جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 66
انسان شناسی دولت در ایران معاصر
سخنران:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
صوت , سخنرانی
نگاهی انسان‌شناختی به بازنمایی فضا-زمان در سینمای‌ مدرن، از اتوپیا تا دیستوپیا
سخنران:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
صوت , سخنرانی
چکیده :
سینما فناوری جدیدی است که از ابتدای قرن بیستم امکان می‌دهد، زمان- فضا در واقعی‌ترین شکل ممکن و از خلال دو حس دیداری و شنیداری بازسازی شود. از این‌رو، شیوه‌های بازنمایی آرزوها و هراس‌های انسان که در قرن نوزدهم از خلال ادبیات به بیان و تصور در ‌می آیند در سینما راهی جدید، بسیار پویا و تاثیر گذار می‌یابند. در این سخنرانی، با تاکید و حرکت از فیلم «برزیل»، فرایند بازنمایی اتوپیایی و دیستوپیایی زمان – فضا، گونه‌های آن در سینمای مدرن و چشم‌اندازهای آن و تاثیرش بر واقعیت بیرونی بررسی خواهد‌شد. برزیل، نمونه‌ای از سبک دیستوپیایی است که در گونه فیلم -فاجعه نیز آن را باز می‌یابیم. این تحلیل عمدتا در چارچوب تحلیل سیاسی فضا قرار می‌گیرد.
تنها صداست که می ماند درآمدی بر انسان‌شناسی رادیو
سخنران:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
سخنرانی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رادیو و تلگرام یعنی امکانات فناورانه انتقال صدا از طریق امواج الکترونیک در سال 1895 (1274 شمسی) به وسیله یک مخترع ایتالیایی به نام گولیلمو مارکونی (Guglielmo Marconi) ابداع شدند که به همین دلیل نیز در سال 1909 پس از نخستین پخش رادیویی در سال 1901 (1280 ش.) جایزه نوبل در فیزیک را به دست آورد. مارکونی، عضو حزب فاشیست ایتالیا ، رئیس منتصب آکادمی سلطنتی ایتالیا به وسیله موسولینی، رهبر فاشیست این کشور در سال 1930 بود و در همان زمان در تعبیری بسیار تمثیلی و تامل‌برانگیز رشته‌های صوتی الکترونیک اختراع خود را به رشته‌های به هم‌بافته پرچم فاشیستی تشبیه و رادیو را در خدمت پراکندن ایده‌های فاشیستی حزب و رهبرش اعلام کرد. و این شاید سرنوشتی محتوم برای رادیو و سپس سایر رسانه‌ها بود که تا امروز بر روند شکل و محتوایشان تاثیر گذاشته و آنها را زیر سلطه قدرت سیاسی قرار داده و به نوعی قربانی ِ تمایل دائم این قدرت به دخالت در آنها و بهره جستن از آنها برای رسیدن به اهداف خویش در کنترل و هدایت افکار عمومی. نزدیک به بیست سال پس از نخستین پخش آزمایشی رادیو، موسسه بی بی سی در سال 1922 (1301 ش.) تاسیس و از همان سال برنامه های خود را آغاز کرد. و جالب آنکه در ایران نیز نخستین استفاده از سیستم های تلگراف از همین سالها (1303 ش.) در وزارت جنگ انجام شد و رادیو تهران نیز نخستین برنامه خود را از سال 1319 (1340 میلادی) آغاز کرد و اهمیت آن در نظر قدرت حاکم آنچنان بود که مدیریتش را به دکتر عیسی صدیق اعلم استاد دانشگاه تهران واگذار کردند. رادیو اما سال های طلایی خود را ابتدا در طول جنگ جهانی دوم و در سال های پیش و پس از آن تجربه کرد: تبلیغات فاشیست‌ها در ایتالیا، نازیستها در آلمان، استالینیستها در شوروی، بی بی سی در بریتانیا و رادیو آمریکا در ایالات متحده با محوریت ایدئولوژی و سیاست که موسیقی همیشه چاشنی مناسبی برای آنها بود، از پیش از جنگ آغاز شدند و به دموکراتیزه شدن گفتمان سیاسی در قالبی بسیار قابل دسترس تر از متن مکتوب (کتاب و مطبوعات) و بسیار ارزان تر رسیدند. رادیو در آن واحد هم فرهنگ را به خانه مردم می‌برد و هم سیاست را؛ هم آنها را با زیبایی‌ها و ظرافت‌های عالم دانش و هنر آشنا می‌کرد و به فضاهایی رویایی و به دور از ذهن آنها، همچون تالارهای اُپرا و کاخ‌های سلطنتی و میدان‌های جنگی می‌بردشان و هم راهی ارزان و مطمئن برای آن بود که سیاستمداران ذهنیت آنها را در دست بگیرند و «واقعیت» را در قالب «صوت» (که سپس در ترکیب و صوت و تصویر باز هم «واقعی‌تر» جلوه‌گر شد) باز تعریف کنند: از این پس «از رادیو شنیدن» معنایی یافت که پیش و پس از آن «در روزنامه خواندن» و «در تلویزیون دیدن» معانی مشابهی برایش می‌ساختند و واقعیتی مطلق به شمار می‌آمدند که تا عصر اینترنت و رسانه های مجازی مدرن ادامه یافتند.
