جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1257
تبیین و نقد رابطه اخلاق و زیبایی‌شناسی از منظر شوپنهاور
نویسنده:
منا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه اخلاق شوپنهاور، در فلسفه اخلاق از اهمیت زیادی برخوردار است. در مباحث فرا اخلاقی با آن که نمی توان کاملاً، تقسیم بندی های تحلیلی را برای فلسفه وی در نظر گرفت، اما نظریات اصلی در فرا اخلاق در باب واقعیت و معنا مبنای استناد و استفاده ما در مباحث فرا اخلاقیِ شوپنهاور می باشد.رساله حاضر به این مسئله می پردازد که شوپنهاور چه معیارهایی را برای گزاره های اخلاقی و صدق و کذب آن ها در نظر می گیرد.همچنین خواهیم دید که شوپنهاور در تبیین رهایی از اراده و روند ژرف اندیشی می تواند تعریفی جامع از اخلاق ارائه دهد. نگارنده کوشیده است در پاسخ به مسائل مورد بحث درباره اخلاق و طریق دیگرِ نفیِ اراده، یعنی زیبایی شناسی، علاوه بر بیان آرای شوپنهاور، دیدگاه های مختلف شارحان و منتقدان وی را نیز مبنا و اساس گزارش قرار دهد. بدین سان در ابتدا صرفاً به نوعی، روایت گری از مباحث شده است و در پایان هر فصل استنباط خویش را از مباحث، در قسمت نتیجه گیری رساله بیان کرده ام. در فصل اول بعد از بیان کلیات، به مبانیِ هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی پرداخته شده و این که این مباحث چه ارتباطی می توانند با فلسفه اخلاق شوپنهاور داشته باشند. فصل دوم به بحث درباره نظریات فرا اخلاقی شوپنهاور، اختصاص یافته است. ابتدا شرح داده ام که شوپنهاور چه جایگاهی را در اخلاق، به واقعیت نسبت می دهد واراده در ماهیت خویش چگونه می تواند اساسِ دیدگاه اخلاقی شوپنهاور را تشکیل دهد. سپس بدین موضوع پرداخته ام که وی نظریه خویش راجع به ارزش و باور را چگونه با بیان «آگاهی برتر» توجیه می کند.بدین سان به شرح نظریه معنا و نیز بعد روانشناسی فرا اخلاق با بیان انگیزه ها در فلسفه شوپنهاور پرداخته شده است و در پایان نیز علاوه بر نتیجه، تحلیلی نیز بر مباحث ارائه داده ام؛ در فصل سومِ رساله طی چندین گفتار به این مسائل پرداخته ام: آزادی و ضرورت ، تفکیک شخصیت، ملال و شکل های آن، عدالت، شفقت، اخلاق فضیلت... و در فصل چهارم ارتباط میان اخلاق و زیبایی شناسی که در طی رساله نیز بدان توجه شده است مورد بررسی قرار گرفته است. آن چه در این فصل، مد نظر است بیانِ شباهت های میان اخلاق و زیبایی شناسی به عنوان دو راه رهایی از اراده است، آن هم، در وجوهِ مختلفی هم چون شکل و روند ژرف اندیشی، ارزیابی، نظریه لذت، روشنگری و فرآیندهای مشابه در اخلاق و هنر مثل عشق و از خود بیگانگی. در آخر نیز باید گفت، آیا شرح این شباهت ها می تواند برای توجیه رابطه متقابل میان هنر و اخلاق کافی باشد یا خیر. با بیان این مسائل می توانیم دریابیم که شوپنهاور به راستی به ارتباط دوسویه ای میان اخلاق و زیبایی شناسی با توجه به رویکردش نسبت به دیدگاه های کانت و افلاطون، معتقد است.
