جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > تأملات فلسفی > 1394- دوره 5- شماره 15
  • تعداد رکورد ها : 7
نویسنده:
میثم شیرزاد ، علی اکبر عبدل آبادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بی‌شک، مسألۀ شکاف واقع- ارزش را باید در زمرۀ مسائل بسیار مهمّ فلسفۀ اخلاق به‌شمارآورد. طرح مسألۀ شکاف واقع- ارزش را به فیلسوف شکّاک و تجربی‌مسلک اسکاتلندی، دیوید هیوم، منسوب دانسته‌اند. هیوم مدّعی بود که استنتاج قضایای اخلاقی متضمّن باید/ نباید از قضایای متضمّن هست/ نیست، امکان‌پذیر نیست. فیلسوفان اخلاق از این آموزۀ هیومی با عنوان «مغالطۀهست-باید» یاد می‌کنند. پس از هیوم، جرج ادوارد مور، فیلسوف تحلیلی‌مشرب انگلیسی، آن آموزۀ هیومی را به ‌نوعی احیا کرد. مور مدّعی بود که مفهوم «خوب» را بر حسب مفاهیم نااخلاقی/ خاصّه‌های طبیعی نمی‌توان تعریف کرد. وی فیلسوفانی را که مفهوم «خوب» را بر حسب مفاهیم نااخلاقی/ خاصّه‌های طبیعی تعریف کرده‌اند، به ارتکاب مغالطه‌ای با عنوان «مغالطۀ طبیعی‌انگاری» متّهم می‌کرد. عده‌ای از فیلسوفان اخلاق در صدد تأیید مغالطات مطرح‌شده از سوی هیوم و مور برآمده‌اند و گروهی نیز درصدد ردّ آموزه‌های آن دو بوده‌اند. السدر مکینتایر، فیلسوف نوارسطویی آمریکایی، از جملۀ فیلسوفانی است که با ردّ شکاف واقع-ارزش سعی کرده تا تبیین خاصّی از چگونگی بروز و ظهور نظریّات مروّج شکاف واقع- ارزش به دست دهد و استدلال‌هایی برای نشان‌دادن بطلان آن اقامه کند. در این مقاله، نخست به‌اختصار، آموزه‌های هیوم و مور دربارۀ شکاف مذکور را از نظر خواهیم گذراند؛ سپس به ملاحظات مکینتایر دربارۀ آن شکاف خواهیم پرداخت.
صفحات :
از صفحه 129 تا 145
نویسنده:
جمال سامع ، محمّدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
حقیقت، پرسش‌برانگیزترین مسألة فلسفی است که اندیشة فیلسوفان را همواره به خود جلب‌کرده‌است. مارتین هایدگر با تعریف حقیقت به نامستوری (الثیا)، حقیقت را از معیار سنجش صدق و کذب ‌گزاره خارج کرده و به آن جایگاهی هستی‎شناسانه بخشیده‌است. در این مقاله ارتباط میان حقیقت و شیء در فلسفة هایدگر بررسی‌ می‏شود و استدلال ‌می‏شود که نگاه هایدگر به هستی‏های ابزاری تأثیر قاطعی بر حقیقت‌اندیشی وی داشته‌است. تفسیر ما از ارتباط حقیقت و شیء در فلسفة هایدگر متمرکز بر روی بند 44 وجود و زمان است. این بند اوّلین جایی است که هایدگر مسألة حقیقت را به صورت جدّی مطرح ‌می‏کند. در عنوان مقاله از واژة دیالکتیک استفاده ‌شده‌است که به نظر می‌رسد مناسب‏ترین واژه برای بیان ارتباط دوجانبه میان دو موضوع است. بنابراین دیالکتیک حقیقت و شیء، افق سنجش و ارزیابی حقیقت است که از منظر هستی‏شناسی پیش‌دستی و هستی‏شناسی تودستی واکاوی شده‌است. این دو گونه هستی‎شناسی ناظر بر دو نحوة تقرّب و نزدیکی ما با اشیای درون‌جهانی است. هدف مقاله نشان‌دادن پیوند میان این دوگونه هستی‏شناسی و حقیقت‏اندیشی است.
