بی‌آن‌که در بسیاری از نمونه‌ها همچون کتاب‌مقدّس؛ به بازگویی جزییات بپردازد، بر این حقیقت که؛ پیامبران نیز همچون دیگر انسان‌ها؛ دارای همسر و فرزند بوده‌اند، تأکید می‌کند.ت: یافته‌های تحقیق: ابراهیم(ع)، برجسته‌ترین پدر باواسطه‌ی پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، دست‌کم در شش نمونه(یعقوب(ع)، داود(ع)، سلیمان(ع)، زکریّا(ع)، یحیی(ع) و عیسی(ع))، به او به‌عنوان پدر باواسطه‌ی پیامبران، اشاره می‌کنند. چنین پیوندی، در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده نمی‌شود.قرآن و کتاب‌مقدّس، در بیشتر نمونه‌ها، از پدران بی‌واسطه‌ی پیامبران ابراهیمی، چهره‌ی نیکویی به‌دست می‌دهند. برجسته‌ترین نمونه‌ی منفی پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران، پدر ابراهیم(ع) است. قرآن و کتاب‌مقدّس، او را بت‌پرست می‌دانند. بدین‌ترتیب، ابراهیم(ع)، نمونه‌ی والای ایستادگی دربرابر پندارهای نادرست پدران(بت‌پرستی)، و آغاز یک راه نو(یگانه‌پرستی) است. بااین‌همه؛ دستگاه اندیشه‌ی اسلامی تلاش می‌کند، تا پدر ابراهیم(ع) را برکنار از این گناه، به‌شمار آورد. اوج پیوند پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، از ابراهیم(ع) تا یوسف(ع) دیده می‌شود. در این نمونه، با چهار نسل پیاپی از پدران و پسرانی برخورد می‌کنیم که همگی پیامبر هستند. چنین فشردگی‌ای هرگز تکرار نمی‌شود. بااین‌همه؛ نمی‌توان این نمونه را به‌معنی انتقال کارکردهای پیامبرانه از پدر به پسر، دانست. زیرا گرچه کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی ابراهیم(ع) سخن می‌گویند؛ امّا نشانه‌ای از کارکردهای مسئولیتی پیامبرانه‌ی اسحاق(ع) و یعقوب(ع)، در آنها دیده نمی‌شود. یوسف(ع) نیز در کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی پیامبرانه، برخوردار نیست. دیگر پیوند پدر-پسر میان دو پیامبر، در نمونه‌ی داود(ع) و سلیمان(ع) دیده می‌شود. این پیوند، در عهد قدیم و قرآن، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ امّا عهد جدید چندان به سلیمان نمی‌پردازد، و برای نشان‌دادن مسیحابودن عیسی(ع)، بر پیوند باواسطه‌ی او با داود(ع)، تأکید می‌نماید. زکریّا(ع) نیز در جایگاه پدر یحیی(ع)، چهره‌ی مثبتی در عهد جدید و قرآن دارد. هرچند؛ عهد جدید، بیشتر به الیزابت؛ و قرآن بیشتر به زکریّا(ع) می‌پردازند.کتاب‌مقدّس و قرآن، چندان به مادران پیامبران نمی‌پردازند. بااین‌همه؛ مادران پیامبران، همواره از چهره‌ی مثبتی برخوردارند. برای نمونه؛ قرآن، آمرزش‌خواهی نوح(ع) برای مادر خود را گزارش می‌کند. مادران پیامبران، ازبرای زاییدن آنان(الیزابت و مریم(س))، و تلاش برای زنده‌نگهداشتن آنان(یوکابد)، ستوده می‌شوند. بااین‌همه؛ نمی‌توان این کارکردهای همگانی را، برخوردار از معنی ویژه‌ی الاهیاتی به‌شمار آورد. امّا عهد قدیم، دست‌کم در سه نمونه(سارا، ربه‌کا و بت‌شبع)؛ نقش سرنوشت‌ساز رساندن کارکردهای پدران پیامبران به یکی از فرزندان‌شان را، برای آنان برمی‌شمارد. در نمونه‌ی راحیل و یوسف(ع) نیز، فرزندِ همسرِ دوست‌داشتنی یک پیامبر(یعقوب(ع))، از دیگر فرزندان او، برتر می‌شود. گرچه عهد جدید، برجستگی ویژه‌ای را برای مریم(س) برنمی‌شمارد. امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، رفته‌رفته جایگاه او را بالاتر می‌برد؛ کارکردهای عیسی(ع) را به او نیز گسترش می‌دهد، و حتّا در برخی خوانش‌ها؛ او را مادر خدا به‌شمار می‌آورد. قرآن، مریم(س) را بنده‌ی برگزیده‌ی خدا، و برترین زن جهان می‌خواند، امّا روا نمی‌دارد که؛ ویژگی‌های مانند دوشیزه‌زایی، زمینه‌ی پدیدآمدن پندارهای فراانسانی درباره‌ی او را فراهم آورند.