آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 20
ملاحظات اخلاقی در مشاوره ژنتیک
نویسنده:
امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث اخلاقی از مشاوره ژنتیک در چارچوب اخلاق ژنتیک می گنجد اما اولاً، بیش از آنکه مسئله ای نظری باشد، کاربردی است و ثانیاً، وابستگی بسیاری به کسب مهارت های علمی، روان شناختی و ارتباطی دارد. مشاور ژنتیک باید یک راهبرد اخلاقی جامع را در کار خود پی بگیرد. در این راهبرد، می توان از اصولی مدد گرفت که کاربرد مکرر آنها برای توضیح و ارزیابی مسائل اخلاق زیستی، آنها را به «اصول اخلاق زیستی» شهره کرده است: «خودآیینی»، «خیررسانی»، «ضررنرسانی» و «عدالت». با این حال، کاربرد اصول اخلاق زیستی در مشاوره ی ژنتیک کلی و انتزاعی نیست. این اصول، اولاً، نسبت به زمینه و موقعیت حساس، انعطاف پذیر و قابل بازنگری اند و ثانیاً، بر کسب آگاهی ها و مهارت هایی خاص و جزئی اتکا دارند. آنچه اعمال اصول اخلاق زیستی را دقت و عمقی بیشتر می بخشد و مشاور را در فهم موقعیت ها نیز یاری می کند تسلط بر مهارت های تخصصی در مشاوره ی ژنتیک، اعم از مهارت های علمی و ارتباطی، است.
تاثیر دو رویکرد الهیاتی و متن گرا بر اخلاق زیستی
نویسنده:
راسخ محمد, خداپرست امیرحسین
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
لطفا برای مشاهده چکیده به متن کامل (pdf) مراجعه فرمایید.
فضیلت: بررسی های اخلاقی و معرفت شناختی
نویسنده:
هتر باتلی؛ مترجم : امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران - ایران: کرگدن,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بیست و دومین نشست جمعه‌های پردیس کتاب مشهد به موضوع نقد و بررسی کتاب فضیلت نوشته هتر باتلی ترجمه امیرحسین خداپرست، اختصاص داشت. این کتاب به عنوان نخستین مجلد از مجموعه «از منظر اخلاقی» است که نشر کرگدن آن را منتشر کرده است. در این مجموعه قرار است از منظر اخلاقی نگریستن به جهان و پدیده‌های آن آموزش داده شود. هتر باتلی نویسنده کتاب، شاگرد و منتقد لیندا زگزبسکی، نظریه‌پرداز برجسته اخلاق فضیلت و معرفت‌شناسی فضیلت است. این کتاب در قالب مجموعه‌ای نوشته شده که قرار است مفاهیم کلیدی فلسفه را توضیح دهند. ویژگی مجموعه جنبه آموزشی آن، زبان ساده و مساله محور بودن آن است و بجا و به‌موقع از اسامی مکاتب و فیلسوفان استفاده می‌کند و بیشتر به مسائل توجه دارد. کتاب جذابیت روایی دارد و پر از استناد به فیلم و سریال و حتی کارتن است. عمده آثاری که درخصوص اخلاق فضیلت نوشته شده است، جنبه تاریخی دارند و به فضیلت اخلاقی توجه دارند. اما این کتاب، فضیلت‌های اخلاقی را با فضیلت‌های فکری ممزوج با یکدیگر مورد بحث قرار می‌دهد و صرفاً کتاب فلسفی نیست و به بیان فنی، یک کتاب معرفت‌شناختی است. همچنین یک فصل مستقل بحث راجع به رذیلت دارد و در آن راجع به پدیده‌هایی مثل شرارت و بی‌عاری نیز بحث می‌کند. همچنین یک فصل کاربردی دارد و راجع به این بحث می‌کند که چطور فضیلت‌مند شویم. این ویژگی خاص اخلاق فضیلت است که کمک می‌کند نه‌تنها یک نظریه اخلاقی در اختیار افراد می‌گذارد، بلکه در تعلیم و تربیت اخلاقی نیز مشارکت می‌کند./ در ادامه گزارشی از سخنان امیرحسین خداپرست، پژوهشگر فلسفه و مترجم کتاب درباره تاریخ مفهوم فضیلت در فلسفه و سید علی طالقانی پژوهشگر فلسفه درباره ویژگی‌های کتاب باترلی را می‌خوانیم. در بخش دیگری از صفحه نیز ملاحظات سید سلمان ساکت در معرفی کتاب از نظر می‌گذرد. ///// امیرحسین خداپرست: بحث راجع به مفهوم فضیلت به نظر ساده می‌آید، اما در عین حال سخن گفتن راجع به آن