چکیده :
ترجمه ماشینی :
این پروژه تغییرات در درک علیت را از دوران پیشامدرن به دوره مدرن اولیه نشان می دهد، با تمرکز بر یک تفسیر پیشامدرن از علیت به عنوان نماینده دوره نوافلاطونی، تفسیر شبه دیونیسیوس آرئوپاگیت، و مقایسه این دیدگاه با چندین متفکر مدرن اولیه، به ویژه.
، آیزاک نیوتن، رنه دکارت، جان لاک، توماس هابز و فرانسیس بیکن.
از نظر دیونیسیوس، علیت صوری و نهایی بر علیت کارآمد و مادی برتری متافیزیکی دارد.
در مقابل، با شروع در اوایل دوره مدرن، علیت کارآمد، حسی که توصیف می کند چگونه یک شی شکل خاص به دست می آورد، از نظر متافیزیکی برتر دیده می شود.
دلایل اصلی تاریخی و فلسفی برای این تغییر در برتری درک شده، تأیید تمایز کیفیت اولیه و ثانویه، و رد اشکال و غایتشناسی است.
تمایز کیفیت اولیه و ثانویه اجازه می دهد تا واقعیت به طور کامل اندازه گیری شود، و در نتیجه رویکردهای کیفی اضافی را به واقعیت ارائه می دهد، مانند علیت رسمی.
به همین ترتیب، رد اشکال و غایت شناسی، علیت صوری را بی معنا می کند.
پس از این بررسی اجمالی تاریخی، از این فرضیه فلسفی مبنی بر اینکه درک پیشامدرن دیونوسیوس از علیت برای کسانی که می خواهند از نیهیلیسم اجتناب کنند قابل دفاع است دفاع می شود: مفاهیم صرفاً علمی علیت هیچ وسیله ای برای ارائه چیستی، قابل فهم بودن یا تعیین بودن جهان در قالبی منطقی قابل دفاع ندارند.
شیوه، و بنابراین، هنگامی که تحت فشار قرار گیرد، یک دیدگاه صرفاً علمی از جهان بدون چیستی، قابل فهم بودن و تعیین است، که، بنا به تعریف، به نیهیلیسم می انجامد.
در مقابل، جهانی با عللی غیر از علل صرفاً علمی، بهویژه، جهانی با علیت صوری (و نهایی) مانند عالم دیونوسیوس، امکان چیستی، فهمپذیری و تعین را فراهم میآورد و در نتیجه از نیهیلیسم فرار میکند، زیرا چیستی مستلزم فرم است، قابل فهم بودن مستلزم فرم و است.
غایت شناسی، و تعین مستلزم غایت شناسی است (که به نوبه خود مکمل فرم است).
همانطور که بحث شد، علم به مطالعه جهان صیرورت می پردازد و بنابراین نمی تواند زمینه های جهان هستی را (که متعلق به متافیزیک است) فراهم کند.
زندگی در دنیایی از تبدیل شدن خالص بدون وجود داشتن یک جهان بینی نیهیلیستی است.
نتیجه از این نتیجه گیری معنای مهمی می گیرد: رویکرد پیشامدرن احیای ضروری فلسفه طبیعی را دعوت می کند، زیرا جهان تبدیل شدن گسترده تر از آن چیزی است که علم مدرن تصدیق می کند
this project traces shifts in understandings of causation from the premodern to the early modern period, focusing on one premodern interpretation of causation as representative of the neoplatonic period, that of pseudo-dionysius the areopagite, and comparing this perspective to several early modern thinkers, especially, isaac newton, rene descartes, john locke, thomas hobbes, and francis bacon.
for dionysius, formal and final causation have metaphysical superiority over efficient and material causation.
by contrast, beginning in the early modern period, efficient causation, the sense that describes how an object acquires a particular shape, begins to be seen as metaphysically supreme.
the main historical and philosophical reasons for this shift in perceived supremacy are the affirmation of the primary-secondary quality distinction, and the rejection of forms and teleology.
the primary-secondary quality distinction allows for reality to be completely quantified, and thereby renders superfluous qualitative approaches to reality, such as formal causation.
similarly, the rejection of forms and teleology leaves formal causation meaningless.
after this historical overview, the philosophical hypothesis that dionysius's premodern understanding of causation is more amenable to those who want to avoid nihilism is defended: purely scientific notions of causation have no means for providing whatness, intelligibility, or determinacy to the world in a rationally defensible manner, and thus, when pressed, a purely scientific view of the world is without whatness, intelligibility, and determinacy, which, by definition, leads to nihilism.
by contrast, a world with causes other than solely scientific causes, specifically, a world with formal (and final) causation such as dionysius's, allows for whatness, intelligibility, and determinacy, and thereby escapes nihilism because whatness requires form, intelligibility requires form and teleology, and determinacy requires teleology (which, in turn, is a supplement to form).
as argued, science studies the world of becoming, and therefore cannot provide the grounds for the world of being (which belongs to metaphysics); to live in a world of pure becoming without being is to have a nihilistic worldview.
the epilogue draws a significant implication from this conclusion: the premodern approach invites a necessary revival of natural philosophy because the world of becoming is wider than modern science acknowledges.