مکاتیب ليبراليسم سوسياليسم سكولاريسم كمونيسم فاشيسم اومانيسم | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
مکاتیب ليبراليسم سوسياليسم سكولاريسم كمونيسم فاشيسم اومانيسم
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
مکاتیب ليبراليسم سوسياليسم سكولاريسم كمونيسم فاشيسم اومانيسم
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مباحث فلسفی
سوال:
بسمه تعالي با سلام وخدا قوت مكتب هاي ليبراليسم سوسياليست سكولاريسم كمونيست فاشيست اومانيسمو حرف حساب اين مكتبها چيست ؟؟؟
پاسخ تفصیلی:
سوسياليسمsocialism ( جامعه باوري )
اصطلاح سوسياليسم از واژه فرانسوي «سوسيال» به معناي اجتماعي اخذ شده است. فرهنگ آكسفورد در تعريف اين واژه مي نويسد: «نظريه يا سياستي كه هدف خود را مالكيت يا نظارت كل اجتماع بر ابزار توليد (سرمايه، زمين، دارايي و غيره) در جهت تأمين منافع همگاني قرار مي دهد، و يا از اين مالكيت و نظارت حمايت مي كند».بطور خلاصه سوسياليسم در صدد اجتماعي كردن ابزار توليد است اهميت و ويژگي اساسي اين مكتب عمدتا اقتصادي در جنبه سلبي و انتقادي آن نهفته است سوسياليسم اصولا در مقابل تعاليم فرد گرايانه ليبراليسم اقتصادي و سرمايه داري قرار مي گيرد و بر خلاف اين مكاتب كه بر فرد و منفعت فردي اهتمام دارند اين انديشه بر جمع گرايي و سود همگاني تاكيد دارد هر چند امروزه از جاذبه رويايي سوسياليسم به عنوان يك مكتب مستقل كاسته شده است اما هنوز هم به ويژه از حيث تئوريك و در جنبه نقدي و از جهت تاثيراتي كه بر روند مدرنيته غربي داسته است داراي اهميت و قابل مطالعه است مهمترين عنصر مشترك نظريه هاي سوسياليستي تكيه بر برتري جامعه و سود همگاني بر فرد و سود فردي است. از جهت تاريخي: سوسياليسم طغياني است بر ضد فردباوري و ليبراليسم اقتصادي عصر جديد. سوسياليسم نفي اين نظريه است كه پيگيري نفع فردي -چنان كه هواداران سرمايه داري ادعا مي كنند- خود به خود به نفع اجتماعي مي انجامد، بلكه عقيده اين مكتب، دخالت اكثريت و دولت، در مقام نماينده اكثريت، مي تواند نفع عمومي را از دستبرد افراد در امان دارد. بعضي ريشه هاي سوسياليسم را تا نخستين نظريه هاي اخلاقي و ديني مشوق برابري و همكاري اجتماعي و يا آرمانشهر افلاطون، به گذشته مي برند اما سوسياليسم جديد، در واقع فرآورده مستقيم انقلاب صنعتي است. سوسياليسم يك ايدئولوژي شورنده عليه پيامدهاي شوم انقلاب صنعتي براي اكثريت جامعه بويژه پرولتارياست. مهمترين مؤلفه مشترك تمامي نظريه هاي سوسياليستي، اهتمام آنها بر ترجيح جامعه بر فرد و فراتر نهادن سود همگاني بر سود فردي است. از اين رو لبه تيز انتقاد سوسياليست ها به سوي « مالكيت خصوصي» به عنوان اساسي ترين مؤلفه سرمايه داري بوده است. از اين رو مالكيت خصوصي ابزار توليد را سرچشمه تمامي مفاسد و بيدادگري ها و نابرابري هاي زيان خيز اقتصادي و اجتماعي مي دانند. به همين خاطر اين تفكر در مقابل «آزادي» بر اصل «برابري» تأكيد مي كند. سوسياليسم معاصر در مقابل بعضي شالوده هاي اساسي مدرنيسم مثل فرد گرايي و اقتصاد صنعتي و سرمايه سالار پديد آمده است اين مكتب با فرديت انسان و آزاديهاي اقتصادي ليبرالي و سرمايه سالارانه موافق نيست و فرد را به مثابه عضوي از پيكره جامعه و نه در برابر آن مي نگرد پس سوسياليسم و جامعه باوري در واقه شورشي است بر ضد فرد گرايي و جلو ه هاي اقتصادي آن يعني ليبراليسم اقتصادي و كاپيتاليسم . يكي از اصول و عناصر سوسياليسم تفكرات فرامليتي ( انتر ناسيو ناليستي )و