آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 46
بررسی جنبه های فلسفی تراژدی های یونان بوستان
نویسنده:
علیرضامحمدی بارچانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
تراژدی در زبان یونانی یه معنی آواز بز است و به گونه ای از شعر و درام اطلاق می شود که از قرن ششم ق .م در یونان باستان جهت اجرای نمایشی سروده شده هر چند در قرن - پنجم ق .م با ظهور آیسخولوس ، سوفوکلس و اوریپیدس بود که عصر طلایی تراژدی در یونان باستان رقم خورد . اهمیت تراژدی در فرهنگ غرب تا آنجاست که توجه فیلسوفان بزرگی چون افلاطون ، ارسطو ،سنکا ، هگل ، هیوم، نیچه ، شوپهناور ، برک ، هیدگر، سارتر و کامو و منتقدین و زیبایی شناسان برجسته ای همچون هوراس، کاستلووترو ، هردر ، شلگل ، گوته ، لوکاچ و … را به خود جلب کرده است.در این پژوهش با هدف شناخت تراژدی ، تبیین امر تراژیک بعنوان شاخصه و محتوایی فلسفی تراژدی های یونان باستان، تبیین رابطه قهرمان تراژیک با خدایان یونانی و تقدیر و همچنین تبیین وحدتهای سه گانه کنش ، زمان و مکان با روش کتابخانه ای بصورت تحلیل محتوا و نقد و تفسیر تراژدی های یونان و باستان وآراء منتقدین و پژوهشگران این عرصه، گام خواهیم برداشت .براین اساس درخواهیم یافت اگر چه به باور افلاطون تراژدی روایتی است تقلیدی اما ارسطو تراژدی را تقلید عملی جدی وکامل به صورت نمایشی و نه روایتی می داند که شامل تغییرات ناگهانی است که به موقعیتی چنان ناگوار منتهی می شود که درتماشاگران دو احساسِ ترحم و ترس را ایجاد می کند. درباره خاستگاه و ویژگی های کمی و کیفی تراژدی درفصل اول سخن خواهیم گفت .درفصل دوم هم بر اساس وجود عنصر «واقعه درد انگیز» ( catastrophe ) بعنوان یکی از اجزاء پیرنگ تراژدی درصدد تبیین امر تراژیک بعنوان مهمترین شاخصه محتوایی فلسفی تراژدی برخواهیم آمد و نشان می دهیم امر تراژیک به عنوان هسته و جوهر اصلی تراژدی از نظر آیسخولوس راهی است برای رسیدن قهرمان تراژیک به شناخت تراژیک ؛ «پاثین ماثین» یعنی «رنج بردن [ برای] آموختن». سپس به تحلیل فلسفی امر تراژیک و اینکه درنگرش فلسفی «امر تراژیک »، به محدودیت ، فرجام ناگوار زجر و رنج قهرمان ، دستیابی قهرمان به شناخت رنج آور، احساس ناگوار و فقدان معنا می شود؛ خواهیم پرداخت. در فصل سوم با تکیه برمتن پنج تراژدی «پرومته در زنجیر» آیسخولوس و «الکترا» ، «زنان تراخیس» ، «آژاکس» و «اودیپوس شاه» سوفوکلس پس از شناخت قهرمان تراژیک به تبیین رابطه وی با خدایان یونانی و تقدیر خواهیم پرداخت و طی آن نشان می دهیم هرچند درجهان شناسی یونان باستان خدایان قانون هستی اند و برانسان و زندگی او مسلط اند اما تراژدی عرصه تقابل خواستِ قهرمان تراژیک با خواست خدایان نیز هست که به دو صورت کنشی و واکنشی رقم می خورد.