بررسی تطبیقی نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس نزد صدر المتألهین شیرازی و افضل الدین کاشانی
نویسنده:
هادی موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله پیدایش نفس انسانی جزو اساسی‌ترین مسائل انسان‌شناسی فلسفی است. اینکه نفس انسان در ابتدای حدوث چه نوع ماهیتی دارد و در طول زندگی چه تغییراتی می‌دهد یا چه تغییراتی می‌تواند بکند، کمک‌های شایانی در یافتن مسیر صحیح زندگی انسان می‌کند. بررسی مقایسه‌ای آراء بزرگان فلاسفه می‌تواند شناخت دقیق‌تری از ماهیت نفس و امکانات کمالی آندر اختیار ما قرار دهد. در این رساله سعی بر آن است تا اولاً بیان جامعی از مولفه‌های فلسفی نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس ارائه شود، که در این راستا به مبادی تصوری، مبادی تصدیقی، و مسائل آن اشاره شده است. سپس اثبات این نظریه در دستگاه فلسفی ملا صدرا به نحوی نو پیگیری شده، ریشه های آن در اندیشه های افضل الدین کاشانی ره گیری شود. تاکید این رساله توضیح دقیق نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس به شکلی منطقی وبا بررسی مبادی این نظریه در دستگاه ملا صدرا است. در این راستا چگونگی استفاده ملا صدرا از ادله حدوث و تجرد و حتی تعریف نفس در آثار ابن سینا و فیلسوفان گذشته تحلیل شده است، به گونه‌ای که تفاوت دیدگاه ملا صدرا و ادله قائلین به حدوث روحانی نفس به خوبی برای خواننده روشن می‌گردد. از طرفی بررسی نظریات بابا افضل این فرضیه را قوی می‌کند که وی به حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس باور داشته است. اگر چه قطعی نیست که بابا افضل نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس را قبول دارد، اما ضمن بیان تأثیر پذیری صدر المتألهین از افضل الدین کاشانی، جنبه‌هایی از نظریات هر دو فیلسوف را که به آن توجه نشده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته است، را بررسی کرده‌ایم. در ادامه با ارائه شواهد و با فرض اینکه کاشانی حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس را قبول دارد، تحلیل وی از روند تکاملی نفس در این نظریه را نیز در کنار تحلیل ملا صدرا به صورت تطبیقی بیان کردیم ودر نهایت به این رسیدیم که ادعای تأثیر گذاری کاشانی بر صدر المتألهین به راحتی قابل اثبات نیست و به پژوهش‌های تاریخی دراز آهنگی نیاز دارد.
توانایی عقل در دستیابی به معرفت از دیدگاه غزالی
نویسنده:
اعظم تفکرباری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آنچه که در این پژوهش مورد کندکاو قرار گرفته بررسی میزان توانایی عقل در دستیابی به معرفت یقینی ازدیدگاه غزالی است. در انجام این مهم با شناخت ماهیت انسان و با پی بردن به قوای معرفتی وی به این نکتهواقف شدیم که عقل در مرتبه استدلالی خود یکی از مهمترین مراتب معرفتی انسان است که جایگاهی بالاتر ازحس و پایین تر از عقل عارفانه دارد. عقل در این مقام به علت وجود موانع و حجابهایی از بدست دادن معرفتیقینی عاجز است .