برهان صديقين | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
برهان صديقين
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
برهان صديقين
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مباحث فلسفی
,
براهین خداشناسی
سوال:
در مورد برهان «صديقين» توضيح دهيد؟
پاسخ تفصیلی:
برهان صديقين از ديدگاه فلاسفه
مفهوم لغوى «صديق»
واژه شناسان، معانى مختلفى براى «صديق» ذكر كردهاند. راغب اصفهانى مىگويد: «الصديق من كثر منه الصدق وقيل بل يقال لمن لا يكذب قط وقيل بل لمن لا يتاتى منه الكذب وقيل بل لمن صدق بقوله واعتقاده وحقق صدقه بفعله». (1)
طريحى سه معنا براى اين واژه بيان كرده است:
1. كثير الصدق;
2. المداوم على التصديق بما يوجب الحق;
3. الصديق الذى عادته الصدق. (2)
شايد بتوان گفت محور مشترك تمام اين معانى، حق نما بودن گفتار فردى است كه به اين نام خوانده مىشود و همان گونه كه بيان مىشود، با توجه به همين ويژگى از اين واژه براى نامگذارى برهان صديقين استفاده شده است.
در قرآن نيز اين واژه به كسانى اطلاق مىشود كه در گفتار و كردار و نيتها و پيمانهاى خود با خدا و خلق ملازم صدق باشند (3) .«صديق» كسى است كه برهانش صدق محض است و هيچ شايبهى كذب در تفكر وى نيست، صدق محض است و از غير ذات حق بر ذات حق استشهاد نمىكند، صديق با گذر از مرتبهى استدلال به آيات آفاقى و انفسى بر وجود حق، به مرتبهى استشهاد به وسيلهى حق بر هر چيز ديگر مىرسد. (4)
فلسفه نامگذارى برهان صديقين
با توجه به مفهوم واژهى صديق، شايد علت نامگذارى اين برهان به صديقين، يكى از موارد زير باشد:
1. انسانهاى «صديق» در مقام استشهاد بر ذات حق از اين روش استفاده مىكنند.
2. نتيجهى اين برهان كاملا يقينى است و عالىترين مرتبهى يقين را افاده مىكند و شايبهى كذب در آن راه ندارد.
3. حكيم متاله با تكيه بر اين برهان، حقايق اشيا را مشاهده مىكند.
4. اين روش وصول به حق، طريقهى انبياى صديق است و روش صديقين كه در مرتبهى پس از انبياى الهى قرار دارند، چنين است.
با توجه به همين محورها، نخستين بار شيخ الرئيس بوعلى سينا برهان مورد بحث را به نام برهان صديقين ناميد. وى ضمن اين كه اين برهان را محكمترين برهان خداشناسى مىداند، مىگويد در اين روش، هستى از آن جهت كه هستى استبر وجود حق تعالى گواهى داده و وجود حق تعالى گواه بر ساير مراتب وجود مىگردد و در نهايت چنين نتيجه مىگيرد كه: هذا حكم للصديقين الذين يستشهدون به لا عليه. (5) پس از بوعلى نيز ساير حكماى متاله در اين نامگذارى از وى پيروى كردند. البته مرحوم آشتيانى در تعليقه بر شرح منظومهى خود به جاى صديقين واژه صديقى را براى نامگذارى اين برهان برگزيده است.
معيارهاى تمايز برهان صديقين از ساير براهين خداشناسى
پيش از بيان ويژگىهاى اين برهان لازم است كه به دو نحوه دستهبندى براهين خداشناسى كه از سوى محقق طوسى و آخوند رحمهما الله ارايه شدهاند، اشاره شود:
در يك تقسيمبندى، براهين خداشناسى از حيثسالكان طريق معرفتبه پنج دسته تقسيم شدهاند:
1. راه متكلمان كه معمولا به حدوث زمانى عالم استدلال مىكنند.
2. راه طبيعيون كه از حركت عالم بر محرك اولى استدلال مىكنند.
3. راه حكماى الهى كه از امكان ماهوى به وجودحق مىرسند.