درتقابل قهرمان تراژیک با تقدیر هم نشان می دهیم یونانیان به تقدیر همچون نیرویی اسرار آمیز و مقتدر اعتقاد داشتند که حتی خدایان مطیع آن بودند از اینرو اساس امر تراژیک مبارزه قهرمانانه اما منجر به شکست قهرمان تراژیک دربرابر تقدیر است.در فصل چهارم نیز با اتکاء به آرای ارسطو درصدد تبیین وحدتهای سه گانه «کنش»، «زمان» و «مکان» درتراژدی برخواهیم آمد و نشان خواهیم داد وحدتِ میتوس (پیرنگ) درتراژدی از نظر ارسطو مبتنی بر وحدت کنش است ؛ وحدت کنش که در تراژدی چیزی جز این نیست که کنش واحد و تمام باشد و برداشتن هرجزء از آن باعث از دست رفتن کل آن بشود.همچنین نشان می دهیم وحدت زمان بیانگر مقید بودن تراژدی نویس به محدود ماندن رخدادهای هر تراژدی درمدت یک دوره زمانی آفتاب (طلوع یا غروب) می باشد. اگرچه ارسطو به صراحت به «وحدت مکان» در تراژدی اشاره نکرده اما براساس تفسیرسخنان وی درخواهیم یافت چون تراژدی تقلیدِ کار و کردار است و این تقلید هم بوسیله کردار اشخاص صورت می گیرد لذا چارچوب و عرصه این تقلید هم صحنه نمایش به عنوان مکانی است که بازیگران تراژدی در آن به تقلید این کردارها می پردازند.توجه به هدف غایی تراژدی یعنی کاتارسیسِ (تزکیه و تطهیر) تماشاگر و اینکه کاتارسیس ناشی از کایروس یعنی موقعیت و لحظه بحرانی تراژدی است که روی صحنه نمایش به وقوع می پیوندد، دلیل دیگر ما بر «وحدت مکان» در تراژدی خواهد بود ودرپایان این رساله نیز با ارائه گزارشی توصیفی ازمنازعات ادبی قرن هیجدهم و نوزدهم درخصوص وحدتهای سه گانه تاثیر و اهمیت شگرف جزء ناچیزی از قوانین حاکم در تراژدی را بر ادبیات ، تئاتر ،نقد ادبی فلسفی و زیبایی شناسی عصر مدرن را نشان خواهیم داد.
هنر و معرفت نزد افلوطین
نویسنده:
یحیی بوذری نژاد ,علیرضا غفاری ,سعید بینای مطلق
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
زیبایی و هنر در نظام فلسفی افلوطین (203-273 م.) جایگاه مهمی دارد. او در سه رساله از «نه گانه ها»ی خود به طور مستقل به مساله زیبایی و هنر پرداخته است: رساله ششم از نه گانه اول، رساله هشتم از نه گانه پنجم و رساله هفتم از نه گانه ششم. به دو گونه می توان نشان داد که هنر و معرفت در فلسفه افلوطین یکی هستند؛ آنجا که هنرمند برای نظاره زیبایی معقول، خود را باید زیبا کند و برای زیبا شدن همانند پیکرتراشان، پلیدی را از خود دور سازد. با دور ساختن پلیدی از خود، هنرمند به خود خویشتن باز می گردد و بدین ترتیب، زیبا می شود و به نظاره زیبایی عقل می پردازد.دیگر اینکه فعل هنرمندانه همانند فعل طبیعت، نفس و عقل است؛ همان گونه که آن ها با نظاره، زیبایی تولید می کنند، هنرمند هم با نظاره صورت های عقلی، زیبایی را خلق می کند. در این صورت، آنچه رهبر تمام تولیدات است، معرفت خواهد بود. پس در نظر افلوطین، زیبایی شناسی همان معرفت شناسی و هستی شناسی خواهد بود. در این تفکر، راه درک هستی، زیبا شدن و راه زیبا شدن، نیک شدن است.
