به طور كلي اين خاتميت از موضوعاتي است كه اثبات آن نياز به دليل نقلي دارد و عقل تنها مي تواند آن را توجيه و درك كند و خود به به تنهايي قادر نيست كه بر لزوم آن استدلال كند. بنابراين بهترين راه پرداختن به دليل نقلي خاتميت و سپس بررسي درك عقلي آن است.
دلايل خاتميت پيامبر اسلام(ص)خاتميت رسول گرامي اسلام دلايل فراواني دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- آيه شريفه
«ماكان محمداً ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين»؛
(احزاب/40) «خاتم النبيين» اشاره به اين دارد كه پيامبر عالي قدر اسلام خاتم پيامبران است و اگر دليلي جز اين آيه شريفه براي اثبات خاتميت وجود مبارك پيامبر اسلام نبود- در صورتي كه ده ها دليل وجود دارد مضمون اين آيه كافي و غيرقابل انكار است.
2- دين مقدس اسلام، كاملترين اديان آسماني است و از هر نظر، كوچكترين نقصي در آن وجود ندارد و از سوي ديگر هر پيامبري كه به رسالت مبعوث مي شد براي رفع نواقص دين قبلي مي آمد. پس به قضاوت عقل، احتياجي به مبعوث شدن پيامبر ديگري نيست. بنابراين نمي توان تصور كرد كه اگر پيامبر ديگري مي آمد احكام و برنامه اي مي آورد كه بهتر، يا لااقل، متمم و مكمل دين مقدس اسلام باشد و گواه بر اين كه اين دين مقدس از هر نظر، نقص و كمبودي ندارد آيه 89 سوره نحل است كه مي فرمايد:
«و نزلنا عليك الكتب تبياناً لكل شيء؛ ما كتاب (قرآن) را براي تو نازل كرده ايم كه هر چيزي را براي جهانيان بيان مي كند.» البته هر چيزي كه موجب هدايت و سعادت بشر باشد و او را از دنيا پرستي و مادي گري و... برحذر مي دارد و دومين گواه بر اين موضوع، قسمتي از آيه 38 سوره انعام كه مي فرمايد:
«ما فرطنا في الكتاب؛ ما راجع به كتاب (يعني قرآن) هيچ كوتاهي نكرده ايم و اين قرآن، هيچ گونه نقص و كمبودي ندارد.» پس: اين ديني كه كتاب آسمانيش از هر نظر كامل و جوابگوي كليه احتياجات مشروع پيروان خود مي باشد احتياجي به آمدن پيامبر و دين ديگري ندارد.
4- احاديث فراواني از طريق شيعه و اهل سنت در اثبات خاتميت رسول گرامي اسلام نقل شده است كه به يك مورد به عنوان نمونه اي از خروار اشاره مي كنيم: پيامبر عالي قدر اسلام(ص) به علي ابن ابيطالب(ع) مي فرمايد:
«انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لانبي بعدي؛ (8) يعني يا علي! تو براي من به منزله هارون هستي براي موسي (چرا كه هارون وصي و خليفه حضرت موسي بود) فقط تفاوتي كه در كار است اين است كه بعد از موسي پيامبر آمد ولي بعد از من پيامبري نخواهد آمد.»(9)؛
(مركز فرهنگ و معارف قرآن)پي نوشتها :.1 لسان العرب و قاموس اللغه ، ماده ختم (لخاتم ما يوضع علي الطينه )
.2 طبقات كبري، ج 1، ص 258
.3 تفسير نمونه، ج 17، ص .337
.4 تفسير نمونه، ج 17، ص .338
5- بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح.7
.6ر.ك: حضرت آيه الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، (سيره رسول اكرم(ص))، ص 25-.23
7- محسن قرائتي، تفسير نور، ج 7، ص .442
.8 ثقه الاسلام كليني، الكافي (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365) ج8، ص.107
.9 ر.ك: محمدجواد نجفي خميني، تفسير آسان (تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1318ق) ج16، ص.111
سميه مؤمني
http://www.kayhannews.ir/850529/6.htm#other601درك عقلاني خاتميت:
براي توجيه عقلاني اين سوال لازم است ابتدا علل تجديد نبوت ها را برشماريم تا آنگاه بايد ديد که آن علل در دوران خاتم پيامبران (ص) موجود و فراهم بوده است يا نه؟
