جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 221
نویسنده:
محمد اصغری ، بیان کریمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 131 تا 146
نویسنده:
سید مسعود زمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تعریض هایدگر به تعریف ارسطویی «انسان حیوان ناطق است» (ζώον λόγον έχον/زُوون لِگون اِشون) فصلی مفصل و همواره گشوده در اندیشۀ اوست. به‌خصوص ترجمه، و به‌زعمِ او تفسیر لاتینی آن animal rationale (حیوان عاقل) بارها در آثار هایدگر پس از 1935 در خدمت نقادی‌های همه‌جانبه‌اش بر مابعدالطبیعۀ غربی مشاهده می‌شود. حیوان عاقلْ فهمی از انسان را بازمی‌گوید که در بُن مابعدالطبیعه و بر پی‌اش در بنیان تاریخ فکر و فرهنگ مغرب‌زمین هست. نوشتۀ حاضر بر آن است که موضوعیت و اهمیت این تعریف را در اندیشۀ هایدگر نشان بدهد. مباحث مربوط به تعریف ارسطویی به‌طورِ کلی در دو جهت اصلی بسط داده می‌شود: نخست، پرسش از انسان، ولی به‌اعتبارِ آنکه درحقیقت مضمون و محتوای پرسش از وجود است؛ دوم، مسئلۀ زبان؛ اما تأکید پژوهش حاضر بر مسائل مربوط به زبان است. نخست «مقدمه»، موضوعیت پرسش از انسان و نیز تعلقش به پرسش از وجود را نشان می‌دهد. پس از آن، بخش اول براساسِ درس‌گفتار مفاهیم اصلی مابعدالطبیعه حدود تقریبی نظام مسائل زبانی برآمده از این تعریف را معلوم می‌کند. هایدگر مبنایش را برای طرح آنها بر λόγος (لوگوس) به‌معنای نطق یا سخن می‌گذارد که آن را هم از همین تعریف ارسطو برگرفته است. سرانجام، بخش دوم همان مسائل را در وجود و زماننشان می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 113 تا 130
نویسنده:
محمد بیدهندی ، بیت اله ندرلو ، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر بعد از گشت تلاش کرد تا تفکر دربارۀ حقیقت وجود را درقالبی شاعرانه یا متفکرانه پی بگیرد. ثمرۀ این تلاش او طرح مفاهیم و اصطلاحاتی است که در گفتمان‌های رایج فلسفۀ مدرن و معاصر غیرمنطقی قلمداد می‌شوند و به‌عنوانِ امری رازورانه توصیف می‌شوند. اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه[1] یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفۀ متأخر هایدگر دارد. هایدگر در سال‌های 1950 و 1951 طی دو سخنرانی با عناوین چیز[2] و بناکردن، سکونت‌کردن، فکرکردن“Bauen, Wohnen, Denken” تلاش می‌کند تا مفهوم حضرات اربعه را با محوریت دو کلیدواژۀ چیز و سکنا‌گزیدن مورد تأمل قرار دهد و نسبتِ آن را با بحث حقیقت وجود بنمایاند. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر متن این دو سخنرانی که بسیار دشواریاب هستند، جایگاه اصطلاح حضرات اربعه را در رابطه با تفکر هستی‌شناختی‌ـ‌تاریخی هایدگر متأخر نشان دهد.
