جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 47
نویسنده:
نوحعلی نویدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پذیرش جهان واقع و امری خارج از ذهن ادراک کننده، مورد قبول تمامی فلاسفه مسلمان بوده است. فارابی در آثار خود از جمله در احصاء العلوم، رساله ای در عقل، کتاب الحروف، التنبیه علی سبیل السعاده، که مهم ترین آثار وی در معرفت شناسی است، توصیفی کامل و جامع از نظریه معرفت و معنای عقل بیان کرده، که متاثر از فلاسف یونانی است. فارابی عقل را واجد چهار مرتبه می داند؛ عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل فعال، عقل بالمستفاد. گفته شده که فارابی این تقسیم بندی را متاثر از جریان نوافلاطونی و شرح اسکندر افرودیسی ارائه کرده است. ابن سینا تعریف های متعددی در باب ادراک در آثار خود آورده است که عبارتند از: هر ادراکی عبارت از اخذ صورت مدرَک به نحوی از انحاء. یا ادراک عبارت از حصول صورت مدرَک در ذات مدرِک، یا تمثل حقیقت شیئ نزد مدرِک که مشهود مدرک واقع شود. از نظر ابن سینا، معرفت و شناخت از راه ادراک حسی و ادراک عقلی به دست می آید؛ بدین معنی که ادراک عبارت از پیدایش صورت آنچه ادراک می شود، در ذات ادراک کننده است. با این حال وی معتقد است که ادراک حسی به تنهایی برای اثبات واقعیت کافی نیست، برای معرفت به هستی اشیاء باید از عقل استمداد طلبید. در این نوشتار به تبیین نظر و دیدگاه دو فیلسوف مسلمان، فارابی و ابن سینا در باب علم و ادراک و معرفت می پردازیم، که توجه به آن به منظور آشنایی با معرفت شناسی اسلامی ضروری است.
نویسنده:
سهام اسدی نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جاناتان ادواردز به عنوان بزرگ ترین الهیدان نیوانگلندی در واکنش به رویکرد مکانیسمی و تاکید افراطی به دریافت های عقل و به تبع آن نفی وحی و نگاه وحیانی قرن 17و18، به جهت حل معضلات پیش آمده در حوزه دین، در عین اعتقاد به عقلانیت در حوزه دین، عقلانیت را در الهیات از متن به حاشیه برده و جنبه تنبیهی به آن می بخشد. او با التزام به مساله هبوط ذات، فطرت انسانی را آلوده و فاقد درک صحیح و منطبق با حقیقت الاهی ترسیم می کند و در همین راستا عقل را هم از آفات هبوط مصون نمی داند. چنانچه یافته های عقل را واجد تعارض، پیشداوری و تمایلات فاسد می داند. چنین روند معکوسی از جانب عقل هیچ گاه در رویکرد زندگی مومنانه، که دغدغه اصلی ادواردز است، تاثیر گذار نبوده و به این ترتیب در شکل مفهومی صرف باقی می ماند. گرچه همین عقل بواسطه التزام به وحی می تواند از طبیعت منحط خود بیرون رفته و نه تنها شواهد موید وجود ملموس خدا را ببیند، بلکه آنها را تصدیق نموده و بر آنها صحه بگذارد. اما همواره عقل در حالت فی نفسه و منهای وحی، منفی و منفعل و فاقد کارایی معرفی می شود.