صفحات :
از صفحه 147 تا 177
نویسنده:
علی رضا آزادی ، حمیده ایزدی نیا
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
گادامر پیش‌داوری‌ها را شرط امکان فهم می‌داند؛ اما دخالت پیش‌داوری‌ها در فهم، به معنای ذهنی و دلخواهانه ‌شدن فهم و دیالوگی نبودن آن نیست که یک رابطة یک‌سویه، به مثابة تحمیل ذهنیت و معنای خودمان بر دیگری باشد تا دیگری‌بودن او و انسانیتش را نادیده ‌بگیریم. گادامر با تمسک به مفهوم بازی و تمایز میان game و play، حرکت رفت‌وبرگشتی فهم و ساختار دیالوگی آن را آشکار می‌کند. از این رو، رابطة میان من و دیگری مانند رابطة میان سوژه و ابژة دکارتی یک رابطة سلطه‌جویانه و غیراخلاقی نیست. هیچ‌یک از طرفین گفت‌وگو بر دیگری سلطه نمی‌یابد و امتزاج افق‌ها، به معنای سلطة افقی بر افق دیگر نیست؛ بلکه هر دو آزادانه تسلیم و درگیر یک‌دیگر می‌شوند و خودشان را درگیر حقیقت موضوع مورد بحث می‌کنند. از نگاه گادامر، این درگیری اصیل در فرایند بازی فهم به معنای گشودگی به دیگری است که تنها در ساختار دیالکتیکی دیالوگ، ممکن است و به مثابة شرط اخلاقی آن است؛ زیرا ما در فرایند پرسش و پاسخ، با اذعان به نادانی خویش به حقیقت موضوع با پرسیدن آغاز می‌کنیم و پیش‌داوری‌های خودمان را با گوش‌سپردن به گفته‌های دیگری، مورد ارزیابی و اصلاح قرارمی‌دهیم و با فروتنی و بردباری با دیگری مواجه‌ می‌شویم که همگی مظهر فرایندی اخلاقی هستند. گشودگی به مثابة شرط اخلاقی دیالوگ و لوازم آن مورد بررسی این مقاله است.
صفحات :
از صفحه 101 تا 127
نویسنده:
محمد حسین وفائیان ، احد فرامرز قراملکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کتاب الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، از اوّلین تالیفات صدرالمتألّهین است. این کتاب دارای تمام ابواب فلسفی است و صدرالمتألّهین تا آخر عمر خویش در بخش‌های مختلف آن دخل‌وتصرف نموده‌است. از این رو، کتاب مذکور از مهم‌ترین آثار وی در زمینة حکمت متعالیه و تبیین مبانی آن به صورت نظری است. اسفار همچون کتاب‌های دیگر، در حیطۀ تحلیل‌های محتوایی (ره‌آوردها) و روشی (روی‌آوردها) مورد بررسی‌های فراوانی قرار گرفته‌است. پژوهش جاری درصدد بررسی شناخت سومی از این کتاب (به شیوۀ الگوشناسی نگارش) است و سعی در اثبات اتخاذ الگویی پیشینی از سوی مؤلّف کتاب –در صورت وجود الگو- و سپس تبیین آن الگو در دامنه‌ای خاص از کتاب است. ره‌آورد این پژوهش، که به روش تحلیل ساختار نوشتاریِ کتاب و مقایسۀ آن با منابع صدرالمتألّهین در نگارش اسفار به دست آمده‌است، اثبات وجود الگویی پیشینی و دقیق در نوشتار، و سپس تبیین این الگو در طی سه گام مختلف و مترتّب بر هم است.
صفحات :
از صفحه 9 تا 31
نویسنده:
رضا رضازاده ، کاظم موسی خانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از آنجا که زبان،‌ اندیشه و واقعیّت در ارتباط نزدیک باهم قرار دارند، هرگونه حکمی‌که در حیطۀ معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی صادر شود، بازتاب و پیامدی ‌نیز در فلسفۀ زبان دارد. در این مقاله کوشش کرده‌ایم تا از راه بررسی مبانی و لوازم فلسفۀ زبانی برخی از ادلّۀ وجود ذهنی ملاصدرا، نظریة او را دربارة معنا استخراج کنیم. به نظر می‌رسد که نظریة معنای ملاصدرا قرابت زیادی با نظریات تصوری معنا دارد؛ چون مطابق پیش‌فرض‌های ملاصدرا در ادلّۀ وجود ذهنی، معنای یک گزاره، همان تصوّر یا تصدیقی است که گزاره بر آن دلالت دارد؛ معنا، موجودی ذهنی است؛ الفاظ برای معانی وضع شده‌اند؛ زبان، تصویرِ عالم واقع است.