4. راه عرفا كه همان بداهت وجود حق نزد ايشان است.
5. طريق حكماى متاله كه با نظر به حقيقت وجود پى به حق تعالى مىبرند.
در تقسيم ديگر مرحوم آخوند براهين خداشناسى را به سه دسته تقسيم مىكنند:
1. راههايى كه در آن سالك و مسلك ومقصد از يكديگر جدا هستند، مانند برهان نظم.
2. راههايى كه در آن سالك و مسلك يكى ولى مقصد جدا است، مانند راه طبيعيون از طريق معرفت نفس.
3. راههايى كه در آن مسلك و مقصد واحد و سالك جدا است، كه همان برهان صديقين مىباشد. (6)
با توجه به اين مقدمه و مطالب گذشته مىتوان معيارهاى كلى برهان صديقين را چنين برشمرد:
1. در طريقهى صديقين بايد از خود ذات حق بر ذات او راهى يافت و استدلال يا استشهاد كرده و يا تنبه حاصل نمود. پس در اين روش نبايد مخلوقات و افعال و آثار حق واسطه و طريق باشند، هر چند كه واسطه قرار دادن برخى از فروض عقلى به برهان صديقين خللى وارد نمىسازد.
2. شكل برهان از اشكال بديهى الانتاج باشد به طورى كه نتيجهى آن كاملا صادق و يقينى بوده و شايبهى كذب و خطا در آن راه نيابد.
3. مقدمات ماخوذه در برهان از گروه قضاياى بديهى اولى باشد و مقدمات غير بديهى اولى ومبادى نظرى در آن به كار نرود.
4. بر كوتاهترين وكمترين مبادى متكى باشد به نحوى كه بدون صرف وقت زياد وبا سرعت انسان را به مطلوب و نتيجه برساند و به تعبير ديگر اخصر البراهين باشد.
5. توان آن را داشته باشد كه علاوه بر اثبات ذات واجب، توحيد و صفات و افعال حق را نيز اثبات كند.
البته با توجه به طبقهبندى حكماى متاله از طرق خداشناسى، معيار نخستحد اقل معيار لازم در برهان صديقين خواهد بود و معيارهاى بعدى را مىتوان فقط شرط كمال اين برهان به شمار آورد.
امتيازات برهان صديقين بر ساير براهين خداشناسى
مرحوم صدر المتالهين امتيازاتى را به قرار زير براى برهان صديقين برشمرده است: (7)
1. برهان صديقين محكمترين برهان بوده و در نهايت متانت و استوارى است و عالىترين درجهى جزم و يقين را افاده مىكند.
2. اين برهان شريفترين راه خداشناسى است، زيرا كه با تكيه بر حقيقت وجود به واجب متعال راه مىيابد و وجود هم خير محض و منبع ساير خيرات است، در حالى كه در ساير براهين خداشناسى مخلوقات واسطهى در اثبات هستند و آنها آميختهى به عدم و نقص بوده و بلكه در جنب هستى حق، عدم محض مىباشند و عدم منشا شر و شر محض است.
3. بسيطاترين و سادهترين برهان است، زيرا براى شناخت واجب و صفات و افعال او نيازى به واسطه كردن غير حق ندارد، چنان كه نيازمند به ابطال دور و تسلسل نيست.
4. برهان صديقين به تنهايى براى شناخت ذات حق و توحيد ذات و شناخت صفات حق و توحيد صفات و شناخت افعال حق و توحيد افعال كافى است، بر خلاف براهين ديگر.