اما در تفکیک عقل شهودی و عقل استدلالی و با پی بردن به کاربردهای سه گانه عقل ،روشن می شود که غزالی در کاربرد سوم عقل را با قلب در یک حوزه قرار می دهد و این آن هنگامی است کهعقل استدلالی با تزکیه درونی بتواند به ظهورات عالی تری برسد. بنابراین تزکیه نفس سبب ظهور حقایق درآیینه قلب می گردد و معرفتی که از آن حاصل می شود معرفت یقینی است و این همان روح قدسی نبوی استکه به انبیاء و اولیا اختصاص داردو غزالی این قوه را شکل رفیع و نابی از قوه مفکره می داند.سیر بررسی های انجام شده نشان می دهد که از دید غزالی عقل در حوزه واقعیت های مادی تصحیح کنندهحواس می باشد ،و در زمینه امور غیرمادی عقل تنها از طریق آثار و نشانه های موجود در این عالم می تواند پیبه وجود آنها ببرد اما درک حقیقت آنها تنها از طریق نور بصیرت حاصل می شود.در مورد معرفت به خداوند چنین به نظر می رسد که غزالی مسلکی عرفانی دارد ولی واقعیت این است که ویدر تمام عمرش به شیوه عقلی و فلسفی در این امر وفادار مانده است.در زمینه نبوت تنها کار عقل تصدیق نبوت است و بعد از آن بایستی راهنماییهای شرع را بفهمد و رعایت کند.در زمینه امور اخلاقی، از دید غزالی اثبات مبادی علم اخلاق بر عهده عقل است تنها از این پس است که کارشرع ، یعنی بدست دادنِ احکام و تعالیم اخلاقی ، آغاز میگردد،بررسی شاخصه های فکری غزالی نشان میدهدکه او به رغم شهرتش معتقد به نقش عقل در حسن و قبح اخلاقی می باشد
پژوهشی در باب ولایت تکوینی انسان از دیدگاه قرآن
نویسنده:
جعفر سبحانی، محمد محمدرضایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی,
چکیده :
روح انسان توانایی آن را دارد که از طریق یک سلسله ریاضت ها، دست به اعمال خارق العاده ای بزند که به هیچ وجه نمی توان آنها را با علوم تجربی متداول توجیه و تفسیر نمود. به چنین توانایی، ولایت تکوینی گویند. ریاضت ها از نظر اسلام به دو دسته قابل تقسیم اند: ریاضت های غیرمشروع مرتاضان و دراویش، و ریاضت های مشروع اولیا اله؛ اولیا الهی از طریق عبودیت و بندگی خدا به تکامل روحی و معنوی نایل می شوند که نتیجه آن تسلط بر جهان طبیعت است. چنین ولایتی ولایت تکوینی است که راه کسب آن بر روی همگان باز است. بندگی خدا موجب مهار نفس و کسب بینش خاص و نیز سیطره بر جهان طبیعت می گردد. قرآن نمونه هایی از ولایت تکوینی انبیا و اولیای الهی را گزارش می کند که بر اثر عبودیت خالصانه برای آنان حاصل شده است. البته یادآوری می شود که ولایت تکوینی، منافاتی با توحید افعالی ندارد زیرا چنین اموری به اذن و قوه الهی صورت می گیرد.
صفحات :
از صفحه 5 تا 17
انسان فراتر از زمان
نویسنده:
عزیز الله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان از حیث بدن در زمان است و از وجه اندیشه و عمل فرهنگ دوران زندگی اش بر وی محیط است. آدمیان در محدوده زمانی خود و متناسب با آن می زیند و ذهن، زبان و اعمال آن ها پاسخی است به محیط فرهنگی آنها. اما آحادی از انسان ها از فرهنگ روزگار خود فرا می روند و چون همانند دیگران نمی اندیشند احساس تنهایی می کنند و این تنهایی آن ها را به طلب همدرد برمی انگیزد و این تنهایی و طلب سبب ارتقا ذهن، زبان و جان آدمیان می شود و افق های نوینی بر آدمیان می گشاید. دیدار مولانا و شمس و تحولی که در هر دو پدید آمد و آثاری که آن ها ابداع کردند پیامد این تنهایی و طلب بود ولی اغلب این غربت و تنهایی مجهول می ماند و سوء تعبیر می شود زیرا با افکار، نیازها و رسوم زمانه نمی شود افکار و رفتار آن ها را تفسیر کرد.
