«يُرِيدُونَ لِيُطْفُِواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛
صف (61)، آيه 8.«مى خواهند نور خدا را با دهان هايشان خاموش كنند در حالى كه خدا كامل كننده نور خود است، گرچه كافران خوش نداشته باشند».
مقدمه «نور» روشنايى است و از ويژگى هاى ذاتى آن اين است كه هم خودش روشن است و هم روشنى بخش ديگران است. و تاريكى ها و ظلمت ها را از بين مى برد. «ظاهرٌ فى نفسه و مظهرٌ لغيره به همين جهت از خداوند متعال كه روشنى بخش نظام هستى است و از قرآن، پيامبران و امامان كه هدايت گر جامعه بشريت و روشنى بخش دل هاى مؤمنانند به «نور» تعبير شده است. در مقابل از دشمنان بدخواه و گمراهى ها، به تاريكى و «ظلمات» تعبير شده است كه هم خودشان تاريكند و هم در پى خاموش كردن نورند.
در اين ميان برخى از مراتب و مظاهر نور، تمامى طول و عرض تاريخ را تحت الشعاع قرار داده و چراغ هدايت جامعه بشريتند كه شخصيت امام حسين عليه السلام داراى چنين مقامى است. در مقابل برخى از ظالمان و تاريكى ها لكه ننگى در طول تاريخند كه يزيد و لشكريان او چهره رسواى آنند.
روايات تفسيرى عن الحسن بن محبوب، عن محمّدبن عن الفضيل، عن أبي الحسن عليه السلام قال: سألته عن قول اللّه - تبارك و تعالى -: يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ. قال: يريدون ليطفئوا ولاية أمير المؤمنين بأفواههم ؛
اصول كافى، باب: «أن الائمةعليه السلام نور اللَّه عزوجل»..
الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بن سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الْحُسَيْنُ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ إِبْرَاهِيمُ ع زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ لاَ يَهُودِيَّةٍ وَ لاَ نَصْرَانِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ قُلْتُ أَوْ كَظُلُماتٍ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ يَغْشاهُ مَوْجٌ الثَّالِثُ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ ظُلُمَاتٌ الثَّانِي بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ مُعَاوِيَةُ وَ فِتَنُ بَنِي أُمَيَّةَ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
تفسير آيه «اطفاء» مصدر فعل «يطفئوا»: به معناى خاموش كردن نور، و از بين بردن تابش آن است.
«يريدون» دلالت بر استمرار دارد و نشان از آن دارد كه دشمنان و بدخواهان فعاليت مستمر براى خاموش كردن نور الهى در طول تاريخ دارند.
«ليُطفؤا» دلالت بر تأكيد و شدت لجاجت و كينه بدخواهان و دشمنان دارد.
«بافواههم» خاموش كردن نور با دهان، مى تواند به دو معنا باشد:
1. دشمنان به دليل غرور بسيار و مغرور شدن به تجهيزات فراوانشان چنين احساسى دارند كه پيروان حق را با يك فوت دهان مى توانند از بين ببرند و نور خدا را خاموش كنند.
2. دشمنان و بدخواهان سعى مى كنند با تبليغات مسموم خودشان و از طريق دهان و زبان، حق را كتمان كنند و با شايعات شخصيت اولياى الهى را مخدوش كنند و با انحراف افكار عمومى، مردم را گمراه كنند.
ولى عليرغم توطئه دشمنان، خدا ايشان را از رسيدن به مقصدشان باز مى دارد. بلكه نور خود را تمام و دين خود را بر همه اديان غلبه مى دهد.
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛
توبه (9)، آيه 32..
تاريخ اسلام سند زنده اى است بر تحقق عينى اين پيشگويى بزرگ قرآن، چرا كه از نخستين روز ظهور اسلام توطئه هاى گوناگون براى نابودى آن چيده شد:
گاه از طريق استهزاء و آزار؛
گاه از طريق محاصره اقتصادى و اجتماعى؛
گاه از طريق تحميل جنگهاى گوناگون در ميدان هاى احد و احزاب و حنين و...؛
گاه از طريق توطئه هاى داخلى منافقان؛
گاه از طريق ايجاد اختلاف در ميان صفوف مسلمين؛
گاه از طريق نشر فحشا و وسائل فساد اخلاق و انحراف عقيده در ميان قشرهاى جوان؛
و گاه از راه هاى ديگر ...
ولى همانگونه كه خداوند اراده كرده است؛ اين نور الهى روزبه روز در حال گسترش است و دامنه اسلام، در هر زمان نسبت به گذشته وسيع تر مى شود، و آمارها نشان مى دهد كه جمعيت مسلمانان جهان على رغم تلاش هاى مشترك «صهيونيست ها» و «صليبى ها» و «ماترياليست هاى شرق» رو به افزايش است، آرى آنها پيوسته مى خواهند كه نور خدا را خاموش سازند ولى خداوند اراده كرده است نور هدايت قرآن در سراسر جهان تجلى يابد و اين يك معجزه جاودانى قرآن است.
مراتب و تجليات نور خدا1. نور عام؛ اين مرتبه از نور، شامل تمامى موجودات جهان هستى مى شود، و هر آنچه پيدا است از نور خداوند بهره اى دارد و به عبارتى از اين مرتبه نور عام، به هدايت تكوينى همه موجودات نيز ياد مى شود و مى تواند از مصاديق آيه شريفه
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛
نور (24)، آيه 35. باشد.
2. نور خاص؛ اين مرتبه اختصاص به نوع بشر دارد كه شامل بعثت پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى مى شود و از آن به هدايت تشريعى ياد مى شود
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»؛
مائده (5)، آيه 15..
3. نور أخص؛ اين مرتبه از نور اختصاص به مؤمنان دارد و از آن به نور ايمان و تقوا و به عنوان هدايت تكوينى پاداشى ياد مى شود.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛
حديد (57)، آيه 27.؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقواى الهى را پيشه كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد (-(خداوند)-) دو دستى از رحمتش بر شما فرو مى ريزد و براى شما نورى قرار مى دهد كه راه خود را با آن بيابيد و شما را مى آمرزد و (-(بدانيد)-) خداوند آمرزنده مهربان است».
4. نور خاص الأخص؛ اين مرتبه از نور، مظهر تمام و كمال نور الهى در عالم هستى است و مَثَل اعلى نور خداوند است كه از آن به نور حقه محمديه ياد مى شود و مصاديق آن پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليه السلام مى باشند.
«مثلُ نوره كمشكاةٍ».
چه بسا بتوان گفت بدخواهان و مفسدان در پى خاموش كردن نور الهى در مراتب مختلف آن هستند؛ از آن جهت كه به طغيان، اسراف و فزون طلبى مى پردازند در حقيقت نور عام را هدف گيرى كردند و در پى آنند كه رشد و آرامش طبيعت را به خاموشى كشانند.
و از آن جهت كه با «زر و زور و تزوير» از رسيدن وحى و شكوفايى فطرت جلوگيرى مى كنند، در پى آنند كه نور خاص الهى را خاموش سازند.
و در نهايت از جهتى كه در صدد لطمه زدن به شخصيت امامان و به شهادت رساندن اهل بيتند به دنبال خاموش كردن نور خاص الاخص هستند.
مقدمه ذكر مصيبت در سرزمين كربلا و در روز عاشورا، از يك سو تابناك ترين نور الهى تجلى كرد و از سوى ديگر شديدترين قساوت تاريك صفتان، چهره خودش را نشان داد.
يزيديان، فكر كردند جبهه حق بسيار اندكند و اگر مردان آنها را بكشند و خاندان آنها را به اسارت بگيرند و از شهرى به شهر ديگر حركت دهند ترس و وحشت همه حق طلبان را خواهد گرفت و علاوه بر چنين جنايتى، با تبليغات مسموم آنها را خارجى معرفى كردند تا افكار مردم منحرف شود. اين همان توطئه دشمنان تاريك دل بود كه مى خواستند با يك فوت و در يك روز نور حق را خاموش كنند.
مدعى خواست از بيخ كند ريشه ما | غافل از آن كه خدا هست در انديشه ما |
اما به اراده الهى، نور حق هم چنان روشن ماند و با تمام و كمال ظاهر مى شود و خواهد شد.
بهترين قضاوت را خود تاريخ به نمايش گذاشته است كه محل دفن يزيد در كشور تحت حكومت او، اكنون زباله دان است در حالى كه مقبره مباركه زينب كبرى و طفل سه ساله با چند صحن و سرا، زيارتگاه دوست داران نه تنها شيعيان، كه بسيارى از اهل سنت و حتى مسيحيان آن ديار است.
ذكر مصيبت حضرت زينب عليها السلام سرّ نى در نينوا مى ماند اگر زينب نبود | كربلا در كربلا مى ماند اگر زينب نبود |
چشمه فرياد مظلوميتِ لب تشنگان | در كوير تفته جا مى ماند اگر زينب نبود |
ذوالجناحِ دادخواهى، بى سوار و بى لگام | در بيابان ها رها مى ماند اگر زينب نبود |
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 11/310015)