جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
نویسنده:
فردین قریشی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اصلاح‌طلبان مذهبی بر این باورند که حق بشر بر حاکمیت منافاتی با آموزه‌های اسلامی ندارد. چرا که از نگاه آنان خداوند انسان را بر سرنوشت خویش حاکم ساخته و انسان بر همین مبنا قادر به اِعمال این حق است. در عین حال اصلاح‌طلبان اضافه کرده‌اند که اعمال حق انسان بر حاکمیت باید در چارچوب موازین دینی به انجام رسد. در برابر این نگرش متجددین و اصل‌گرایان موضع مخالفی گرفته‌اند. متجددان ورود دین به عرصه حاکمیت را مغایر با اصل برابری انسان‌ها می‌دانند و اصل‌گرایان اعتقاد به حق بشر بر حاکمیت را در تعارض با حقوق الهی دانسته‌اند. مواضع این دو جریان فکری در واقع دو چالش نظری مهم در برابر نگرش اصلاح‌طلبان است. بر همین اساس، پرسش این مقاله ناظر بر میزان استحکام نظری دیدگاه اصلاح‌طلبان در برابر چالش‌های نظری مذکور است. با لحاظ این پرسش، مبانی فکری اصلاح‌طلبان با روش تفسیر متون مورد بازخوانی قرار گرفته است و حاصل کار تأیید اعتبار این فرضیه است که نگرش اصلاح‌طلبان مذهبی نه تنها واجد توان تئوریک مورد نیاز برای پاسخگویی به چالش‌های مطروحه است، بلکه حتی در مقایسه با نگرش‌های رقیب، از امتیازات تئوریک بیشتری برخوردار است.
صفحات :
از صفحه 109 تا 131
نویسنده:
ایرنه پیتروپائولی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
مطالعه من درمورد حق شرط­ به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان (CEDAW) و سازگاری آن­ها با رژیم کنوانسیون وین در مورد حقوق معاهدات است. این مقاله بر حق شرط­های محتوایی که بر گرفته از احکام اسلامی هستند و توسط مسلمانان بر کنواسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان اعمال شده است متمرکز است. برخی از حق شرط­ها به دلیل اینکه با روح و هدف کنواسیون در تضاد هستند قابل اجرا نیستند. من بر پارادوکس بین افزایش حداکثری اعضای کنواسیون در قبال به خطر انداختن یکپارچگی آن و میزان تحت تاثیر قراردادن ماهیت کنواسیون توسط حق شرط­ها، تحمل اختلاف بین قوانین و عملکرد دولت­ها و تعهدات کنوانسیون که در دستیابی به اهداف کنوانسیون مانع تراشی می­نماید، تاکید میکنم. من همچنین این سوال را مطرح می­کنم که آیا معیار سازگاری کنواسیون در مورد قرارها برای پذیرش برخی حق شرط­های اساسی که با ماهیت کنواسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در تضاد است، تاثیرگذار است؟ من فکر می کنم موضوع «هدف و روح» یک موضوع ذهنی است، عملکرد کشورهای مختلف یکسان نیست و با توجه به مواردی که برخی دولت­ها در باب یک حق شرط خاص به مخالفت می­پردازند، تاثیر ملاحظات سیاسی و یا برون مرزی بر آن­ها مشخص است. من به طور خاص بر پارادوکس اعتراضات نسبت به یک حق شرط تأکید می­کنم که همان تاثیر پذیرش را دارد در زمانی که کشور­های شرط­گذار و کشورهای مختلف همچنان روابط قراردادی خود را حفظ می­کنند. بنابراین، هیچ تفاوتی در تأثیرات حقوقی یک حق شرط پذیرش شده و مخالفت یک کشور که مانع از لازم الاجرا شدن قرارداد بین این دو کشور نمی­شود، وجود ندارد. در یک تحلیل عمیق­تر بررسی می­کنم که چگونه حق شرط­های مبتنی بر شریعت شامل هنجارهای متناقض (آزادی دین و قوانین برابری) می­باشد. با یادآوری دیدگاه «متعادل کردن منافع» ، من معتقدم که این می­تواند یک رویکرد معقول باشد، اما در عمل یافتن نوعی از تعادل که علیه زنان تبعیض­آمیز نباشد دشوار است. سپس من تحلیل می­کنم که آیا این حق شرط­ها حاکی از یک نوع نزاع عمیق ایدئولوژیک بین حقوق زنان در اسلام و حقوق زنان مستخرج از معاهدات حقوق بشری است؟ و اینکه حق شرط­ها چگونه نماینده وضعیت زنان در کشورهای وضع کننده حق شرط­ها هستند. سوال من این است که عوامل محرک پشت پرده برای اعمال حق شرط چیست؟ و آیا باید حق شرط­ها را در یک چشم انداز وسیع­تر سیاسی و اجتماعی - اقتصادی از بستر داخلی و بین­المللی بررسی کرد؟ سوال بعدی من این است که آیا کشورها به طور واقعی به قوانین قراردادها متعهد هستند یا صرفا در برخی از شرایط سیاسی به قراردادها متعهد می­شوند.