صفحات :
از صفحه 43 تا 60
نویسنده:
حبیب الله ابراهیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اوصاف اخلاقی، اوصافی است که با استفاده از یک مفهوم هنجاری، کسی یا کاری را توصیف می کنند. منظور از اوصاف اخلاقی خداوند، اوصافی است که دارای دلالت اخلاقیاند و بار اخلاقی دارند. نمونه هایی از این اوصاف اخلاقی، که اوصاف ستبر، چاق، پرمایه و دارای دلالت اخلاقی زیاد می باشند و در متون دینی آمده اند، عبارتند از: مهربانی، عدالت، بخشندگی، وفای به عهد، حلیم، غفور، منتقم و رزّاق. هم چنین اوصافی مانند خوبی و بدی، که در گزاره های اخلاقی، محمول می باشند، اوصاف اخلاقی سبک و لاغر نام دارند. اتفاقاً متون دینی، پر از اوصاف اخلاقی خداوند است. حال سؤال این است که آیا می توان تبیین درستی از معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند ارائه داد؟ در تبیین بحث معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند، متوجه می شویم که هنگام اسناد اوصاف اخلاقی به او، این اوصاف، اوصافی معنادارند و ما نیز قادر به فهم این معنا هستیم و این معنا دارای ربط و نسبتی با معانی عادی و روزمره در عالم انسانی خودمان است و البته این معنا از برخی جهات، شبیه به معانی انسانی و از جهات دیگری با آنها متفاوت است. پذیرش این دیدگاه، لوازم خاص خود را به دنبال دارد. لذا با پذیرش این دیدگاه، باید با درک اوصاف اخلاقی خداوند، آن معانی را از نقص های پیرامونی آن نیز پیراسته کنیم؛ به نحوی که تنزّه و تعالی خداوند برقرار بماند و به چالش کشیده نشود. لذا با این تعابیر، خداوند به عنوان «امری به کلی دیگر» نخواهد بود؛ به نحوی که میان او و انسان «تفاوت کیفی نامتناهی» برقرار باشد. در گام بعدی به نحوه توجیه معناداری اوصاف اخلاقی خداوند می رسیم. در این مرحله، پس از بررسی نظریات مختلف به این نتیجه می رسیم که، دیدگاه صدر المتألهین شیرازی که بر دو مبنای «اشتراک معنوی» و «تشکیک وجودی» استوار است به خوبی مشکل معناشناسی توصیف اخلاقی خداوند را برطرف نموده است.
صفحات :
از صفحه 113 تا 142
نویسنده:
محمدمهدی فلاح
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امروزه تقریباً اجماع بر آن است که اگزیستانسیالیسم، بیش از آنکه متکی بر تعریفی واضح و متمایز باشد، ناظر به نوع خاصی از تفکر به موضوعات مشخصی است. با این تلقی از اگزیستانسیالیسم، می توان رد این نوع از تفکر را در سنت های دیگری به جز مسیحیت نیز یافت. محمداسماعیل دولابی، عارف معاصر شیعی، از جمله افرادی است که پیگیری سخنرانی هایش طرح چنین امکانی را موجه جلوه می دهد. اهتمام ویژة او برای پرداختن به درد و رنج های زندگی انسان، با تمرکز بر وضع جدید زیست شیعیان ایرانی، و تأملات بخصوص او درباب مرگ، چیزی نیست که بتوان ارجاعات روشنی برای آن در درون سنت های پیشین عرفان شیعی یافت و به شکل منحصربه فردی متعلق به زندگی جدید شیعیان در دوران معاصر است. دولابی با ارجاع مکرر به اهمیت «خود» در مواجهة با جهان پیرامونی و سخن گفتن از اینکه «فرد انسانی» است که ملاک و میزان ارزیابی امور (حتی در قیامت) است، از نوعی سوبژکتیویته دفاع می کند که مؤلفه ای اساسی در تفکر اگزیستانسیالیستی است. او با سرباززدن از تفکر انتزاعی، عملاً پیشقراول تأمل انضمامی درباب انسان در سنت عرفان متأخر شیعی است. در اینجا تلاش می شود با طرح اندیشه های بخصوص محمداسماعیل دولابی در خصوص مرگ، درد، اضطراب و زندگی انسان، امکاناتی برای طرح چیزی با عنوان «اگزیستانسیالیسم اسلامی» مورد پژوهش قرار گیرد؛ تا شاید با جعل چنین عنوانی، مجالی برای شناسایی متفکران دیگری از این دست در دوران معاصر فراهم آید.
