1ـ اصل مطلبی که به آن اشاره فرموده اید چنین می باشد:
« امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم ؛ و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزی میکنند برای این که این انقلاب را بشکنند ؛ و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند ؛ و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر(عج) باشد، اهمّیتش بیشتر است. برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند برای اسلام. همه ی انبیا از صدر عالم تا حالا که آمدند، برای کلمه ی حقّ و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. پیامبر اکرم آن همه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او آن همه زحمات را متحمل و متکفل شدند و جانبازیها را کردند همه برای حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهی است پیش ملّتها که این ودیعه الهی برای تربیت خود افراد و برای خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینی است. یعنی همه ـ چیز هستیم ـ مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی که یک عدهای قائم بشوند برای حفظ او که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته میشود. امروز ایجاد اختلاف، هر اختلافی باشد، و کارهایی که اختلاف انگیز است، هر کاری باشد و با هر اسمی باشد، این مضرّ به اسلام است و مضرّ به انقلاب است. »
منبع:
صحیفه نور، ج 15، ص 221 ؛ به نقل از سایت پایگاه حوزه (
http://www.hawzah.net صحیفه نور ،ج 19، ص 275 ؛ به نقل از سایت تبیان
http://www.tebyan.net)
2ـ مضمون آن کلام که فرمودید ، در بیانات دیگر حضرت امام (ره) نیز به چشم می خورد ؛ برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.
« حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه ی رسول الله(ص) است یکی از احکام اولیه ی اسلام است ؛ و مقدم برتمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حجّ است» (صحیفه نور ،ج20، ص170)
« مسئله حفظ نظام جمهورى اسلامى ... از اهمّ واجبات عقلى و شرعى است كه هيچ چيز به آن مزاحمت نمىكند» (صحيفه امام ج19 ص 153)
« حفظ جمهورى اسلامى ... حفظ اسلام است»(صحيفه امام ج14 ص 141)
« حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است،كه انبياى عظام از آدم تا خاتم النبيين(ص)در راه آن كوشش و فداكارى جانفرسا نمودهاند و هيچ مانعى آنان را از اين فريضه بزرگ بازنداشته؛ و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام(ع) با كوششهاى توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيدهاند»(صحيفه امام ج21ص 403)
حفظ جان افراد و حتّی حفظ جان حاکم اسلامی ـ که رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نیز از مصادیق حاکم اسلامی اند ـ جزء احکام فرعیّه اسلام می باشند. نماز عمود اسلام است ؛ و کار عمود (ستون) ، حفاظت از کلّ بناست. حاکم اسلامی نیز مجری اسلام می باشد. لذا نه ستون اسلام با خود اسلام برابری می کند نه حیات دنیوی مجری آن. اصل اسلام ، که یک نظام منسجم می باشد ، ارجحیّت بر برخی اجزاء و حیات دنیوی مجریانش دارد ؛ و حکومت اسلامی ، نمود بیرونی این نظام منسجم فکری است. لذا حفظ نظام اسلام ـ چه در بُعد نظری و چه در بُعد عملی ـ اولویّت بر هر امر دیگری دارد.
بر همین اساس است که حضرت علی(ع) در لیلة المبیت ، جای پیامبر(ص) خوابید. چون در آن موقعیّت ، حفظ جان رسول خدا(ص) عین حفظ اسلام بود ؛ بخصوص که حضرتش برای تشکیل حکومت اسلامی راهی مدینه بود. و حفظ اسلام بر حفظ جان علی(ع) ارجحیّت دارد.
باز بر همین اساس است که امام حسین(ع) ، با علم به این که خودش و خاندان و یارانش شهید خواهند شد و اهلش به اسارت خواهند رفت ، دست به قیام بر ضدّ یزید زد. چون اصل اسلام را در حیطه ی عمل ، در خطر می دید. شاهد این ادّعا آن است که وقتی مروان به حضرتش پیشنهاد نمود که با یزید بیعت کند ، فرمودند: « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ ـــ ما از آنِ خداییم و به سوی او بازگردنده ایم. پس به اسلام باید والسّلام گفت (با اسلام باید وداع نمود) ؛ چون امّت به حاکمی چون یزید مبتلا گشته است» (بحار الأنوار،ج44،ص326).
