جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
عالم نور و ظلمت در اندیشۀ مولانا و سهروردی
نویسنده:
محمدتقی خمر ، بهروز رومیانی ، مصطفی سالاری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نوآوری¬ها و بدیع¬گویی¬های مولانا، شاعر و عارف بلندآوازۀ ایرانی، موجب برجستگی خاص وی در میان شاعران ایران گردیده است. نمادپردازی شهرها، در آثار وی، از زیباترین هنرنمایی¬های اوست. در یک تقسیم¬بندی کلی، می¬توان شهرهای نمادین مطرح شده در آثار مولانا را به دو دستۀ "شهر نور" و "شهر ظلمت" دسته¬بندی کرد. در آثار سهروردی نیز می¬توان همین رویه را در قالب تمثیل¬ها و نمادهای اختصاصی سهروردی ملاحظه نمود. این پژوهش که بر مبنای نظریۀ ادبیات تطبیقی انجام گرفته است، نشان می¬دهد که دو اندیشمند برجستۀ ایرانی، ضمن بهره¬مندی از آبشخورهای ایرانی و اسلامی، بسترهای متفاوتی از منظر نمادپردازی به وجود آورده¬اند. ملک و ملکوت، دو بخش اصلی آفرینش محسوب می¬شود که یکی نمود عالم نور و دیگری نمود عالم ظلمت است. از نام¬های خاص، جهت معرفی این دو شهر استفاده شده است که عامل شکل¬گیری نمادپردازی شهر نور و ظلمت گشته است. رهایی سالک از عالم ظلمت و رسیدن به سرزمین نور، منوط به دست یافتن به عالم واسطه است. عالم واسطه، در عین حفظ کردن خصوصیات اساطیری خود؛ به ویژه پیوستگی با کوه؛ یعنی عام ترین نماد عالم واسطه در جهان، توانسته است با اعمال نمادین سلوک ارتباط برقرار کرده و به همسانی برسد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تطبق نمادهای عالم نور در آثار مولانا و سهروردی، به صورت کتابخانه¬ای انجام شده است.
صفحات :
از صفحه 85 تا 108
تجربۀ وحدت به روایت مولوی و ترزا آویلایی‏
نویسنده:
بخشعلی قنبری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
وحدت، درک یگانگی و یگانه دیدن جهان هستی است که درک در سنت‌های فلسفی از طریق تأملات عقلانی و در سنت‌های عرفانی از طریق تجربۀ شهودی حاصل می‌شود. مولوی (د. 672 ق.) و ترزا (د. 1582 م.)، عارفانی از اسلام و مسیحیت در آثارشان نظراتی درباره این وحدت مطرح کرده‌اند که استخراج و مقایسۀ آنها می‌تواند برای فهم دقیق‌تر وحدت و شناخت فرایند تجربۀ آن مفید باشد. تبیین نظرات کم‌و‌بیش شبیه به هم این دو عارف درباره وحدت می‌تواند در تببین وحدت اعم از وجودی و شهودی گام مفیدی به‌شمار آید که در این مقاله با استفاده از روش‌های توصیفی، تحلیل و مقایسه مورد بررسی قرار گرفته‌اند. نگارش این مقاله نشان داد که نگرش غالب در آثار مولوی و ترزا بیشتر رنگ و بوی وحدت شهود دارد و هر دو عارف تجربۀ وحدانی را ورای تقریر می‌دانند. در عین حال مولوی تجربۀ وحدانی‌اش را از زبان دیگران و ترزا از زبان خود نقل می‌کند. برای درک و تجربۀ این وحدت خودشکنی و نیایش همراه با مراقبه نقش مهمی دارند. البته در اندیشه ترزا اهمیت این عوامل به‌مراتب بیشتر از نظر مولوی است. ترزا در بیان تجربۀ وحدانی به‌مراتب جزئی‌نگر و دقیق‌تر ار مولوی است. در‌عین‌حال در تحقق این تجربه، مولوی بر احوال آفاقی و ترزا بر احوال انفسی تأکید کرده‌اند.