نویسنده:
جرمی ایگرز
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
به طور گسترده پذیرفته شده که آزادی عمل در دین و زندگی بر اساس اعتقادات مذهبی ، یک حق اساسی بشر و کلید همزیستی مسالمت­آمیز در جوامع مذهبی و ملت­ها است. در این مقاله من به مشکلاتی که ناشی از تعارض میان اعتقادات مذهبی صادقانه با حقوق دیگران ایجاد می­شود، خواهم پرداخت.در ایالات متحده ، دو وضعیت از این دست مورد توجه گسترده قرار گرفته بود. یک مورد شامل داروسازانی است که از تحویل قرص­های ضد بارداری خودداری می­کنند ، زیرا آن­ها معتقدند که استفاده از انواع خاصی از پیشگیری از بارداری ، اعتقادات مذهبی مسیحی آن­ها را نقض می­کند. مورد دیگر شامل رانندگان تاکسی مسلمان است که به دلایل مشابه از حمل و نقل مسافرهای الکلی خودداری می­کنند. در پاسخ به چنین درگیری­هایی ، مدارای مذهبی اغلب به عنوان یک راه حل مورد استقبال قرار می­گیرد. در جامعه غربی ، ایده تحمل مذهبی را می­توان به جان لاک مرتبط دانست و در کارهای فیلسوف سیاسی جان راولز نیز توجه قابل توجهی به تحمل مذهبی مشاهده کرد. در سال­های اخیر­، مدارا به عنوان یک ارزش عمومی که از طریق برنامه­هایی که مدارا را در مدارس دولتی آموزش می­دهند، پذیرفته شده است. براون استدلال می­کند که مدارا «چارچوبی فقیرکننده و فقیرنشین است که از طریق آن درگیری­ها و وقایع داخلی­، مدنی و بین­المللی شکل می­گیرد ...» تجربه مدارا و تحمل به ناچار یکی از مصادیق تمکین از اجتناب است. هدف مدارا به عنوان حاشیه­ای­، فرومایه، دیگری، در خارج از جامعه، در برخی از روابط عداوت با جامعه ساخته شده است. علاوه بر این، همانطور که دانشمند حقوقی استنلی فیش متذکر می­شود، دکترین مدارا «عدم مدارا را مشروعیت می­بخشد و حتی خواستار آن می­شود زمانی که موضوع عدم تحمل اشخاصی هستند که به دلیل دلبستگی بیش از حد به فرهنگ، به نظر می­رسد که ناتوان از مدارا هستند» این انتقادات از مدارا چه تاثیری دارد بر چگونگی بررسی موارد واقعی درگیری بین اعتقادات مذهبی و حقوق دیگران؟ همانطور که وندی براون خاطرنشان می کند: «بدیهی است» ، اگر این گزینه­ها باشد­، همیشه مدارا کردن آن­ها بهتر از مدارا نکردن آن­ها می­باشد. اما من معتقدم که امکانات مبتنی بر گفتگو فراتر از مدارا هستند. اهمیت گفت و گو توسط اندیشمندان از جمله محمد خاتمی و فیلسوف کوامه آنتونی آپیا از دانشگاه پرینستون­، نویسنده کیهان شناسی: اخلاق در دنیای غریبه­ها (W.W. Norton) تأکید شده است. من چنین استدلال می­کنم که گفت و گوی بین فرهنگ­های مختلف و حتی بین بخش­های مختلف جامعه متنوع فرهنگی به چیزی بیش از استدلال منطقی نیاز دارد. در عوض، به مکالمه­ای عمیق­تر نیاز دارد که درک تاریخ و زندگی روزمره یکدیگر را توسعه دهد و تلاش کند تا به یک سطح اعتماد و احترام متقابل برسد. در پایان، من در مورد راه­هایی که این نوع گفتگو بین ایمان­ها می­تواند به ایجاد علت صلح کمک کند بحث خواهم کرد.
