جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 9
نوع‌شناسی روشنفکری ایرانی بر اساس فهم‌های متفاوت از مقوله عقل مدرن
نویسنده:
معصومه دستمرد ، ادریس بهشتی نیا ، ایرج رنجبر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه‌ها و نظرات روشنفکران معاصر، با تاکید بر چگونگی بازنمایی و بازتولید عناصر مدرنیته غرب از جمله عقل خودبنیاد نزد آنان است. در این راستا، سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه نسبتی میان فهم روشنفکران ایرانی از عنصر عقل مدرن و تلقی‌ای که آن‌ها از نسبت میان سنّت و مدرنیته دارند، است. به نظر می‌رسد تلقی روشنفکران ایرانی از دنیای مدرن و نسبت سنّت‌های ایرانی با این دنیا، تحت تأثیر فهم و تعریفی که از عقل مدرن داشته‌اند را می‌توان در سه گونه متفاوت دسته‌بندی نمود: بخشی از روشنفکران که تلقی ابزاری از عقل مدرن دارند، به نوعی پذیرش مطلق و تمجید دنیای مدرن و نفی سنّت روی می‌آورند، مانند ملکم خان؛ بخشی از روشنفکران که تلقی و فهم دیالکتیکی از عقل مدرن دارند، به امکان جمع بین سنّت و مدرنیزم و دیالکتیک سنّت و مدرنیته روی می‌آورند، مانند بشیریه؛ و دسته سوم روشنفکرانی که تحت تأثیر دیدگاه‌های پست مدرن بوده و با استفاده از روش هرمنوتیک به بسط اندیشه‌های خود پرداخته‌اند، مانند محمد مجتهد شبستری.
صفحات :
از صفحه 159 تا 176
سنجش الگوی نظری هابرماس براساس نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی کانت
نویسنده:
پدیدآور: ایرج رنجبر ؛ استاد راهنما: عباس منوچهری ؛ استاد مشاور: مصطفی یونسی ؛ استاد مشاور: سیدعلیرضا حسینی بهشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
سیاست و نسبت آن با اخلاق از جمله مباحث مهمی است که در فهرست موضوعی تأملاتِ نظریِ اغلبِ فیلسوفان در حوزه‌ی اندیشه و علوم سیاسی قرار گرفته و مورد مطالعه و بررسی می‌باشد. در تاریخ اندیشه و علوم سیاسی همواره نسبت این دو بویژه در سه پارادایم کلاسیک، میانه، و مدرن، هرچند با سبک وسیاق متفاوت، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. از این‌رو، نسبت این دو از منظرهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. هابرماس، نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه‌ی سیاسی را به ‌طورکلی به دو دوره‌ی کلاسیک و دوره‌ی مدرن تقسیم می‌کند. از نظر وی، در دوره‌ی کلاسیک، اخلاق و سیاست در ارتباط با یکدیگر بودند، اما، در ابتدای دوره‌ی مدرن با دو تحول روش‌شناسانه و موضوعی، فلسفه‌ی سیاسیِ کلاسیک جای خود را به علم یا فلسفه‌ی اجتماعی داد، و اخلاق از سیاست جدا شد. بدین‌سان، سیاست از نهادی که در خدمت تحقق «سعادت» شهروندان است، به نهادِ مدیریت و تکنیکِ کنترل روابط اجتماعی و غرایز انسانی مُبدل می‌شود. هابرماس این ارزیابی را به کانت هم تعمیم می‌دهد. سنجیدن الگوی نظری هابرماس از نسبت اخلاق و سیاست بر اساس مفهوم اخلاق و جمهوریت در اندیشه سیاسی کانت موضوع این پژوهش است؛ تا با توجه به مختصات اندیشه‌ی سیاسی کانت، نشان داده شود که ارزیابی مزبور به وی قابل اطلاق نیست.