اما در كنار اين امتيازات، تنها نقص برهان صديقين عدم امكان فهم آن براى همگان است، زيرا كه انسانها به دليل انس به ماديات و عالم مخلوق از درك هستى محض به طور بىواسطه عاجزند و اين تنها در همت و قدرت تفكر حكيم متاله قابل تجلى است. (8)
تفاوت برهان صديقين با برهان وجودى در فلسفه غرب
برهان صديقين برهانى است كه براى اثبات حق تعالى از خود ذات حق به ذات حق استدلال مىشود و در آن حقيقت هستى مورد توجه قرار مىگيرد، اما در برهان وجودى كه نخستين تبيينگر آن قديس آنسلم(1033-1109م) بوده است، از صرف تصور خداوند، اثبات وجود وحتى وجوب حق تعالى استنتاج مىگردد. (9) با يك بررسى سطحى مىتوان به دو مزيت اساسى برهان صديقين بر برهان وجودى پى برد:
1. ضرورتى كه در برهان وجود شناختى اثبات مىشود، ضرورت ذاتيه استيعنى مادامى كه ذات موضوع يا تصور بزرگترين موجود كامل مطلق در ذهن باشد، حكم بر ضرورت وجود آن خواهد شد. بنابراين اگر كسى چنين تصورى از موجود كامل مطلق در ذهن نداشته باشد حكم به ضرورت آن هم وجود نخواهد داشت، ولى ضرورتى كه در برهان صديقين اثبات مىشود ضرورت ازليه است كه حتى از فرض عدم موضوع باز، وجود آن لازم مىآيد و محمول در هر صورت براى موضوع ضرورت دارد.
2. در برهان وجود شناختى هنگامى كه گفته مىشود خدا بالضرورة موجود است، ضرورت براى خدا به حمل اولى است و به حمل شايع خدا ممكن الوجود است، چون يكى از مخلوقات ذهنى ما است پس وجود تصور خدا در ذهن به حمل شايع ممكن الوجود است و براى اين كه بتوان وجود خدا را در خارج اثبات كرد بايد به حمل شايع ضرورت وجود را براى خدا اثبات كرد، حمل اولى و مفهومى، ضرورت وجود خارجى را براى خدا اثبات نمىكند، اما در برهان صديقين حمل محمول يعنى ضرورت وجود بر موضوع به حمل شايع است و مفاهيم مندرج در موضوع آن حاكى و مشير هستند و از خارج حكايت مىكنند، زيرا ابتدا وجودى كه سوفسطايى انكار مىكند، در خارج اثبات مىشود و سپس مفهوم حاكى از آن در ذهن حاصل مىشود و سرانجام ضرورت ازليه بر آن حمل مىگردد.
وجود تقريرهاى مختلف از برهان صديقين
براى برهان صديقين تقريرهاى متعددى ارايه شده استبه گونهاى كه مرحوم آشتيانى حدود نوزده تقرير از گذشتگان براى اين برهان نقل كردهاند (10) ، كه چهار تقرير آن اختصاص به حكيم سبزوارى داشته و يك تقرير به شيخ اشراق و تقريرهاى ديگر از آن برخى عرفا وحكماى الهى است.
در ابتدا به نظر مىرسد كه با اضافه شدن تقارير فلاسفه و حكماى معاصر به اين تعداد، شمار تقريرهاى موجود بسيار زياد شود، اما به نظر مىرسد بسيارى از اين تقريرها را مىتوان به يكديگر نزديك كرده و تنها چند تقرير محورى و متمايز را ارايه كرد; زيرا تعدد تقرير بايد از راه تعدد حدوسط باشد، هرگاه حد وسط يك برهان با حد وسط برهان ديگر متفاوت باشد آن دو برهان با يكديگر مغاير خواهند بود، ولى اگر حد وسطاها به يكديگر نزديك باشند، برهانها را نمىتوان جداى ازيكديگر به شمار آورد (11) ; حتى مىتوان گفتبرخى از تقريرهاى اشاره شده در كلام آن بزرگان تلخيص تقريرى ديگر است. به اين ترتيب ضمن حذف تقريرهاى مشترك به ارايهى تقارير مختلف در ضمن سه فصل پرداخته خواهد شد:
1. بررسى تقريرهاى برهان صديقين در فلسفه مشاء و اشراق.
2. بررسى تقريرهاى برهان صديقين در نزد عرفا.
3. بررسى تقريرهاى برهان صديقين در حكمت متعاليه.