دشوار است، زیرا وقتی شروع به سخن گفتن از آن می‌کنیم، احساس می‌کنیم به‌زودی به وادی شعارزدگی افتاده‌ایم. فایده نظریه اخلاق و معرفت‌شناسی فضیلت آن است که ما را از این فضا خارج می‌کند و تلقی روشن‌تری از مفاهیم فضیلت و رذیلت ارائه می‌کند. عمدتاً فضیلت را یک ویژگی در منش افراد می‌دانیم که آنها را بهتر می‌کند. اما اینکه آنها را به چه معنا بهتر می‌کند، یعنی به چه جهت‌گیری منشی سوق می‌دهد، محل اختلاف است. برای روشن شدن این اختلاف باید به سابقه مفهوم «فضیلت» بازگشت. مفهوم فضیلت (virtue) در اصل از کلمه یونانی «آرته» (Arete) اخذ شده است. الان هم در انگلیسی مفهوم «آرته» در اشاره به یک امر باشکوه و فرهیخته به کار می‌رود. آرته در یونان باستان به شکوفایی برای یک چیز و نه فقط انسان اشاره داشته است. اما امروزه فضیلت را خاص انسان می‌پنداریم. همچنین در یونان باستان آرته وقتی راجع به انسان به کار می‌رود، به خود شخص اشاره دارد. در حالی که امروزه زمانی که از فضیلت سخن می‌گوییم، به سودی که به فرد مقابل می‌رسد، توجه داریم. آنچه این اختلاف را روشن می‌سازد، فهرستی از فضایل و رذایلی است که متفکران گذشته و متفکران جدید ارائه می‌کنند. در میان متفکران یونانی به طور خاص ارسطو، شوخ طبعی یا دوستی یک فضیلت است، در حالی که به نظر معاصران ما چنین نمی‌آید، یعنی تاکید ما بیشتر بر فضایل اخلاقی ارادی است. الیزابت انسکوم فیلسوف انگلیسی در میانه قرن بیستم مقاله‌ای درباره اخلاق فضیلت نوشت و با چند متفکر دیگر موجب احیای اخلاق فضیلت شد. او می‌گوید وقتی دو تلقی یونانیان و معاصران از فضیلت را کنار هم می‌گذاریم، مثل فردی می‌شود که دندان‌هایش روی هم چفت نمی‌شود. برای فهم این ناهماهنگی باید دید آرته در یونان باستان به چه معناست. اجمالاً می‌توان گفت، آرته اشاره به برتری یا کمالی دارد که در هر نوع بسامان (organized) که واجد کارکردی هست، وجود دارد. یعنی هر نوعی از انسان تا جمادات و نباتات و حیوانات، کارکردی دارد و زمانی که بتواند آن کارکرد را به بهترین شکل محقق کند، می‌گوییم، آرته دارد. مثلاً آرته چاقو از نظر یونانیان تیز و برا بودن است و در نتیجه چاقو زمانی که از این آرته برخوردار باشد، کارکرد خود را محقق می‌کند و در نتیجه غایت و تمامیت خودش را محقق می‌کند، به‌خصوص که از دید یونانیان هر نوعی، یک کارکرد ویژه خودش دارد و زمانی که آن کارکرد محقق شود، به تلوس خودش می‌رسد. بنابراین آرته امری است که باعث می‌شود چیزی به تلوس خودش برسد. از دید ارسطو انسان نیز تلوس و غایت خاصی دارد و در نتیجه کارکرد خاصی برحسب آن غایت دارد. این غایت از دید ارسطو فعالیت عقلانی معطوف به خیر (ائودایمونیا) است. تنها انسان است که واجد عقلانیت است. زمانی انسان کارکرد خود را محقق می‌کند که مشغول فعالیت عقلانی است. وقتی فعالیت عقلانی که کارویژه انسان است، محقق شود، انسان به سمت غایت خودش پیش می‌رود. ائودایمونیا در انگلیسی به happiness ترجمه شده است که خودشان از آن راضی نیستند. در فارسی می‌توان آن را «شادکامی» ترجمه کرد. مساله این است ائودایمونیا یک حالت ایستا و راکد نیست و یک وضعیت فعالانه است. بنابراین از دید ارسطو، آرته یا فضیلت انسان خصوصیت پایداری است که ما را به این مسیر می‌اندازد. از نظر ارسطو و دیدگاه غایت‌انگارانه او به فضایل، ویژگی‌های فضیلت‌های انسانی عبارتند از: ۱. فضیلت انسان را در پیش بردن و هدایت زندگی عقلانی‌اش توانا کند و این امر باید خاص انسان باشد؛ به عبارت دیگر اموری در انسان آرته تلقی می‌شوند که کارکرد خاص او یعنی زندگی عقلانی معطوف به خیر را