نژادپرستی ِ روشنفکران
نویسنده:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آلن بدیو، فیلسوف و نویسنده فرانسوی متولد 1937، در حال حاضر استاد فلسفه دانشسرای عالی فرانسه (اکول نورمال) است. این مقاله روز پیش از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در روزنامه لوموند منتشر شده است و بدیو و تعمدا بر آن بوده که پیش از روشن شدن نتایج نظرش را درباره سهم روشنفکران و به ویژه روشنفکران چپ فرانسه خود یکی از برجسته ترین آنها است، در بالا گرفتن آرای راست افراطی و احساسات ضد خارجی در این کشور بیان کند. عنوان مقاله، عنوان اصلی خود مقاله است. بالا بودن آرا مارین لوپن [ نامزد راست افراطی و نژاد پرست در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در 2012] هم باعث تاسف است و هم شگفت آور. همه به دنبال یک توضیح هستند. آدم های سیاسی، دست به دامن یک جامعه شناسی پیش پا افتاده شده اند: فرانسه اقشار پایین، شهرستان های دورافتاده، کارگران، آدم های کم سواد که از ترس جهانی شدن زیر فشار کاهش قدرت خریدشان، بی سامانی پهنه های زندگی شان ، حضور غریبه های غریب در کنار دستشان به ملی گرایی و بیگانه هراسی پناه برده اند، این توضیح است. البته از یاد نبرده ایم، که همین فرانسه «عقب افتاده» بود که پیش از این هم متهم می شد عامل پاسخ منفی به رفراندوم پروژه قانون اساسی اروپا است. فرانسه «عقب افتاده» ای که در مقابل طبقات متوسط شهری تحصیلکرده و مدرن، دائما تلاش می شد و شود آن را به مثابه نخاله های اجتماعی دموکراسی بسیار معتدل ما علم کنند. بهتر است بگوئیم این فرانسه پایین دست، در این شرایط آدم ابله داستان فرض می شود، آدمی دست خالی و گاوی پیشانی سفید که مهر «عامه گرا» بر او خورده است و متهم می شود تمام شیطان صفتی و زیان های لوپنی از او ریشه گرفته است. اما باید گفت، این نفرت سیاسی – رسانه ای علیه «عوام گرایی»(پوپولیسم) به خودی خود امری عجیب است. آیا می توان شک کرد که قدرت دموکراسی که ما آنقدر به آن آلرژی داریم، نسبت به مردم عامه بی تفاوت باشد؟ بهر حال نظر آن مردم که هر چه بیشتر چنین است، زیرا در برابر این پرسش که : «آیا فکر می کنید مسئولان سیاسی دغدغه مسائل شما را دارند؟ » پاسخ کاملا منفی یعنی «ابدا» از 15 در صد در مجموع در سال 1978 به 42 درصد در سال 2010 رسیده است؛ در حالی که کل پاسخ های مثبت به این پرسش (یعنی «خیلی زیاد» و «تا اندازه ای» ) از 35 درصد به 17 در صد ( در این مورد و سایر موارد آماری استناد ما به شماره ویژه مجله اسپریEsprit با عنوان «مردم، بحران و سیاست» است که گی میشلهGuy Michelet و میشل سیمون Michel Simon منتشر کرده اند، است) باید گفت در روابط میان مردم و دولت اعتمادی وجود ندارد و این کمترین چیزی است که می توان گفت. آیا باید از این امر نتیجه گرفت که دولت ما مردمی را که شایسته اش باشند ندارد، و اینکه آرای سیاه اندیشانه لوپنی گویای این کمبود مردمی است؟ در این صورت شاید لازم باشد برای تقویت دموکراسی، همانگونه که برشت به طنز می گفت، این مردم را با مردم دیگری عوض کنیم…
به کجا می رویم و چه باید کرد؟
شخص محوری:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
نئولیبرالیسم و جنون مهارگسیخته
شخص محوری:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
-به گمان من پرسمانی که در اینجا مطرح می‌کنید بسیار پیچیده‌تر از آن است که در قالب سئوال شما آمده است. این سئوال شاید بیشتر از باوری عمومی به سقوط اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی جوامع انسانی در جهان به طور عام و این سقوط در کشور خود ما به طور خاص ریشه گرفته شده باشد و خبر از ریشه‌ها و التهابی بدهد که حاصل نومیدی از بسته شدن چشم‌اندازها به سوی آینده‌هایی باشد که بسیاری گمان می‌کردند برای بشر قطعی و بی چون و چراست اما یک به یک در حال تیرگی و از میان رفتن هستند. بسیاری از افراد با نگاه به وضعیت جهانی که در آن به سر می بریم معتقدند که ارزش های اخلاقی رو به سقوط کامل هستند و امیدی نیز به ترمیم آن‌ها نیست. آدم‌هایی با باور به این ارزش ها هر روز کمتر می شوند و برعکس اراذل و اوباش در همه جا در حال قدرت گرفتن و به خصوص نشستن در راس قدرت‌های بزرگ هستند. آمریکا کشوری که زمانی ادعای برترین دموکراسی‌ها در جهان را می‌کرد امروز به وسیله فردی نیمه‌-دیوانه، خودشیفته و ابله اداره می شود و اروپا که روزی مهد تمدن و فرهنگ بود امروز هر چه بیشتر به احزاب و گرایش‌هایی میدان داده است که وجه مشترکشان در نژادپرستی ، نفرت از بیگانگان، خودخواهی و تجمل و خودنمایی است. در کشور خود ما نیز ظاهرا خودنمایان و نوکیسگان، عامه‌گرایان و بی ادبان و تندروها گوی سبقت را از همه برده‌اند و وقاحت و بی ادبی و نادانی و بی‌شعوری، در کنار تمایل به مصرف و ثروت هر چه بیشتر و بی‌غمی و بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران و کوته بینی در همه زمینه‌ها به نظر بیشترین صفاتی است که در اطراف خود می‌بینیم. اما من معتقدم که این یکی از لایه‌ها و سطوح متعدد و بسیار پیچاپیچی است که در واقعیت جهانی و موقعیت پهنه ما وجود دارد. بنابراین در پاسخ به سئوال نخست‌تان مایلم تاکید کنم که اگر واقعا خواسته باشیم که از این گونه گفتگو‌ها حاصلی بیرون بیاید باید از سطح به عمق برویم و باورهای رایج و عامیانه را به کنار بگذاریم و با فرض قرار دادن نسبی‌گرایی در همه اندیشه ها و استدلال‌هایمان تلاش کنیم به نزدیکترین تحلیل‌ها برای دستیبابی به وضعیتی بهتر که همواره ممکن است برسیم.
