چکیده :
ترجمه ماشینی:
به پیروی از هیوم، پل دریپر استدلال میکند که با توجه به نقش بیولوژیکی درد و لذت در سیستمهای ارگانیک هدفمدار، حقایق مشاهدهشده درباره درد و لذت در جهان پیش از این در فرضیه بیتفاوتی بسیار محتملتر از خداباوری هستند.
من استدلالهای دریپر را برای این ادعا یکی یکی بررسی میکنم و نشان میدهم که چگونه آنها نتیجه را از دست میدهند.
1.
فرضیه بی تفاوتی هیوم در بخش نهم از گفتگوهای مربوط به دین طبیعی، هیوم از فیلو خواسته است تا در مورد "انبوه بی اندازه موجودات" روی زمین، "تنوع و باروری شگفت انگیز" و مخرب بودن و ناتوانی آنها در دستیابی به سعادت فکر کند.
چه فرضیه ای می تواند چنین پدیده های ترکیبی را توضیح دهد؟ در اینجا سیستم مانوی به عنوان یک فرضیه مناسب برای حل مشکل رخ می دهد.
و بیتردید با ارائه گزارشی قابل قبول از آمیختگی عجیب خوب و بدی که در زندگی ظاهر میشود، از برخی جهات بسیار وهمانگیز است و احتمال بیشتری نسبت به فرضیه رایج دارد.
اما اگر از سوی دیگر، یکنواختی و توافق کامل اجزای عالم را در نظر بگیریم، هیچ نشانه ای از نبرد یک بدخواه با موجودی خیرخواه را در آن کشف نخواهیم کرد.
در واقع در احساسات مخلوقات معقول تقابل دردها و لذتها وجود دارد; اما آیا همه عملیات طبیعت با تضاد اصول، گرم و سرد، مرطوب و خشک، سبک و سنگین انجام نمی شود؟ نتیجه واقعی این است که سرچشمه اصلی همه چیز کاملاً نسبت به همه این اصول بی تفاوت است و به خوبی بیش از بد توجهی ندارد جز گرما بیش از سرما، یا خشکسالی بالاتر از رطوبت، یا به نور بالاتر از سنگین.
ممکن است چهار فرضیه در مورد علل اولیه جهان مطرح شود: اینکه آنها دارای خیر کامل هستند.
اینکه آنها سوء نیت کامل دارند; که در مقابل هم هستند و هم خیر و هم بدی دارند; که نه خیری دارند و نه بدی.
پدیده های مختلط هرگز نمی توانند دو اصل غیر آمیخته سابق را اثبات کنند.
و به نظر می رسد یکنواختی و استواری قوانین کلی با سومین مخالفت دارد.
بنابراین چهارمی تا حد زیادی محتمل ترین به نظر می رسد.
(hume 1970, pp.
103-104) هیوم در ابتدا مانوی را در مقابل «فرضیه رایج» یعنی خداباوری قرار می دهد.
او می گوید که اولی الگوی رنج و خوبی در جهان را بهتر از دومی توضیح می دهد.
از این رو مانوی بودن از این نظر محتمل تر از خداباوری است.
با این حال، خداباوری نظم طبیعت را بهتر از مانویت تبیین می کند، و بنابراین خداباوری با توجه به این واقعیت محتمل تر از مانوی است.
جالب اینجاست که هیوم شایستگی نسبی این فرضیه های رقیب را دنبال نمی کند.
در عوض، او سومی را معرفی میکند: «منبع اصلی همه چیز نسبت به همه این اصول کاملاً بیتفاوت است و به خوبی بالاتر از بد توجهی ندارد تا گرما بیش از سرما...» این را فرضیه بنامید.
following hume’s lead, paul draper argues that, given the biological role played by both pain and pleasure in goal-directed organic systems, the observed facts about pain and pleasure in the world are antecedently much more likely on the hypothesis of indifference than on theism.
i examine one by one draper’s arguments for this claim and show how they miss the mark.
1.
hume's indifference hypothesis in part ix of the dialogues concerning natural religion, hume has philo reflect on the "immense profusion of beings" on earth, their "prodigious variety and fecundity" and their destructiveness and inability to achieve happiness.
what hypothesis could possibly explain such mixed phenomena? here the manichean system occurs as a proper hypothesis to solve the difficulty; and, no doubt, in some respects it is very specious and has more probability than the common hypothesis, by giving a plausible account of the strange mixture of good and ill which appears in life.
but if we consider, on the other hand, the perfect uniformity and agreement of the parts of the universe, we shall not discover in it any marks of the combat of a malevolent with a benevolent being.
there is indeed an opposition of pains and pleasures in the feelings of sensible creatures; but are not all the operations of nature carried on by an opposition of principles, of hot and cold, moist and dry, light and heavy? the true conclusion is that the original source of all things is entirely indifferent to all these principles, and has no more regard to good above ill than to heat above cold, or to drought above moisture, or to light above heavy.
there may four hypotheses be framed concerning the first causes of the universe: that they are endowed with perfect goodness; that they have perfect malice; that they are opposite and have both goodness and malice; that they have neither goodness nor malice.
mixed phenomena can never prove the two former unmixed principles; and the uniformity and steadiness of general laws seem to oppose the third.
the fourth, therefore, seems by far the most probable.
(hume 1970, pp.
103-104) hume initially contrasts manicheanism with "the common hypothesis," theism.
the former, he says, explains the pattern of suffering and good in the world better than the latter; hence manicheanism is more probable than theism on that account.
however, theism explains the orderliness of nature better than manicheanism, and so theism is more probable than manicheanism in light of that fact.
interestingly, hume does not pursue the relative merits of these competing hypotheses.
instead, he introduces a third: "the original source of all things is entirely indifferent to all these principles, and has no more regard to good above ill than to heat above cold..." call this the hypothesis of