محقق سازند. ۲. فضیلت زندگی انسان را از وجه انسانی بهتر می‌کند، یعنی به او کمک می‌کند که دوستی پیشه کند. انسان فضیلت‌مند از دید ارسطو انسانی است که دوستان خوبی دارد، دوستانی از سر فضیلت و نه دوستانی که صرفاً منافع او را برآورده می‌کنند یا کسانی که انسان در کنار آنها از زندگی لذت می‌برد، بلکه دوستانی که او را به سمت کارکرد خاصش یعنی فعالیت عقلانی سوق می‌دهند. فضیلت به انسان کمک می‌کند که همسایه و شهروند بهتری باشد. فضیلت باعث می‌شود انسان محبت و عشق داشته باشد و اینها پدیده‌های خاص انسانی است. فضیلت‌مندی باعث می‌شود که حتی در خردترین و به نظر پیش پا افتاده‌ترین امور انسان آنها را در بهترین وجه انجام دهد. ۳. فضایل به دو دسته اخلاقی و فکری تقسیم می‌شوند. این دو قسم فضیلت نزد ارسطو در میان نظریه‌پردازان متأخر در هم تلفیق شدند. یعنی بسیاری معتقدند داشتن فضایل اخلاقی موجب می‌شود که فضایل فکری را نیز داشته باشیم و بالعکس. ۴. فضیلت از دید ارسطو حد وسط دو رذیلت است، مثلاً شجاعت حد وسط بزدلی و تهور است یا خویشتنداری حد وسط سردمزاجی و افراط در لذت‌جویی است. ۵. احساسات و عواطف ما در حالت عادی پیشاتاملی هستند. فضیلت‌ها کمک می‌کنند که ما جهت‌دهی مناسبی برای احساسات و عواطف‌مان داشته باشیم و با موقعیت متناسب باشند. این تناسب یا عدم تناسب خود را در آزمون‌های سخت زندگی روزمره نشان می‌دهد. ۶. فضایل یکدیگر را تقویت و تسهیل می‌کنند. مثلاً احتمال اینکه کسی که بهره‌مند از شجاعت است، خویشتندار باشد، بیشتر است. اهمیت این رأی از دید ارسطو تا جایی است که آن را درنهایت به عنوان «وحدت فضایل» مطرح می‌کند. یعنی زمانی ما فضیلتی را داریم که باقی فضایل را نیز داشته باشیم. او به طور خاص معتقد بود کسی که «فرونیموس» یعنی واحد حکمت عملی (فرونسیس) باشد، واجد همه فضایل است. البته این رأی محل مناقشه است و بسیاری آموزه وحدت فضایل را نمی‌پذیرند. در دوران جدید دیدگاه غایت‌انگارانه ارسطویی به فضیلت به ویژه با انقلاب علمی ضعیف و تقریباً فراموش شد و بسیاری از نظریه‌پردازان فضیلت امروز معتقد به غایت‌انگاری نیستند. علاوه بر این دیدگاه‌هایی در اخلاق مطرح شد که با رأی ارسطو متفاوت بود. مثلاً دیوید هیوم متفکر قرون هفدهم و هجدهم، معتقد بود که اخلاقیات به عقل و عقلانیت انسان بازنمی‌گردد، بلکه به عواطف و احساسات و امیال او مربوط است. زیرا عقلانیت معطوف به امور واقع است و امور واقع برانگیزاننده عمل نیستند. از دید هیوم، عواطف و امیال هستند که برانگیزاننده عمل در انسان می‌شوند و این عواطف و امیال، اگر پایدار و معطوف به لذت بردن خود و دیگران باشند، می‌توان گفت که فرد فضیلت‌مند است. یعنی دقیقاً دیدگاه ارسطو را با حفظ مفهوم فضیلت برعکس کنیم و به جای آنکه بر عقلانیت تاکید کنیم، بر عواطف و امیال تاکید کنیم. از این حیث از دید هیوم خوش مشرب بودن نوعی فضیلت است. بعد از هیوم به کانت می‌رسیم که بنیانگذار نظریه وظیفه‌گرایی در اخلاق است. البته نزد کانت نیز فضیلت همچنان مفهوم است، منتها در قالب دیدگاه خودش. کانت می‌گفت فضیلت به معنای قوت اراده متعهد به قانون اخلاق است. یعنی مهم این است که ما به قانون اخلاق پایبند باشیم. هرقدر اراده‌مان با قوت بیشتری به قانون اخلاق پایبند باشد، انسان‌های فضیلت‌مندتری هستیم، به‌خصوص وقتی با تعارضات مواجه هستیم. کانت برخلاف هیوم، عواطف و احساسات را مخل اخلاقی زیستن می‌داند و کار اخلاقی را کاری می‌داند که انسان عواطف و امیال را کنار بگذارد. بنابراین شاهدیم که ارسطو معتقد بود که عواطف و امیال باید با عقلانیت ما همساز