گونه اي از تمايلات انسان گرايانه و اومانيستي بوده است ( اومانيسم جمع گرا). بيشترين انتقاد مخافان سوسياليسم متوجه كاهش منزلت فرد و فرو نشاندن انگيزه هاي شخصي براي شكوفايي اقتصادي و زمينه سازي براي تمركز گرايي و گاه استبداد و سرمايه داري دولتي است در نهايت سوسياليسم هم نتوانست به اهداف خود دست يابد معمولا از سرگذشت سوسياليسم در اروپاي شرقي و شوروي به عنوان شاهدي بر اين بن بست ها ياد مي شود از همين روست كه سوسياليسم در اروپاي غربي همت خود رامصروف آشتي دادن وآميختن دموكراسي و آزاديهاي فردي با مسئوليت اجتماعي كرده است. ( عبد الرسول بيات و جمعي از نويسندگان , فرهنگ واژه ها , ص 347تا 353وداريوش آشوري , دانشنامه سياسي , تهران: مرواريد , 1373, ص 204و 205) .===================
سكولاريسم
واژه سكولاريسم(Secularism) برگرفته از واژه لاتينى (Secularis)، مشتق از (Seculum) به معناى «دنيا» يا «گيتى» در برابر «مينو» است. و مفهوم كلاسيك مسيحى آن نقطه مقابل ابديّت و الوهيت است. سكولار يعنى آن چه به اين جهان تعلّق دارد و به همان اندازه از خداوند و الوهيّت دور است. و سكولاريسم با لحاظ تبار لغوى خودانگارى، بىنيازى از دين و طرد آموزههاى دينى از ساحت اجتماع و مناسبات اجتماعى است و به معناى عرفگرايى يعنى اتكاء صرف به خرد بشرى بدون استمداد از وحى الهى و نيز اعتقاد به اصالت امور دنيوى است. از نظر اصطلاح اين واژه در سير تاريخ، معانى گوناگونى همچون، ترخيص كشيشان، تفكيك دين از سياست، تفوّق دولت بر كليسا، تقليب دين، و در نهايت طرد دين از ساحت حيات اجتماعى انسان را به خود گرفت.
شايد بتوان به عنوان يك تعريف نسبتا جامع در معناى نهايى و مصطلح آن چنين گفت: سكولاريسم عبارت است از، گرايش كه طرفدار و مروّج حذف يا بىاعتنايى و به حاشيه راندن نقش دين در ساحتهاى مختلف حيات انسانى از قبيل سياست، حكومت، علم، عقلانيت، اخلاق و... است. سكولاريسم به تعبير بسيارى از جامعه شناسان يك گرايش دين ستيزانه است كه در مواردى كه ممكن باشد، معتقد به حذف دين به طور كلّى و استغناى آدمى از وحى و شريعت است.
براى آشنايى با زمينههاى شكلگيرى سكولاريسم مطالبى را به اختصار مىآوريم:
خاستگاه اصلى انديشه جدايى دين از سياست غرب است. در قرون وسطى و پس از آن عواملى دست به دست هم داد تا اين انديشه را بر فرهنگ غرب حاكم ساخت. از يك سو مسيحيت تحريف شده با مفاهيمى نارسا و غير معقول، در كنار حاكميت استبداد و اختناق رجال كليسا؛ و از سوى ديگر تعارض عقل و علم با آموزههاى انجيل باعث شد تعارضى آشكار ميان دين و تجدد در گيرد. تعارضى كه سرانجام به تفكيك دو حوزه علم و دين انجاميد و در نتيجه دين از صحنه همه حوزههايى كه علم در آن سخن مىگويد كنار رفت.
در جهان اسلام انديشه جدايى دين از سياست از سوى سه قشر مطرح شده است:
نخست از سوى حاكمان جورى كه در صدر اسلام مىخواستند جريان خلافت را به سلطنت تبديل كنند مثلاً وقتى معاويه در سال چهل هجرى به خلافت رسيد به عراق آمد و چنين گفت: «من با شما بر سر نماز و روزه نمىجنگيدم بلكه مىخواستم بر شما حكومت كنم و به مقصود خود رسيدم»، (ابن ابىالحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 160). پس از او حكومت در جامعه اسلامى از جنبه دينى خارج و به سلطنت تبديل شد. سلاطين جور در هر دورهاى براى مبارزه با علماى دين، همواره سياست را جداى از دين و شأن علما را بالاتر از دخالت در سياست معرفى مىكردند، (صحيفه نور / ج 83، ص 217: درباره سخن رضا شاه به آيت الله كاشانى).