نویسنده:
محمدمهدی اردبیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم بیلدونگ یکی از مفاهیم اصلی‌ای است که در بیش از سه قرن اخیر در فضای فکری و فرهنگیِ غرب تأثیرگذار بوده است. این مفهومْ هم ازحیث لغت‌شناختی و هم ازحیث کاربردش در عرصه‌های مختلف، دلالت‌های چندگانه و به‌شدت متنوع را دربرمی‌گیرد که همین امر نه‌تنها فهم، حتی ترجمۀ آن به زبان‌های غیرآلمانی (از انگلیسی و فرانسوی گرفته تا عربی و فارسی) را دشوار کرده است. پژوهش حاضر، پس از واکاویِ معنای این اصطلاح و تأثیر آن در حوزه‌های مختلف معرفتی و فرهنگی، منطقاً ابتدا به ریشه‌شناسیِ لغوی این اصطلاح و ماجرای پیدایشش در قرون وسطی و اشاعه‌اش در قرن هجدهم در آلمان خواهد پرداخت. در گام سوم، به‌موازاتِ این ریشه‌شناسیِ لغوی، تاریخچه‌ای از کاربرد آن در فضای فکری و فرهنگی آلمان ارائه خواهد شد تا بتوان به‌کمکِ آن، کارکردهای مختلف این اصطلاح را بررسی کرد. در گام چهارم، شبکۀ مفهومی‌ای از دلالت‌ها، تقارن‌ها و تقابل‌های این اصطلاح با سایر اصطلاح‌های مرتبط با آن ترسیم خواهد شد. تازه بر این اساس است که می‌توان در گام پنجم، به هدف اصلی این پژوهش، یعنی ارائۀ نوعی دسته‌بندی از معانی مختلف اصطلاح بیلدونگ دست یافت. این پژوهش، پس از دست‌یافتن به این هدف اصلیْ دو گام دیگر را نیز در مقام مؤخره‌ای اجمالی طی خواهد کرد و در گام هفتم و انتهایی، در عین اشاره به تعارض درونی و انسداد نهفته در مفهوم بیلدونگ، به برخی امکانات انتقادی این مفهوم اشاره خواهد شد و طرحی مقدماتی برای پژوهش‌های آینده ارائه خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 13
نویسنده:
زهرا خزاعی ، فاطمه تمدن فرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پژوهشِ حاضر به تحلیل و ارزیابی دیدگاه مایکل جِی.زیمرمن دربارۀ رابطۀ شانس اخلاقی و مسئولیت اخلاقی می‌پردازد. این رابطه در فلسفۀ اخلاق از دو جنبۀ مفهومی و موضوعی مطرح می‌شود. به‌لحاظِ مفهومی، شانس اخلاقی، قضاوت اخلاقی انسان‌ها دربارۀ یکدیگر را مبتنی‌بر اعمال غیراختیاری و شانسی‌ دانسته است؛ درحالی‌که مسئولیت اخلاقی، این قضاوت را مبتنی‌بر اعمال مختارانه می‌داند‌؛ اما به‌لحاظ موضوعی، بحث شانس اخلاقی با معضلی روبه‌روست که مشکل دیرینۀ تعارض جبرگرایی با ارادۀ آزاد و مسئولیت اخلاقی را فرامی‌گیرد و فراتر از آن نیز می‌رود‌. زیمرمن از فیلسوفان بنام و نادری است که با پذیرش اختیار درمعنای داشتن اراده و خواست در عمل و ابتکار اختلاف بین درجه و دامنۀ مسئولیت اخلاقی، شانس اخلاقی را انکار و از مسئولیت اخلاقی دفاع می‌کند‌. او همچنین مدعی است که دو معضل شانس اخلاقی و مسئولیت اخلاقی را حل کرده است. این پژوهش، پس از اشاره به معنا و رابطۀ مسئولیت و شانس اخلاقی، دیدگاه زیمرمن را دربارۀ مسئولیت اخلاقی و اختیار و نفی شانس اخلاقی توضیح می‌دهد‌. درنهایت، ارزیابی این دیدگاه نشان خواهد داد که باوجود نوآوری‌های زیمرمن، افراط او در دفاع از مسئولیت اخلاقی، پذیرفتن دیدگاه وی را دشوار کرده است.