برادران و خواهران پیامبران، از گونه‌های نه‌چندان مهمّ پیوندهای خویشاوندی آنان به‌شمار می‌روند. تنها پیوند برادری باواسطه با پیامبران، در نمونه‌ی یوسف(ع) و دیگر پسران یعقوب(ع) دیده می‌شود، که می‌توان آن را از گونه‌های کم‌یاب به‌شمار آورد. در این نمونه؛ برادران باواسطه‌ی یوسف(ع)، از آن روی که بر برادر خویش رشک می‌برند، از چهره‌ی مثبتی برخوردار نیستند. برادران بی‌واسطه‌ی عیسی(ع) نیز چهره‌ی چندان مثبتی ندارند، و در میان آنان؛ تنها یعقوب، به او ایمان می‌آورد، و از رسولان برجسته‌ی او می‌شود. بااین‌همه؛ یعقوب، از جانشینی عیسی(ع) بهره‌ای ندارد، و کارکرد معرفتی او نیز، به‌اندازه‌ی دیگر رسولان است. تنها نمونه‌ی مثبت پیوند برادری با پیامبران، میان موسی(ع) و هارون(ع) دیده می‌شود. در این نمونه؛ هارون(ع)، از برخی کارکردهای مسئولیتی و معرفتی، و همه‌ی کارکرد کهانتی موسی(ع) برخوردار می‌شود، و در یک موقعیّت(رفتن موسی(ع) به بالای کوه سینا)، نیز جانشین او می‌گردد. خواهر بی‌واسطه نیز، از دیگر گونه‌های کم‌یاب پیوندهای خویشاوندی پیامبران است، و تنها در نمونه‌ی مریم-موسی(ع) دیده می‌شود. این گونه، از اهمّیت چندانی برخوردار نیست.همسران پیامبران پیشاابراهیمی در قرآن و کتاب‌مقدّس، چهره‌ی چندان نیکویی ندارند. آنان به گناه آلوده می‌شوند، و ازبرای آن کیفر می‌شوند. کتاب‌مقدّس، بار گناه آدم(ع) را به‌دوش حوّا می‌افکند، امّا قرآن چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرد. چهره‌ی همسران پیامبران ابراهیمی، روشن و نیکوست؛ امّا کمبود بزرگی مانند نازایی، ویژگی برجسته‌ترین چهره‌های آنها(سارا، ربه‌کا، راحیل، الیزابت) است. کتاب‌مقدّس، کمبود فرزندنداشتن پیامبران را، به‌گردن همسران آنان می‌اندازد. گویی خودِ پیامبران، هرگز نابارور نبوده‌اند. همچنین، عهد قدیم از همسران غیراسرائیلی پیامبران ابراهیمی(هاجر، همسران سلیمان(ع))، چهره‌ای منفی به‌دست می‌دهد.فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن، از جایگاه الاهیاتی ویژه‌ای برخوردار هستند. در این میان؛ فرزندان بی‌واسطه‌ی پسر، همواره اهمّیت بیشتری نسبت به دختران دارند. برای نمونه؛ دختران آدم(ع)، لوط(ع) و یعقوب(ع)، اهمّیت چندانی ندارند. امّا این همه‌ی سخن نیست. گناه و چالش‌های درون‌خاندانی، دو ویژگی برجسته‌ی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران است. پسر آدم(ع)(قابیل) بر پسر دیگر او(هابیل) رشک می‌برد، با او می‌ستیزد، و دست خود را به خون او می‌آلاید. یکی از پسران نوح(ع)(حام/کنعان) گناه می‌کند و تباه و روسیاه می‌شود. چالش‌هایی میان پسران ابراهیم(ع)(بر سر وراثت)، و پسران اسحاق(ع)(بر سر برکت) درمی‌گیرد. پسران یعقوب(ع) نیز، بر