گروه دوم استعمارگران خارجى بودند. بزرگترين ضربههايى كه استعمار از ممالك اسلامى ديدند از سوى تعاليم دينى و علماى دين رهبرى مىشد لذا فرهنگى كه همواره از سوى استعمارگران براى ممالك اسلامى نسخه و ترويج مىشد فرهنگ جدايى دين از سياست بود، (ر.ك: محمد سروش، دين و دولت در انديشه اسلامى، صص 120 ـ 126).
قشر سوم: جريان روشنفكرى بيمار بود كه از سوى تحصيل كردههاى غرب آغاز شده بود و سعى در تطبيق همان جريان جدايى دين از سياست در فضاى غرب بر حوزه اسلام كردند غافل از اين كه اولاً اسلام غير از مسيحيت است. ثانيا: آنچه به نام مسيحيت در غرب قرون وسطى بود مسيحيت ناب نبود. ثالثا: علماى اسلام نه تنها هرگز حاكميت استبداد و اختناق نداشتند و هرگز با علم سر ستيز نداشتند كه هر دوره كه قدرت به دست علماى اسلام بوده است دوره شكوفايى و رشد علم شناخته شده است.=============ليبرالیسم
لیبرالیسم مكتبی است که از عوارض دوران مدرنیته بوده و تكيه اصلى آن بر آزادى هر چه بيشتر و توجه به حقوق طبيعى افراد است و به لحاظ مبانی ریشه در انسان محوری (اومانیسم) دارد ، به عبارتی واژه Liberal در لغت به معناى مختلف به كار رفته است: آزاد مرد در مقابل برده، روشنفكر، سخاوتمند، لاابالى، بىبند و بار و... اما در اصطلاح به يك گونه طرز تفكر در زمينههاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و دينى گفته مىشود كه تكيه اصلى آن بر آزادى هر چه بيشتر و توجه به حقوق طبيعى افراد است.
اين مكتب كه اولين بار به عنوان يك حزب سياسى در سال 1850 م در انگليس مطرح گرديد داراى اصول و ويژگىهايى است از قبيل:
1- فردگرايى:
2- ارزش مطلق آزادى
3- انسان محورى و امانيسم: با توجه به نگرش مادى اين انديشه به عالم، آنچه اصل است، انسان است. به همين دليل در وضع قوانين و ارائه خطوط اصلى سياست و اقتصاد و فرهنگ، آنچه مهم و اصل است ديدگاه انسان و اراده اوست. برخلاف اديان الهى و توحيدى كه خدامحور هستند و مقنن اصلى را خداوند مىدانند.
4 - سکولاريسم ،
5- تسامح و تساهل
6- پلوراليسم و....================
كمونيسم
واژه كمونيسم (commuonism) از ريشه لاتين (commons) به معنى اشتراك گرفته شده است كمونيسم از قديمىترين مكاتب سياسى دنيا است در سال 1848 «كارل ماركس» و «فردريك انگلس» در آلمان در سال 1848 با انتشار مانيفست كمونيست حركت تازهاى در نهضت كمونيسم جهانى به وجود آوردند، و نزديك به هفتاد سال پس از آن لنين با استقرار نخستين حكومت كمونيستي جهان در روسيه امكانات اجرائي تئوري هاي كمونيستي را در معرض ازمايش گذاشت از نظر فلسفي و اقتصادي كمونيسم و سوسياليسم داراي ريشه واحدي هستند و هر دو بر مالكيت عمومي وسايل توليد تكيه مي كنند با اين تفاوت كه كمونيسم مرحله پيشرفته يا مرحله نهايي سوسياليسم به شمار مي آيد و به حذف مالكيت خصوصي و دولت مي انجامد . ماركس در آثار مختلف خود از «مانيفست» كمونيست گرفته تا كتاب «كاپيتال» تاريخ تحولات جهان را بر مبناى ماترياليسم تاريخى، يا فلسفه مادى ديالكتيكى بيان مىكند ماركس تكامل وسايل توليد و نحوه تملك و بهرهبردارى از اين وسايل را زير بناى تحولات اجتماعىمىداند و تاريخ بشر را به صورت تاريخ جنگهاى طبقاتى و منازعه بين ظالم و مظلوم و استثمار كننده و استثمار شونده بررسى و تجزيه و تحليل مىنمايد. از نظر ماركس دورههاى تاريخى عبارتند از: 1ـ كمون اوليه كه در اين جامعه بدون طبقه هيچ گونه تملك بر وسايل و ابزار توليدوجود نداشته است، 2ـ بردهدارى 3ـ فئودالية 4ـ بورژوازى و سرمايهدارى 5ـ سوسياليسم 6ـ كمون ثانويه.