اندیشه ایران‌شهری
شخص محوری:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
– از جمله اندیشه‌هایی که در دوره معاصر هم تاثیرگذاری زیادی داشته و هم در محافل فکری درباره آن بحث و گفت‌وگوی فراوانی شده است، موضوع ایران‌شهری است. به نظر شما این دیدگاه دارای چه مختصاتی است؟ آیا این دیدگاه، یک دیدگاه وطنی به حساب می‌آید یا با اقتباس از سایر نظریه‌ها پیکربندی شده است؟ فکوهی: ابتدا بگویم وقتی در خصوص برخی کلمات و مفاهیم صحبت می‌کنیم، شاید لازم باشد آنها را در چارچوبی تاریخی قرار دهیم و همچنین لازم است ببینیم چه کسی یا کسانی این مفهوم را در چه جایگاهی و کجا قرار می‌دهند. اولین نکته‌ای که دارم این است که در آنچه اینجا می‌گویم، مخاطبین من و کسانی که من درباره آنها صحبت می‌کنم افراد عامه و معمولی نیستند، بلکه کسانی مخاطب من هستند که در جامعه، نقش فکری، هدایتی و آموزشی دارند یا می توانند داشته باشند. این را هم اضافه کنم که هدف بحث من تغییر آدم‌ها یا افرادی نیست که از اندیشه‌های ایران‌شهری یا ملی‌گرایی عامدانه و با شناخت همه ابعاد ِخطرناک و عوام‌گرایانه آنها دفاع و بهتر است بگویم سوءاستفاده می‌کنند یا دیوانه‌وار آنها را مقدس می‌پندارند، این افراد از‌دست‌رفته‌اند. بحث من کسانی است که هنوز از ابزارهای فکری برخوردارند که بتوانند به مسائل به شکل انتقادی نگاه ‌کنند و در نتیجه می‌توانند اندیشه خود را رشد به سود سرزمین و فرهنگ و مردمشان دهند. جریانی که می‌توان به آن نام ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم داد، در اواخر قرن 18 با انقلاب فرانسه ظاهر می‌شود و عمدتا در قرن 19 جا می‌افتد و به آن ملت‌سازی یا دولت سازی گفته می‌شود. یعنی به وجود آوردن شکل جدیدی از دولت که به آن دولت یا ملت گفته می‌شود که ادعا دارد مشروعیت خود را از پائین می‌گیرد و مانند رژیم‌های گذشته نیست که مشروعیت خود را از بالا می‌گرفتند. از قرن 19 و انقلاب فرانسه به بعد دنیا وارد مرحله‌ای می‌شود که در آن سیستم جهانی به دولت و ملت تبدیل می‌شود. هم اکنون نیز 50 سال است که در دنیا تجمع های بزرگ انسانی به رسمیت پذیرفته شده(جز پناهندگان) غیر از دولت ملت‌ها یا دولت‌های ملی نداریم. کسانی که یک دولت ملی ندارند معمولا در وضعیت بدی هستند. چیزی حدود 300 میلیون در دنیا وجود دارند که به آنها مردمان بدون دولت گفته می‌شود. سیستم جهانی سیستمی است که در حال حاضر نداشتن دولت – ملت مشکل ایجاد می‌کند و حضور در جهان را به جزء به شکل دولت ‌و ملت به رسمیت نمی‌پذیرند. مهم نیست یک گروه مردمی خودش را «ملت» بداند یا چه حجمی داشته باشد، مهم آن است که در نظام بین المللی آن را به عنوان یک «دولت ملی» به رسمیت شناخته باشند. البته تقسیم بندی های جهان، همیشه به این شکل نبوده است و این فرایندی است که استعمار به شکل عمومی در‌آورد. به عبارت دیگر استعمار شکل ساختاری دولت های مرکزی را به یک قاعده عمومی در جهان تبدیل کرد. این جریان فکری از قرن 19 به کمک فلسفه و ادبیات مجموعه‌ای از مفاهیم را به وجود آورد که امروزه بسیار آشنا است، به قدری که به هیچ عنوان در مورد ذات اینها از خود سوال نمی‌پرسیم و همه تصور می کنند مفاهیی مثل «تاریخ»، «ملت» ، «مردم» ، «کشور» و غیره واژگانی بدیهی هستند و همین بدیهی بودن مفروض سبب خطرناک شدنشان می شود. …
لومپنیسم و پوپولیسم سیاسی
نویسنده:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
نقد و بررسی نئولیبرالیسم و لیبرالیسم از منظر فرهنگی و اقتصادی
سخنران:
ناصر فکوهی، ابراهیم رزاقی
نوع منبع :
صوت , سخنرانی
خنده ویرانگر
شخص محوری:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 66