صفحات :
از صفحه 27 تا 43
بررسی انتقادی ادله تجرد و جوهریت نفس ناطقه در حکمت متعالیه با توجه به پیشینه آن
نویسنده:
سمانه سمنانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تلاش در جهت کسب معرفت نفس چه در اندیشه بشری و چه در اندیشه دینی از ارزش و اهمیّت والایی برخوردار است، در نگاه بشر، انسان شناسی و علم به احوال روح و روان انسانی در تبیین مفاهیم اخلاقی و معنادار بودن زندگی بسیار موْثر و سودمند می‌باشد و در نگاه دین: شناخت و دریافت حقیقی نفس علاوه بر تقویت و اصلاح قوه‌ی نظر و عمل در انسان سعادت و رستگاری او را رقم می‌زند. لذا به دلیل اهمیّت بسیار این موضوع، آیات و روایات پیوسته به این مهم پرداخته و توجه به آن‌ را لازمه‌ی رستگاری بشر دانسته‌اند. چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: « قسم به نفس ناطقه و آن‌که او را نیکو (به حد کمال) بیافرید و به او شر و خیر او را الهام کرد، که هرکس خود را از گناه پاک سازد، رستگار خواهد بود » (الشمس، آیه‌7ـ10). بنابراین، این مسئله نزد فلاسفه اسلامی، همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است چنان‌که کمتر فیلسوفی یافت می‌شود که علم‌النفس را در صدر مباحث خود قرار نداده باشد. در این میان ملاصدرا همچون دیگر فلاسفه به اهمیّت موضوع واقف بوده و معرفت نفس را هم در شناخت مبدأ و اوصاف و افعال او نردبان ترقی دانسته که بدون پیمودن مدارج آن نیل به معارف الهی میسور نیست، و هم آن را در شناخت معاد و شئون آن کلید گشایش می‌شمارد که استمداد از آن، آشنایی به درون گنجینه قیامت شناسی مقدور نخواهد بود. اما در بحث معرفت نفس یکی از اهم مباحث ، مسئله جوهریت و تجرد نفس ناطقه می‌باشد که در این رساله تلاش شده است ابتدا با بیان کلیاتی در خصوص نفس یعنی اثبات وجود آن ، تعریف نفس ، تعریف تجرد و مراتب تجرد وارد بحث اصلی گشته و ضمن بیان ادله جوهریت و تجرد نفس ناطقه آنها را مورد بررسی و نقد قرار دهیم .با نگاهی به گذشته و گذاری به آثار فیلسوف مشائی یعنی ابن سینا در می‌یابیم که حقیقت نفس در نزد وی ، امری «روحانیه الحدوث و روحانیه البقا» است که در جهت اثبات تجرد نفس با این ویژگی به بیان ادله و براهینی در این رابطه پرداخته است . اما با گذر از فلسفه ابن‌سینا و رسیدن به حکمت متعالیه در می‌یابیم که حقیقت نفس در نزد صدرالمتاًلهین ،امری است که «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» می‌باشد و بر خلاف ابن‌سینا آن را از ابتدا مجرد و روحانی ندانسته بلکه قائل به این مطلب است که نفس با حرکت جوهری خود و نیز به علت ذومراتب بودن امر مجرد مرحله به مرحله از ماده و مادیات دور گشته تا اینکه سرانجام به تجرد محض دست می‌یابد .ملاصدرا در جهت اثبات تجرد نفس ناطقه آن هم تجرد در مراتب گوناگون ، تجرد برزخی ، تجرد تام عقلی ، فوق تجرد ، به بیان ادله و براهین می‌پردازد ، اما بیشتر این براهین وام دار از فلسفه ابن سینا می‌باشد و علی‌رغم تفاوت مبنای این دو فیلسوف درباب حقیقت نفس ، ملاصدرا به استناد همان ادله به اثبات تجرد نفس ناطقه بر اساس مبنای خود پرداخته است ، که البته این سبب گشته است که برخی از براهین از اثبات تجرد همه نفوس انسانی ناتوان بوده و فقط به اثبات تجرد تام عقلی دسته‌ای از نفوس بپردازد یا اینکه علاوه بر تجرد تام عقلی ،تجرد نفس در مرتبه خیال را نیز ثابت کنند . بدین ترتیب در این رساله تلاش شده ضمن بیان هر دلیل از کتاب نفس اسفار و توجه به پیشینه آن در فلسفه ابن‌سینا، اینکه آیا آن دلیل مورد استناد شیخ‌الرئیس بوده یا خیر، به بررسی حدود انطباق هر دلیل با مبانی ملاصدرا می‌پردازد.
