جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 78
انسان شناسی از دیدگاه سید حیدر آملی و افلوطین
نویسنده:
مرتضی حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر از یک مقدمه و سه فصل تشکیل شده است. مقدمه آن چهاربخش دارد که در بخش نخست زندگینامه کوتاهی از سید و در بخش دوم خلاصه ای از دیدگاههای وی آمده است. در بخش سوم زندگینامه مختصر افلوطین و در بخش چهارم خلاصه ای از آرای وی مطرح شده است. فصل اول و دوم هر یک چهار بخش تحت عنوان مقدمات ، انسان پیش از طبیعت، انسان در طبیعت و انسان پس از طبیعت دارد. فصل سوم دو بخش دارد . به ترتیب : شباهتهای آرای سید و افلوطین و تفاوتهای آن. بخش اول از دو فصل اول به مهمترین مسایلی می پردازد که در انسان شناسی از دیدگاه آنها اهمیت دارد، ولی به طور مستقیم از مسائل مربوط به انسان نیست. مانند توحید ، مراتب هستی، پیدایش کثرت و مانند اینها. بخش دوم عبارتست از مسایل مربوط به انسان پیش از ورود به عالم طبیعت همچون جایگاه انسان در عالم عقل، مراتب او، تفاوت ذاتی، علت هبوط، تجرد نفس، نیاز به بدن و مانند اینها. بخش سوم به مسایل مربوط به طبیعت مانند جامعیت ، اختیار، شرور، نیاز به نبوت، سعادت و غیر از آن می پردازد. بخش چهارم به مسائل مربوط به نفوس در مسیر بازگشت به وحدت ، بقای آنها، معاد و عوالم پس از طبیعت می پردازد. در فصل سوم که با مقایسه آرای آن دو اختصاص یافته است، در یک بخش به نقاط مشترک میان آن دو مانند وحدت شخصی وجود، ظهور در عین بطون، ازلیت ، وحدت نفس در عین کثرت آن، مقصد نهایی و مانند اینها و در بخش دیگر به مهمترین تفاوتهای آنها همچون صبغه دینی، توحید، جایگاه انسان، نبوت، ولایت، معاد و تناسخ می پردازد.
تحلیل نقش متقابل ملکات اخلاقی و معرفت از نگاه، خواجه نصیر، ملاصدرا و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
ابراهیم علی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بین حکمای مسلمان، ملاصدرا بیش از دیگران به تأثیر ملکات بر معرفت اهتمام داشته‌است. وی معتقد است که برای تحصیل معرفت، انسان باید به آنچه در ساحت‌های معنوی و روحی او می‌گذرد توجّه نماید. به همین دلیل، در کسب معرفت، تنها ابزار منطق و استدلال کافی نیست و عوامل معنوی و ملکات هم نفیاً و هم اثباتاً با ساحت معرفتی او مرتبط هستند از منظر وی این تأثیرگذاری در حوزه‌هایی از شناخت که موضوع آن به کانون هستی انسان نزدیکتر و از اشتداد وجودی و مرتبت تجریدی بالاتری برخوردار باشد گسترده‌تر و عمیق‌تر خواهد بود.علامه طباطبایی نیز گرچه در فلسفه پیرو حکمت متعالیه است ولی بررسی اندیشه‌های وی- به عنوان مفسری کم نظیر در احاطه به مبانی کتاب وسنت-پژوهش حاضر را در شناخت دیدگاه دینی-فلسفی یاری خواهد کرد.به دلیل همین رویکرد، علامه اختصاصاتی در نگاه فلسفی خود دارد که در نوع خود جالب توجه و کم نطیر است.او کهحقیقت علم را نه یک امر بشری بلکه امری الهی و عطیه ای از جانب حق می داند از این رو برای دریافت این لطف حق شرایطی معنوی و غیر معرفتی خاصی لازم است.خواجه نصیر الدین طوسی نیز- به عنوان متفکری جامع در معقول و منقول – از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. او که در مرز کلام ، فلسفه و اخلاق قرار دارد. و در همه این شاخه های مهم علوم از آثار فاخری برخوردار است آراء مهمی در تعامل ملکات و معرفت دارد. وی جزئ معدود اندیسمندان اسلامی است که به تفصیل در باب فضیلت‌های عقلانی و اخلاقی سخن رانده است.از دیدگاه وی، همه تصدیق‌ها و تکذیب‌های انسان خاستگاه معرفتی ندارد و بسیاری از افعال شناختی آدمی، متأثر ازملکات و عناصر غیرشناختی می‌باشد. این تأثیرات می‌تواند مثبت یا منفی، قوی یا ضعیف، پیدا یا پنهان، مستقیم یا غیرمستقیم، ارادی یا غیرارادی، درونی یا بیرونی و... باشد. این متفکران انسان را به دوری از رذائل و کسب فضایل و ورود به حیات معقول از دالان حیاط طیبه فرا می‌خوانند. آنها تهذیب نفس و عمل صالح راشرط اساسی و عامل محوری در عقل‌ورزی و معرفت اندوزی می‌دانند.