برادرشان؛ یوسف(ع)، رشک می‌برند، و تلاش می‌کنند جان او را بگیرند، و با سرنوشت او بازی کنند. ازسوی دیگر؛ در برخی نمونه‌ها(ابراهیم(ع)، اسحاق(ع) و زکریّا(ع))، پیامبران، سال‌ها بی‌فرزند زندگی می‌کنند؛ امّا سرانجام خدا آنان را بارور، زنان‌شان را زایا و فرزندان‌شان را فراوان و نیکوکار می‌کند، و شگفت آن‌که؛ از این رهگذر، ادیانی پدید می‌آیند، که تا به امروز نیز، در طول و عرض تاریخ و جغرافیا، ادامه دارند. گویی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، بازتاب آفاقی و انفسی، و آیینه‌ی تمام‌نمای ستیز همواره‌ی نیکی و بدی در درون و برون آدمی هستند. امّا خدا، همواره به‌یاری فرزندان نیکوکار پیامبران می‌شتابد، و آنان را بر فرزندان گنه‌کار پیامبران، پیروز می‌گرداند. بدین‌ترتیب، از نگاه ادیان ابراهیمی؛ چیرگی فرجامین جهان، با نیروهای نیکی و راستی است.فرزندان باواسطه‌ی پیامبران، یکی از برجسته‌ترین گونه‌های پیوندهای خویشاوندی آنان هستند. مهمّ‌ترین ویژگی این پیوند، امکان استمرار تاریخی، و گسترش آن به همه‌ی پیروان پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، پیوند فرزند باواسطه با دو شخصیّت را، بسیار ارزش‌مند می‌دانند؛ ابراهیم(ع) و یعقوب(ع). عبرانیان و اعراب، همگی فرزندان باواسطه‌ی ابراهیم(ع) هستند. عهد جدید و قرآن تلاش می‌کنند، تا نسبت عیسی(ع) و محمد(ع) را به ابراهیم(ع) برسانند، و آنان را فرزندان باواسطه‌ی او بدانند. یهودیان، خود را فرزندان باواسطه‌ی یعقوب(ع) می‌دانند؛ نگاهی که در آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی آنان با خدا، و برتری نژادی آنان، ریشه دارد. عهد جدید و قرآن، این گونه پیوند را(چه با ابراهیم(ع) و چه با یعقوب(ع)) به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌دانند. عهد جدید، عیسی(ع) را فرزند باواسطه‌ی داود(ع) نیز می‌داند، امّا قرآن دراین‌باره خاموش است. در نمونه‌ی موسی(ع)، اهمّیت فرزندان باواسطه بیشتر روشن می‌شود. زیرا او از این گونه‌ی پیوندهای خویشاوندی، برخوردار نیست، و جایگاه کهانت موروثی او، به فرزندان و نوادگان هارون(ع) بخشیده می‌شود.برجسته‌ترین بازتاب پیوند فرزند مجازی با پیامبران، در چارچوب آموزه‌ی گناه نخستین؛ به خوانش دستگاه اندیشه‌ی مسیحی از پیوند انسان‌ها با آدم(ع)، و انتقال موروثی گناه او به فرزندان مجازی‌اش، بازمی‌گردد. قرآن، هرگز چنین آموزه‌ای را نمی‌پذیرد، و در دستگاه اندیشه‌ی یهودی نیز چنین دیدگاهی به‌چشم نمی‌خورد.پیوند برادران مجازی، در پیامبران ابراهیمی دیده نمی‌شود. این گونه پیوند خویشاوندی، تنها در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. عهد قدیم، پیوند برادری مجازی با پیامبران را به‌کار نمی‌برد، و حتّا در برخی نمونه‌ها(لوط(ع))، آن را انکار می‌کند. این رویکرد، یکی از روشن‌ترین بازتاب‌های آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی خدا با نژاد یهود، و برتری نژادی آنان است. عهد جدید، پیروان و شاگردان عیسی(ع) را، برادران مجازی او می‌خواند، و این گونه پیوند را ارزش‌مند به‌شمار می‌آورد. قرآن، از چنین پیوندی سخن به‌میان نمی‌آورد. بااین‌همه؛ پیوند برادری مجازی، در