بررسی نقش انسان‌شناسی در فلسفه اخلاق از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
محمدرضا پورتقی سرحمامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارتباط بین انسان‌شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که غالباً اندیشمندان در حوز? اخلاق به آن نپرداخته یا حداقل به گونه صریح در باب آن سخن نگفته‌اند. از آنجا که هم اخلاق و هم انسان‌شناسی به عنوان دو موضوع نسبتاً وسیع در حوز? علم و مطالعات مربوط به نفس انسان هستند، طبعاً ارتباط وثیقی را بین آنها می‌توان یافت. با مطالعه آثار اندیشمندانی که به این دو حوزه پرداخته‌اند از جمله علامه طباطبایی که هم در حوز? اخلاق و هم در حوز? انسان‌شناسی مطالب قابل توجّهی دارند، می‌توان نتایج قابل توجهی را به دست آورد. شناخت انسان از بنیادی‌ترین مباحث اخلاق و فلسفه‌ی اخلاق در نظر علامه(ره) بوده و اخلاق با توجه به حقیقت انسان و اهداف عالیه او، معیار اخلاقی نیک و بد و رذایل و فضایل و ارزش و ضد ارزش را تعیین می‌کند. ایشان با اتّخاذ کردن نوعی نگرش توحیدی در باب اخلاق، هدف اساسی اخلاق را تقرّب یافتن به وجود مقدّس الهی دانسته و سعادت واقعی انسان را در مسیری توحیدی ترسیم می‌نماید. این نگرش را، می‌توان با تحلیل نظرات ایشان در باب نفس و قوای نفسانی و ارتباط ارزشهای اخلاقی با این قوا، بدست آورد. مسال? اساسی در پژوهش حاضر این است که در نگرش علامه طباطبایی چه نسبتی بین اخلاق و انسان‌شناسی وجود داشته و اساساً نقش انسان-شناسی در اخلاق از منظر ایشان چیست؟ انسان‌شناسی اخلاقی و نقش آن در تعیین ارزش‌های اخلاقی، مسئولیت‌های اخلاقی، سعادت، فضیلت و تربیت اخلاقی از جمله مباحثی است که در این پژوهش مورد بحث واقع شده است. نحو? ارتباط آگاهی و اختیار انسان با ارزش‌ها و مسئولیت اخلاقی؛ انگیزه و جاودانگی انسان با ارزش اخلاقی، ساحت‌های وجودی انسان، ارزش اخلاقی و هدفمندی انسان، از دیگر مباحثی است که به روش توصیفی و تحلیلی با مراجعه به آثار ارزشمند علامه طباطبایی، در این پژوهش مورد بحث واقع شده است و سعی شده تا روشن شود که اختیار و انتخاب انسان، علم و قدرت و همچنین آگاهی او از مهمترین عناصر در جهت معنا یافتن مسئولیت اخلاقی محسوب می‌شوند و تنها انسان‌هایی در برابر رفتارهایشان مسئولیت اخلاقی خواهند داشت که از این عناصر برخوردار باشند.
مبانی فلسفی سیاست از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی (ره)
نویسنده:
الناز قربانیان قراتپه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم سیاست در نگرش حکمت متعالیه ی ملاصدرا و امام خمینی(ره) پیوندی ناگسستنی و ارتباطی معنادار با مبانی هستی شناسی- از قبیل اصالت وجود، فقر وجودی ممکنات، وحدت شخصیه ی وجود، حرکت جوهری – و مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و ولی و امام شناسی آنان دارد. ملاصدرا و امام خمینی با اتفاق در مبانی فلسفی سیاست سعادت انسان در دنیا و آخرت را در گروِ تنظیم تمام ابعاد زندگی و از جمله زندگی اجتماعی بر اساس قانون الهی و به رهبری نبی و ولی یا فقهای جامع شرایط در دوران غیبت دانسته اند و هر نوع برنامه و سیاستی که خالی از شریعت خداوندی باشد را طاغوتی خوانده و به‌مانند جسد و کالبدی بی روح دانسته اند که جز خسران دنیوی و اخروی و خروج از درجه ی انسانیت به درجه ی بهیمیت سودی برای انسان ندارد،و تنها وجه افتراق میان ملاصدرا و امام خمینی در باب ملازمه‌ی سیاست و شریعت در اینست که ملاصدرا سیاست را امری می‌داند که در خدمت شریعت است ولیکن امام خمینی سیاست را برآمده از متن شریعت می‌داند.
بررسی انسا‌ن‌شناسی فلسفی-عرفانی از دیدگاه عزیزالدین نسفی
نویسنده:
شهناز دوستی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان‌شناسی از حوزه‌هایی است که گسترة وسیعی از علوم را به خود اختصاص داده‌است و با رویکردهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته‌است. به لحاظ اینکه این حوزۀ از دانش آثار و نتایج غیر‌قابل‌انکاری در زندگی انسان و سرنوشت او دارد، حائز اهمیت است. در سنت ایرانی- اسلامی عزیز‌الدین نسفی، عارف و حکیم قرن هفتم، به انسان پرداخته‌است. اثر معروف الانسان‌الکامل ثمرة ماندگار اوست. او انسان را عموماً با رویکردهای دینی، فلسفی و عرفانی یا به تعبیر خود وی، دیدگاه های شریعت ،حکمت و اهل وحدت مورد بررسی قرار داده‌است. سؤالاتی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که تعریف او از انسان چیست؟ انسان چگونه و چرا به وجود آمده است، رسالت او در این جهان چیست؟ آیا انسان مختار است یا مجبور؟ ارتباط او با خود، خدا، جهان و دیگران به چه شکلی است و چگونه باید باشد؟ که در این پژوهش سعی شده‌است به آنها پاسخ داده‌شود. تحقیق حاضر در پنج فصل درصدد پاسخگوئی به این مسائل مدون شده‌است بدین صورت که در فصل اول کلیات بحث که شامل بیان، ضرورت، اهمیت، پیشینة بحث و سؤالات و اهداف، در فصل دوم به چیستی انسان و تعریف و مراتب او پرداخته شده، در فصل سوم به چگونگی ارتباط انسان با خدا و در فصل چهارم رابطة انسان با جهان و در فصل آخر به ارتباط انسان با خود و دیگران پرداخته شده‌است. و نتیجه گرفته شده که انسان برای طلب کمال به این جهان خاکی آمده‌است، او نباید اصل خود را فراموش کند بلکه باید با استفاده از قدرت اختیاری که دارد برای رسیدن به آن مقام تلاش کند و بالاترین مرتبة آن انسان‌کامل است که تنها اوست لیاقت خلیفه‌اللهی را دارد و واسطة بین رب و خلق است.
بررسی تطبیقی رابطه علم تجربی و دین در تفاسیر المیزان و المنار
نویسنده:
محسن آزادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ترسیم الگوی مناسبات میان علم تجربی و دین از مهم‌ترین مسائل فلسفه‌ی دین است. دستاوردهای چشمگیر غرب در علوم تجربی که در چند قرن اخیر رخ داد با تفاسیر ارسطویی از کتاب مقدس در تعارض قرار گرفت و آن را سخت به چالش کشید. از آن پس الگوهای گوناگونی در دنیای غرب برای حل این مسئله مطرح شد. از آن‌جا که اسلام و کتاب مقدسِ آن قرآن نیز دربردارنده فرازهایی تجربی در کیهان‌شناسی، زمین‌شناسی و انسان‌شناسی بودند از رویارویی با این مسئله در امان نماندند. ازاین‌رو مفسرین قرآن کریم و دانشمندان اسلامی با این پرسش مواجه شدند که چه نسبتی میان علم تجربی و آموزه‌های دینی وجود دارد و چه الگویی می‌توان برای ترسیم مناسبات میان این دو ارائه داد؟ المنار و المیزان، به عنوان دو تفسیر تأثیرگذار در دوره معاصر، با وجود اتفاق نظر نسبی در روشِ مواجه با این مسئله، رویکردهای متفاوتی در پاسخ به این پرسش در پیش می‌گیرند. در این میان محمد رشید رضا به دلیل اعتماد بیشتری که به یافته‌های علوم تجربی دارد نرمش بیشتری نیز از خود نشان داده و از رویارویی جدی با این علوم می‌پرهیزد. این امر تلاش بسیار ایشان برای سازگار جلوه دادن علم و دین و تفسیر آیات قرآن کریم بر این اساس را در پی دارد. در مقابل علامه طباطبایی1 اگرچه در بسیاری موارد درصدد همراهی با علوم تجربی و سازگار جلوه دادن یافته‌های علوم و آموزه‌های دین برآمده است، اما گاهی علوم تجربی را به چالش کشیده و با استناد به معارف دینی فرضیات این علوم را انکار می‌کند. با این همه از آن‌جا که هیچ‌یک از ایشان به صورت جامع به تبیین مبانی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی در دو طرف مسئله نپرداخته و صرفا به تطبیقاتی جزئی بسنده کرده‌اند، دست‌یابی به الگوی جامع مناسبات میان علم و دین از منظر المنار و المیزان بسیار مشکل است.
  • تعداد رکورد ها : 1257