به طور مختصر مىتوان اساس تفكر ماركسيستى را در موارد ذيل خلاصه نمود،
الف = اقتصاد تعيين كننده مسير تاريخ است و تاريخ جز جنگهاى طبقاتى و مبارزه بين گروههايىكه منافع اقتصادى آنها با هم متعارض است چيز ديگرى نيست. بر اساس اين تعبير جنگهاى طبقاتى در مراحل مختلف تاريخى ابتدا بين بردگان و بردهداران، سپس ميان فئودالها و «سرفها» يا دهقانان فقير و بىزمين و بالاخره بين كارگران و سرمايهداران در مىگيرد و سرانجام بهپيروزى طبقه كارگر يا پرولتار يا و نفى كامل طبقات اجتماعى منتهى مىگردد.
ب ـ دولتها نقشى جز تأمين طبقه حاكم ندارند و در جوامع سرمايهدارى دولت حافظ منافع صاحبان سرمايهها و استثمار طبقه كارگر است اين فشار و استعمار فقط هنگامى خاتمه خواهد يافت كه مالكيت خصوصى، به ويژه مالكيت ابزار توليد از ميان برداشته شود و طبقه كارگرحكومت را به دست خود بگيرد. و...، (محمود طلوعى، فرهنگ جامع سياسى، ص 703 و 779)
در يك جامعه كمونيستي به اعتقاد طرفدارنش مالكيت وسائل توليد و همه چيز اشتراكي است و هر كس بدون توجه به مقدار و ارزش كاري كه انجام مي دهد مي تواند به قدر نياز خود از امكانات رفاهي بهره مند شود در چنين جامعه مرفه و پيشرفته اي نيازي به دولت به عنوان تنظيم كننده روابط افراد جامعه نيز احساس نمي شود تجاربي كه پس از بيش از هفتاد سال حكومت كمونيستي در شوروي سابق و بيش از چهل سال حكومت كمونيستها در اروپاي شرقي به دست آمده و سرانجام به فرو پاشي شوروي و سقوط رژيمهاي كمونيست كشورهاي اروپاي شرقي انجاميد محك خوبي براي امكانات اجرايي اين تئوريها بود حذف دولت و اداره جامعه بدون دولت در جامعه كمونيستي نيز خيالي محالي است و بهترين دليل ان قدرت روز افزون دستگاههاي دولتي در كشورهاي كمونيستي و كنترل همه جانبه و تمام عياري است كه بر كليه فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي در اين كشورها اعمال مي شود .
============فاشيسم «Fascism»
فاشيسم نام نهضت يا حركتى است كه نخستين بار به وسيله موسوليني ديكتاتور ايتاليا در سالهاى 1922 تا 1943 در آن كشور به وجود آمد و جريانهاى مشابهى مانند نازيسم در آلمان و فلانژيسم در اسپانيا به دنبال آن در همين خط سير فكرى به وجودآمدند.
فاشيسم از كلمه «Fasces» گرفته شده و آن علامتى است به شكل تبر كه بر روى پرچمهاى فرمانروايان قديم رومى نقش بسته و سمبل قدرت آنها بود. فاشيسم پيش از اينكه يك فلسفه يا ايدئولوژى سياسى باشد، يك روش حكومت است كه بر سه اصل حكومت فردى، قدرت و حاكميت دولت و ناسيوناليسم افراطى استوار است. در حكومتهاى فاشيستى فردى كه در رأس حكومت قرار مىگيرد ما فوق قانون است. در حكومت هاى فاشيستى سازمان دولت با تكيه بر قدرت نظامى و گروه هاى فشار سياسى و وسائل تبليغاتى كه در اختيار دولت است آزادي هاى فردى را محدود مىسازد و هرگونه حركت مخالفى را سركوب مىكند،
(ر.ك: محمود طلوعى، فرهنگ جامع سياسى، ص 625 و داريوش آشورى، دانشنامه سياسى، ص234)
.