پیامبران ویژه‌ی قرآن، بسیار پررنگ است، و در هر سه نمونه(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع)) دیده می‌شود. از گزارش‌های قرآنی چنین برمی‌آید که؛ برادران مجازی پیامبران، نماد مردم هم‌روزگار آنان هستند؛ مردمی که پیامبران، آنان را به‌سوی راه خدا و دست‌کشیدن از گناه، فرامی‌خوانند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، این گونه از پیوند خویشاوندی با پیامبران را، به‌معنی هم‌دینی و پیروی از آنان نمی‌داند، و به ارزش الاهیاتی آن، اشاره نمی‌کند.پیوند خاندان مجازی، ویژه‌ی پیامبران ابراهیمی(ابراهیم(ع)، یعقوب(ع) و داود(ع)) است. عهد قدیم، بنی‌اسرائیل را خاندان مجازی پیامبران می‌داند. عهد جدید و قرآن، چنین نگاهی را نمی‌پذیرند، و تنها پیروان راستین پیامبران را، به‌عنوان خاندان مجازی آنان، می‌پذیرند. قرآن، بر به‌دست‌دادن چهره‌ای نیکو از خاندان مجازی این پیامبران، و فراخواندن آنان به‌سوی ایمان، نیکوکاری و شکرگزاری به‌درگاه الاهی، تأکید می‌کند، و همواره عنصر ایمان و نیکوکاری را بخش جداناشدنی چنین پیوندی، می‌داند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، همه‌ی پیروان راستین ادیان ابراهیمی و فرزندان و نوادگان نیکوکار ابراهیم(ع) را، گذشته از نقش‌های خانوادگی(همسر، فرزند، ...)، جنسیّت، و نسبت، به‌عنوان اعضای خاندان او، می‌ستاید.پیوند خویشاوندی خاندان حقیقی پیامبران، تنها در نمونه‌های پیامبران پیشاابراهیمی، موسی(ع) و هارون(ع)، و نیز در پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. خاندان حقیقی موسی(ع)، جایگاه ویژه‌ای در کتاب‌مقدّس و قرآن ندارند. خاندان حقیقی هارون(ع) در کتاب‌مقدّس، ازبرای کارکرد کهانتی اهمّیت می‌یابند. قرآن، چنین کارکردی را نمی‌پذیرد؛ پس خاندان حقیقی هارون(ع) در قرآن، ارزش چندانی ندارد. قرآن، پسر گناه‌کار نوح(ع) را نیز از خاندان حقیقی او جدا می‌کند. بدین‌ترتیب، قرآن؛ نیکوکاران خانواده و پیروان پیامبران غیرابراهیمی را خاندان حقیقی آنان می‌داند. کتاب‌مقدّس و قرآن، پیوستن به خاندان حقیقی پیامبران را؛ آرمانی بلند و انجامی ارزش‌مند به‌شمار می‌آورند، که رستگاری و نیک‌فرجامی را به‌ارمغان می‌آورد. قرآن، همواره در کنار نزدیک‌ترین اعضای خانواده(همسر و فرزندان بی‌واسطه)؛ پیروان پیامبران را نیز، از خاندان ایشان، به‌شمار می‌آورد، و بدین‌ترتیب؛ پیوستن حقیقی مومنان به خاندان آنها را می‌پذیرد.عهد قدیم، پیوند ویژه‌ی خدا-انسان را در چارچوب آموزه‌ی برتری نژادی یهود، و عهد جدید آن را در چارچوب دو آموزه‌ی پسر خدا بودن عیسی(ع) و جانشینی کلیسا به‌جای اسرائیل، نشان می‌دهد. اهمّیت خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی یهودی و مسیحی، در همین راستاست. امّا قرآن، چنین آموزه‌هایی را نمی‌پذیرد، و تلاش می‌کند تا چهره‌ای خردورزانه و نیک، از مفهوم خاندان پیامبران به‌دست دهد. بااین‌همه؛ قرآن، این مفهوم را، به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌داند. رویکرد قرآن درباره‌ی پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع))، بهترین گواه این مدّعاست. اشاره‌نکردن قرآن به خاندان اسماعیل(ع) نیز می‌تواند نشانگر همین گرایش باشد.