صفحات :
از صفحه 45 تا 62
نویسنده:
پیمان پورقناد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ایدۀ‌ اصلی مندرج در فرضیۀ‌ ذهن مبسوط این است که قلمروِ ذهنْ به بدن یا سیستم عصبی محدود نیست. ادعا این است که برخلاف دیدگاه سنّتی (فیزیکالیستی) که ذهن را به مغز محدود می‌کند‌ و مطابق آن مرزهای ذهن بر مرزهای مغز و سیستم عصبی منطبق می‌شود‌، حالات ذهنی و شناختی می‌توانند‌ به خارج از مرزهای سیستم عصبی بسط پیدا کنند. در این پژوهش، تلاش بر این است که علاوه‌بر شرح و بیان استدلال‌هایی در تأیید این فرضیه، به برخی اشکال‌ها و محدودیت‌های‌ ناشی از آن پرداخته شود. انتقادی در این پژوهش ملهم از استدلالی موسوم به «استدلال معرفتی» است. مطابق این انتقاد، حالات پدیداری را نمی‌توان‌ به سیستم‌های‌ ترکیبی متشکل از سیستم عصبی و عنصر محیطی نسبت داد. به‌علاوه، نشان داده می‌شود که فرضیۀ‌ ذهن مبسوط، در بهترین حالت، تنها به حالات غیرآگاهانه محدود می‌شود‌ و البته به نظر نمی‌رسد‌ با پذیرش این قید بزرگ، مدافعان این فرضیه در بیان این ادعا موجه باشند که با محدودکردن دامنۀ‌ بسطِ مفهوم «ذهن»، مدلولشان‌ از این لفظ همچنان به‌اندازۀ‌ کافی با مدلول مدافعان دیدگاه سنّتی هم‌پوشانی معنایی دارد. انتقاد دیگر به این فرضیه، به این اشاره دارد که مفهوم سنّتی ذهن به‌لحاظِ تبیین و پیش‌بینی‌ باروَر بوده است؛ حال آنکه بعید است مفهوم مبسوط ذهن به چنین انتظام‌های‌ متعدد قانون‌واری‌ منجر شود.
صفحات :
از صفحه 79 تا 94
نویسنده:
لطف الله نبوی ، محسن شعبانی صمغ آبادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ربط‌ونسبت کل‌ها به اجزائشان یکی از درون‌مایه‌های‌‌‌ بنیادینِ متافیزیک ترکیب است: آیا کل‌ها اموری زائد بر اجزای خود هستند؟ و آیا کل‌ها با اجزای خود (به‌نحوِ جمعی) این‌همانی دارند؟ تز موسوم به ترکیب-به‌مثابۀ-این‌همانی پاسخی مثبت به این دو پرسشِ هم‌ارز اخیر است؛ اما از این تز دو روایت وجود دارد: تز ضعیف و قوی. براساس تز ضعیف، نسبت کل‌‌ها با اجزای خود این‌همانی، به‌معنای دقیق و منطقی این کلمه نیست؛ بلکه نسبتی است که به این‌همانی شباهت دارد. براساس تز قوی، کل‌ها با اجزای خود، به‌معنای دقیق و منطقی کلمه، این‌همان هستند. در این نوشتار، ابتدا به تقریر و صورت‌‌بندی منطقی این دو روایت پرداخته می‌شود. سپس استدلال‌های مبتنی‌بر معیار خسّت هستی‌شناختی نقد می‌شود. هر دو روایت ضعیف و قوی از تز ترکیب-به‌مثابۀ-این‌همانی مدعی‌اند از تز رقیب خود ـ‌ این ایده که کل با اجزای خود نااین‌همان است‌ ـ‌ خسّت هستی‌شناختی بیشتری دارند و درنتیجه، به‌شرطِ اینکه قدرت تبیینی تزهای رقیب برابر باشد، عَقلا بر رقیب خود مرجّح‌اند. در نوشتار حاضر نشان داده شده است که هر دو روایت قوی و ضعیفِ تز ترکیب‌ـ‌به‌مثابۀ‌ـ‌این‌همانی به دشواری‌های سمنتیکی و متافیزیکی معتنابهی دچارند.
صفحات :
از صفحه 63 تا 78
نویسنده:
مریم بختیاریان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
به‌نظرِ هاچسون، به‌جز حواس پنج‌گانه‌ احساس دیگری در بدن انسان وجود دارد که اندام ویژه‌ای‌ برای آن نیست. این حس درونی با واکنش دربرابر ادراکِ «یک‌دستی در تنوع» نوعی تجربۀ طبیعی یا همان تجربۀ‌ زیبا‌شناختی پدید می‌آورد‌ که بهره‌مندی از آن به جای آموزش آکادمیک، ذوق خوب می‌خواهد‌. براین‌اساس، نمی‌توان‌ گفت ابزار درک زیباییْ حس بینایی یا شنوایی است. لذت حاصل از این تجربه متفاوت از سایر لذات حسی، نوعی لذت عقلی با منشأ طبیعی و بی‌غرض‌ است. برخی افراد قدرت شنوایی خوبی دارند؛ اما از شنیدن یک قطعۀ موسیقی، مثلاً سمفونی، لذت نمی‌برند‌ و این نشان می‌دهد‌ لذت موسیقایی «گوش خوب» می‌خواهد‌؛ زیرا برای ادراک زیبایی، ترکیب ذهنی تصورات لازم است. اجرای سکوت کیج با تغییر جهت در سبک موسیقایی و فلسفۀ زیبا‌شناسی، مورد مناسبی برای تحلیل نظر هاچسون است که به‌درستی، تقدم نظر بر عمل را در تمرکز بر ذوق خوبِ مخاطب نشان می‌دهد‌. به‌منظورِ تحلیل مبنای لذت زیبا‌شناختی ازنظر هاچسون با تمرکز بر لذت موسیقایی، داده‌ها‌ ازطریق مطالعۀ‌ کتابخانه‌ای‌ و جست‌وجوی اینترنتی گردآوری و سپس توصیف و تحلیل می‌شوند‌ تا درنهایت، بی‌ربطی‌ شناخت و شاخص‌های‌ فایده‌انگارانه‌‌ در تجربۀ زیبا‌شناختی مشخص شوند‌.