ويژگيهاى فاشيسم عبارتند از: 1ـ عدم اعتماد به عقل 2ـ انكار اصل اساسى مساوات بشرى 3ـ نظام رفتارى مبتنى بر دروغ و خشونت 4ـ سيستم تك حزبى و حكومت توسط عدهاى نخبه و اعمال قدرت نامحدود 5ـ نژادپرستى و ناسيوناليسم افراطى 6ـ ضديت با حقوق و نظامبين المللى 7ـ تقديس رهبر تا حد ممكن 8ـ مخالفت با دموكراسى ليبراليسم و سوسياليسم 9ـ اعتقاد شديد به قهرمان پرستى (هيروئيسم» و رزمجويى (ميليتاريسم)
در مقايسه حاكميت اسلامى با فاشيسم شايد از اين جهت كه فاشيسم، هم مدعى طرفدارى از محرومان و هم قائل به تقدس رهبرى و مردمى بودن رهبر است شباهتى را به نظر آورد. اما آنچه شالوده فاشيسم است، و در ويژگيهاى فوق تبلور يافته، هرگز در شكل نظام اسلامى راه ندارد چرا كه مبناى تقدس به تنهايى مشابهتر را نمىرساند و مخالفت امام و ولى فقيه با نظام حقوق بين الملل مخالفتى مقطعى و در مقابل سلطه و سيطره اقمار جهانى بر سازمانهاى بينالمللى بوده است. به علاوه ولى فقيه هميشه در چارچوب قوانين و مقررات اسلامى و مصلحت جامعه اسلامى عمل مىنمايد و هيچ گونه نظرات شخصى ناشى از جاهطلبى، احساس غرور و قدرت و... در او راه ندارد. در حكومت اسلامى يكى از منابع استنباط احكام اسلامى عقل بوده، همه مردم حتى ولى فقيه به صورت مساوى در برابر قانون مسئولند و هيچ قوم و ملتى بر سايراقوام امتياز و برترى ندارد و تنها ملاك امتياز تقوا مىباشد. اخلاق و رعايت اصول انسانى و ارزش هاى الهى جايگاه ويژهاى در برخورد با ساير ملتها، حتى طبيعت دارد. بنا بر توضيحات داده شده در مورد تفاوتهاى نظام فاشيس با نظام اسلامى و حكومت ولى فقيه، مشخص مىشود كه اطلاق اصطلاح فاشيسم به حكومت دينى ناشى از تبليغات گسترده دشمنان نظام اسلامى در خارج و ايادى آنان در داخل، در جهت مشوه جلوهدادن چهره حكومت دينى مىباشد كه اين امر نشان دهنده شكست آنان در مقابله تئوريكى، فكرى و انديشهاى و در صحنههاى عملىمىباشد،
(ر.ك: كاظم قاضى زاده، انديشههاى فقهى، سياسى امام خمينى(ره)، ص 145)
.بر اساس این اصطلاحات احزاب مختلفی در جهان شکل پذیرفت که کمابیش به این اصول فکری با توجه به تفاوتهای قومی و منطقه ایی پای بند هستند .
=================اومانيسم
اومانيسم در برابر خدا محوري، اين نگرش، اصالت را به انسان داده و در حقيقت انسان محوري را زير بنا به حساب مي آورد. استدلالشان بر اين ديدگاه آن است که انسان اولين موجود شناخته شده در عالم و نيز موجود برتر است
(جميل صليبا، پيشين، ج 1، ص 159).
اين مکتب با نهادن انسان در مرکز تأملات خود، اصالت را به رشد و شکوفايي انسان مي دهد. به طور کلي اومانيسم در تاريخ غرب، با دو قرائت يا در دو گرايش کلي بروز کرده است.
يکي گرايش فردگرا و ديگري گرايش جمع گرا. فرد گرايي که قرائت غالب از انسان گرايي بوده است، نه تنها اصالت را به انسان، که به فرد انساني مي دهد. در عرصه حيات سياسي و اقتصادي، گرايش جمع گرا معمولا در مکاتب سوسياليسم و مارکسيسم و گرايش فردگرايانه خصوصا در ليبراليسم و کاپيتاليسم خود را نشان داده است
(عبدالرسول بيات، فرهنگ واژه ها، ص 40).
2. از نظر تاريخي اين جنبش اومانيستي بيشترين هم خود را صرف گريز از وضعيت حاکم در دوره قرون وسطا و نفوذ کليسايي قرار داده بود، و چندان دغدغه نظم دادن به انديشه هاي خود در چارچوب هاي علمي و فلسفي اومانيست ها، بيشتر از انديشه هايي استقبال مي نمودند که در تقابل با نظام حاکم قرون وسطايي شکل مي گرفت. آنها مفاهيمي از جمله اختيار و آزادي انسان را همواره مي ستودند.