شوند، هیوم نقش برتر را به عواطف و امیال می‌داد و کانت اصلاً عواطف و امیال را به کلی مخل اخلاقی زیستن می‌داند. دیدگاه ارسطویی در قرون وسطای مسیحی و اسلامی بسیار رایج بود. بعد تحت‌تاثیر فایده‌گرایی و وظیفه‌گرایی، به حاشیه رانده شد. در نیمه قرن بیستم، با تحولاتی فرهنگی در اروپا از جمله انتشار مقالات و آثاری، اخلاق فضیلت بدون رنگ و بوی غایت‌گرایانه ارسطویی احیا می‌شود و فیلسوفانی چون الیزابت انسکوم، مک اینتایر، آیریس مرداک، لیندا زگزبسکی و... راجع به فضیلت تأمل کردند و نوشتند. جالب است که غالب این فیلسوفان زن هستند و زنان نقش برجسته‌ای در احیای اخلاق فضیلت دارند. ایشان تاکید دارند که نباید اخلاق را محدود به روابط فرد با دیگران کرد، بلکه باید اخلاق را در پرورش منش خود فرد نیز جدی بگیریم. ///// سیدعلی طالقانی: هتر باتلی (Heather Battaly) در سال ۲۰۰۰ دکترای فلسفه‌اش را گرفته و شاگرد فیلسوفان تحلیلی برجسته‌ای چون ویلیام آلستون و لیندا زاگزبسکی است که هر دو خداباور هستند. کتاب در مجموعه‌ای برای خوانندگان عمومی نوشته شده است، البته حرفه‌ای‌ها نیز می‌توانند از آن بهره بگیرند. تمرکز و هدف کتاب هم فلسفه اخلاق و هم معرفت‌شناسی، توامان است که از این حیث منحصر به فرد و قابل‌توجه است. وجه مهم دیگر کتاب، آن است که بخش قابل‌توجهی از آن، بحث از متافیزیک و سرشت و ماهیت فضیلت است. بنابراین کتاب سه حوزه اصلی فلسفه معاصر را پوشش می‌دهد. از این جهت کتاب کم‌نظیری است. از دیگر امتیازات کتاب خوشخوان بودن آن است، ضمن آنکه ساختار جذابی دارد و فضیلت‌مندانه طراحی شده است. کتاب چهار بخش اصلی دارد که در هفت فصل تقسیم شده است. بخش نخست بر چیستی فضیلت و رذیلت استوار است. در این بخش سه فصل به فضیلت اختصاص دارد. فصل نخست کلیات مساله را با نگاهی از بالا طرح کرده و در فصول دوم و سوم، دو نگاه اصلی به فضیلت را که در فصل اول مطرح شده، به تفصیل می‌پردازد. فصل چهارم نقطه مقابل فضیلت یعنی رذیلت را به تفصیل مورد بحث قرار می‌دهد. به طور کلی این چهار فصل در قالب بخش اول متافیزیک فضیلت و رذیلت را تشکیل می‌دهد. بخش دوم کتاب شامل فصل پنجم راجع به نقش مولفه‌های فضیلت در معرفت و اخلاق است، یعنی فضیلت‌های فکری و فضیلت‌های اخلاقی را مطرح می‌کند. بنابراین باتوجه به زیرعنوان کتاب، این بخش قلب کتاب است، زیرا به نقش فضیلت در معرفت‌شناسی و اخلاق می‌پردازد. فصل ششم بخش سوم کتاب است که به نقش فضیلت در زندگی خوب اختصاص دارد و از اصطلاح یونانی ائودایمونیا بحث می‌کند. ابن‌سینا به بهترین وجه این تعبیر را به «فی‌البهجه و السعاده» در اشارات ترجمه کرده است، زیرا هم وجه شادمانی و شادکامی را در واژه بهجت و هم ارتباطش را با سعادت نشان می‌دهد. بهجت و سعادت هم دنیا و هم پس از آن را پوشش می‌دهد، ضمن آنکه می‌تواند خنثی باشد. بخش پایانی یا فصل هفتم راجع به راه‌های بافضیلت شدن است که مترجم فضیلت‌مندی ترجمه کرده است. او این راه‌ها را الگوگیری و تقلید (imitation) می‌خواند. این راهی تربیتی است، یعنی یک الگوی خوب داشته باشیم و از او پیروی کنیم. نویسنده در توضیح چیستی فضیلت روش مصداق‌گرایانه را در مقابل روش متدیستی برگزیده است. چیزم، معرفت‌شناس مشهور این دیدگاه را نخست مطرح کرد. او گفت برای پاسخ پرسش از چیستی معرفت دو روش می‌توان مطرح کرد: نخست اینکه ماهیت معرفت را تعریف کنیم و براساس آن مصادیق را مشخص کنیم و دوم اینکه از نمونه‌ها و مصادیق استفاده کنیم، چنان‌که مور از این روش بهره گرفت. هتر باتلی نیز از این روش بهره گرفته است و ارجاعش به فیلم‌ها و رمان‌ها و سریال‌ها، از