1. کامل نبودن اديان قبلي: اولين علت تجديد نبوت ها کامل نبودن اديان قبلي مي تواند باشد. چون بشر اولي در ابتدا راه بوده، قوانين و معارف درخور همان مرحله براي آنها فرستاده شده و در دوره هاي بعد کامل تر شد تا مي رسد به دين اسلام که کاملترين دين و قوانين از طريق قرآن به بشريت عرضه شده است. البته آن هم با بودن امام و امامت در کنار قرآن «اليوم اکملت دينکم» و در حديث هم چنين مي خوانيم که پيامبر اسلام (ص) فرمود: «مثل من در مقايسه با انبياء همانند مردي است که بنايي بسيار زيبا و جالب مي سازد، مردم گرد آن بگردند و بگويند: بنايي زيباتر از اين نيست جز اين که جاي يک خشت آن خالي است و من همان خشت آخرين (دين) مي باشم»
(آيت الله مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، دار الکتب الاسلاميه، هشتم، 1370، ج 17، ص 343)به بيان ديگر پيشرفت زمان و نياز به قوانين جديد براي حل اختلاف و رفع نيازها باعث تجديد نبوت ها مي شد، چنانکه علي (ع) مي فرمايد: «پيامبر را پس از يک دوران فترت بعد از پيامبران گذشته فرستاد. به هنگامي که ميان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسيله او سلسله نبوت را تکميل کرده و وحي را با او ختم نمود»
(نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه 133، ص 25)2. عقب ماندگي مردم: گاهي علت تجديد نبوت ها عقب ماندگي مردم، و عدم توان بهره برداري از شريعت موجود بوده است، چنانچه استاد مطهري (ره) مي گويد: «نياز به وجود انبيايي که از جانب خدا بر او وحي يا القاء و ... مي شود از اين جهت است که راه ديگري براي اين که شريعت ابراهيمي را به مردم تعليم بدهند جز اين که عده اي از افراد بشر از طريق الهام مبعوث شوند نيست، يعني اگر زمان، زماني بود که مردم علم و تمدن مي داشتند و پايه تمدن بالا مي رفت که کتاب ابراهيم و ... نوشته اش ضبط شده و چاپ مي شد و ... و در ميان يک عده از علما و دانشمندان مي بودند، که قادر بودند مردم را به شريعت ابراهيم و ... دعوت بکنند ديگر نيازي به (انبياي تبليغي يعني) افرادي که از طريق الهام اين مأموريت را پيدا کنند نبود»
(مرتضي مطهري، خاتميت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، 1374، ص 33)3. تحريف کتب: يکي از علت هاي تجديد نبوت ها و خاتم قرار نگرفتن اديان قبلي، تحريف کتب اديان گذشته بوده، که بشر آن وقت نتوانستند کتبشان را از دسترس محرفين به دور نگه دارند، لهذا مي بينيد هر يک از پيغمبران گذشته با هر کتابي در هر زماني که آمد، کتابش از ميان رفت، بشر چون بالغ و رشيد نبود نتوانست کتاب آسماني خود را حفظ کند. کجاست صحف ابراهيم؟ کجاست تورات واقعي؟ کجاست انجيل واقعي؟ کجاست آن چه بر نوح نازل شد؟ کجاست اوستاي اصلي و تعليمات واقعي زرتشت؟
حالت واقعي بشر در آن دوره عين حالت بچه مکتبي بوده که بعد ازمدتي کتاب خود را تکه تکه نموده و از بين مي برد.
(همان، ص 35)از آنچه بيان شد به خوبي روشن گرديد که علت ختم نبوت اين نبوده است که مردم آن زمان کامل بوده اند، تا انتقاد شود که مردم دوران جاهليت از تمدن بويي نبرده اند، بلکه علت اين بود که اديان قبلي کامل نبوده و اين دين کاملترين دين است و مردم زمان پيامبر (ص) هم اين قابليت را پيدا کردند که از آن دين استقبال کنند، و با قبول اسلام داراي عالي ترن فرهنگ و تمدن بشوند (نه اين که دارا بودن) و با تعليمات پيامبر اکرم (ص) در کنار امامت اين قابليت را نيز دارا شدند که از تحريف قرآن و تغيير آن با نسخه برداري هاي فراوان و حافظان بي شمار (البته بالاتر از همه تضمين الهي براي حفظ قرآن) جلوگيري نمايند و بر اثر برخورداري از فصاحت به اين مقدار از قابليت رسيده بودند که قرآن را به خوبي درک کنند.