صفحات :
از صفحه 33 تا 50
نویسنده:
مجید صدر مجلس
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در محاورۀ فایدون، افزون بر موضوع اصلی که اثبات جاودانگی نفس است، یکی از موضوعات فرعی عبارت است از ادّعای افلاطون مبنی بر اینکه حصول معرفت محض، طی زندگی دنیوی ناممکن است. نوشتۀ حاضر نخست، به دنبال توصیف و تبیین همین مدّعا است. سپس می‌کوشیم با استفاده از مطالب خود محاوره، به تبیین معنای معرفت محض بپردازیم. برای معرفت محض، دو معنی ممکن ارائه کرده‌ایم: الف- معرفت محض به معنی شناخت بی‌واسطه و ب- معرفت محض به معنی مثال معرفت (خود معرفت). همچنین تلاش می‌کنیم تا بر پایۀ این دو معنا از معرفت محض، دو دلیل در اثبات مدّعای افلاطون بیان کنیم: دلیل نخست از راه تفکیک شناخت بی‌واسطه از شناخت باواسطه و دلیل دوم از راه امتناع رسیدن تقلید به مثال خودش. مطالب فایدون، از بابت موضوع بحث، گاهی کوتاه و اندک است. هم با تفصیل مباحث و هم با برگرفتن نکته‌هائی از جاهای دیگر محاوره و بازسازی آنها، کوشیده‌ایم دلایل را تقریر و اقامه کنیم.
صفحات :
از صفحه 51 تا 72
نویسنده:
فروغ السادات رحیم پور ، بیت اله ندرلو
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نوشتارِ حاضر تلاشی است برایِ درکِ نسبتِ وجود و مرگ در منظومة فلسفیِ آلن بدیو ( -1937)، فیلسوف، ریاضیدان و فعالِ اجتماعیِ معاصر فرانسوی. بدیو فیلسوفی نظام‌ساز بوده و جزوِ معدود فلاسفه‌ای است که در قرن بیست‌ویکم از وجودشناسی و ضرورتِ احیای آن سخن می‌گوید. او می‌کوشد تا با رجوع به نظریة مجموعه‌ها یک نظام هستی‌شناسانة نو بنا کند تا در دامِ نسبی‌گرائیِ مطلقِ فیلسوفان پست‌مدرن و پساساختارگرا نیفتد و در عین حال بر محدودیت‌ها و نقایصِ وجودشناسیِ ایدئولوژی‌زدة کلاسیک فائق آید. در همین راستا او یک هستی‌شناسیِ کثرت‌گرایانه را بنیان‌گذاری می‌کند که بر روشِ تقلیل تأکید دارد و برخلاف هستی‌شناسی‌هایِ سنتی از افزایش و رسیدن به وحدتِ جامع گریزان است. درک او از وجود و نسبتِ آن با مرگ در همین چارچوب شکل گرفته است. در همین راستا او وجود را به درجة این‌همانیِ یک کثیر با خود در نسبتِ با یک وضعیت، تعریف می‌کند. بنابراین، او وجود را نه مفهومی هستی‌شناختی بلکه آن را مفهومی معطوف به منطقِ هستنده توصیف می‌کند. به باورِ او وجودِ یک چیز هیچ نسبتی با هویتِ کثیر آن ندارد. معنای این ادعا آن است که وجود نه امری ذاتی بلکه مربوط به نمودِ هستنده است. از این‌رو، او مرگ را به حداقل بودن درجة وجود یک هستنده، یا معدوم بودن آن، در وضعیتِ مرجعش، تعریف می‌کند. به بیانِ ریاضی، مرگِ یک هستنده نمایانگرِ نزولِ تابعِ نمودِ هستندة مورد نظر است. بدین ترتیب، او مرگ را نیز یک مفهوم منطقی و نه هستی‌شناسانه معرفی می‌کند. به اعتقاد بدیو از این تحلیل دو نتیجه حاصل می‌شود: 1- مرگ یک تغییرِ بیرونی در تابعِ نمودِ یک هستنده است، 2- اندیشیدنِ به مرگ، بیهوده است؛ زیرا به اعتقاد او مرگ صرفاً یک پیامدِ منطقیِ تغییرِ ارزشِ تابعِ نمود است، و از سوی دیگر، آنچه شایستة اندیشیدن است، رخدادی است که عاملِ این تغییرِ ارزش توابعِ نمود است.
صفحات :
از صفحه 73 تا 99
  • تعداد رکورد ها : 7