این جهت است. یعنی با استفاده از مصادیق فضیلت، آن را تعریف می‌کند و با نمونه‌هایی چهار فضیلت فکری و اخلاقی مثل باهوشی، همدلی، گشودگی ذهنی (پذیرای حقیقت بودن) و شجاعت را آشکار می‌سازد. این فضایل می‌توانند اکتسابی یا جبلی و فطری باشد، مثل حافظه خوب. او از ارائه مثال‌ها می‌خواهد نتیجه بگیرد که فضایل خصوصیاتی هستند که شخص را به یک مزیت یا برتری (excellence) یا کمال به تعبیر مترجم می‌رسانند. در مقابل رذایل خصوصیاتی هستند که یک عیب و نقص هستند. به بیان دیگر فضایل خصوصیاتی هستند که شخص را بهتر و رذایل شخص را بدتر می‌کنند. نکته مهم نویسنده این است که این خصوصیات (فضایل و رذایل)، شخص را در یک حوزه خاص برتر یا بدتر نمی‌کنند، بلکه انسان را در مقام انسان، برتر یا بدتر می‌کنند. اما این مساله مبهم است، زیرا مشخص نیست که انسان در مقام انسان یعنی چه! او از این جمع‌بندی نتایجی می‌گیرد. نخست اینکه این خصوصیات، اختصاصی به خصوصیات اخلاقی ندارد و شامل خصوصیات فکری نمی‌شود. البته می‌تواند گسترده‌تر از این هم باشد. البته می‌توان گفت فضایل دو دسته ذهنی و رفتاری هستند که دسته اول معرفت‌شناختی و دسته دوم اخلاقی هستند. اما نکته مهم این است که این خصوصیات اختصاصی به خصوصیات اکتسابی ندارد و می‌تواند به خصوصیات جبلی نیز مربوط باشد، مثل حافظه درخشان یا قوای حسی قوی. مساله مهم این است که این فضایل معرفتی باورها را موجه می‌کند. این نکته یعنی نقش فضیلت‌های غیراکتسابی در معرفت را ارنست سوزا معرفت‌شناس مشهور طرح کرده است. لیندا زاگزبسکی کاملاً با این دیدگاه مخالف است، زیرا معتقد است که فضایل باید اکتسابی و تحت کنترل ما باشند. این تقابل دو سویه برون‌گرایانه (سوزا) و درون‌گرایان (زاگزبسکی) در معرفت‌شناسی معرفت را نشان می‌دهد. بنابراین هتر باتلی بر این اساس از فضایل چنان بحث می‌کند که هم شامل خصوصیات اکتسابی و هم غیراکتسابی می‌شود. اما سؤال این است که چه خصوصیاتی ما را در مقام انسان بهتر می‌کنند؟ باتلی دو نظریه را طرح می‌کند: نخست این نظر که می‌گوید خصوصیاتی که ما را بر دست یافتن به غایات یا آثار خوب توانمند می‌کنند. غایت خوب همان چیزی است که نزد افلاطون و ارسطو مطرح می‌شود. یعنی گویا هر چیزی (به‌خصوص چیزهای طبیعی) کارکرد خاصی دارد و کمال و فضیلت آن شیء، به تحقق این کارکرد بستگی دارد. این تعریفی کارکردگرایانه از فضیلت است. اما دیگری بر آثار خوب متمرکز است و می‌گوید یک چیز زمانی فضیلت‌مند است اگر آثار خوب داشته باشد. دیدگاه دوم در مقابل می‌گوید خصوصیاتی ما را بهتر می‌کنند و فضیلت‌مند هستند که پشت آنها انگیزه‌های خوب باشد. این دیدگاه هیچ نقشی برای کارکرد و اثر خوب قائل نیست، بلکه می‌گوید انگیزه است که این خصوصیت را فضیلت‌مند می‌کند. ///// نگاهي به كتاب فضيلت نوشته هتر باتلي: انسان فضيلت‌مند كيست؟ سلمان ساكت: كتاب فضيلت نوشته هتر باتلي از مقدمه مترجمه، پيشگفتار كوتاهي از مولف و 7 فصل تشكيل شده است. در مقدمه مترجم 5 تصور نادرست درباره فضيلت به بحث گذاشته شده است و مولف با اين بحث مي‌خواهد نشان دهد كه بحث درباره فضيلت به ويژه از منظري اجتماعي امري ضروري است. فصل اول درباره مفهوم فضيلت است. نويسنده پس از ارايه تعاريف مختلف فضيلت، آن را «مجموعه خصوصياتي مي‌خواند كه شخص را به كمال مي‌رساند و در مقابل مجموعه خصوصياتي است كه انسان را از كمال بازمي‌دارد.» منظور از كمال، كمال انساني و نه نقش و حرفه‌اي خاص است. همچنين از اين بحث مي‌شود كه آيا فضيلت ذاتي است يا اكتسابي و آيا فضايل غيرارادي هر يك از انسان‌ها، به اندازه فضايل ارادي اهميت دارند يا خير؟ در اين فصل همچنين انواع فضايل مثل فضايل اخلاقي و فضايل فكري مطرح مي‌شود. سپس دو مفهوم كليدي درباره فضيلت مطرح شده است: اينكه آيا در انجام و اجراي عمل فضيلت‌مندانه غايت و آثار مهم است يا انگيزه‌هاي فردي كه مي‌كوشد فضيلت‌مند باشد؟ در دو فصل بعدي پرسش‌هاي فصل اول به‌خصوص بحث انگيزه‌ها يا پيامدها و غايات بسط مي‌يابد. انتخاب هر يك از اين دو رويكرد، هم درمورد قضاوت عملكرد ديگران و هم درمورد قضاوت عملكرد خودمان اهميت دارد و موثر است. يكي از نكات جالب در اين دو فصل عنصر بخت و اقبال است. بسياري از مواقع شرايط است كه انگيزه نيك فاعل به سرانجام مطلوب بينجامد يا نينجامد. درنهايت نويسنده در پايان اين دو فصل نتيجه مي‌گيرد كه مفهوم فضيلت، مفهومي مبهم و نحيف است و هر يك از دو ديدگاه انگيزه‌محور يا غايت‌محور مي‌تواند به فربه شدن اين مفهوم كمك كند. فصل چهارم راجع به رذيلت و ناكامي در فضيلت‌مندي است. در اين فصل در تناظر با دو فصل پيشين، دو رويكرد انگيزه‌محور يا غايت و آثار محور به محك رذيلت گذاشته مي‌شود. در اين فصل مضاميني چون ضعف اراده و خويشتنداري مطرح شده و نشان داده مي‌شود كه قضاوت درباره رذيلت و رذيلت‌مندي نيز بسيار دشوار است. ضمن آنكه انسان‌ها الگوي يكساني براي فضيلت‌مندي خودشان ندارند، ضمن آنكه درباره ميزان برخورداري آدم‌ها در وضعيت‌هاي مختلف از فضيلت‌مندي محل بحث است. در فصل پنجم نسبت فضيلت با عمل درست و معرفت و شناخت آنها بيان مي‌شود. اين فصل كاربردي‌تر نشان مي‌دهد كه نظريه اصيل و عميق اخلاقي دشواري در تصميم‌گيري را به خوبي نشان مي‌دهد. ما اغلب در زندگي روزمره سريع تصميم‌گيري مي‌كنيم، اما اگر بخواهيم اخلاقي زيست كنيم، لزوما به سادگي نمي‌توان تصميم‌گيري كرد. انتخاب ما اغلب نه ميان خوب و بد، بلكه ميان بد و بدتر است و در اينجاست كه بر دوراهه‌ها يا چند راهه‌هاي اخلاقي گير مي‌كنيم. نويسنده نشان مي‌دهد كه لزوما براي اعمال درست، اعمال فضيلتمندانه ضرورت ندارد و بالعكس. او نتيجه مي‌گيرد انجام كارهايي كه شخص فضيلت‌مندي كه ما او را به الگو انتخاب كرده‌ايم، ما را به اعمال درست و دستيابي به معرفت رهنمون مي‌كند. اين الگو قرار دادن مي‌تواند نوعي تشبه باشد. فصل ششم راجع به نسبت فضيلت با زندگي خوب است. نويسنده زندگي خوب را با بهره گرفتن از انديشه‌هاي فيلسوفان يونان باستان، زندگي خوشبختانه يا شكوفا معرفي مي‌كند. به نظر مي‌رسد فضيلت به تنهايي براي داشتن زندگي خوب كافي نيست و براي برخورداري از زندگي خوب حداقل‌هايي از بهره‌مندي‌هاي اجتماعي و فردي لازم است. نويسنده معتقد است داشتن درجاتي از فضيلت احتمال زندگي خوب را بيشتر مي‌كند. فصل هفتم راجع به چگونگي فضيلت‌مند شدن است. در اين فصل به درستي بر ممارست، خوگيري (اونس‌گيري) و تشبه يا تقليد از افراد فضيلت‌مند تاكيد مي‌شود، زيرا با استفاده از اين تشبه مي‌توانيم الگوهاي عملي و انگيزشي را براي اعمال فضيلت‌مندانه در خودمان بپرورانيم و ارتقا دهيم. در اين ميان بر نقش فيلسوفان و روانشناسان تعليم و تربيت تاكيد مي‌شود. امري كه متاسفانه در محيط‌هاي آكادميك ما اصلا بدان پرداخته نمي‌شود. ما در درس‌هاي اخلاق معمولا از اين بحث مي‌كنيم كه دروغ نگوييد و... اما از فلسفه اخلاق بحث نمي‌كنيم. در حالي كه با بحث از فلسفه اخلاق، انگيزش‌ها در ما دروني مي‌شود. كتاب از سنت نوشتاري غرب به خوبي پيروي مي‌كند. سنتي كه در نوشته‌هاي ما متاسفانه مرسوم نيست. كتاب حالت پرسش و پاسخ دارد، به اين معنا كه نظريه‌اي را طرح و سپس مشكلات آن را مطرح مي‌كند و بعد به آن اشكالات پاسخ مي‌دهد. خواننده از خلال اين مباحث مي‌تواند كاربردي‌ترين ديدگاه را دريابد. همچنين در كتاب به وفور به كتاب‌ها، رمان‌ها، فيلم‌ها، سريال‌هاي مختلف ارجاع داده مي‌شود. اين امر ارتباط مخاطب عام با آثار تخصصي فلسفي را بيشتر مي‌كند. همچنين به مردم آموزش مي‌دهد كه اگر به دليل سرگرمي به فيلم يا رماني مشغول هستيد، مي‌توانيد از ديدگاه اخلاقي و فلسفه اخلاق به آن بنگريد. همچنين در جاي جاي كتاب از تمثيل استفاده مي‌شود. درنهايت تاكيد بر تمثيل و فيلم و رمان در تمرين فضيلت‌مندانه عمل كردن از نكات جالب كتاب است. متن كتاب روان و براي مخاطب عام نيز قابل استفاده است. (منبع: روزنامه اعتماد شماره پياپي 4269 يك شنبه 9 دي 1397)
زاویه ای دیگر: عام و خاص در اخلاق
نویسنده:
امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
اصول اخلاق زیستی، کدام تفسیر؟
نویسنده:
خداپرست امیرحسین, دومانلو فاطمه
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عموم ارزیابی های اخلاقی در مورد مسائل زیستی با توجه به نظریه های اخلاقی موجود یا تلفیق آن ها به صورت یک راهبرد اخلاقی انجام می شوند. آنچه در غالب این ارزیابی ها مفروض گرفته شده اعتبار نگرش قاعده گرا یا اصل گرا به مناقشه های جاری و ضرورت کاربرد یک نظریه اخلاقی به مثابه منشا و زمینه قاعده یا قواعد اصلی است. نه فقط در پژوهش های اخلاقی نظری بلکه در عمل نیز گمان بر این است که قواعد می توانند دستگیر تصمیم گیرندگان، سیاست گذاران، اعضای کمیته های اخلاق زیستی و مجریان طرح های پژوهشی باشند. اصول اخلاق زیستی بر این اساس شکل گرفته اند. با این حال، در دهه های اخیر به صور گوناگون، اعتبار نگرش عام گرایانه به اخلاق به نقد کشیده شده است. در این مقاله، شأن معرفت شناختی و اخلاقی اصول اخلاق زیستی از دو منظر عام گرایانه و خاص گرایانه بررسی و نشان داده می شود که این انتقادات تفسیر سنتی از این اصول را، که تا حدی به روند انضمامی شکل گیری احکام اخلاقی بی اعتنا است، کنار می نهند اما تفسیر تعدیل شده از عام گرایی اخلاقی می تواند همچنان کاربرد این اصول را موجه سازد.
صفحات :
از صفحه 11 تا 29
فضیلت: بررسی‌هایی اخلاقی و معرفت‌شناختی
نویسنده:
هتر باتلی؛ ترجمه: امیر حسین خداپرست
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: کرگدن,
چکیده :
فضیلت چیست و فضایل چه تفاوتی با رذایل دارند؟ آیا فضیلتمندان بهتر از ما زندگی می‌کنند؟ بیشتر می‌دانند؟ آیا ما می‌توانیم فضیلتمند شویم؟ اگر بله، چگونه؟ هتر باتلی در مقدمۀ خلاقانه و گیرای خود بر این موضوع استدلال می‌کند که فضیلت اقسامی دارد. برخی فضایل جهان را جای بهتری می‌کنند یا کمک می‌کنند به معرفت برسیم؛ برخی دیگر به نیت‌های خوب بستگی دارند، مثل دغدغۀ دیگران یا دغدغۀ صدق را داشتن. فضیلت رهیافتی اصیل به این موضوع است و با دقت اخلاق فضیلت و معرفت‌شناسی فضیلت را درون نظریه‌ای عام دربارۀ فضیلت جای می‌دهد. در این کتاب استدلال می‌شود که دلایل خوبی برای اکتساب فضیلت‌های اخلاقی و فکری داریم، فضیلتمندان اغلب معرفت بیشتر و زندگی بهتری دارند. باتلی، ضمن تقرب به فضیلت به گونه‌ای بدیع و روشنگر، استادانه خواننده را از خلال انبوهی از نوشته‌های راجع به این موضوع هدایت می‌کند و ماهرانه از نکات خاص و تخصصی مهم به مسائل و پرسش‌هایی عام‌تر می‌برد. فصل آخر راهبردهایی برای کمک به دانشجویان عرضه می‌کند تا واجد فضیلت‌های فکری شوند. بصیرت‌های باتلی را مثال‌های سرگرم کننده‌اش از فرهنگ عامه، ادبیات و فیلم‌ها تکمیل می‌کند و، به این ترتیب، فضیلت را به موضوع زندگی خوانندگان بدل می‌سازد.