برآیند بررسی‌های این پژوهش نشان می‌دهد؛ نقش‌های اعضای خاندان پیامبران در نسبت با آنان، از شخصیّت جداگانه‌ی آنان مهمّ‌تر است. به‌دیگر سخن؛ یک فرد می‌تواند در یک جایگاه و پیوند با پیامبران، چهره‌ای برجسته و ارزش‌مند داشته باشد؛ امّا همان فرد در جایگاه و پیوند دیگری، از چنین چهره‌ای برخوردار نباشد. برای نمونه؛ بااین‌که یوکابد، هم مادر هارون(ع) و هم مادر موسی(ع) است؛ امّا تنها ازبرا‌ی تلاش برای نجات جان موسی(ع) است، که ستوده می‌شود. فرزندان یعقوب(ع)، همان برادران یوسف(ع) هستند، امّا در جایگاه فرزندان یعقوب(ع)؛ چهره‌ای مثبت، و در جایگاه برادران یوسف(ع)؛ چهره‌ای منفی دارند.آیا خاندان پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، همواره ارزش‌مند هستند؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای دارند؟ آیا با بالارفتن جایگاه یک پیامبر، جایگاه خاندان او هم بالا می‌رود؟ پاسخ این پژوهش به این پرسش‌ها، منفی است. زیرا در برخی نمونه‌ها(ادریس(ع)، ایّوب(ع) و الیاس(ع) و الیسع(ع) و یونس(ع))؛ کتاب‌مقدّس و قرآن، هیچ گزارشی از خاندان پیامبران به‌دست نمی‌دهند. رویکرد قرآن به پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع) و شعیب(ع)) نیز همین‌گونه است. از همه‌ی اینها فراتر؛ نمونه‌ی موسی(ع) است. بااین‌که او، در دستگاه ادیان ابراهیمی، از جایگاهی بلند و اهمّیتی فراوان برخوردار است، به‌گونه‌ای که الگوی پیامبران و آینه‌ی تمام‌نمای پدیده‌ی پیامبری به‌شمار می‌رود؛ امّا خاندان او هرگز از جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای، برخوردار نیستند. گزارش‌های کتاب‌مقدّس و قرآن درباره‌ی خاندان موسی(ع)، بسیار کوتاه و گذراست. کارکرد مسئولیتی او، به یوشع می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. همچنین، بخش کوچکی از کارکرد معرفتی او؛ در چارچوب کهانت خاندانی، به الیعزر؛ فرزند هارون(ع)، می‌رسد. همچنین، نمونه‌های موسی(ع) و الیاس(ع) نشان می‌دهند؛ ممکن است پیامبری از جایگاه بسیار بلندی برخوردار باشد؛ امّا خاندان او دارای اهمّیت چندانی نباشند، و حتّا هرگز از آنان یاد نشود.آیا همواره جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان ایشان منتقل می‌شود؟ پاسخ منفی است. انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان‌شان، پدیده‌ای است که تنها در میان پیامبران ابراهیمی دیده می‌شود. برای نمونه؛ برکت الاهی ابراهیم(ع)، به خاندان او منتقل می‌شود، و کارکردهای مسئولیتی(پادشاهی) و معرفتی(دانش الاهی) داود(ع)، به سلیمان(ع) می‌رسد. امّا کارکرد مسئولیتی(رهبری) موسی(ع)، به اعضای خاندان‌اش منتقل نمی‌شود. جایگاه پیامبرانه‌ی الیاس(ع) به الیسع(ع) می‌رسد؛ کسی که از خاندان الیاس(ع) نیست. بااین‌همه؛ در بیشتر نمونه‌ها، انتقال بخش‌هایی از جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان خود؛ به‌ویژه فرزندان(پسران) بی‌واسطه، دیده می‌شود. راستای بردار انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران، همواره ازسوی نسل گذشته(پدران) به‌سوی نسل آینده(پسران) است. تنها نمونه‌ی خلاف، در انتقال معکوس جایگاه و کارکردهای عیسی(ع) به مریم(س)، دیده می‌شود. عهد جدید، کارکرد مسئولیتی عیسی(ع) را به کسی واگذار نمی‌کند، امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، مریم(س) را نیز از شفاعت برخوردار می‌داند. کارکرد معرفتی عیسی(ع)، به پتروس می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. این کارکرد، به سرپرستان کلیساهای مسیحی منتقل می‌شود، و تا به امروز نیز ادامه می‌یابد.