چکیده :
ترجمه ماشینی :
ادبیات اخیر در معرفت شناسی دینی، بحث مهمی را در معرفت شناسی جریان اصلی نادیده گرفته است.
به طور خلاصه، نظریههای معرفتشناسی دینی نتوانستهاند مشکل ارزشی را در نظر بگیرند.
بنابراین، این مقاله امیدوار است که با این استدلال که یکی از تأثیرگذارترین گزارش های معرفت شناسی دینی - معرفت شناسی اصلاح شده - به اندازه کافی ارزش دانش را توضیح نمی دهد، این غفلت را اصلاح کند.
با این حال، من استدلال میکنم که یک راه معقول برای معرفتشناس اصلاحشده، از طریق تأیید تز دستاورد است.
تز دستاورد، به زبان ساده، بیان میکند که دانش به این دلیل ارزشمند است که یک دستاورد شناختی است - بر خلاف، برای مثال، صرفاً باور واقعی.
سؤال اصلی این مقاله، پس این است: آیا معرفت خدا یک دستاورد شناختی است؟ به منظور پاسخ بهتر به این سوال، من دو روش مختلف را برجسته می کنم که از طریق آنها می توان ماهیت دستاوردهای شناختی را درک کرد.
اول، یک دستاورد شناختی را می توان به عنوان موفقیت از توانایی که همیشه در درجه اول اعتبار برای عامل درک می شود.
یا، ثانیاً، یک دستاورد شناختی را می توان به عنوان موفقیت از طریق توانایی درک کرد که به طور مشترک برای عامل قابل اعتبار است.
من استدلال می کنم که هر دو با دانش و تز دستاورد سازگار هستند.
با این حال، این که آیا معرفت خدا اساساً اعتبار دارد یا مشترکاً، بستگی به نحوه درک نقش عامل در فرآیند شکلگیری باور دارد.
با توجه به ماهیت معرفتشناسی اصلاحشده، من استدلال میکنم که معرفت خداوند نوعی دستاورد است که مشترکاً قابل اعتبار است.
علاوه بر این، و محور بحث، من استدلال میکنم که معرفتشناس اصلاحشده در موقعیت خوبی برای برآوردن الزامات تز موفقیتآمیز قوی است.
تز موفقیت قوی استدلال می کند که یک دستاورد باید در قالب غلبه بر برخی موانع درک شود که به موجب آن باور عامل نتیجه توانایی هایی است که می تواند به عامل نسبت داده شود.
گزارشی که من پیشنهاد میکنم نه تنها الزامات تز موفقیتهای قوی را برآورده میکند، بلکه یک ویژگی متمایز از معرفتشناسی اصلاحشده را نیز حفظ میکند - یعنی اینکه اعتقاد به خدا میتواند بر مانع نقص شناختی غلبه کند که، همانطور که معرفتشناس اصلاحشده استدلال میکند، ناشی از گناه است این یک دستاورد است، زیرا بر یک محیط بسیار خصمانه غلبه می کند (آنچه من آن را محیط حداکثری می نامم) که با توجه به پیامدهای شناختی گناه، برای ایمان به خدا مساعد نیست.
در پایان، میتوان گزارشی از معرفتشناسی اصلاحشده ارائه کرد که در آن ارزش دانش (بیش از اعتقاد واقعی صرف) به اندازه کافی نشان داده شود.
recent literature in religious epistemology has overlooked a significant debate in mainstream epistemology.
in short, theories in religious epistemology have failed to consider the value problem.
this essay, then, hopes to rectify this omission by arguing that one of the most influential accounts of religious epistemology - reformed epistemology - fails to adequately account for the value of knowledge.
i argue, however, that a reasonable way out for the reformed epistemologist comes by way of endorsing the achievement thesis.
the achievement thesis, put simply, states that knowledge is valuable because it is a cognitive achievement - unlike, for example, mere true belief.
the central question of this essay, then, is this: is knowledge of god a cognitive achievement? in order to better answer this question i highlight two different ways in which one can understand the nature of cognitive achievements.
first, a cognitive achievement can be understood as success from ability that is always primarily creditable to the agent.
or, second, a cognitive achievement can be understood as success from ability that is jointly creditable to the agent.
both, i argue, are compatible with knowledge and the achievement thesis.
whether knowledge of god is primarily or jointly creditable, however, will depend on the way in which one understands the role the agent plays in the belief forming process.
given the nature of reformed epistemology, i argue that knowledge of god is the kind of achievement that is jointly creditable.
further, and central to the argument, i argue that the reformed epistemologist is in a good position to meet the requirements for the strong achievement thesis.
the strong achievement thesis argues that an achievement should be understood in terms of overcoming some obstacle whereby the agent's belief is the result of some ability that can be credited to the agent.
the account i propose not only meets the requirements of the strong achievement thesis, but also retains a distinctive feature of reformed epistemology - namely, that the belief in god can be said to overcome the obstacle of cognitive malfunction that, as the reformed epistemologist argues, is brought about by sin.
it's an achievement becasue it overcomes an excessively hostile environment (what i call the maxi-environment) that is not conducive to belief in god given the cognitive consequence of sin.
in the end, it is possible to provide an account of reformed epistemology where the value of knowledge (over and above mere true belief) is adequately demonstrated.