صفحات :
از صفحه 133 تا 186
نویسنده:
قدرت الله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از عقلانیّت دینی، پرسش از انسجام منطقی نظام باورهای دینی است. در این زمینه ابتدا بایستی بر عقلانیّت نیاز بشر به دین توجه داشت. زیرا محدودیت های وجودی و معرفتی و نیاز بشر به جاودانگی، و نقش دین در پاسخ دهی به نیازهای اساسی او، تبیین کننده چنین عقلانیّتی است. همچنین با توجه به تکثّر عقلانیّت های نظری، عملی و ابزاری که دارای روابط عرضی و طولی هستند، می توان از تنوع عقلانیّت دینی در اشکال نظری، عملی و ابزاری آن سخن گفت. از سوی دیگر، تنوع نظام اعتقادات دینی در سه حوزه باورها، احکام و اخلاق، این امکان را ایجاد می کند تا بتوان در هریک از این حوزه ها از سطوح مختلف عقلانیّت دینی سخن گفت. در زمینه باورها می توان از سطوح عقلانیّت باورهای بنیادی، میانی و حاشیه ای که دارای روابط تشکیکی معرفتی و وجودی هستند سخن گفت که در آنها، عقلانیّت باورهای بنیادی در بالاترین سطح بوده و باورهای حاشیه ای بهره کمتری از عقلانیّت دارند. در حوزه اخلاق با ملاحظه نقش دین در کلیّت اخلاق، می توان این نقش را در قالب عقلانیّت نظری در معنادهی بیشتر به مبانی و اصول اخلاقی، و در قالب عقلانیّت عملی، ارزش شناختی و وظیفه شناختی در تعیین چهارچوب های لازم و ضمانت های کافی برای افعال اخلاقی دانست. عقلانیّت دینی در حوزه احکام به این است که بخش عمده ای از دین، احکام عبادی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است؛ یعنی دین بر انجام اعمال اخلاقی شایسته و ترک اعمال ناشایست دستور می دهد که این امر، بر بعد و کارکرد اجتماعی دین دلالت می کند و عقلانیّت عملی و ابزاری آن را تامین می نماید. نتیجه اینکه عقلانیّت دینی حقیقتی متکثر و تشکیکی و دارای سطوح و لایه های مختلف بوده و کارکردهای گوناگونی دارد.
صفحات :
از صفحه 73 تا 92
نویسنده:
الهام غزازنی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
صفحات :
از صفحه 111 تا 132
نویسنده:
احسان شکوری نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در الهیات مسیحی، ایمان امری فطری و باطنی و در واقع، تصدیق قلبی است که به موجب آن آدمی به چنان مقامی دست می یابد که به تمامی معنی به اتحاد با عیسی(ع) مسیح نائل می گردد. بدین سان، هرگز رذائل اخلاقی، اضطراب ها و تشویش های درونی و به ویژه احساس پوچی در وجود چنین انسانی راه نمی یابند، بلکه وی همواره به واسطه دستیابی به شناخت حقیقت مطلق سرشار از فضایل انسانی، به ویژه احساس آرامش قلبی بوده، و با آرمان محبت به خداوند و دیگر ابنای بشر در همه عرصه های زندگانی فردی و اجتماعی همراه با نور امید و شور و نشاط برای دست یافتن به ملکوت خداوند تلاش می کند. دراین راستا، مارتین لوتر نیز به عنوان یک الهی دان مسیحی و مدعی اصلاحات دینی کوشش می کند با بازتعریف نوینی از ایمان مسیحی، که عبارت است از شناخت درست قلب درباره خداوند به مثابه هدیه و لطف الهی، راه را برای رسیدن به سرمنزل مقصود، که همانا نجات و رستگاری و یگانگی با اوست، هموار سازد. درعین حال، به نظر می رسد چنین ایمانی که در آن عقل و اراده هیچ نقشی را ایفاء نمی کنند، توجیه ناپذیری عقلانی، جبرگرایی و پیرو آن انحصارگرایی را در خود دارد.
صفحات :
از صفحه 39 تا 64
نویسنده:
مرتضی پویان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
محقق اصفهانی دو برهان برای اثبات خدا ارائه کرده است که دومین برهان وی منحصربه فرد است. طبق قواعد فلسفی دو برهان وی هم قابلیت تقریر به صورت برهان وجودی را دارد که از مفهوم خدا به اثبات خدا می رسیم و هم قابلیت تقریر به نحو برهان صدیقین که با فرض حقیقت وجوب در خارج به اثبات خدا می رسد. لذا محتملات تقریرِ دو برهان مرحوم محقق به چهار احتمال می رسد. برخی ازا ین چهار احتمال قابل نقد و بررسی است و برخی دیگر منتج و تام است. از میان این تقاریر آن تقریری برجسته و شاخص است که از وجوب به وجود واجب می رسد. این ادعای وی، که منحصربه فرد است زیرا برخلاف بقیه حکما که از وجود به وجوب رسیدند، وی از وجوب به وجود می رسد، باعث طرح انتقادات نقضی از سوی برخی از حکمای معاصر همچون آقایان حائری یزدی و جوادی آملی و دیگران شده است. و این دو معتقدند که با همین استدلال محقق می توان بر وجوب شریک الباری نیز استدلال کرد. در این مقاله علاوه بر تقریر این چهار احتمال به آن انتقادات نیز پاسخ داده شده است. در نتیجه چهار احتمالی که برای دو برهان محقق قابل فرض است حالت اول از احتمال اول، و حالت اول از احتمال سوم درست نبودند و بقیه محتملات درست بودند.