نویسنده:
ابدول مومینی اوبا
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
یکی از مهمترین چالش­های یک تمدن و پارامتر ارزیابی آن، نحوه برخورد با کسانی است که به آن تمدن تعلق ندارند. دوگانگی بین «ما» و «آن­ها» در تمدن­ها متفاوت است. در گذشته، تعامل بین تمدن­ها بسیار کمتر و محدودتر بوده است. اما مدت­هاست همه چیز تغییر کرده و جهان به یک دهکده جهانی تبدیل شده است. با این حال، از نظر دینی، فرهنگی، قومیت و زبان بسیار کثرت گرا باقی مانده است. تنوع در دنیای معاصر به دلیل وجود هم زمان تمدن­های مختلف در جهان است که هر کدام فرهنگ، دیدگاه و ارزش­های متمایز خود را دارند. فرهنگ غربی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ شرقی و فرهنگ آفریقایی برخی از فرهنگ­های برجسته امروز هستند. در این میان جهانی­سازی مشکلات خاص خود را دارد. از یک طرف، جهان تحت فشار قرار دارد تا به یک محیط تک فرهنگی مانند فرهنگ غربی تبدیل شود. این وضعیت به دلیل برتری ذاتی تمدن غربی بر تمدن­های دیگر نیست بلکه به دلیل تهاجم فرهنگی غرب به جهان است. جریان اطلاعات همیشه از سمت غرب به سوی بقیه جهان بوده است. بنابراین، تلاش برای صلح در دنیای مدرن باید به چگونگی سازگاری فرهنگ­های متنوع جهان، اول در تمدن­های خاص و دوم در جهانی در قالب دهکده به ویژه در متن سازمان ملل بپردازد. گذشته درس خوبی برای آینده ارائه می­دهد. در این مقاله، چگونگی دستیابی سه تمدن اسلامی، آفریقایی و غربی در قالب اولیه و تاریخی خود و همچنین به معنای مدرن و امروزی به یکدیگر شبیه شده اند. تمدن اسلامی از یک محیط چند قومی و چند مذهبی پدید آمده است. رویکرد اسلامی علی رغم اینکه اعتقاد کامل به درستی آیین و دین خود و شیوه زندگی مبتنی بر آن را دارد، در مواجهه با دیگر ادیان رویه تحمل و احترام را اتخاذ می­کند. اسلام آزادی دین را برای غیرمسلمانان به رسمیت می­شناسد و این موضوع را به صورت جامع و کامل بیان می­کند. اسلام این قوانین یا فرهنگ خود را بر آن­ها تحمیل نمی­کند بلکه استقلال اجتماعی، فرهنگی و قضایی را برای غریبه­ها در درون مرزهای خود اعطا می­کند. این نگرش که در گذشته وجود داشته هنوز در برخی از کشورهای مدرن اسلامی مانند ایران قابل مشاهده است. فرهنگ آفریقا یک امر بسیار متفاوت است. ویژگی بارز آفریقایی­ها رفتار گرم آن­ها با غریبه­ها و احترام آن­ها به استقلال فرهنگی سایر مردم است. رویکرد تمدن غربی با رویکرد تمدن­های اسلامی و آفریقایی در تضاد است. غرب همواره براساس برتری پذیرفته شده خود بر دیگر انسان­ها، سیاست تسلط بر آن­ها را دنبال کرده است. این رویکرد که برای دفاع از آن توجیهات منطقی و ایدئولوژیک زیادی توسعه یافته­اند در دوران معاصر همچنان یک منبع اصطکاک و تنش است. پیشنهاد می­شود که مدل­های ارائه شده توسط فرهنگ­های اسلامی و آفریقایی به عنوان مبنایی برای تعامل مدرن توسط افراد متعلق به فرهنگ­های مختلف مورد استفاده قرار گیرد.