صفحات :
از صفحه 31 تا 44
نویسنده:
فریده آفرین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت به‌‌دقت یک انشعاب برای زیبایی‌‌شناسی ذوقی در نظر گرفت که مستقل و خودمختار است و به‌‌طور مستقیم از عرصۀ علاقه‌‌های نظری و عملی، حسی و از امر مطبوع و خیر متمایز است. او دو نوع زیبایی آزاد و وابسته را از هم متمایز کرد و بیان زیبایی وابسته در حکم زیبایی‌‌شناختی را نمادی از مفاهیم اخلاقی در نظر گرفت. وجه نظر زیبایی‌‌شناس هنگام بیان حکم محض ناظر به طرح و ترکیب‌‌بندی صرف به شمار می‌‌آمد و حکم زیبایی‌‌شناختی غیرمحض با دقت در مواد آزاد یا رنگ‌‌ها و صداها و اشکال ساخته می‌‌شد. در این صورت مفاهیم اخلاقی به‌‌عنوانِ نمادی از زیبایی محض به‌‌عنوانِ محمول حکم بیان می‌‌گردند. در نظر کانت، زیبایی فی‌‌نفسۀ نقوش اسلیمی در زمرۀ اطلاق مفاهیم فاهمه و نیز شناخت نظری نبود؛ اما آیا طبقه‌‌بندی کانت از اسلیمی به‌‌عنوانِ زیبایی آزاد، می‌‌تواند بستری مناسب برای دیگر رویکردها و نگرش‌‌ها به هنر اسلامی فراهم آورد؟ خود واقعۀ زیبایی محض برآمده از هماهنگیِ پیشین‌‌بنیاد فاهمه و مخیله به‌‌منزلۀ بستری برای ورود به رویکردهای دیگر محسوب می‌‌شود؛ به‌‌علاوه پشتیبان و عمق‌‌دهنده به آرای افرادی محسوب می‌‌شود که خواهان برطرف‌‌کردن نقصان‌‌های روش‌‌شناختی مختلف سنت‌‌گرا، عرفانی و نمادین هستند.
صفحات :
از صفحه 97 تا 116
نویسنده:
سیدعلی کلانتری ، روح الله ابراهیم پور اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جرج ادوارد مور متوجه شد جملاتی مانند «P؛ اما من باور ندارم که P» و «P؛ اما من باور دارم که ~P» می‌توانند محتوای صادقی داشته باشند؛ اما اظهارشان پوچ و بنابراین پارادوکسیکال است. همچنین او دریافت که این جملات اگر به‌صورتِ سوم‌شخص و یا در قالب زمان گذشته اظهار شوند، اظهارشان پوچ نیست. پس از مور نیز مشخص شد علاوه‌بر اظهارپذیرنبودن این جملات، آنها نمی‌توانند به‌درستی باور شوند. در این مقاله ابتدا به معرفی مهم‌ترین ویژگی‌های این نوع جملات پرداخته می‌شود و سپس ضمن معرفی رویکرد اظهاری مور دربارۀ این جملات، استدلال می‌شود که می‌توان دستِ‌کم چهار نقد مهم را به این رویکرد وارد دانست و درنتیجه، این رویکرد نمی‌تواند تبیین کارآمدی دربارۀ پارادوکس مور ارائه کند.
صفحات :
از صفحه 117 تا 134
  • تعداد رکورد ها : 221