صفحات :
از صفحه 91 تا 110
نویسنده:
حسن قنبری، یدالله رستمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این نوشته به بررسی و نقد نظریه ایمان گرایی کیرکگور و ویتگنشتاین می پردازیم. گفته خواهد شد که ایمان گرایی کیرکگور مبتنی بر حفظ ایمان علی رغم تضاد آن با عقل است. یعنی انسان می تواند بر ضد یک مدعا دلیل آفاقی و عینی داشته باشد و در عین حال به آن، ایمان هم داشته باشد. به نظر او ایمان آوردن یک امر اختیاری است و دینداری باید مبتنی بر خطر و جهش ایمانی باشد. کیرکگور ایمان را وقتی شایسته می داند که به نوعی خطر کردن باشد. اما ویتگنشتاین قائل است که ایمان، با فقدان دلیل سازگار است، یعنی انسان می تواند دلیل نداشته باشد اما ایمان داشته باشد. زیرا مجموعه باورها در نهایت به باورهایی می رسند که بدون دلیل پذیرفته می شوند. او با طرح بازی های زبانی می گوید که ایمان آوردن یک بازی زبانی خاص، و عملی است که در متن حیات دینی می روید. همچنین به نظر او، مؤمنان تصاویر دینی در پیش زمینه خود دارند که حیات دینی آنها را میسر می سازد. البته این تصاویر، حاصل فعالیت در زندگی روزمره است نه استدلال و دلیل.
صفحات :
از صفحه 61 تا 80
نویسنده:
محمد قمی اویلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث علم دینی یا اسلامی سازی علوم در جهان اسلام، یکی از مسائل مهم در عرصه علوم انسانی است که در چند دهه اخیر ذهن بسیاری از متفکران و فیلسوفان را در حوزه علم و دین به خود مشغول کرده است. لذا پژوهش در مبانی و مبادی معرفت شناختی و روش شناختی دیدگاه های مطرح شده در حوزه علم دینی، یکی از نیازهای اساسی متفکرین در عرصه علوم انسانی و اجتماعی است. بحران های ناشی از علم گرایی و افراط در نظریات تعارض علم و دین در دو قرن اخیر، پرسش از همکاری علم و دین و به تبع آن امکان علم دینی و خداباور را مورد تامل قرار داده است. در این زمینه سابقه قبلی ملل اسلامی و واقعیت عقب ماندگی کنونی آنها، پرسش از اسلامی سازی علوم را برای متفکرین اسلامی بطور جدّی مطرح کرده است. آنها با نظر به تاکیدات خاص دین اسلام بر جایگاه رفیع علم و معرفت، سابقه درخشان علمی مسلمین در قرون گذشته و عصر طلایی اسلام، پرسش از علم اسلامی را با جدیت بسیاری دنبال می کنند. نظریات مختلفی نیز توسط اندیشمندان جهان اسلام طی دو قرن گذشته ارائه شده است و هریک از زاویه نگرش خود به اسلامی سازی علم پرداخته اند. در این زمینه، دکتر نصر با نقد مدرنیته و به چالش کشیدن تجدّدگرایی، رجوع به سنّت و احیاء علم مقدس را راه کار ارائه شده خویش عنوان کرده است. اهمیت دیدگاه دکتر نصر بر این است که وی تاکید خاصی بر سنّت گرایی و استفاده از آموزه های اسلامی و مابعدالطبیعه سنّتی برای احیاء علوم مقدس دارد.
صفحات :
از صفحه 187 تا 210
  • تعداد رکورد ها : 47