صفحات :
از صفحه 35 تا 51
درسگفتار شرح و خوانش دیالوگ سوفسطایی افلاطون
مدرس:
سعید بینای مطلق
نوع منبع :
درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
درسگفتار شرح و خوانش دیالوگ تئای‌تتُس افلاطون
مدرس:
سعید بینای مطلق
نوع منبع :
درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست در تفکر افلاطون (خوانش سه همپرسه جمهور، سیاستمدار و قوانین)
نویسنده:
پدیدآور: عبدالرسول حسنی‌فر ؛ استاد راهنما: حاتم قادری ؛ استاد مشاور: مصطفی یونسی ؛ استاد مشاور: سعید بینای مطلق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
لزومی ندارد بر اهمیت آثار افلاطون و تاثیری که پیوسته به جای گذاشته‌اند، تاکید نماییم. افلاطون مسائلی را در عرصه تفکر مطرح کرده که هنوز هم زنده و محل بحث هستند. نقش افلاطون در تحولات اندیشه فلسفی و سیاسی تا اندازه‌ای است که مکتب‌های سیاسی، اجتماعی و فلسفی عصر ما هنوز خود را با توجه به این متفکر ارزیابی می‌نمایند. از جمله مهم‌ترین آثار افلاطون همپرسه‌های «جمهور»، «سیاستمدار» و «قوانین» هستند. این سه اثر به خصوص در حوزه اندیشه سیاسی اهمیت بسزایی دارد و موجب شده‌اند افلاطون به عنوان نخستین کسی که به طور جامع در باب سیاست اندیشیده است به شمار آید. محتوا و صورت متفاوت این سه اثر موجب شده اندیشه سیاسی افلاطون از دیرباز مورد تفسیر مختلف قرار گیرد. برداشت‌ها و تفسیرهایی که در باره چگونگی سیر تفکر افلاطون در آثار مختلف و به تبع آن اندیشه سیاسی او در سه اثر جمهور، سیاستمدار و قوانین در قالب سه دیدگاه کلی وحدت تفکر افلاطونی، گسست و انقطاع آن و تحول و تغییر آن بر محور تحقق‌پذیری قابل بیان است.هر یک از این دیدگاه‌ها که هنوز هم محل بحث و مناقشه هستند با محور قرار دادن بخشی از اندیشه‌ افلاطون به نتایج و ارزیابی‌های متفاوتی در سیر اندیشه‌ سیاسی افلاطون دست یافته‌اند.به نظر می‌رسد بررسی سیر تحول اندیشه‌های سیاسی افلاطون و تدقیق جایگاه سه همپرسه جمهور، سیاستمدار و قوانین بر مبنای گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست، موجب حل بسیاری از مشکلات و روشن شدن زوایای تاریک اندیشه این متفکر شود.بر این اساس در پژوهش حاضر سعی شده است با خوانش سه اثر جمهور، سیاستمدار و قوانین و تحلیل نگاه معرفت‌شناسانه افلاطون در مورد وضعیت و نسبت عقل کلی و عقل جزئی، تحول اندیشه‌ای افلاطون در چارچوب گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست مورد بررسی قرار گیرد.
تمایز معنای فلسفی‌ـ‌بلاغی دو اصطلاح انارگیا و انرگیا و اهمیت آن برای فهم اکفراسیس در مطالعات کلمه-تصویر
نویسنده:
مجید پروانه پور، سعید بینای مطلق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطالعات کلمه-تصویر یکی حوزه­های نوین مطالعاتی است که توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرده است. از جمله اصطلاحات رایج در این حوزه مطالعاتی اصطلاح اکفراسیس است. این اصطلاح را عمدتاً به معنای توصیف کلامی یک امر دیداری درک می­کنند. اما چنین درکی چندان با معانی کلاسیک این اصطلاح همسو نیست. برای رسیدن به درکی بهتر از معنای اکفراسیس بررسی سوابق بلاغی­ـ­فلسفی آن با تکیه بر مفهومی به نام انارگیا اهمیت فراوان دارد. انارگیا در واقع توصیف رسا و جاندار امور است به نحوی که احساس کنیم پیش چشم ما جان گرفته­اند. در این مقاله ضمن بررسی سوابق بلاغی اصطلاح انارگیا و مقایسه آن با مفهومی متفاوت اما هم­آوا با آن به نام انرگیا، بر بحث افلاطون در این حوزه متمرکز می­شویم تا اهمیت فلسفی این اصطلاح را نیز نشان دهیم و سوابق کلاسیک آن را استخراج کنیم. در نتیجه خواهیم دید که چنانکه استلزامات فلسفی­ـ­بلاغی تعابیری را که در حوزه­های نوین پژوهش همچون حوزه مطالعات کلمه­-­تصویر به کار بسته می­شوند در نظر نگیریم چه بسا با کج­فهمی­های عمده در این زمینه روبرو شویم و لذا نتوانیم مطالعات این حوزه را به نحو مقتضی به پیش ببریم.