ث: نتیجه‌گیری و پیشنهادات: خاندان پیامبران، بخش مشترک بسیار مهمّی از متون‌مقدّس ادیان ابراهیمی را پدید می‌آورند. در همین راستا پیشنهاد می‌نماید؛ با پذیرش روش به‌کارگرفته‌شده در این پژوهش؛ 1) به مقایسه‌ی موضوع پژوهش با متون قدّس دیگر ادیان؛ به‌ویژه اوستا و بازتاب آن در دستگاه اندیشه‌ی زردشتی پرداخته شود، 2) به بررسی و پردازش داده‌های قرآنی و حدیثی پیرامون خاندان پیامبر اسلام(ص)، پرداخته شود.
بررسی و تحلیل آراء قرآن پژوهان درباره نزول قرآن در ماه رمضان
نویسنده:
ابراهیم قاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
قرآن کریم معارفی بلند و حقایقی وسیع دارد که در طول دوران رسالت پیامبر به تدریج بر ایشان نازل شده است. یکی از راه های درک حقایق و معارف عمیق شناخت تاریخ و علوم قرآن است و یکی از مباحث کلیدی و حساس در این گرایش قرآنی ،مسأله نزول قرآن و کیفیت فرود آمدن آن بر نبی مکرم اسلام می باشد. قرآن کریم خود به این نکته در برخی از آیات اشاره فرموده وبرخی مسائل مربوط به نزول قرآن را بیان نموده است. در برخی از این آیات به مبحث بسیار مهم نزول قرآن در ماه رمضان و به طور ویژه نزول قرآن در شب قدر اشاره کرده است؛ شب مبارکی که مقدرات انسان تا سال بعد درآن مشخص می شود و به نقلی مصادف با شب فرقان سالروز جنگ بدر نیز می باشد. ماه رمضان و شب قدر از اسرار و رموزی است که حقایق زیادی درون آن نهفته که یکی از این حقایق مسأله نزول قرآن در این شب گرانقدر بر قلب پیامبر اکرم(ص) می باشد. مفسران و قرآن پژوهان از صدر اسلام تاکنون همواره سعی کرده اند تا پرده از اسرار نزول قرآن در شب قدر کنار زنند و حقیقت آن را دریابد. به همین منظور از آن زمان تا به امروز هر قرآن پژوهی این موضوع را تحلیل نموده تا جایی که مسأله نزول قرآن در ماه رمضان محل تشتت آراء و اقوال و نظریه های گوناگونی شده است. بسیاری از قرآن پژوهان برای حل مسأله نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر دیدگاه نزول دفعی قرآن را برگزیدند که خود این نظریه اساس بسیاری از دیدگاه های دیگری مانند؛ نزول دفعی الفاظ و معانی قرآن ، نزول دفعی کل قرآن به آسمان دنیا ، نزول قرآنبر فرشتگان و ... شده است. البته هر یک از این افراد برای اثبات مدعای خود از آیات و روایات متعددی استفاده می کرد. برخی دیگر نظریه شروع نزول قرآن را در ماه رمضان اتخاذ کردند و گروهی نیز احتمالات دیگر را برسی کردند. در این میان روایات فراوان و مختلفی که از طریق اهل سنت درباره نزول قرآن در ماه رمضان مطرح شده نقش بسیار مهمی در تشتت اقوال و آراء ایفا کرده است تا جایی که هر مفسری دیدگاه خود را مستند به یکی از این روایات می کند. این تشتتت اقوال در روایات و اقوال شیعه به مراتب کمتر از اهل سنت دیده می شود.از میان تمام این نظریه ها و احتمالات درباره نزول قرآن در ماه رمضان دو دیدگاه ویژه و اساسی از اهمیت خاصی برخوردار است یکی نظریه نزول دفعی و اجمالی حقایق، معارف، روح، بطن یا کلیات قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر اکرم (ص) است که مهمترین قائل آن علامه طباطبایی است و نظریه دوم دیدگاه آغاز نزول تدریجی قرآن در شب قدر است که بعد از دوران فترت سه ساله وحی و مصادف با پایان دعوت مخفیانه و شروع دعوت علنی مردم به اسلام بر قلب پیامبر (ص)نازل شد و تا آخر حیات مبارک ایشان ادامه داشت. مهم ترین طرفدار و قائل نظریه دوم حضرت آیت الله معرفت می باشد. ما طی برسیهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که این دو دیدگاه با هم منافاتی ندارند و می توان این دو نظریه را به طریقی جمع کرد که هم نظریه نزول دفعی حقایق قرآن در شب قدر به اثبات می رسد و هم نظریه آغاز نزول قرآن در این شب خدشه دار نشود. برای این منظور باید گفت که نزول دفعی حقایق در شب قدر سال اول یا دوم بعثت همزمان بادعوت مخفیانه پیامبر اکرم به اسلام در دوران فترت صورت گرفته و آغاز نزول تدریجی قرآن در شب قدر سال سوم بعثت بعد از دوران فترت سه سالهو مصادف با دعوت علنی مردم به دین مبین اسلام اتفاق افتادهوتا آخر حیات نبی اکرم این نزول همواره بر ایشان استمرار داشته است.
دنیا در قرآن و تجلی آن در نهج‌البلاغه
نویسنده:
صابر انصاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آن جا که یگانه راه نیل به سعادت و مأوا گرفتن در جوار رضوان الهی، از متن دنیا می‌گذرد، شناخت مختصات وادی دنیا و شیوه‌ی بهره‌گیری بهینه از مواهب آن، ضروری می‌نماید؛ و بدیهی است که بهترین راه کسب این شناخت، همانا تمسّک به مبانی نورانی دین مبین اسلام و به ویژه تدبّر در زلال معارف قرآن کریم و نهج البلاغه است. بر اساس این معارف ناب، اگر به دنیا به دید آیتی از آیات خداوند نگریسته شود و به عنوان ابزار آبادانی سرای آخرت، به خدمت در آید، سرایی است ستوده؛ اما اگر غایت آفرینش تصوّر گشته و همه‌ی همّ انسان را به خود معطوف دارد، سرایی است نکوهیده. قرآن و نهج البلاغه به شایستگی به توضیح مفهوم و تبیین ویژگی‌های متفاوت این دو سیمای دنیا، پرداخته‌اند؛ که کشتزارِ آخرت، حسنه و نصیب ، در وصف دنیای ستوده و مظاهر طبیعت، عرض، ظاهر، متاع،لَعِب، لَهو، زینت، عاجل، تکاثُر و تفاخُر و سرای بی ارزش در توصیف دنیای نکوهیده، از جمله‌ی این ویژگی‌هاست. حال انسانی که در پیِ دستیابی به سعادت ابدی و آسایش در سرای سرمدی است باید در تعامل با دنیای ستوده، نسبت به خودِ دنیای ستوده، نسبت به خداوند، نسبت به خویشتن، نسبت به دیگران و نسبت به آینده، جهت‌گیری‌هایی شایسته و بر پایه‌ی اصولی صحیح اتخاذ نماید؛ تا از یک سو، سودمندترین بهره‌مندی را از این سرای ستوده داشته باشد؛ و از سوی دیگر، از گرفتاری در گرداب آفت‌ها و آسیب‌هایی همچون خدا فراموشی، خود فراموشی، آخرت فراموشی، پیروی از هواهای نفسانی، آرزوهای طولانی، جهل و عدم تعق، غفلت، تقلید و تعصب، غرور، حرص و بخل، تند روی و کند روی و تمایل به باطل که گریبان‌گیر انسان‌های اسیر در بند دنیاست، در امان ماند.