صفحات :
از صفحه 205 تا 219
چیستی و مراتب «جان‌شناسی» از دیدگاه مولوی
نویسنده:
مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
مولوی جلال الدین بلخی از معرفت نفس به «جان‌شناسی» تعبیر می‌کند: «آن‌که تو جان خوانیش، کی جان بود جان شناسی پیشه‌ی مردان بود» (مولوی، 1380، ص 1045). ایشان حق تعالی را ««جانِ جانان» و ژرف‌ترین لایه‌ی وجودی انسان بر‌شمرده و برای جان و روح انسانی ویژگی‌های ذیل را بر‌می‌شمارد: جان، جام جهان نمای هستی است به گونه‌ای که همه‌ی عوالم هستی اعم از مادّه و مثال و عقل و الوهیت، نمونه و نماینده‎ای در وجود انسان دارند. مولوی فربه‌شدن جان انسان را در گرو خودآگاهی و با خبر بودن جان از حقایق غیبی می‌داند. ایشان بر این باورند که دل و جان انسان می‌تواند از مرتبه‌ی جمادی تا مرتبه‌ی ‌فرا‌عقلی و فنای فی الله سیر و تکامل نماید و به مرتبه‌ای دست یابد که حقیقه الحقایق در او تعیّن و تجلی پیدا کند. از دیدگاه مثنوی آدمی نباید «من» خود را با «تن» خود اشتباه گرفته و در خانه‌ی بیگانه سکنی گزیند؛ زیرا دل انسان از یک فسحت و فراخی برخوردار است که می‌تواند به مقام «کون جامع» دست‌یابد. مراتب وجودی انسان از دیدگاه مولوی عبارت است از: 1- جسم؛ 2- روح؛ 3- عقل؛ 4- روح وحی؛ 5- فنای فی الله. مهم‌ترین موانع جان‌شناسی از منظر مولانا: انانیت، توجه افراطی به جنبه‌ی حیوانی و تن، گناهان و هوس‌ها می‌باشد. از سوی دیگر صیقل دادن دل مهم‌ترین راه‌کار برای دستیابی به معرفت نفس می‌باشد. در این پژوهش ماهیت جان انسان و مراتب باطنی او و نیز موانع و عوامل خودآگاهی شهودی از منظر مولوی مورد بازپژوهی قرار گرفته است.
آفتاب در آیینه (بررسی تطبیقی نظرات مولوی و ترزا آویلایی درباره خدا)
نویسنده:
دکتر بخشعلی قنبری
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
تحلیل محتوای تطبیقی مولفه همدلی دررسیدن به صلح در قرآن و مثنوی مولانا و رویکرد ارتباط بدون خشونت روزنبرگ
نویسنده:
مریم بابایی ، رضا حیدری نوری ، محمدتقی قندی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دراسلام، الفت وهمدلی به عنوان یکی از مهمترین اهداف تربیتی و اجتماعی از ارزشمندترین دستاوردهای اسلام در جامعه است و از آن به عنوان محور وحدت و اتحاد،که نتیجه آن صلح است، توجه شده . صلح، نیاز بشر در هر دوره ای است وبه همین سبب طی اعصار گذشته و حال، اندیشمندان بزرگی نیز به موضوع همدلی به عنوان راهی برای رسیدن به صلح پرداخته اند از جمله مولانا بلخی درقرن هفتم شمسی و اندیشمند معاصر؛ دکتر مارشال روزنبرگ. بر این اساس،مسأله اساسی پژوهش حاضر، پرسمان همدلی است و این پژوهش بر آن است، با مطالعه ای نظری به شیوه پژوهش کتابخانه ای بر مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی، و رویکرد ارتباط بدون خشونتدگاه مارشال روزنبرگ به بررسی مفهوم همدلی بپردازد و با تاکید بر روش تحلیلی _ توصیفی به این پرسش پاسخ دهد که در دیدگاههای ذکر شده، چگونه همدلی به عنوان راهی برای رسیدن به صلح عمل می کند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که درقرآن توجه خاصی به موضوع همدلی شده است و به آن به عنوان راهی که جلوی جنگ و خشونت را می گیرد، اشاره می کند. مولانا درقرن هفتم نیز همدلی را راهی برای رسیدن به صلح درون وصلح با دیگران و درنهایت صلح کل می داند. روزنبرگ، به عنوان روانشناس معاصر غربی که مولانا پژوه نیز بود، همدلی را راهی مهم برای رسیدن به صلح می داند. این مقاله اهتمامی نوین دراین باره است که نشان می دهد، چگونه یک مولفه اخلاقی می تواند در برقراری صلح موثر باشد.لازم به ذکر است این مقاله برگرفته از بخشی از رساله دکتری نگارنده است.