حاجت یا عدم حاجت اثبات وجود خدا به استدلال از نظر : الوین پلانتینجا ، جورج ماوردس ، نیکولاس ولترستوف ، سید محمدحسین طباطبائی ، شیخ مجتبی قزوینی
نویسنده:
مجتبی جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هرگاه با این مطلب مواجه می‌شویم که برخی فلاسفه امروز دنیا معتقدند شناخت خدا نیازمند استدلال نیست اولین مطلبی که به ذهن خطور می کند اینست که این اعتقاد با دیدگاه اسلام در مورد خداشناسی فطری منطبق است. از طرفی اختلاف اندیشمندان در تعریف و کیفیت فطرت این سوال را ایجاد می کند که منظور فلاسفه جدید با کدام یک از تفاسیری که از فطرت مطرح شده است انطباق دارد اما این تنها فلاسفه غربی نیستند که خدا را بی نیاز از استدلال می‌دانند، بلکه در عالم اسلام نیز گروهی که تحت عنوان مکتب تفکیک شناخته می شوند همین اعتقاد را دارند این مطالب را در کنار این سخن علامه طباطباثی که قرار دهیم که معتقد است قرآن وجود خدا را بدیهی می داند ولی در عین حال وی برای اثبات او ادله ای را مطرح می کند موجب این سوال می شود که اولا اگر وجود خداوند نیازمند استدلال نیست چرا اندیشمندان مسلمان از جمله خود آقای طباطبائی اقدام به استدلال کرده‌اند وثانیا آیا منظور این سه دسته از فطری بودن خدا یکی است یا نه ؟ این واقعیت منشأ اصلی این تحقیق بوده است. نتیجه کار این بود که بین این سه دیدگاه تفاوت فراوانی است و این سه گروه با یکدیگر اختلاف مبنایی از قبیل اختلاف معرفت شناختی و منطقی دارند و برای حل مشکل ناچار باید به مبانی آنان پرداخت. پس ار بررسی معلوم شد اشکال فلاسفه مکتب معرفت‌شناسی اصلاح شده این است که در معرفت شناسی برونگرا هستند. در واقع لازمه معرفت شناسی برونگرا این است که علم یقینی وجود ندارد و باید به احتمال و تخمین بسنده کرد اما اشکال مکتب تفکیک این است که اصلا معرفت شناسی مدونی ندارد و به همین دلیل سخن آنان از انسجام لازم برخوردار نیست در این میان بهترین دیدگاه از آن علامه طباطبائی است که هم به هستی شناسی پرداخته و هم به معرفت شناسی و نیز خداشناسی فطری را با خدا شناسی عقلی جمع نموده است و هر یک را در جای خود ضروری و لازم دانسته است. اما از خلال مطالب فوق روش این تحقیق نیز روشن شد در این تحقیق از روش مقایسه‌ای بهره‌مند شده‌ایم و در این راستا به تحلیل منطقی و ارزیابی دیدگاه‌های مختلف پرداخته‌ایم.