تقريرهاى برهان صديقين از ديدگاه فلسفه مشاء و اشراق
تقرير فارابى از برهان صديقين
فارابى برهانهايى در باب خداشناسى ارايه داده است كه پس از وى سبب پيدايش شكلهاى جديد وكاملى از برهان صديقين شدهاند، بنابراين وى اگر چه هيچ يك از براهين خود را به نام برهان صديقين نخواند ولى برخى از استدلالهاى او از بهترين وكهنترين تقريرهاى اين برهان به شمار مىرود.
مرحوم ملا صدرا تقرير فارابى را اين گونه بيان مىكند:
«لوحصلتسلسلة الوجود بلا وجوب ويكون مبدئها ممكنا حاصلا بنفسه، لزم اما ايجاد الشىء لنفسه و ذلك فاحش واما صحة عدمه بنفسه وهو افحش». (12)
«ان الممكن سواء كان واحدا او متعددا، مترتبا او متكافئا لا يقتضى وجوب الوجود، فلابد فى وجود الممكن المترتب على وجوبه من موجود واجب بالذات». (13)
صدرالمتالهين اين تقريرها را تقريرى از برهان صديقين نمىداند، كه به نظر مىرسد مطرح شدن امكان در اين تقرير مانع صديقين بودن آن است و يا لااقل مانند تقرير بوعلى سينا به عنوان نقص آن محسوب مىشود.
تقرير فارابى از اين برهان بر سه مقدمه استوار است: (14)
1. الشىء مالم يجب لم يوجب.
2. انالشىء مالم يمتنع عليه جميع انحاء العدم لم يوجد.
3. انالممكنات سواء كانت متناهية ام لا فى حكم ممكن واحد.
بعد از اين مقدمات چنين نتيجه گرفته مىشود كه هستى ممكن بدون تكيه بر حقيقتى واجب بالذات نمىتواند ضرورت يابد.
اگر بخواهيم توجه عميق فارابى را به برهان صديقين بيشتر درك كنيم، بهتر است كه به جاى تامل در كلمات نقل شدهى از ايشان به سخنان ديگرى در آثار خود فارابى رجوع شود:
«لك ان تلحظ عالم الخلق فترى فيه امارات الصنعة و لك ان تعرض عنه و تلحظ عالم الوجود المحض وتعلم انه لابدمن وجود بالذات و تعلم كيف ينبغى [ان يكون] عليه الوجود بالذات فان اعتبرت عالم الخلق فانت صاعد وان اعتبرت عالم الوجود فانت نازل، تعرف بالنزول ان ليس هذا ذاك وتعرف بالصعود ان هذا هذا». (15)
در اين بيان، فارابى دو روش جداگانه را براى شناختحق تعالى متذكر شده است و روش دوم همان برهان صديقين مىباشد. فارابى مىگويد: در معرفتحق دو طريق است در طريق اول از نظر در موجودات عالم و انتظام خدا كه معلول اويند اثبات وجود حق حاصل مىشود و در طريق دوم از نظر در حق كه حقيقت هستى و وجود صرف است مىتوان به ظهورات اوصاف و شؤون تجليات حق پى برد و بعد از آن به اثبات صور موجودات و ترتيب نظام خلق كه تجليات اسماء و صفات الهىاند پرداخت. پس در طريق اول قوس صعودى طى مىشود و در طريق دوم سير قوس نزول مىشود كه در آن به واسطهى معرفت و مشاهدهى حق، موجودات را به خود معدوم وباطل الذات شناسى و وجود اشيا را همه از حق و تجلى حق بينى.
اين بيان فارابى اگر چه آشكارا به برهان صديقين اشاره دارد، اما به نظر مىرسد كه به تقرير منطقى آن نپرداخته است و يا دست كم آن را تا حدودى مبهم گذارده است.
