چکیده :
در این مقاله سعی میکنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهتهای درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد.
بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفتوگو» بین این دو تصورشدنی است.
با این حال، این مقاله ادعا نمیکند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود.
مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغربزمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارتاند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه.
در این مقاله عمدتاً بر اندیشههای دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد.
نیشیدا کیتارو پایهگذار مکتب کیوتو محسوب میشود.
اندیشة غالب در این مکتب مبتنیبر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است.
از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابنعربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفههای نوافلاطونی) قرار دارند، برمیخوریم.
این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفتوگو را نشان دهد.
despite the temporal or historical and geographical differences between japanese kyoto philosophical school in twentieth century and islamic philosophy, there are remarkable similarities for doing comparative studies and therefore, according to the author, ‘the possibility of dialogue’ between them is conceivable.
however, this article does not claim that a full logical correspondence between these two schools can be established.
kyoto is rooted in traditional japanese school of zen buddhism and mystical and philosophical thoughts of the west.
key representatives of the school are kitaro nishida, nishitany keiji and tanabe hajime, which, in this article, we will focus mainly on religious and mystical ideas of nishida and nishitany.
nishida kitaro is considered as the founder of kyoto school.
the prevailing thought of the school is based on the concepts of nothingness, god, manifestation, love, religion and soul.
on the other hand, we encounter almost the same concepts in islamic philosophy in the thoughts of its prominent representatives such as rumi, ibn arabi, sadra affected by religious tradition, the quran, and greek philosophy (including the neo-platonic philosophy).
focusing on concepts like god, divine manifestation, divine love, religion and soul on both sides, this paper seek to show the ‘possibility’ of dialogue between them.