اصالت فلسفه اسلامی
نویسنده:
علی عابدی شاهرودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
معرفت نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی
نویسنده:
مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» می باشد. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناختِ حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فرا عقلی خود می‌باشد. این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کامل‌تری از سنخ «علمِ به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش می‌باشد.در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألّهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن بازپژوهی و بررسی شده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرح شده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است. ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیان‌های حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس می‌پردازد و تصریح می‌نماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکان‌پذیر نیست. او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان به عنوان جهان صغیر و عالم هستی به عنوان جهان کبیر می‌باشد؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجانده شده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب به صورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد.صدر المتالّهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه می‌دهد؛ وی بر این باور است که: الف- از یک سو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است.ب- چنان که جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم می‌شود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم می‌گردد. منظور از علم مرکب همان «علمِ به علم» می‌باشد.ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیّتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوّم و هستی بخش آنها نگاهی باطل و غیر واقع بینانه است.بنابراین: از آنجایی که حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی به حق تعالی است؛ سالک می‌تواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوّم و هستی بخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علمِ به علم» می‌باشد؛ نه علم بسیط.عرفان اسلامی نیز با تکیه بر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلّی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» می‌پردازد. در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاه‌ها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عزّ الدین نسفی»،«أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علّت اصلی در مطرح نمودن دیدگاه‌های این چهار اندیشمند عارف این است که اوّلاً آنها در کتاب‌های خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را به طور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کرده‌اند؛ و ثانیاً این بزرگان راه‌کارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را به طور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار می‌دهد.عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقیّد» معرفت نفس را تبیین می‌کند. نفس انسانی تعیّن و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس در گرو تابش انوار تجلّی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است. تجلّی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعیّنات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی بر حسب استعدادش، به مقام فناء فی الله- اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی- رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست می‌یابد.در پایان درسه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است. در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت ربّ پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر«مظهریّت»، «عینیّت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلت‌ها».همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.
بررسی نظریه حقیقت دوگانه از دیدگاه ابن رشد و ابن رشدیان
نویسنده:
حسن یوسفیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حیات الهی
عنوان :
نویسنده:
حبیب داودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حو زه: ,
چکیده :