نسبت سنجیِ خشونت و سیاست در اندیشه سیاسی فارابی بر اساس چارچوب نظری هانا آرنت
نویسنده:
ایرج رنجبر , محمد جواد صادقی متین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فهم دلالت­ها و تضمنات سیاسی اندیشه فارابی با تکیه بر معیار تصمیمات مبتنی بر «گفتگو» و استوار کردن مفروضات سیاسی بر روابط میان انسان­های آزاد و برابر در «حوزه عمومی»، مسئله مقاله حاضر را تشکیل می­ دهد. نگارندگان با تحقیق در منظومه اصلی فلسفه سیاسی فارابی، بر این ادعا هستند که این فیلسوف مسلمان، با فضل تقدم «رئیس» بر «جامعه» و قائم نمودن شهرِ فاضله بر رئیس فاضل و قرار دادن وی در جایگاه فرد هنجارگزار و مجرای تشخیص خیر برین و سعادت نهایی، مصلحت عمومی و به­تعبیری متأخر، «عرصه عمومی» را نادیده می­گیرد. بدین­سان، مقوله شهروندی، به همان معنای کلاسیک و ارسطویی آن، یعنی موجودیتی «مشارکت»جو، در اندیشه فارابی ممتنع می­شود. در این پژوهش، نگارندگان نسبت اندیشه و سیاست را از منظری خاص و با اتکا به منطق علمی و چارچوب نظری هانا آرنت تبیین می­کنند. از نظر آرنت، سیاست صرفاً محصول روابط انسان­های آزاد و برابر در حوزه عمومی است؛ از این رو، انسداد حوزه عمومی و حاکم کردن مداری سلسله ­مراتبی بر جامعه، نتیجه­ای جز «خشونت» نخواهد داشت. لذا، این مقاله برای اثبات ادعای خود، با کاربست روش کیفی، به گردآوری دلایل و اطلاعات لازم پرداخته و به این نتیجه رسیده است که فارابی با وابسته کردن جامعه به رئیس اول، نوع خاصی از سیاست ­ورزی را در افق اندیشه اسلامی رواج می ­دهد که خشونت به معنای آرنتی کلمه را توجیه می­ کند و راه گفتگو و ظهور شهروند آزاد و مشارکت­ جو را می ­بندد.
جایگاه جمهوریت در اندیشه سیاسی «محمدعلی فروغی»
نویسنده:
روزبه پرهام ، ایرج رنجبر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئله پژوهش حاضر، سنجش نسبت «سلطنت» و «جمهوریت» در اندیشه سیاسی محمدعلی فروغی است. تقابل سلطنت و جمهوریت به مثابه دو الگوی سیاسی متمایز برای تنظیم مناسبات و روابط قدرت در جامعه انسانی، یکی از دیرینه ترین منازعات فکری در گستره اندیشه سیاسی بوده است. فروغی با بینشی واقع گرایانه، اجتماع گریزی و نظم ناپذیری را جزء «طبیعت اولیه » انسان می دانست؛ طبیعتی خشن و آلوده به غرایز مرگبارِ خودبینی و خودخواهی که جاه طلبی او جز در سایه نظمِ «سلطانی» و حاکمیتِ «شهریاری» زیرک و متظاهر، بی پایان می نماید. سلطنت، کمال مطلوب فروغی نبود، اما نگاه بدبینانه او به انسان از یکسو و شرایط اجتماعی و پریشانی سیاسی حاکم بر زمانه اش از سوی دیگر وی را به این درک سیاسی سوق داد که تنها با از بین بردن خمیرمایه و «طبیعت اولیه » انسان و جایگزینی آن با «طبیعتی ثانویه» در پرتو نظمی «سلطانی» است که زمینه برای نظم سیاسی مبتنی بر جمهوریت فراهم می شود. پژوهش حاضر با چنین درکی از نسبت سلطنت و جمهوریت در اندیشه سیاسی به بررسی جایگاه «دوگانه» مزبور در گستره اندیشه سیاسی فروغی می پردازد. این پژوهش با کاربست چارچوب نظری «اسپریگنز» به این نتیجه می رسد که فروغی با مشاهده و تشخیص بحران و درد حاکم بر جامعه ای که در آن می-زیست، نظم سیاسی سلطنت را به مثابه ضرورتی مبتنی بر مصلحت، مناسب حال جامعه ایران می دانست. اما شناخت عمیق وی از منطق حاکم بر مناسبات دوران جدید و ظهور نظمی نوآیین و مبتنی بر حاکمیت قانون، هنجار سیاسی مطلوب او را شکل می داد؛ هنجاری که به زعم وی برای جامعه ای که فاقد مؤلفه های اولیه نظم سیاسی مبتنی بر جمهوریت است، جز به پریشانی و بی-ثباتی سیاسی نمی انجامد.