صفحات :
از صفحه 29 تا 48
مقایسه انسان كامل از نظر غزالی و مولانا
نویسنده:
سیدحمید میرسلیمانیعزیزی ، محمد علی خالدیان ، حسنعلی عباسپوراسفدن
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از بحث¬های مهم درتصوف و عرفان «انسان کامل» و ویژگی¬های اوست. انسان کامل، محل تجلی خداوند و شناخت وی، شناخت خداوند است. بررسی ودرک ویژگی¬های انسان کامل در میان آرای مختلف عارفان و مقایسه و قضاوت درباره این آرا معرفت¬افزا است. غزالی ومولوی از تأثیرگذارترین متفکران در جهان اسلام به¬شمارمی¬روند. هدف این تحقیق؛ انسان کامل و شناخت ویژگی¬های او از نظر غزالی و مقایسه آن با اندیشه¬های مولوی است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش مطالعه کتابخانه¬ای گردآوری¬شده¬است. نتایج پژوهش اینکه غزالی و مولوی هردو به ضرورت وجود انسان کامل و تقدم غایی او معتقدند. هردو ازنظر کلامی اشعری و تصوف را بهترین روش برای رسیدن به حقیقت می¬دانند. غزالی صوفی خائف است ولی مولوی به تصوف عاشقانه باوردارد. انسان کامل غزالی مقید به رعایت اصول ظاهری دینی است. اما پیر مولانا، در مواردی نادر بی¬تقید به ظواهر و لاابالی است. درنهایت هردو معتقدند که بالاترین و کامل¬ترین مرتبه کمال، به پیامبرخاتم اختصاص دارد. در این پژوهش تلاش¬می¬شود ضمن اشاره به آرای دیگر عرفا، دیدگاه¬های غزالی و مولانا دراین خصوص بررسی و مقایسه¬شود. كليد واژه¬ها: انسان كامل، غزالی، مولانا، پیر، عشق.
صفحات :
از صفحه 271 تا 290
واکاوی رگه های فلسفه خداشناسی لایب نیتس در عرفان مولوی
نویسنده:
کورس کریم پسندی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از پرسش های بنیادین انسان، پرسش از چیستی و هستی خدا است که مکاتب فلسفی، کلامی و عرفانی بنابر روش خود به آن پاسخ می دهند. از همین رهگذر با خوانش آراء معرفتی مولوی و آراء فلسفی لایب نیتس ، می توان دریافت که در پس پدیده ها و مظاهر عالم آفرینش، وجودی است نامتناهی، سرمدی، واحد ، آگاه و کامل. هر دو متفکر، این وجود نامتناهی را خدا می نامند. از این رو خدا را مرکز و محور عالم آفرینش ، علت فاعلی و علت غایی همه موجودات و مکوّنات می دانند که هستی سایه وار موجودات، مرهون این مرکزیت است. این مقاله به روش تحلیلی- مقایسه ای به واکاوی رگه های فلسفه خداشناسی لایب نیتس در اندیشه مولوی می پردازد. نتیجه پژوهش، حکایت از آمیختگی فلسفه غرب و عرفان شرق در ذهن و زبان این دو اندیشمند دارد که در دو فرهنگ و زبان مختلف می زیسته اند؛ به گونه ای که مظاهر عالم آفرینش و انسان را هم چون آینه ای می دانند که خدا در آن انعکاس یافته است.
صفحات :
از صفحه 157 تا 176
بررسی تطبیقی حال قرب عرفانی در اندیشه ابن‌عربی و مولانا
نویسنده:
رامین محرمی ، رقیه شفق
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«قرب» یکی از احوال عرفانی و عبارت از اطاعتی است که موجب تقرّبِ مطیع به مطاع می‌شود. نگارندگان در این جُستار، ضمن بررسی نوع تلقی ابن‌عربی و مولانا از احوال عرفانی «قُرب»، اندیشه­ها، باورها و تجارب مشترک و متفاوتِ این دو اندیشمند حوزه تصوف و عرفان اسلامی را در این باب بازنموده‌اند. این مقاله با روش تطبیقی_تحلیلی، به شیوه رنه ولک (مکتب آمریکایی)، مبتنی بر تبیین وجوه اشتراک و اختلاف سامان یافته است. براساس یافته‌های تحقیق، ابن‌عربی برآن است که اگر منظور از قرب، قرب مکانی یا زمانی نباشد، این نوع قرب، جزو مقامات است ولی اگر منظور از قرب، قرب بین دو ماده باشد در آن حالت، قرب، تابع احوال است. مولانا نیز در توصیف «قرب» عقیده دارد که قرب خداوند به انسان و جهان، ماورای چگونگی و مبرّا از ابعاد مکانی است و مهم‌تر از همه، ناکارآمدی عقل در بیان وقوع شهودی قرب است که برای سالک رخ می‌دهد. در نظر هر دو اندیشمند، قرب صفت بنده است که متصف به قرب حق می‌شود و این به دلیل فقر انسان و نیازش به غنی محض است. انسان به سبب مجلا بودن صفات الهی در همه حال به خداوند تقرّب می‌جوید. از نوآوری‌های ابن‌عربی در تبیین «قرب» عرفانی، توجّه به قرب از خداست که مختص خلفا و رسولان بوده و نقش رسول در ابلاغ پیام، نقش نیابتی دارد؛ زیرا نبوّت در نظر شیخ اکبر، نعت و صفت الهی نیست که در محل ظهور قرار بگیرد.