«وليد» که از قضات عرب آن زمان بود با شنيدن آياتي از اول سوره غافر (يا سوره مؤمن) (چهلمين سوره قرآن)، اولين داوري را درباره قرآن چنين بيان نمود: «من از محمد سخني شنيدم که از سنخ کلام انس و جن نيست. شيريني خاصي دارد و زيبايي مخصوصي شاخسار آن پر ميوه و ريشه هاي آن پر برکت است سخني است برجسته و هيچ سخني از آن برجسته تر نيست»
(جعفر سبحاني، فروغ ابديت، قم، نشر عمار، بي تا، ج 1-2، ص 241)پس راز اين که دين اسلام خاتم اديان است اين نيست که مردم عربستان قبل از اسلام کامل بودند و داراي فرهنگ، بلکه با اسلام تکامل يافتند و داراي بهترين فرهنگ شدند، به عنوان نمونه به گفتگوي «جعفر بن ابي طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتي نجاشي به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آيين نياکان خود دست برداشته ايد و به آيين جديد که نه با دين، تطبيق مي کند و نه با کيش پدران شما، گرويده ايد»؟ جعفر چنين پاسخ داد: «ما گروهي بوديم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمي کرديم، همواره به گرد کارهاي زشت بوديم، همسايه پيش ما احترام نداشت، ضعيف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خويشاوندان خود به ستيزه و جنگ بر مي خواستيم، روزگاري به اين منوال بوديم، تا اين که يک نفر از ميان ما که سابقه درخشاني در پاکي و درستکاري داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحيد و يکتا پرستي دعوت نمود و ستايش بتان را نکوهيده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشيم و از ناپاکي ها اجتناب بورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوش رفتاري نمائيم و از خونريزي و آميزش هاي نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال يتيمان و نسبت دادن زنان به کارهاي زشت دور باشيم. به ما دستور داد نماز بخوانيم، روزه بگيريم. ماليات ثروت خود را بپردازيم، ما به او ايمان آورده و به ستايش و پرستش خداي يگانه قيام نموديم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلال هاي او را حلال دانستيم. ولي قريش در برابر ما قيام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئين خود دست برداريم و بار دگر سنگ ها و گل ها را بپرستيم و گرد جنايت و زشتي ها برويم و ما مدت ها در برابر آنها مقاومت نموديم. تا آن که تاب و توان ما تمام شد. براي حفظ آئين خود دست از مال و زندگي شسته، به خاک حبشه پناه آورديم، آوازه دادگري زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوي خود کشانيد ... »
(فروغ ابديت، همان، ص 255)نتيجه اين شد که علت ختم نبوت تکامل مردم دوران جاهليت نبوده است تا گفته شود که چنين تکامل و پيشرفتي و تمدن و فرهنگي در کار نبوده، بلکه علت و راز ختم نبوت همان بود که بيان شد که در واقع اسلام باعث و تکامل و پيشرفت جامعه جاهلي شد و آنها را از فقر، ذلت و عقب ماندگي به اوج عزت و پيشرفت فرهنگي و اخلاقي رساند.
و از طرف ديگر قدرت پاسخگويي به همه نيازها تا آخرالزمان توسط قرآن و مکتب اسلام در کنار امامت باعث خاتميت دين اسلام و ماندگاري آن شده است.
جهت مطالعه بيشتر ر.ک:- خاتميت، استاد مرتضي مطهري.
- ختم نبوت، استاد مرتضي مطهري.
- خاتميت، جعفر سبحاني، ترجمه رضا استادي.
- تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي، ج 17، صص 360-336.
براي مطالعه كتاب ختم نبوت شهيد مطهري اين آدرس را كليك كنيد:
http://www.ghadeer.org/author/motahary/43/pages/fehrest.html