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی «ابوعلی احمد بن مسکویه رازی»
نویسنده:
ایرج رنجبر ، سمیرا غلامی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بررسی نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه مسکویه رازی، مسئله این مقاله را تشکیل می دهد. برای پیش داوری نکردن درباره تقدم و تأخر میان اخلاق و سیاست و تبعیت یکی از دیگری، نسبت آنها برحسب نقاط تقاطع و تلاقیِ مفهومی به عنوان دوایری متداخل بررسی شده است. تبیین نظری چنین نسبتی ملهم از الگوی «یورگن هابرماس» در راستای بررسی نسبت اخلاق و سیاست در تاریخ اندیشه سیاسی غرب است. بر اساس این نظریه «همبستگی» اخلاق و سیاست بر محور نقاط تلاقیِ مفهومی قابل توضیح است، چنان که پایان یافتن چنین نقاطی به منزله آغاز «گسست» این دو عرصه محسوب می شود. با ابتنا بر این نظریه، مقاله حاضر درصدد برآمد تا به تحلیل و پردازش این مسئله بپردازد که محور تلاقی و نقاط تقاطع اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مسکویه رازی چگونه قابل تببین است. با کاربست روش تحلیل کیفی در سطوح تبیین و تفسیر اطلاعات و متون موجود در این باره، تحقیق حاضر به این نتیجه منتج شد که در اندیشه سیاسی مسکویه، اخلاق و سیاست بر مدار «به زیستی و سعادت» با هم تلاقی می کنند و حصول سعادت در این جهان از مجرای زندگی در مدینه ا ی با کاربست بهترین شیوه های ممکنِ اعمال اقتدار ممکن می گردد.
دیالکتیک حاکمیت سیاسی و علم کلام در اهل سنت (با تأکید بر حاکمیت دو سلسله بنی‌امیه و بنی عباس)
نویسنده:
فتاح حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مکتب معتزله و تکوین و گسترش آموزه های آن را باید حادثه دوران سازی در تاریخ اندیشه‌ی دنیای اسلام تلقی کرد. این مکـتب فکری که از متن چالـش‌ها و کشـاکش‌های سخت سیاسی و اعتقادی قرن اول و سال‌های نخست قرن دوم هجری سر بر آورد، چنان تأثیر ژرفی بر تکوین و تداوم اندیشه در جهان اسـلام گذاشت که پس از قـرن پنـجم علی رغم افول تدریجی آن از سپهر اندیشه ورزی متفکران، نحله های گوناگون کلامی و مذهبی هرگز نتوانستند از تأثیر آموزه های آن برکنار بمانند. نظریه‌پردازان این تفکر با تأکید بر منزلت عقل و سهم این دو در فهم متون و استنباط احکام، راه نوینی را در عرصه‌ی دین‌داریِ خردورزانه گشودند چنان که با پای فشردن بر اختیار و اراده آزاد انسان، علاوه بر بیان عقلانی مفاهیم اعتقادی، زمینه نظری لازم را برای خلاقیت‌های عملی و اجتماعی فراهم آوردند. آنان با فروزان نگه داشتن مشعل‌های خردورزی و اعتقاد و پیکار، پی گیر نظری با خرافه، سحر، شعبده و دریافت‌ها و معتقدات جبراندیشانه و مغایر با اختیار و اراده آزاد انسان، در پی ریزی بنیادهای نظری تمدن اسلامی در فاصله قرن دوم تا پنجم، سهم درخور اعتنایی بر عهده گرفتند. هم‌زمانی دوره رشد و شکوفایی تمدن اسلامی با دوران رواج تعالیم مکاتب کلامی را نمی‌توان یک‌سره تصادفی و اتفاقی دانست و تأثیر مبانی نظری جنبش کلامی در اعتلای تمدن اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. تفکر بعدی اشعری است که بعد از معتزله شکل گرفت و در جهان اسلام نقش عظیمی بر جای نهاد و بر اساس اصول بنیادی خود یعنی قران و حدیث، اثرات بزرگی بر عرصه‌های حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. البته باید اعلام کرد، این تفکر از مواضع فکری و عقلی محض که معتزلیان بر آن پافشاری می‌کردند، از جمله مسأله اختیار انسان و قدر که زیر بنای فکری آنان بود، جهتی دیگر را برگزیدند و گفتند: اعمال بندگان به دست خداست و بـندگان فقط کسب می‌کنند و بر مسأله‌ی جبر تأکید کردند و اختیار را در انسان محدود فرض کردند. در نهایت اشاعره در حیات سیاسی خود در دو سلسله‌ی بنی امیه و بنی عباس بر اساس فراخور و درک حاکمان سیاسی، اثرات خود را بر جای نهادند و در مسیر رو به جلو خود و با سردمداری افراد سرشناسِ فکری و علمی افق-های درخشانی برای پویندگان خود به ارمغان آوردند و در حال حاضر این نحله‌ی کلامی در اکثر بلاد اسلامی تفکر غالب کلامی است که در فصل پنجم مشروحاً به دیالکتیک حاکمیت سیاسی و علم کلام خواهیم پرداخت.
سنجش الگوی نظری هابرماس بر اساس نسبت اخلاق و جمهوریت در اندیشه سیاسی کانت
نویسنده:
رنجبر ایرج, منوچهری عباس
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
هابرماس برای تبیین نسبت اخلاق و سیاست، اندیشه سیاسی را به طورکلی به دو دوره کلاسیک و مدرن تقسیم می کند. از نظر وی، در دوره کلاسیک، اخلاق و سیاست در ارتباط با یکدیگر بوده اند؛ اما، در ابتدای دوره مدرن با حدوث دو تحول روش شناسانه و موضوعی، «فلسفه سیاسی» کلاسیک جای خود را به علم یا «فلسفه اجتماعی» داد و این سرآغاز جدایی روزافزون اخلاق از سیاست شد. بدین سان، سیاست از نهادی که زمینه ساز تحقق سعادت شهروندان است، به نهاد مدیریت و تکنیک کنترل روابط اجتماعی و غرایز انسانی مبدل می شود. هابرماس صیرورت مذکور را به آرا کانت هم تعمیم می دهد. مقاله حاضر، در صدد است تا با توجه به شناسه ها و مختصات اندیشه سیاسی کانت، نشان دهد که داعیه مزبور به کانت قابل تعمیم نیست؛ چرا که در اندیشه سیاسی کانت نیز همانند اندیشه سیاسی کلاسیک، سیاست بسترساز تحقق مفاهیم اخلاقی است، با این تفاوت که در اندیشه کانت مفهوم «سعادت» جای خود را به مفهوم «خود آیینی» و «کمال» می دهد.
صفحات :
از صفحه 77 تا 91
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مکتب فرانکفورت
نویسنده:
رنجبر ایرج, غلامی سمیرا
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشه سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دوره کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف می کند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشه سیاسی مدرن و در سنت هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقاله حاضر بر این نظر است که در اندیشه متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقه اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف می کنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
صفحات :
از صفحه 49 تا 77
نسبت فلسفه سیاسی و قدرت : لئواشتراوس و میشل فوکو
نویسنده:
ایرج رنجبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
  • تعداد رکورد ها : 9