صفحات :
از صفحه 177 تا 196
بررسی تطبیقی کهن‌الگوی سایه در آراء یونگ و رد پای آن در غزل‌های مولانا
نویسنده:
مریم اسمعلی‌پور ، علی محمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
کاشان: دانشگاه کاشان,
چکیده :
از دیدگاه کارل‌گوستاو یونگ، انسان‌ها علاوه بر ضمیر ناخودآگاه شخصی یا فردی، بخش مشترک دیگری به نام ناخودآگاه جمعی یا فرافردی دارند. محتویات این بخش از روح و ذهن را کهن‌الگو‌ها تشکیل می‌دهند. یکی از این کهن‌الگو‌ها که نزدیک‌ترین چهره به ناخودآگاه شخصی و خودآگاهی‌ست، «سایه» نام دارد. کهن الگوی سایه، قسمت منفی و حیوانی، غریزی، زشت، نفرت‌‌انگیز و ناپسند آدمی‌ست. چیزی است که همه انسان‌ها مایل‌اند آن را از دیگران مخفی کنند. در این مقاله، پس از نگاهی کوتاه به مکتب روانکاوی یونگ، به تحلیل و تشریح کهن‌الگوی سایه پرداخته شده است و با در نظر گرفتن دو نقش مثبت و منفی برای سایه، چنانکه یونگ در نظریاتش تحلیل کرده است، در آغاز واژگان و در مرحله بعد مفاهیم و مفردات مربوط به این شاخصه در زبان مولانا و سرانجام، رمزهایی که در غزلیّات شمس آمده و با این کهن‌الگو قابل تطبیق است، بررسی شده است. با توجه به شواهد و نتایج حاضر در متن، جنبه منفی سایه با واژگانی چون گرگ، روح حیوانی و... ، مفاهیمی مانند «وجود نداشتن جان بی سایه»، «جان کژ اندیشه و یا بد اندیشه» و رمزهایی همچون نفس، دزد، فرعون، سگ، اشتر کین‌دار و غول نمایان شده است. در پایان، بخش کوتاهی به وجه مثبتی که شناخت این کهن‌الگو به دنبال دارد، در غزلیّات، اختصاص داده شده است. بارزترین ویژگی سایه در این مورد، خودشناسی و خداشناسی است.
صفحات :
از صفحه 5 تا 28
زبان قرآن از دیدگاه مولوی
نویسنده:
محمد رضا عزتی فردوئی، محمد هادی مفتح
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
زبان دین از جمله مباحث فلسفه دین و خاستگاه آن، نگاه نقادانه متفکران جهان غرب به متون مقدس است که با راه یافتن به جهان اسلام باعث پیدایش بحث زبان قرآن شد. با توجه به راه یافتن این نگاه نقادانه به جوامع اسلامی و قرآن، بحث از حقیقت زبان قرآن و دیدگاه متفکران اسلامی در این زمینه اهمیت پیدا می­کند. در این مقاله پس از طرح سوالات اساسی زبان قرآن و بررسی مؤلفه­های آن در آثار مولوی جلال الدین بلخی، مشخص می­شود که زبان قرآن از دیدگاه او «زبانی تألیفی، معنادار، معرفت بخش و قاعده­مند» است؛ هر چند در برخی از تأویلات معرفت‌شناسانه خود، رویکردی ساختارشکن دارد. وی مفردات الفاظ قرآن را موضوع برای معانی عامه می­داند؛ از همین‌رو با استفاده از نظریه روح معنا، به تبیین آیات متشابه قرآن پرداخته و با گسترش این نظریه به دیگر آیات، به توسعه معانی و مصادیق آیات قرآن می­پردازد.
صفحات :
از صفحه 247 تا 274