طبيعت گرايي، تصديق جايگاه لذت در زندگي اخلاقي، تساهل و تسامح ديني از ديگر موضوعاتي بود که به تدريج مورد علاقه اومانيست ها قرار گرفت
(همان، ص 42 - 41).
در مجموع از قرن چهاردهم ميلادي تا به امروز، اومانيسم در معناي عام خود مؤلفه هاي زير را مد نظر داشته است: محوريت انسان و پاي بندي به خواست ها و علايق انساني، اعتقاد به عقل، شک گرايي و روش علمي به عنوان ابزاري تناسب براي کشف حقيقت و ساختن جامعه انساني، بر شمردن عقل و اختيار به عنوان ابعاد بنيادي وجود انسان، اعتقاد به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبناي خود مختاري و برابري اخلاقي، اعتقاد به جامعه باز و تکثرگرا، تأکيد بر دموکراسي به عنوان بهترين تضمين کننده حقوق انساني در برابر اقتدار فرمان روايان و سلطه جويي حاکمان، التزام به اصل جدايي نهادهاي ديني از دولت، پرورش هنر مذاکره و گفت و گو به عنوان ابزار حل تفاوت و تقابل فهم هاي گوناگون، اعتقاد به اين که تبيين جهان بر پايه واقعيات ماوراي طبيعي و توجه به جهان غير دنيوي براي حل معضلات بشري، تلاشي است براي ضعيف و بي ارزش کردن عقل انساني.
جهان موجودي خود پيدايش و انسان نيز بخشي از همين جهان طبيعت است که براساس يک فرآيند تحولي مداوم پديد آمده است و عقايدي مادي و ضد الهي فراوان ديگر از اين قبيل.
نقد و بررسي:
1. بي ترديد، آن گونه که اومانيسم مي پندارد، انسان يگانه حقيقت هستي نيست؛ بلکه خود آفريده اي است که خاستگاه وجود او، حقيقتي برتر از او و تنها حقيقت جهان است.
2. نگاهي اجمالي به پيشينه مکتب مزبور نشا ن مي دهد که همين نگرش انسان گرايانه، در بسياري از دوران هاي تاريخي، آنگاه که چيزي را معارض با منافع خود و به اصطلاح ارزش هاي انساني مورد باور خود تشخيص داده، در صدد حذف و نابودي آن برآمده است؛ هر چند ديدگاه مقابل مزبور، نگرش انسان گرايانه ديگري بوده و هر چند به نابودي انسان ها و ارزش هاي انساني و جهان طبيعت بينجامد.
3. در اديان آسماني، خصوصا دين اسلام، انسان افزون بر اين که از جايگاه ممتاز کرامت انساني و جانشيني حضرت حق برخوردار است و آسمان و زمين، مسخر او قلمداد شده اند، اما آنچنان در عرصه هستي وا نهاده نيست که غير مسؤولانه تنها به خود بينديشد و آنگاه که چيزي را در برابر منافع خود تشخيص داد، آن را ناحق تلقي کند. شأن انسان نيز در تفکر اسلامي، در امور دنيوي محبوس و منحصر نيست؛ بلکه پايگاه و شأن او در ارتباط با مبدأ و معاد و ارزش هاي اخلاقي معنا مي شود
(همان، ص 54).
=====================براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1- ليبراليسم غرب، آنتوني آرپلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مركز
2- حسن قدردان قراملكى، سكولاريسم در اسلام و مسيحيت ، انتشارات دفتر تبليغات
3- كلام جديد، عبدالحسين خسروپناه، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه قم، چاپ اول 1372
4- فرهنگ واژهها، عبدالرسول بيات و جمعى از نويسندگان، مؤسسه فرهنگ و انديشه دينى، چاپ اول، 1381
5- على ربانى گلپايگانى، ريشهها و نشانههاى سكولاريسم، كانون انديشه جوان.
6ـ محمد قطب، سكولارها چه مىگويند؟.
7ـ سيد محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ج 1
8- سيد محمدباقر صدر، فلسفه تاريخ در قرآن
9ـ شهيد مطهرى، نقدى بر ماركسيسم
10ـ محمدتقى مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قران
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%A8-%D9%84%D9%8A%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D9%84%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D9%83%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D9%83%D9%85%D9%88%D9%86%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D9%81%D8%A7%D8%B4%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%B3%D9%85
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت