جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > فلسفه غرب > 1401- دوره 1- شماره 1
  • تعداد رکورد ها : 10
نویسنده:
فاطمه فاضل زاده ، مریم صمدیه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت هم در دوره پیش از نقادی و هم در دوره نقادی به مسأله وجود توجه نموده است. وی در دوره پیش از نقادی، در رساله‌ی «تنها استدلال ممکن در تایید اثبات وجود خدا» مسأله وجود را مورد بحث قرار داده و حتی به ناتوانی عقل در ارائه برهان وجودی در اثبات وجود خداوند اشاره کرده است؛ همان دیدگاهی که کانت در دوره نقادی آن را بسط داده و بصورت کامل‌تری بیان نموده است. علاوه بر این در دوره نقادی وجود را عنوان یکی از مقولات فاهمه مطرح می‌کند. تامل در مفهوم وجود نشان میدهد که رویکرد کانت به مفهوم وجود در در هر دو دوره پیش از نقادی و دوره نقادی مبتنی بر تمایز محمول حقیقی و محمول منطقی است. محمول حقیقی محمولی است که امر تازه‌ای بر موضوع خود نمی‌افزاید و محمول منطقی آن است که امری جدید بر موضوع خود اضافه می‌کند. بایستی به این نکته اشاره شود که رویکرد کانت درباره ‌وجود در دوره نقادی تغییر چندانی نداشته است و تنها تفاوت آن با دوره پیش از نقادی این است که در دوره نقادی، دیدگاه های خود را درباره‌ی وجود بر اساس مقولات فاهمه و تمایز قضایای ترکیبی/ تحلیلی بیان نموده است؛ به طوری که برخی از مفسران کانت مانند فرگی و ژیلسون معتقدنـد کـه کانت در رساله «تنها استدلال ممکن...، نه تنها همان نگرش نقادی را درباره وجود مطرح کرده، بلکه به نحو کامل تری بدان پرداخته است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 70
نویسنده:
کاملیا طالعی بافقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ایلیاد و اودیسه هومر را می‌توان مرحله گذر از دوره شفاهی دین یونان باستان به دوره کتبی و ثبت و نظام‌مندشدن اسطوره‌های یونانی که معرِّف دین چندخدایی است به پایمردی ذهن و خیال اسطوره‌پرداز چکامه‌سرایی دانست که می‌کوشید به پرسش‌های انسانِ سکنی گزیده در زیست‌بوم یونان باستان در زمینه دین و نسبت میرندگان با جاودانان و نیز اخلاق اجتماعی و قومی پاسخ‌هایی درخور بیابد. روشن است که هومر دغدغه استدلال منطقی را ندارد؛ زیرا شاعری است که فرزند زمانه‌ی اسطوره‌ساز و خداتراشی خویش است و در مقام شاعری با ذهنی کاملاً خو گرفته با اسطوره و خیال، محصور در عالمی مابین برزخ (مثال) و دنیا، بیشتر درصدد ارائه توصیف و گزارشی از خدایان و قهرمانان و وقایع و اسباب و معدّات آن‌ها متناسب با درک و فهم و مرتبه هستیِ مردمان اسطوره‌گرای عصر خود است. وجود این عناصر، حاکی از آن است که اگرچه امروزه آثار متعددی برای تحقیق در دین یونان باستان در دست است، اما بی‌تردید ایلیاد و اودیسه آثار ممتازی در این حوزه‌ هستند که فرادهش دینی و اخلاقی و خدایان المپی مردمان اسطوره‌پرداز یونان باستان را در قالب چکامه‌های حماسی ثبت و جاودان کرده‌اند.
صفحات :
از صفحه 35 تا 50
نویسنده:
سید سجاد ساداتی زاده ، علی صبری ، محمد‌کاظم علوی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فضیلت یکی از مسائل بنیادی فلسفه اخلاق و از ارکان اصلی فلسفه ارسطو و فارابی محسوب می‌شود. فارابی از جمله فیلسوفانی است که به پیروی از ارسطو به کنجکاوی در مباحث فضیلت و سعادت پرداخته است و فضیلت را نوعی خصلت و منش انسانی می‌داندکه به منش‌اخلاقی شناخته می‌شود. دیدگاه فارابی و ارسطو در بررسی فضیلت متاثر از نگاه سعادتگرایانه آنها، در باب اخلاق و کمالیابی انسان است. این دو فیلسوف براین باورند که آدمی به طور فطری موجودی کمالجو و سعادت طلب است و برای نیل به این هدف والا نیازمند ابزار است. به همین خاطر فضیلت عامل مهمی برای رسیدن به سعادت محسوب میشود. با وجود اشتراکات بین دو فیلسوف در مسئله فضیلت نباید اختلافات آن‌ها را نادیده گرفت، مهم‌ترین اختلاف بین این دو مربوط به معنای فضیلت، نحوه تقسیم فضیلت، نگاه خاص و ویژه فارابی به مدینه فاضله هست. ارسطو یک نوع تقسیم درباره‌ی فضیلت انجام داده؛ فضیلت را به اخلاقی و عقلی تقسیم کرده، اما برعکس فارابی در آثار مکتوب خود سه تقسیم برای فضیلت بیان کرده است. فضیلت برای رسیدن به غایتی برتر به نام سعادت است که خیر نهایی نامیده می‌شود. این مقاله درصدد است که به بیان مهم‌ترین فضیلتهای انسانی و انواع فضایل، خصوصاً فضایلی که بیشترین تأثیر را در وصول انسان به سعادت دارند و همچنین راهکارهای فضیلت‌مند شدن انسان بپردازد.
صفحات :
از صفحه 55 تا 70
نویسنده:
مریم سلطانی کوهانستانی ، آیدین ضیایی
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از آنجایی که اسپینوزا معتقد است هر فعلی در جهان، حالتی از حالت‌های جوهری واحد یا خداوند است و تفاوت افعالِ مختلف، به تفاوت آنها در نحوه صدورشان از جوهر بازمی‌گردد، خیر و شرّ اموری نسبی خواهند بود و در نتیجه تلقی کرونا به عنوان یک شرّ مطلق منتفی است. چنین تفکری، محصول تصورات موجود محصور در تنگنای مکان و زمان است که جز سود خویش نمی‌جوید و در نتیجه شرّ- در اینجا کرونا- را که امری عدمی است به چیزی عینی و مطلق مبدل می‌کند که با مفاهیم بد، آشفتگی، زشتی و شرارت بیان می‌شود، ولی به خداوند تسرّی دادنِ آنچه که از این منظر دیده می‌شود، سبب پنهان ماندن عظمت او از چشم خِرَد خواهد شد. از نظر اسپینوزا، آدمی به عنوان حالتی از حالات نامتناهی جوهر، سخت کوچک و ناچیز است، ولی در عین حال، به علت بهره‌وری از خرد که او را به آن دیدن توانا می‌سازد، بزرگ است.کرونا به آدمی آگاهی محدودیت خویش را در برابر خداوند و طبیعت می‌نمایاند و این آگاهی به محدودیت، خود عنصری از نیک‌بختیِ درخدا بودن است که اگر نبود، چنین آگاهی‌ای محقق نمی‌گردید. از سوی دیگر، چون از نظر اسپینوزا هر چیزی که باعث شود انسانها با هم در توافقی جمعی زندگی کنند، سودمند است و برعکس، اختلاف در مدینه شرّ است، می‌توان گفت، کرونا تا آنجا که باعث این توافق و همدلی در جوامع، بالأخص جوامع مسلمان و اخلاقی شده، خیر است.
صفحات :
از صفحه 105 تا 122
نویسنده:
مجتبی جعفری ، سید مسعود سیف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ما در شناخت اساطیر دو روش مستقیم در پیش‌رو داریم، یکی روش شناخت صورت‌های طبیعی و دیگری روش شناخت صورت های ذهنی. شناخت انسان از محیطِ خود به شرایط زندگی وی محدود می‌شود، از این رو می‌توانیم عناصرِ نخستِ تفکّرِ طبیعی انسان را به این حوزه محدود کنیم که شامل: منابع غذایی، آب، حیواناتِ درنده و موقعیت جغرافیایی زندگیِ انسان می‌شود. شناختِ انسان در دامنۀ هوشِ طبیعی که آن را به کار می‌گیرد بهینه سازِ همین شرایطِ زندگی است و نه بیشتر،این یعنی می‌توانیم به بیان اسطوره ها بپردازیم همان‌گونه که به صورت های طبیعی در علوم طبیعی می‌پردازیم، این روش کسانی هم‌چون روزنبرگ و میرچا الیاده بوده است . ولی «امر متمایزی» وجود دارد که فارغ از واقعیت رشد می‌کند و خود بسنده است و بیش از آنکه وابسته به شیئ باشد وابسته به «غیابِ شئ» است وآن عبارت است از نظام های نمادین و زبان. تا حدی می توان دریافت که زبان حولِ «نومن» شکل می گیرد ولی آن را به‌طور کامل در برنمی‌گیرد و از این رو همیشه در جریان است. زبان در رابطه با شناخت می تواند به همراهِ محتوایِ حکمی اش در سه ساحتِ A) حملی B) شرطی C) قیاسی به «بیان» بپردازد، بیان در واقع به گفتار کشاندنِ «أمرِ واقعی» است، اگر واقعیتی موجود باشد و این یعنی قسم دوم و روش دوم ما در پرداختن به اساطیر که همان صورت های ذهنی و کلی اسطوره هاست و این راه کسانی چون لِوی اشتراوس و ارنست کاسیر بوده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 16
نویسنده:
اکبر عروتی موفق ، ابوالقاسم اسدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث شرور از مهم‌ترین و در عین حال قدیمی‌ترین معضلات مسایل کلامی و فلسفی است. این مسأله که چگونه می‌توان با توجه به علم و قدرت بی‌کران الهی و خیرخواهی او در حق مخلوقات و انسان‌ها، وجود شرور در عالم ماده و بخصوص زندگی انسان‌ها را توجیه نمود، از جمله مسایلی است که همواره ذهن فیلسوفان و متکلمان را به خود مشغول کرده. تعارض بین صفات یاد شده و وجود شرور آن‌قدر جدی و عمیق است که بعضی از فیلسوفان و متکلمان متأله را بناچار به نفی و انکار وجود شرور بالکل واداشته و بعضی دیگر را به انکار وجود خدوند. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی فلسفه دخول شر در نظام خلقت از نظر ابن‌سینا، لایب نیتس و اسپینوزا بررسی شده است. مطابق نظر ابن‌سینا شر حقیقی نه بالذات، داخل در نظام قضا و قدر است و نه بالعرض. شر نسبی هم اگر چه داخل در نظام قضا و قدر الهی هست اما بالعرض داخل است نه بالذات. وجود شر نسبی هم با نظام احسن قابل توجیه است و بین آنها تعارض ذاتی وجود ندارد. لایب نیتس این دیدگاه را به طور کامل می‌پذیرد و توضیح می‌دهد که وجود شرور مابعدالطبیعی در نظام احسن یک امر ضروری است. برخلاف شرور اخلاقی و طبیعی که ضروری نیستند. ولی اسپینوزا بر خلاف این دو، خیر یا شر نامیدن امور را یک امر انسانی و تابعی از خواهش های نفسانی می ‌داند و بر این عقیده است که در عالم واقع خیر و شری وجود ندارد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 18
نویسنده:
فهیمه کلباسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
قرآن کریم مهمترین عامل شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی بوده به طوری که میتوان ادعا کرد تمام پژوهشها و تلاشها در حوزه اندیشه اسلامی از علم صرف و نحو در ادبیات عرب تا فقه و اصول و کلام و فلسفه و عرفان بر محور آیات الهی شکل گرفته است. علم فلسفه که در اصل از سرزمین یونان وارد جهان اسلام شد تحت تأثیر آیات الهی قرآن و توسط اندیشمندان اسلامی هویتی اسلامی یافت و تحت تأثیر همین تعالیم قرآنی بود که واژه های یونانی « فلسفه» و «فیلسوف» بوسیله حکماء اسلامی به دو واژه «حکمت» و «حکیم» تبدیل گردید. از جایی که حکماء اسلامی معارف فلسفی یونان را کارآمد می دانستند و معتقد بودند همبستگی و پیوند معارف قرآنی و دینی با دستآوردهای عقلی فلسفه یونان در رشد و تعالی جامعه اسلامی تأثیری ژرف خواهد داشت به تطبیق مطالب فلسفه یونان با معارف دین اسلام روی آورده و توانستند فلسفه را بومی سازی کنند. اصطلاح "بومی سازی" منطبق کردن علوم وارداتی از دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها با بوم، فرهنگ، تمدن و آیین جامعه مقصد می باشد.. این نوشتار درصدد بررسی نقش اسلام به طور عام و قرآن کریم به طور خاص در فرآیند بومی سازی علم فلسفه وارداتی و ترجمه شده در سده‌های آغازین پیدایش اسلام می باشد. در این راستا ابتکارات فیلسوفان مسلمان و بررسی موردی چندین مسأله و نظریه فلسفی نشانگر آن است که علم فلسفه در طی سالیان گذشته تأثیر فراوانی از قرآن و آموزه‌های اسلامی دریافت نموده و نام حکمت متعالی برازنده آن گردیده است.
صفحات :
از صفحه 71 تا 104
نویسنده:
فرزاد کیانی ، پروانه ولوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از نظر شلگل حقیقت باید مطلق باشد و رسیدن به مطلق بوسیله مقولات فلسفی به آن شکلی که میان فیلسوفان ایده‌آلیسم آلمانی آن دوره متداول بود امکان‌پذیر نیست. شلگل آگاهی را یک آگاهی تاریخی تعریف می‌کنند که خود را در دوره‌های گوناگون تاریخی در دل فرهنگ نشان می‌دهد. این فرهنگ‌ شامل آثار هنری، آیین‌ها و سمبل‌های هر دوره می‌شود. مطلق نه آگاهی محض است و نه طبیعت بی‌کران بلکه جایی میان این دو قرار دارد. مطلق برای شلگل یک هماهنگی و هارمونی است که بوسیله یک آگاهی فراگیر شکل گرفته است. شلگل این هارمونی را بیلدونگ می‌داند که در حقیقت بنیان مطلق بودن بر همین هارمونی استوار است. هر چیز که پرورش می‌یابد و از دل این مطلق بیرون می‌آید در یک هماهنگی و نظم قرار دارد. در فلسفه شلگل بیلدونگ جای مقولات و قواعد فلسفی را می‌گیرد تا مطلق پدید آید. انسان برای رسیدن به یک هماهنگی و هارمونی همانند طبیعت باید از یک بیلدونگ بهره‌مند شود. بیلدونگ مدنظر شلگل یک بیلدونگ هنری است که در درون خود با عشق، اخلاق و عرفان پیوند برقرار می‌کند
صفحات :
از صفحه 17 تا 34
نویسنده:
پرستو حاتمی شفق ، مهدی اخوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سخن از معنای زندگی و گره‌زدن اخلاق واخلاقی‌زیستن با زندگی معنادار، سوای هر گونه باور و اعتقادی، همواره در ژرفای اندیشة فلسفی بسیاری از فلاسفة تاریخ قرار داشته است. تامس نیگل در مسیر پیوند اخلاقی‌زیستی ومعناداری زندگی، دارای پارادایم‌های فکری و فلسفی خاص خود است. نیگل با اعتقاد به دیگرگزینی اخلاقی، اذعان دارد که افراد دارای ظرفیت‌های برابر بوده و هیچ شخصی بر دیگری برتری ندارد. او در نهایت بنیاد انگیزشی اخلاق در آدمی را فراتر از میل دانسته و برای او کُنشی اخلاقی متصور است. او اخلاقی‌زیستن را مؤلفة ضروری معناداری زندگی به‌حساب می‌آورد و بر این باور است که در کنار عدم باور به دنیای پس از مرگ نیز می‌توان به معناداری این حیات در چارچوب اخلاقی‌زیستی دست یافت. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناخت نسبت اخلاق و معنای زندگی از منظر فلسفی نیگل است. رویکرد اتخاذشده برای این منظور، کیفی است و بر تجزیه و تحلیل محتوای آثار نیگل در باب اخلاق و معنای زندگی متمرکز است. نتایج پژوهش نشان داد که گرچه نمی‌توان برای معنا مکانی مشخص در نظر داشت و حیات ما در این عالم پایدار نیست و زندگی به نظر پوچ می‌آید، اما پوچ بودن زندگی بدین معنا نیست که اخلاقی زیستن را کنار بگذاریم، بلکه همین اخلاقی‌گروی می‌تواند به حیات ما معنا ببخشد. انسان‌ها به‌سبب هم‌زیستی می‌توانند بر زیست‌جهان یکدیگر تأثیر گذاشته و به میانجی گزاره‌های اخلاقی، زندگی این جهانی را معنادار سازند، ولو اینکه به عالم ماوراء باور نداشته باشند. در صورتی که مؤلفة اخلاق و اخلاقی‌زیستی را از مناسبات و تعاملات روزمره‌مان حذف کنیم، زندگی این جهان را به کانون آنومی تبدیل کرده و معنا از مناسبات فردی و اجتماعی ما رخت برمی‌بندد.
صفحات :
از صفحه 19 تا 36
نویسنده:
مجتبی اعتمادی نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از عمده‌ترین استنادات هیدگر در توضیح فرآیند نسیان وجود در تاریخ متافیزیک، عدم التفات به تمایز وجودشناختی از سوی اصحاب متافیزیک است که بر اساس آن، باید از فروکاستن وجود به موجودی خاص اجتناب ورزید. به‌زعم هیدگر، در پی عدم التفات به تمایز وجودشناختی در طول تاریخ فلسفه، فیلسوفان اغلب از مداقّه در «معنا» و «حقیقت» وجود صرف‌نظر کرده‌اند. اما چنانکه می‌دانیم یکی از دقت‌نظرهای هوشمندانه فیلسوفان مسلمان در مواجهه با مبانی وجودشناختی فلسفه یونان، التفات به تمایز میان وجود و ماهیت است. التفات جدی به این تمایز، که نخست در آراء فلسفی فارابی انعکاس یافته، نزد ابن‌سینا به یکی از مبانی اصلی وجود‌شناسی بدل شده است. پرسش و مسأله اساسی در این میان آن است که آیا می‌توان تمایز میان وجود و ماهیت و مباحث وابسته به آن را نزد فیلسوفان مسلمان، به‌ویژه ابن‌سینا مصداقی از تمایز وجودشناختی مطلوب هیدگر به‌شمار آورد؟ نتایج بررسی‌ها در پژوهش پیش‌رو نشان می‌دهد که به‌رغم ابداعات و دستاوردهای وجودشناختی ابن‌سینا، وجود در منظومه فکری او به‌مثابه یک اُبژه مد‌نظر قرار می‌گیرد؛ به‌نحوی‌که حتی در تحلیل ذهنی، متأخر از چیستی یک موجود انگاشته می‌شود و در زمره مقوّمات هویّت آن به‌شمار نمی‌آید. این شیوه مواجهه با مسأله وجود، علاوه بر آنکه پرسش از معنا و حقیقت وجود را مغفولٌ عنه می‌نهد، وجود را به‌مثابه حضور، نامستوری و افق گشایش به فراموشی می‌سپرد و در نهایت، دستگاه مفهومی و معرفت‌شناسی ویژه موجودات را در تحلیل آن به کار می‌گیرد و به این ترتیب از التفات به تمایز وجود شناختی مطلوب هیدگر استنکاف می‌ورزد.
صفحات :
از صفحه 37 تا 54
  • تعداد رکورد ها : 10