تقرير شيخ الرئيس از برهان صديقين
بوعلى در اشارات بيان مفصلى راجع به تقريرى كه خود در نهايت آن را برهان صديقين ناميد دارد. آنچه در برهان بوعلى وجودش مسلم و قطعى گرفته شده است، مطلق موجود است كه نقطهى مقابل آن انكار هستى به طور مطلق است، پس از آن كه در اصل وجود موجودات ترديدى نبود، يعنى همين قدر كه سوفسطايى نشديم، يك تقسيم عقلى به كار برده مىشود كه موجود يا واجب است و يا ممكن، شق سوم محال است، سپس بوعلى با توجه به نيازمندى ممكن به مرجح يا موجب و بطلان دور و تسلسل، نتيجهى نهايى مىگيرد:
«فكل موجود اما واجب الوجود بذاته او ممكن الوجود بحسب ذاته، ما حقه فى نفسه الامكان فليس يصير موجودا من ذاته فانه ليس وجوده من ذاته اولى من عدمه من حيث هو ممكن فان صار احدهما اولى فلحضور شىء او غيبته فوجود كل ممكن الوجود هو من غيره، اما ان يتسلسل ذلك الى غير النهاية ...». (16)
در توضيح استدلال شيخ بايد گفت: اگر در عالم موجودى هست پس يقينا واجبى هم هست، زيرا ممكن تنها به وسيلهى واجب موجود مىشود. بوعلى در استدلال بر اين اصل كلى مىگويد: در فرض اين كه موجودات همگى ممكن باشند، ممكن يا بدون علت و خود به خود يافت مىشود كه اين جمع بين نقيضين است، لاضرورى الوجود در عين حال ضرورى الوجود مىشود. و يا اين كه ممكن به سبب غير محقق مىشود كه بنابر فرض، آن غير هم ممكن است، حال اگر آن غير به اين وجود ممكن متكى باشد، دور حاصل مىشود واگر به ممكنات ديگر تكيه كند، رشتهى نيازمندىها پايان نيافته و تسلسل پديد مىآيد و چون دور و تسلسل باطل است، پس هستى ممكن بايد خالى از واجب الوجود نباشد زيرا نقيض آن كه خلو الممكن عن الواجب استباطل مىباشد. (17)
با توجه به اين كه در كلام شيخ هم از اولويت وجود ممكن و هم وجوب آن سخن به ميان آمده است (18) ، مىتوان بيان تقرير شيخ را از برهان صديقين به دو شكل خلاصه كرد: (19)
1. سفسطه باطل است، پس واقعيتى وجود دارد، تحقق اين موجود محقق ملازم با ترجح وجود آن است و ترجح آن اگر لذاته باشد، فهو المطلوب و اگر لغيره باشد بايد منتهى شود به موجودى كه ترجح ذاتى دارد، زيرا كه دور و تسلسل باطل است.
2. سفسطه باطل است پس واقعيتى وجود دارد، تحقق اين موجود ملازم استبا وجوب آن، زيرا كه «الشىء مالم يجب لم يوجد»، پس اگر اين وجوب ذاتى آن موجود باشد فهو المطلوب واگر غيرى باشد، بايد منتهى شود به موجودى كه وجوب آن ذاتى است زيرا دور و تسلسل باطل است. در بيان نخست از قاعدهى بطلان ترجح بلا مرجح استفاده مىشود و در بيان دوم به قاعدهى «الشىء مالم يجب لم يوجد» تكيه مىشود، البته ظاهر كلمات شيخ در كتب مختلفش با بيان دوم سازگار است. (20)
در اينجا توجه شود كه منظور شيخ از كاربرد واژهى «امكان» در استدلال ، امكان ماهوى است، نه امكان وجودى فقرى; زيرا امكان فقرى از كشفيات صدرالمتالهين به شمار مىآيد. (21)
اشكالات تقرير شيخ
بر برهان شيخ اشكالهايى وارد شده است كه به بررسى آنها مىپردازيم:
اشكال اول: صدر المتالهين مىفرمايند: اين بيان شيخ تقريرى از برهان صديقين نمىتواند باشد، زيرا كه شيخ در استدلال خود، متوجه مفهوم وجود شده است نه حقيقت هستى (22) . ولى بايد گفت معيار نخستبرهان صديقين كه معيار اساسى آن بود در نحوهى نگرش در هستى متجلى است.