الگوگرایی در اخلاق
نویسنده:
لیندا ترینکاوس زاگزبسکی؛ ترجمه: امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: کرگدن,
چکیده :
در این کتاب، لیندا زاگزبسکی یک نظریه اخلاقی اصیل مبتنی بر ارجاع مستقیم به نمونه‌های خوبی ارائه می‌کند، با الگوبرداری از نظریه پاتنم-کریپکه که در دهه هفتاد معناشناسی را متحول کرد. در تئوری الگوگرایی در اخلاث، نمونه‌ها از طریق احساس تحسین شناسایی می‌شوند، که زاگزبسکی استدلال می‌کند که هم یک عاطفه برانگیزاننده است و هم احساسی که محتوای شناختی آن اجازه می‌دهد تا نگاشت حوزه اخلاقی حول ویژگی‌های نمونه‌ها انجام شود. زاگزبسکی با استفاده از مثال‌هایی از قهرمانان، قدیسان و حکیمان نشان می‌دهد که چگونه می‌توان روایات نمونه‌ها و کارهای تجربی در مورد تحسین‌برانگیزترین افراد را هم برای هدف نظری ایجاد یک نظریه جامع و هم برای هدف عملی تربیت اخلاقی و خود، در نظریه گنجاند. -بهبود همه اصطلاحات اخلاقی اساسی، از جمله «شخص خوب»، «فضیلت»، «زندگی خوب»، «عمل درست» و «عمل نادرست» با انگیزه‌ها، غایات، اعمال، یا قضاوت‌های مثال‌ها یا افرادی مانند آن تعریف می‌شوند. این نظریه همچنین گزارشی از یادگیری اخلاقی از طریق تقلید از نمونه ها است و زاگزبسکی از یک اصل تقسیم کار زبانی اخلاقی دفاع می کند، که به گروه های خاصی از مردم در یک جامعه زبانی کارکردهای ویژه ای در شناسایی اصطلاحات بسط یا اخلاقی می دهد، و کلیشه مرتبط با این اصطلاح را در جامعه گسترش می دهد.. بنابراین، این نظریه از لحاظ معنایی بیرونی است، زیرا معنای اصطلاحات اخلاقی با ویژگی‌های جهان خارج از ذهن کاربر، از جمله ویژگی‌های مثال‌ها و ویژگی‌های شبکه زبان‌شناختی اجتماعی که کاربران اصطلاحات را به نمونه‌ها مرتبط می‌کند، تعیین می‌شود. کتاب با پیشنهادهایی در مورد نسخه هایی از نظریه که اشکال رئالیسم اخلاقی هستند، از جمله نسخه ای که از وجود حقایق پسینی ضروری در اخلاق حمایت می کند، به پایان می رسد.
کوته‌نظری و فعالیت دانشگاهی: چگونه رذیلتی فکری می‌تواند اجتماع علمی را آلوده کند
نویسنده:
امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کوته‌نظری رذیلتی فکری است که موجب تنزل فکری و عملیِ افراد می‌شود. فعالیت دانشگاهی، به طور خاص، نیازمند ذهنِ گشوده و پذیرای گفت‌وگوی نقادانه است، یعنی همان فضیلت‌ها و مهارت‌هایی که در نقطه‌ی مقابل کوته‌نظری قرار دارند. بنابراین، اگر کوته‌نظری رذیلتی است که عموم افراد باید از آن بپرهیزند، برای دانشگاهیان، به طور خاص، عیب و ایرادی ویرانگر است که کارکردهای متفاوتِ فعالیت‌هایشان را تباه می‌کند. در این مقاله، پس از طرح چارچوبی که مجال بحث درباره‌ی اهمیت و تأثیر فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و فکری را بر فعالیت دانشگاهی فراهم می‌کند، به ویژگی‌های عمده‌ی کوته‌نظری و آنچه آن را رذیلتی فکری می‌سازد می‌پردازیم. سپس، نشان می‌دهیم که این رذیلت چگونه کارکردهای سه‌گانه‌ی فعالیت دانشگاهی را به بیراهه می‌برد و موجب تنزل آن‌ها می‌شود در حالی که در نقطه‌ی مقابل، گشودگی ذهنی به این کارکردها غنا می‌بخشد و به تحقق آن‌ها به بهترین شکل کمک می‌کند.
صفحات :
از صفحه 85 تا 111
پژوهشگر فلسفه اخلاق
نویسنده:
امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
«فضایل ذهن»
نویسنده:
امیرحسین خداپرست
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
  • تعداد رکورد ها : 20