در این پایان نامه تحت عنوان حیات الهی به مقایسه بین نظرات کلامی و فلسفی و عرفانی از طرفی و بین قرآن و روایت از طرف دیگر پرداخته ایم. در نظریه کلامی اعم از معتزله و اشاعره و امامیه وهمچنین نظریه فلسفی اعم از مشاء و اشراق و حکمت متعالیه و نظریه عرفانی سعی کردیم که ابتداء نظریه آنان را در مورد مفهوم حیات و اثبات آن در مورد خداوند با توجه به مبانی خودشان مورد نقد و بررسی قرار دهیم. و در مرحله بعد به این مطلب پرداختیم که اگر با مفهومی که آنها ازحیات ارائه می دهند آیات قرآن را معنا کنیم، مستلزم ناسازگاری بین آیات می شود. آنچه ما از قرآن و روایت استفاده کردیم عبارت از آن است که حیات صفت وجود نیست، بلکه حیات همان وجوداست و دیگر اینکه حیات دارای مراتب است و به همین جهت یک چیز می تواند به اعتبار یک مرتبه مشمول موت باشد و به اعتبار مرتبه دیگر مشمول حیات واقع گردد. تنها حیاتی که به هیچ وجه موتی در آن راه ندارد و حیات دیگر موجودات وابسته به آن است حیات خداوند متعال است، بنابراین معنای الحی القیوم که در قرآن و روایت آمده است همان چیزی است که در فلسفه و کلام از آن به الواجب الوجود تعبیر شده است
مبادی تصوّری و تصدیقی علوم بشری
نویسنده:
محمّدباقر ملکیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مسائل بسیار مهم در معرفت شناسی، این است که آیا علوم بشری باید مبادی و زیربناهایی داشته باشند یا چنین چیزی ضرورت *. موضع فیلسوفان و حکیمان مسلمان این است که تمام علوم بشری بر برخی مبادی مبتنی هستند که این نگرش، امروزه تحت عنوان « Foundationalism » مطرح است; گرچه موضع فیلسوفان مسلمان، یکی از تقریرهای فاندیشنالیسم است. در این رساله که در پنج فصل تنظیم شده، موضع فیلسوفان مسلمان در این امرِ مهم، تبیین، و اشکالات مطرح شده درباره آن پاسخ داده شده است.در فصل اوّل، به فراوانی علوم، ملاک و تمایز آن ها پرداخته شده که افزون بر قول مشهور در باب ملاک تمایز علوم، دو قول دیگر ارزیابی شده; سپس اجزای یک علم مورد بررسی قرار گرفته است تا جایگاه مبادی علوم روشن شود. در فصل دوم، بحث تفصیلی از مبادی و اقسام آن ها ارائه، و به تفاوت میان اصول متعارفه و اصول موضوعه اشاره شده است و وجه نیاز به مبادی از دیدگاه فیلسوفان مسلمان را توضیح داده ایم. در فصل سوم، بحث بدیهیات بررسی شده; چرا که مبادی علوم بدیهیاند و تا به مبادی بدیهی منتهی نشویم، واقع نمایی قطعی علوم روشن نمیشود. در این فصل، ملاک بداهت در تصوّرات و تصدیقات مطرح شده; سپس اقسام بدیهیات در تصدیق مورد بررسی قرار گرفته است و در آخر فصل نیز پنج مورد از مبادی عام اندیشه را بیان کرده ایم که یکی از آن ها اصل عدم تناقض است. در فصل چهارم، کیفیت استفاده از بدیهیات در علوم نظری مورد بحث قرار گرفته و نظر ابن سینا و ملاّصدرا در این امر نقل شده است. در آخر این فصل هم نمونه ای از ابتنای نظریات بر بدیهیات با استفاده از سخنان گذشتگان ارائه شده است. در فصل پنجم، به چند مسأله پرداخته ایم: أ. حیطه شمول ابتنای نظریات بر بدیهیات: آیا این ابتنای فقط در علوم عقلی مطرح است یا در علوم تجربی و نقلی هم مطرح می شود؟ ب. بررسی قضایای محسوسه و مجرّبه و ارتباط آن ها با مبناگرایی; ج. آیا مبناگرایی، وصف واقعیت است یا یک سفارش است. در این جا به تفکیک ارزش از واقعیت، اشاره ای گذرا شده است; د. اختلاف مردم در ادراک بدیهیات مسأله آخر این فصل است که هم نظر ملاّصدرا در این زمینه ارائه شده و هم به نظریه ای که امروزه تحت عنوان "جامعه شناسی معرفت" معروف شده، پرداخته ایم.
علیت از نظر کانت
نویسنده:
رضا بخشایش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
کانت در جواب به هیوم سعی کرده است رابطه ترکیبی علت و معلول را در مفهوم ابژه نشان دهد واز این طریق اعتبار عینی رابطه علی را به اثبات برساند. کانت پس از آن که می پذیرد نمی تواندکلیت و ضرورت رابطه علی را در ابژه تجربی (عین خارجی) به اثبات برساند، به مفهوم ابژه استعلائی منتقل می شود. ابژه استعلائی مفهومی است پیشین که کلیت و ضرورت آن بر احکام فاهمه استوار است. نگارنده این تحقیق را بر اساس تفکیک بین دو معنای ابژه به پیش برده است:ابژه تجربی که متکفل ماده شناخت و واقعیت عینی است و ابژه استعلائی که متکفل صورت شناخت و اعتبار عینی است. تفکیک دقیق بین این دو معنای ابژه و به تبع آن تعیین سهم ماده شناخت و صورت آن اکثر شارحان کانت را دچار سردرگمی کرده است. خود کانت در این جهت بسیار مقصر است، زیرا هر جا اصطلاح عینی را به کار برده معلوم نکرده است که آیا مراد او ازعینیت واقعیت عینی است یا اعتبار عینی. نگارنده سعی کرده است تا آن جا که به علیت و توالی عینی مربوط می شود این ابهام را بزداید. اگرچه کانت در تحلیل مفاهیم، استنتاج استعلائی وشاکله سازی تلاش زیادی کرده است، اما به نظر نگارنده بیان کانت هنوز نمی تواند رابطه مفاهیم پیشین از جمله علیت را با واقعیات عینی (پدیدارها به بیان کانت) به خوبی توجیه کند. نظریه معقولات ثانیه فلسفی در فلسفه اسلامی بهترین رهیافت برای حل این مسأله است؛ بیان کانت را بااین رهیافت می توان تکمیل نمود. کانت هم در شاکله سازی و هم در تحلیل اصول برای مفهوم زمان نقش حیاتی قائل است. او تحت تأثیر این رهیافت مفهوم زمان را در تعریف علیت (توالی زمانمند) اخذ کرده و در مقام اثبات علیت از آن بهره برده است. ربط علیت به مفهوم زمان از اساس خطا است. نگارنده نشان داده است که چگونه اشتباهات کانت از این رهیافت ناشی شده است.کانت تحت تأثیر این رهیافت اولا بی جهت بحث علیت را به علل ناقصه محدود و ثانیا عقل محض را در تعارض سوم و چهارم جدل به تعارض دچار کرده است.