شکّ نیست که با وجود امام معصوم ، امثال یزید نمی توانند نظام فکری اسلام را نابود سازند ؛ چون این نظام در وجود معصوم ، تبلور دارد. امّا امثال یزید می توانند مانع از نمود بیرونی این نظام شوند. لذا امام حسین (ع) جان خود را فدا می کند تا اجازه ی چنین کاری را ندهد. چون وقتی فرزند رسول خدا(ص) توسّط یزید کشته شد ، دیگر یزید نمی تواند به نام اسلام ، حکومت نماید ؛ و مردم نمی پذیرند که او حقیقتاً خلیفه ی رسول خداست. امّا اگر این اتّفاق نمی افتاد ، او با نام اسلام ، حکومت می کرد ؛ و افکار رژیم اموی به عنوان اسلام ترویج می گشت؛ و اسلام حقیقی عملاً از بین می رفت. کما اینکه اگر حضرت علی(ع) برای مصون ماندن از آزارها با ابوبکر بیعت می نمود یا حضرت زهرا(س) در دفاع از حقّ کوتاه می آمد ، ما امروز چیزی به نام اسلام راستین در اختیار نداشتیم. آن بزرگواران در برابر ابوبکر چنان رفتار نمودند که مشروعیّت او به عنوان خلیفه ی رسول خدا(ص) برای همیشه ی تاریخ ، زیر سوال رفت.
البته توجّه شود که امام حسین (ع) ، جان خودش را فدای اسلام می کند نه امامت خودش را. امامت ، اصل اسلام می باشد ؛ و امام معصوم ، عین خود اسلام است. لذا همان گونه که همه چیز باید فدای اسلام شود ، همه چیز باید فدای امامت نیز بشود. امّا امامت قائم به فرد نیست تا با فدا شدن آن فرد ، امامت نیز فدا گردد. امام حسین (ع) شخص خود را فدای اسلام نمود ، امّا امامتش به امام سجّاد(ع) منتقل گشت.
امروز نیز اگر امر دائر باشد بین حفظ نظام اسلامی و حفظ شخص ولیّ فقیه یا حفظ شخص امام زمان (عج) ، حفظ نظام اسلامی ، واجبتر است. چرا که با حفظ نظام اسلامی ، ولایت نیز حفظ می گردد ؛ امّا نه در وجود شخص خاصّی. لذا رسول خدا(ص) از دنیا رفت و جای او را امیرمومنان (ع) گرفت ؛ و با رفتن او ، اسلام نرفت. و به همین ترتیب ائمه(ع) یک به یک به دیار باقی شتافتند و هیچگاه جایشان خالی نماند. با رفتن شخص امام زمان(عج) نیز خداوند متعال ، زمین را خالی از حجّت نمی گذارد. لذا طبق روایات ، آنگاه که حضرتش ظهور کرده ، مدّتی حکومت نموده و رحلت فرمودند ، امام حسین(ع) رجعت نموده و حکومت می کنند. لذا اسلام ، قائم به شخص امام نیست ؛بلکه قائم به اصل امامت است.
حقیقت امر این است که امروز و در زمان غیبت معصوم ، اسلام در قالب جمهوری اسلامی ایران و نظریّه ولایت فقیه نمودار گشته و در حال به اجرا در آمدن است ؛ اگر چه هنوز بسیار فاصله داریم با آن روز که موانع برطرف شوند و اسلام، تمام و کمال به اجرا درآید. ولی به هر حال ، امروز اسلام با این نظام شناخته می شود. لذا شکست این نظام و آسیب دیدن ولایت فقیه ـ نه شخص ولیّ فقیه ـ مساوی است با شکست اسلام. اگر خدای ناکرده این نظام برافتد ، صدها سال طول می کشد تا اسلام راستین بتواند دوباره سر بلند نماید. بر همین مبنا بود که امام (ره) فرمودند: « حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمّه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد» (صحیفه امام ،ج20،ص176).
خلاصه ی بحث آنکه:
اصل امامت و اسلام ، دو چیز نیستند بلکه یک حقیقت می باشند. لذا معنی ندارد که حفظ اسلام واجبتر از حفظ اصل امامت باشد ؛ چون معنی ندارد که یک چیز ، از خودش واجبتر باشد. لذا امیرمومنان(ع) شخصش خانه نشین شد ؛ ولی بعد از آنکه امامت ابوبکر را دچار مشل مشروعیّت نمود و اصل امامت را اثبات کرد.
امّا شخص امام ، تنها مجری اسلام و محلّ ظهور اصل امامت است. لذا اگر امر دائر شد بین حفظ اسلام (حفظ اصل امامت و به تَبَع آن ولایت فقیه) و حفظ شخص امام یا ولیّ فقیه ، حفظ اسلام ، مقدّم است. چون با رفتن شخص امام یا ولیّ فقیه ، مشکلی برای اصل اسلام ایجاد نمی شود ؛ و جای آن شخص را شخص دیگری می گیرد ؛ و خداوند متعال ، هیچگاه دین خود را قائم به فرد قرار نداده است. لذا فرمود: « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ ـــــ محمد(ص) فقط فرستاده ی خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمىگرديد؟ و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند؛ و خداوند به زودى شاكران را پاداش خواهد داد » (آلعمران:144)
3ـ مضمون بیانات حضرت امام (ره) در کلام خلف صالح او نیز نمودار می باشد.
مقام معظّم رهبری در 14 خرداد 1389 ضمن خطبه های نماز جمعه فرمودند:« فكر اسلام ناب، فكر هميشگى امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهورى اسلامى نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب ، جز با حاكميت اسلام و تشكيل نظام اسلامى امكانپذير نبود. اگر نظام سياسى كشور بر پايهى شريعت اسلامى و تفكر اسلامى نباشد، امكان ندارد كه اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگويان عالم، با زورگويان يك جامعه، مبارزهى واقعى و حقيقى بكند. لذا امام حراست و صيانت از جمهورى اسلامى را اوجب واجبات می دانست. «اوجب واجبات» ، نه « از اوجب واجبات». واجبترين واجبها، صيانت از جمهورى اسلامى است؛ چون صيانت اسلام - به معناى حقيقى كلمه - وابستهى به صيانت از نظام سياسى اسلامى است. بدون نظام سياسى، امكان ندارد».
ما واجبات داریم ؛ مثل حفظ جان مومن ، حفظ جان حاکم اسلامی ، نماز و روزه و حجّ و حجاب و ... ؛ و از بین اینها ، برخی ها اوجب هستند ؛ مثل حفظ جان مومن و حفظ جان حاکم اسلامی. لذا اگر امر دائر شود بین ترک نماز و ترک حفظ جان مومن یا حاکم اسلامی ، باید نماز ترک شود. باز از بین همین اوجب واجبها ، یکی از همه مهمّتر می باشد ؛ که آن را « اوجب واجبات» می گویند ؛ نه « از اوجب واجبات». از نظر امام راحل(ره) و مقام معظّم رهبری ، آن امری که اکنون « اوجب واجبات» است ، حفظ نظام اسلامی است. چرا که نابودی آن ، نابودی اصل اسلام را در پی دارد. اینجاست که شخصی چون امام حسین(ع) خود را فدا می کند تا سدّ راه این نابودی شود. لذا اگر امام حسین (ع) شهید این راه نمی گشت ؛ الآن یقیناً چیزی به نام اسلام راستین ، وجود خارجی نداشت. اشاره به همین حقیقت است کلام برخی اهل دقّت که فرمودند:« الاسلام محمّدیّ الحدوث و حسینیّ البقاء ».