اشكال دوم: در برهان شيخ از وجود ممكن به وجود واجب پى برده شده است و اين همان برهان معروف امكان و وجوب حكما است. (23)
اين اشكال نيز با توجه به اين كه در برهان شيخ، توجه به اصل موجوديتيك موجود، كافى است، وارد نمىباشد. (24) و بلكه در اين برهان يك محاسبه صرفا عقلانى با تكيه بر فروض عقلى ما را به نتيجه رسانده است. (25)
اشكال سوم: اين برهان انى است و مفيد يقين نيست.
در پاسخ، علامه فرمودهاند كه اين برهان چون از برخى لوازم عامه وجود به برخى ديگر مىرسد، از اقسام برهان لمى است. (26)
اشكال چهارم: برهان شيخ فقط متكفل اصل اثبات ذات حق بوده و بيش از آن هدايتى به سوى توحيد و صفات و كمالات ذات حق ندارد.
اشكال پنجم: برهان شيخ با اصالت ماهيتسازگار است، زيرا كه امكان ماهوى كه در استدلال به كار رفته است وصف ماهيتبوده و با اصالت وجود سازگار نيست.
تقرير شيخ اشراق از برهان صديقين
شيخ اشراق در بيان برهان صديقين مىفرمايند:
«هرگاه نور مجرد به لحاظ ماهيت و در ماهيتخود محتاج باشد، محتاج نورى خواهد بود كه قايم و استوار به ذات خود باشد، نه جوهر غاسق ومبتنى كه قادر به خلق و افادهى نور نيست، و از برهان لزوم تناهى امور مجتمعه ثابت مىشود كه سلسلهى انوار مجردهى مترتبه به طور بىنهايت، محال است پس واجب است كه انوار قايم به ذات و انوار عارضه و هيئات آنها همه به نورى منتهى شود كه وراى نورى ديگر بدان سان نبود و آن نورالانوار و نور اعظم اعلى است». (27)
و يا در بيانى ديگر مىفرمايند:
«هيچ چيزى مقتضى عدم خود نيست و الا اصلا موجود نمىشد و نورالانوار موجود وحدانى الذات بود كه در تقرر ذات و وجودش شرطى نبود و آنچه جز اوست تابع او بود و چون او را نه شرطى بود و نه ضدى پس او را مبل ذاتى نبود پس وجود او هميشگى و قيوم بالذات بود». (28)
شيخ اشراق نور را امرى مىداند كه در حقيقت ظاهر بوده و ظاهر كنندهى موجودات ديگر است و فى نفسه از هر چيزى كه ظهور زايد بر حقيقت اوست، ظاهرتر مىباشد (29) ، با توجه به اين ديدگاه و مجموعهى بيانات و اصولى كه در بيانات فوق نقل شد به ضميمهى اصل تشكيك در حقيقت نور كه مورد نظر شيخ اشراق استحقيقتى را اثبات مىكند كه واجب بالذات بوده و جامع همهى كمالات است و ظهور و روشنى او فوق تصور و وراى هر گونه تعريف و توصيف است.
اشكالات تقرير شيخ اشراق
اين تقرير داراى اشكالات متعددى است كه به بعضى از آنها اشاره مىكنيم:
1. مبناى تقرير شيخ اشراق از برهان صديقين بر پايهى اصالت ماهيتبنا نهاده شده است كه بطلان آن در حكمت متعاليه ثابتشده است.
2. با توجه به اين كه موجودات جسمانى در حكمت اشراق تيرگى و تاريكى شناخته شدهاند، لذا چنين موجوداتى از بحثبيرون خواهند ماند، در حالى كه در حكمت متعاليه به دليل مطرح بودن حقيقت هستى تمام موجودات از عاليترين مرتبه با نازلترين آن مشمول مقسم بحثخواهند بود.
3. اگر منظور او از نور، حقيقت هستى نباشد و مراد مفهوم و يا ماهيتباشد كه ديگر تشكيك در آن باطل بوده و معناى جامع نور يا نسبتبه تمام خصوصيات، از جمله كمال و يا نقص مراتب و نيز وجوب واجب و امكان، ممكن لا اقتضا است و اين وجوب و امكان به واسطهى غير است، نه اين كه جزو ذات باشد و يا اگر مقتضى يكى ازا ين خصوصيات باشد ديگر ساير مراتب ، مصداق ذاتى اين جامع نيستند. (30)
ادامه دارد
________________________________________
پىنوشتها:
1.مفردات الفاظ القرآن، ص 277.