در طریق معرفت به علوم فطری
نویسنده:
احمدابوترابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
در این نوشته، ابتدا مباحثی مورد بحث قرار گرفته اند که از مبادی و مبانی بحث از علوم فطری به شمار می آیند; سپس با عنایت به سیر تاریخی موضوع، رأی بعضی از فیلسوفان در آغاز تاریخ فلسفه در مورد علوم فطری مطرح شده اند که از قضا، از دیدگاه های اساسی در این بحث شمرده می شوند و در بین متأخّران، گاه مبنای بعضی مباحث در علوم فطری و حتّی مبنای بعضی مباحثِ معرفت شناسی در زمینه های دیگر واقع شده اند;آن گاه از میان فیلسوفان جدید غرب، دیدگاه هایی مورد توجّه قرار گرفته است که به طور مستقیم به نفی یا اثبات علوم فطری پرداخته اند. در بررسی این دیدگاه ها سعی بر این بوده است که در ابتدا، آرای هر فیلسوف تبیین، و مباحث آن با نظمی منطقی تنظیم، آن گاه نقاط قوّت و ضعف آن مطرح شود. نخستین بخش به تبیین مبادی و مفاهیم «فطرت» و «فطری» پرداخته، و در پنج فصل بیان شده است: فصل اوّل درباره واژه «علم»، و فصل دوم درباره واژه «غیراکتسابی»، و فصل سوم در باب واژه های «فطرت» و «فطری» است و در فصل چهارم، اقسام گوناگون علوم از جهت مبدأ وجودی و آغاز زمانی بررسی شده است و در فصل پنجم، روش تحقیق در علوم فطری و راه های اثبات وجود، وجود علم و... را بیان کرده ایم. بخش دوم در باب تفکیک فطرت و علوم فطری، و در سه فصل است: در فصل اوّل، تفاوت فطرت و غریزه، و بیان دیدگاه های برخی فیلسوفان و روان شناسان مورد بحث قرار گرفته است. در فصل دوم، پنج تقسیم درباره فطرت از منابع اسلامی گزارش، و یکی از آن ها انتخاب شده است. در فصل سوم، تقسیم های اساسی علوم فطری را مطرح، و در انتها تقسیمی جدید را که جامعیت بیشتری دارد، پیشنهاد کرده ایم. در بخش سوم، اعتقاد به وجود علوم فطری از آغاز تاریخ مورد توجّه قرار گرفته و در سه فصل آمده است: در فصل اوّل، رأی سقراط درباره فطری بودن علوم و تولّد آن از طریق دیالوگ مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم، در باب نظریه استذکار است و این نظریه مورد نقد قرار گرفته، و در فصل سوم، قاعده "من فقد حساً" از دیدگاه ارسطو و فیلسوفان اسلامی مطرح، و در انتها، عدم قابلیت این قاعده برای نفی علوم فطری ذکر شده است. در بخش چهارم، دیدگاه فیلسوفان غرب درباره علوم فطری بررسی شده است: در فصل اوّل، جایگاه بحث فطرت در فلسفه غرب، و در فصل دوم، دیدگاه دکارت در مفهوم فطری و نسبت آن با وضوح و تمایز و مصادیق علوم فطری از نظر وی را نقد و بررسی کرده ایم.فصل سوم به آرای جان لاک در معنای فطرت و فطری مربوط می شود که مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.فصل چهارم درباره فطرت در فلسفه کانت است و ادلّه وی در پیشینی بودن زمان و مکان و مقولات فاهمه نقد شده است.در فصل پنجم، دیدگاه نوام چامسکی در باب فطری بودن ساختارهای زبان و ادلّه وی را نقد و بررسی کرده ایم.
  • تعداد رکورد ها : 78