زبان از نظر افلاطون
نویسنده:
رضاکوررنگ بهشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
زبان و حقیقت آن از مسائل اساسی در اندیشه ی افلاطون است. وی از چشم اندازی فلسفی متافیزیکی به بررسی چیستی و ماهیت زبان می پردازد. به عبارت دیگر، افلاطون پرسش از زبان را با پرسش از وجود، حقیقت و معرفت گره می زند. به نظر او، رابطه ی میان زبان و واقعیت، رابطه ی قرار دادی نیست که به نحو خودسرانه از سوی بشر وضع شده باشد. به عکس رابطه ی میان زبان و واقعیت، رابطه ای طبیعی یا وجودی است. زبان به عنوان عمل سخن گفتن و نامیدن ، گونه ای باشنده است که اوسیا یا ذات مشخصی دارد. هستی معین یا ذات زبان با هستی معین یا ذات سایر باشندگان کاملاً در پیوند است، زیرا زبان چونان سخن گفتن و نامیدن عملی است در ارتباط با چیزها. به نظر افلاطون، ذات یا اوسیای زبان ، در کارکرد آن ظاهر می شود. کارکرد اساسی زبان عبارتست از تعلیم دادن درباره ی چیزها از راه تمییز دادن میان آن ها به حسب ذات هایشان. بدین ترتیب زبان این قابلیت را دارد که حقیقت اشیا را در خود بازنمایاند و آشکار سازد. زبان با تبعیت از حقایق باشندگان و الگو قرار دادن آن ها به مثابه ی تقلیدی درست از وجود و واقعیت است، و بدین سان غایت تعلیمی خود را متحقق می سازد. از سوی دیگر ، افلاطون متذکر می شود که خصلت تقلیدی زبان بر شأن ثانوی و تبعی آن نسبت به خود حقیقت دلالت دارد. از همین رو، نباید زبان و ساختار آن را با ساختار خود واقعیت کاملاً یکی و همان دانست. در نظام معرفت شناسیِ افلاطون، شناخت زبانی تنها گونه یا مرتبه ای از شناخت است و مساوق معرفت مطلق نیست. یکی پنداشتن شناخت زبانی با کلّ شناخت موجب می شود که زبان به جای آشکار ساختن حقایق فرازبانی، آنها را بپوشاند و تنها نمود و سایه ای از معرفت راستین را به دست می دهد.
افلاطون و راولز: عدالت در فرد یا در جامعه
نویسنده:
محمدجواد موحدی,سعید بینای مطلق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم عدالت، آن گونه که در کتاب جمهوری آمده است، برای افلاطون، مفهومی انتزاعی و زاییدة ذهن است که سقراط با استفاده از روش مامایی اش می کوشد تا آن را خلق کند. در واقع، افلاطون اگرچه بحث راجع به عدالت را از منظر بیرونی آغاز می کند، امّا غرض اصلی او، بررسی تمام نمای ساختار درونی نفس انسان است و به دنبال آن بررسی طبقات اجتماعی، تا بدین وسیله ماهیت عدالت را روشن کند. در مقابل، راولز به واقعیت های جامعه نظر دارد و شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی جوامع برای او حائز اهمیت هستند. راولز در دو کتاب «نظریه ای دربارة عدالت» و «عدالت به مثابه انصاف»، ماهیت عدالت را با توجه به واقعیت های اقتصادی و اجتماعی جوامع مورد بررسی قرار می دهد و نگاه او به عدالت، به مراتب کمتر از نگاه افلاطون، جنبة روان شناختی دارد. در این مقاله از یک سو، مزایای مفهوم «عدالت به مثابه انصاف» راولز را با مزایای مفهوم عدالت نزد افلاطون مقایسه می کنیم و از سوی دیگر، بررسی خواهیم کرد که آیا راولز نیز مانند افلاطون به تحلیل سه جزئی از عدالت پرداخته است و یا اینکه می توان از نظریة او راجع به عدالت چنین تحلیلی را اتخاذ کرد؟
مساله یگانگی فضیلت در فلسفه افلاطون
نویسنده:
سعید بینای مطلق,صادق میراحمدی سرپیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سقراط ادعا می کند که فضیلت ها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تاثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. این موضوع در گفتگو های لاخس و پروتاگوراس مطرح شده است.فضیلت هایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارت اند: از: دینداری، شجاعت، اعتدال، عدالت و دانایی. وی آشکارا بر این باور است که این فضایل یگانه اند، اما این یگانگی به دو صورت بیان می شود. یکی اینکه فقط یک فضیلت وجود دارد با پنج نام متفاوت و دیگر اینکه هر یک از این فضیلت ها ماهیت و تعریف خود را داراست و در عین حال بین آنها ارتباط ضروری وجود دارد. در این مقاله، ابتدا نظر افلاطون را درباره یگانگی فضیلت و ناسازگاری بین این دو نظر بر اساس گفتگو های پروتاگوراس و لاخس مطرح و سپس با مراجعه به گفتگو های پایانی وی (جمهوری، مرد سیاسی، قوانین) نظر نهایی او را درباره این موضوع بیان می کنیم
فضیلت اخلاقی در نظر ارسطو
نویسنده:
زهرا رفیعی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
بی تردید ارسطو ،یکی از بر جسته ترین عالمان اخلاق است و نظریه اخلاقی او تأثیر چشمگیری بر اندیشه اخلاقی در طول قرن های متوالی داشته و همچنان دارد. ارسطو کتاب معروف خود اخلاق نیکو ماخوس را با بحث از سعادت شروع می کند ؛زیرا آن را خیر اعلی برای همه کس می داند و معتقد است که همه ی افعال و اعمال آدمی برای دست پیدا کردن به سعادت است ،و سعادت هم عبارت است از تحقق و انجام دادن صحیح فعالیت انسانی . منظور از این فعالیت،رفتار عاقلانه است . بدین ترتیب ؛سعادت برای انسان فعالیت نفس بر وفق فضیلت است و در مواردی که فضایل متعدد باشند،عبارت است از فعالیت نفس توأم ب عالی ترین و کامل ترین فضا یل .پس فضیلت نمودار کمال عمل انسان و کمال عمل وی ،نمودار کمال فعالیت عقلانی اوست. فضیلت برای ارسطو امری اکتسابی است که با تجربه بدست می آید ،اما این امر اکتسابی ،باید به نحوی اجرا شود که گوئی در ذات ماست،انسان عادل به کسی گفته می شود که از انجام کاری مطابق عدالت نه تنها خسته نمی گردد بلکه از انجام آن لذت می برد .به نظر ارسطو این امر که از اختیار او نشأت می گیرد فضیلت او را پایدارتر و استوارتر می سازد .پس فضیلت انسان ناشی از انتخاب ارادی اوست،یعنی چنین کسی باید بفهمد چه کاری می خواهد انجام دهد،بعد عمل مناسب را انتخاب کند، برای اینکه این انتخاب عاقلانه انجام گیرد باید از اصل اعتدال یا میانه روی پیروی کرد. ارسطو فضیلت را به دو دسته تقسیم کرده است ؛1- فضیلت عقلانی 2-فضیلت اخلاقی . فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند ؛یعنی هر فضیلتی در میان دو حد افراط و تفریط قرار دارد و عبارت است از داشتن استعداد یا انجام میزان صحیحی از چیزی که حد افراط یا تفریط آن نقص شمرده می شود .پس از نظر ارسطو فضیلت اخلاقی این است که در هر امری حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط لحاظ شود.به عنوان مثال شجاعت حد وسط تهور و جبن ،اعتدال حد وسط هرزگی و بی احساسی وسخاوت حد وسط تبذیر و بخل است. پس از فضایل اخلاقی، ارسطو فضایل عقلانی را بیان می کند و معتقد است که این فضایل از تفکر و تجربه حاصل می شوند و عالی ترین فضیلت عقلانی را حکمت و معرفت می داند که در حیات نظاره گرانه حاصل می آید .ارسطو فضایل اخلاقی را نسبت به فضایل عقلانی در درجه دوم اهمیت قرار می دهد چون معتقد است که اگر سعادت فعالیتی است مطابق فضیلت،پس عقلاً باید مطابق با عالی ترین فضیلت انسان باشد.ارسطو می گویدکه فعالیت ناشی از حکمت ،لذت بخش ترین فعالیت های مطابق با فضیلت است زیرا حکیم اگر هم تنها بماند توانایی تأمل کردن را حفظ می کند.این فعالیت آخرین و کامل ترین سعادت است، و هر کس که به بالاترین نقطه ی فعالیت تأملی (سعادت عقلانی)رسید دارای کامل ترین استقلال است.
  • تعداد رکورد ها : 46