هرمنوتیک و ترجمه قرآن کریم؛ بررسی موردی سوره نور
نویسنده:
مرتضی میرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف. موضوع و طرح مسئله(اهميت موضوع و هدف):هرمنوتيك دامنه وسيعي از تفكر در حوزه هاي گوناگون را در بر مي گيرد. رابطه گسترده هرمنوتيك با ديگر شاخه هاي دانش بطورعمده بخاطر توجه آن به مباحث مربوط بهزبان و تفسير متون است. به ديد برخي از انديشمندان هرمنوتيك در مركز توجهات تفكر معاصر قرار دارد به دليل اينكه توجه خاصي به زبان و تفسير متون دارد و برخي از حوزه هاي مطالعاتي نيز همچون نقد ادبي، نشانه شناسي، فلسفه زبان و الهيات بطور گسترده با زبان فهم متون سروكار دارند.تفكر در مورد متون مذهبي و نحوه فهم آنها يكي از دغدغه هاي دين شناسان و حتي شايد مترجمان اين متون بوده است. اهميت اين موضوع پس از رنسانس و مطرح شدن ديدگاههاي انتقادي در مورد متون مذهبي يهوديت و مسيحيت افزايش يافته است.مسئله اين است كه بهترين راه براي فهم متون ديني به ويژه قرآن كريم چيست؟ يا در حوزه مطالعات ترجمه مترجمان قرآن كريم چگونه مي توانند مفاهيم اين كتاب آسماني را بدرستي بفهمند و آنها را ترجمه نمايند؟ همچنين بايد پرسيد آيا مترجمان قرآن كريم از نظريات هرمنوتيكي معاصر به هنگام ترجمه اين كتاب ‌آسماني استفاده مي كنند يا خير؟ و آيا اصلا اين نظريات در اين حوزه سودمند مي باشند يا خير؟ب. مباني نظري شامل مرور مختصري از منابع، چارچوب نظري و پرسشها و فرضيه ها: كلمه هرمنوتیک Hermeneutic از فعل یونانی Hermeneuein مشتق شدهاست که به معنای بیان کردن، تبیین کردن، ترجمه یا تفسیر کردن است.برخي هرمنوتيك را اين چنين تعريف كرده اند: "نظريه و عمل تفسير". البته شايد بتوان گفت عملا امكان ندارد تعريف جامعي از هرمنوتيك ارائه كرد كه همه گرايشهاي هرمنوتيكي را پوشش دهد زيرا نگاههاي متفاوت كه درباره رسالت، هدف و كاركرد هرمنوتيك وجود دارد گاه كاملا متباين و غير قابل جمعند. در اين تحقيق در ابتدا بهبرخي از تعاريف مختلف ارائه شده از هرمنوتيك اشاره شده است . سپس روند تاريخي هرمنوتيك و ديدگاههاي مختلف صاحب نظران اين حوزه در طول تاريخ بيان شده است. هرمنوتيك در ابتدا بدنبال يافتن روش تفسير بود اما بعدها با ظهور هيدگر و شاگردش گادامر هرمنوتيك رويكردي فلسفي و نسبي گرايانه به خود گرفت. اما بايد توجه داشت كه دامنه هرمنوتيك را به اين رويكرد محدود نكنيم. در دوران معاصر صاحب نظراني چون اميليو بتي و اريك هرش برخلاف هيدگر و گادامر از عينيت گرايي در حوزه هرمنوتيك دفاعمي كنند. همچنين در حوزه علوم ديني ما مباحث زيادي وجود دارند كه با مباحث هرمنوتيكي و تفسير متون ارتباط دارند.چهارچوب نظري اين تحقيق بر مبناي چهار قانون هرمنوتيكي اميليو بتي (1968- 1890)است كه عبارتند از: 1. اصل استقلال هرمنوتيكي موضوع يا قانون ماندگاري معيارهاي هرمنوتيكي2. اصل تماميت يا قانون سازگاري معنا 3. قانون فعليت فهم 4. قانون مطابقت هرمنوتيكي معنا يا هماهنگ سازيدر اين تحقيق محقق سعي داشته است به دو سوال زير پاسخ دهد:1.
  • تعداد رکورد ها : 1287