2. مجمع البحرين:5/199.
3. از جمله موارد كاربرد واژهى صديق در قرآن، ضمن آيات زير است: يوسف/46; مريم/41، 56و75; نساء/9.
4. براى توضيح بيشتر دربارهى تعريف صديق از ديدگاه حكما ر.ك: محقق طوسى، شرحى الاشارات، ص 214; حكيم سبزوارى، تعليقهى بر اسفار:6/13; علامهى طباطبايى، الميزان:4/434; جوادى آملى، شرح حكمت متعاليه اسفار اربعه، بخش 1، ج6، ص 117.
5. بوعلى سينا، اشارات و تنبيهات، نمط چهارم، پايان نمط.
6. براى مطالعه مشروح اين تقسيمات ر.ك: محقق طوسى، شرحى الاشارات، ص 214; ملاصدرا، اسفار:6/14و44; همان، اسرار الايات، ص 27.
7. ر.ك: اسفار:6/13، 16، 24 ، 25و26.
8. ملا مهدى نراقى، شرح الهيات شفا، ص 159.
9. ر.ك: پل ادواردز، براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمهى شهيد عليرضا جمالى نسب و محمد محمدرضايى، ص 37; دكارت، تاملات در فلسفه اولى، ترجمه احمد احمدى، دلايل اثبات وجود خدا.
10.تعليقهى آشتيانى بر شرح منظومه، از ص 489 تا ص 497; البته با توجه به اين كه تقرير پنجم در گفتار مرحوم آشتيانى در حقيقت دو تقرير است، مجموع تقريرهاى جمعآورى شدهى ايشان بالغ بر بيست مورد خواهد شد; مرحوم مولى مهدى نراقى نيز در شرح الهيات شفا، ص 157 و158 به ذكر برخى تقارير پرداخته است كه بالغ بر شش مورد مىباشد.
11. براى توضيحات بيشتر ر.ك: استاد جوادى آملى، شرح اسفار:6/175.
12.اسفار:6/36.
13. تعليقه بر نهاية الحكمة:2/283.
14. شرح اسفار:6/256.
15. فارابى، فصوص الحكم، ص 62، فص هجدهم.
16. الاشارات:3/19.
17. در شرح كلمات بوعلى مطالب زيادى نقل شده است كه آنچه گذشتخلاصه و ساده شدهى شروح بود، براى توضيح بيشتر ر.ك: نهاية الحكمة:2/284; اسفار:6/26; شرح الاشارات، ص 196.
18.ر.ك: الاشارات والتنبيهات:3/19; تعليقات، ص 162، 163 و178; دانشنامهى علائى، ص 105 و106.
19. علامه طباطبايى متذكر اين دو بيان شده است، البته بيان نخست را به عنوان تقرير شيخ و بيان دوم را به شكل تقريرى مستقل آورده است. ر.ك: نهاية الحكمة:2/284.
20. چنان كه در دانشنامهى علائى صراحتا از وجوب ممكن با علت موجبه سخن به ميان آمده است.
21. علامه مطهرى در اين باره توضيحاتى دارند، ر.ك: علل گرايش به ماديگرى، ص 122.
22. اسفار:6/26.
23. همان، ص 27.
24. براى توضيح ر.ك: اسفار:6/27.
25. اصول فلسفه:5/80، پاورقى.
26. اسفار:6/27 و28; شرح اسفار، ص 218.
27. حكمة الاشراق، ترجمه دكتر سيد جعفر سجادى، ص 219.
28. همان، ص221.
29. همان، ص 208.
30. براى توضيح بيشتر ر.ك: شرح اسفار:6/175.
________________________________________
سيد صادق سيد حسينى
مجله كلام اسلامي-34
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/1772
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت