چکیده :
انسان مخاطب دین است و لذا تغییرات در انسان سبب تغییر در دینداری و به تبع آن تغییر در دینورزی میشود و حداقل این پرسش را ایجاد میکند که کدام یک از ساحات دین باید اولویت و صدارت یابد.
در عصر جدید و دوره روشنگری شاهد تحولی چشمگیر در تعریف انسان هستیم.
در این تعریف، انسان به مثابه موجودی جبرانگر و اجتماعی، با نگاهی طبیعتگرایانه در کانون توجه قرار میگیرد.
در دوره روشنگری و متعاقب انقلاب کپرنیکی کانت، انسان به مثابه سوژه و فاعل شناسایی متولد و معرفی شد، سوژهای که متعلقات ادراک را خود را برمیسازد و البته از ادراک عوالم فرازمانی و فرامکانی قاصر است.
نتیجه بسط این انقلاب کپرنیکی به ساحت اراده و عمل و احساسات و عواطف منتهی به تولد انسان به مثابه عامل (و نه عاقل به مفهوم متافیزیکی) شد.
در چنین وضعیتی، مقولاتی همچون آزادی، تعهد، مسئولیت و عواطفی مانند نوعدوستی، شفقت و حیا که بروز آنها در حیات عملی است، در انسان و انسانشناسی اولویت مییابد و علومِ معطوف به عمل انسانی تکون یا بسط مییابد.
الهیّات مسیحی با تکوین الهیّات عملی این تحول و تلاطم در مفهوم و حقیقت انسان را به رسمیت شناخته و با آن تعامل کرده است.
الهیّات و کلام اسلامی هم بالطبع نمیتواند این امر را نادیده بینگارد.
دینشناسان و اهل کلام باید از همه استطاعت و توان و ظرفیت علوم دینی اعم از کلام، فلسفه، اخلاق، فقه، اصول فقه، تفسیر و علوم حدیث، همراه با استفاده از علوم متعارف مرتبط، در مسیر تحقق الهیّات عملی اسلامی به مثابه یک علم دینیِ میانرشتهای گام بردارند.
religion is addressed to man, and therefore changes in man cause changes in religion and religiosity, and raise at least the question that which area of religion deserves the most attention.
during the modern era and the enlightenment, the human definition has changed dramatically.
in the new definition, man, as a compensatory and social being, is at the center of attention with a naturalistic view.
in the enlightenment and following kant's copernican revolution, the man was introduced as the subject; a subject that constructs perception and the phenomenal world, and is, of course, incapable of perceiving anything beyond time and space.
the result of the expansion of this copernican revolution into the realm of will, action, feelings, and emotions led to the birth of man as an agent (and not rational in the metaphysical sense).
in such a situation, categories such as freedom, commitment, responsibility, and emotions such as altruism, compassion, and modesty, which are manifested in practical life, take precedence in the study of the human being, and the sciences that deal with human action evolve.
christian theology, by developing practical theology, has recognized and interacted with this change in the concept and nature of man.
as well, islamic theology cannot ignore this problem.
islamic theologians must use the possibilities of religious sciences including kalam, philosophy, ethics, fiqh, usul al-fiqh, tafsir, and hadith sciences, along with the use of other conventional sciences, to develop practical islamic theology as an interdisciplinary religious science.
منبع اصلی :
https://prrj.journals.isu.ac.ir/article_76232_c8056e6d1da05bfc11dffab8414cca6c.pdf
پایگاه :
پایگاه مجلات 5
(پژوهشنامه فلسفه دين - سال 1401- دوره 20- شماره 1- از صفحه 211 تا 218)
یادداشت :
کلیدواژهها
الهیّات عملی الهیّات عملی اسلامی انسانشناسی عملی انسانشناسی نظری سوبجکتیویته
کلیدواژهها [English]
Practical Theology Islamic Practical Theology Practical Anthropology Theoretical Anthropology Subjectivism