یکی از مباحث بسیار مهم، جذاب، و دشوار کلام جدید و نیز فلسفۀ دین، مسألۀ ارتباط علم و دین است. این مسأله ماهیتی میان رشتهای دارد و برای حل آن باید دادهها و اطل
... لاعاتی از بسیاری از دانش-ها را در نظر گرفت. شاید بتوان شروع برخورد علم و دین را از داستان گالیله و نظریۀ خورشید مرکزی که در مقابل نظریۀ زمین مرکزی قرار گرفت، دانست. اما میتوان بسیاری از منازعاتی را که در طول قرون بعد میان دین و علم درگرفت نزاع بر سر حد و مرز؛ یعنی اختلاف نظر دربارۀ قلمرو واقعی علم و دین تلقی کرد. به عنوان مثال، بحث دربارۀ خلقت و تکامل بیش از صد سال، یکی از داغترین منازعات در این عرصه بوده است. و یا نظریۀ روانکاوی فرویدی مدعی است که زندگی دینی در آرزو اندیشی و سرکوب امیال ریشه دارد و با طرح این ادعا مشروعیت و حقانیت این نحوه از زندگی را در معرض تردید قرار میدهد. نظریۀ نسبیت انیشتین تلقی ما را از فضا، زمان و علیت اساساً تغییر میدهد و به این ترتیب ما را وا میدارد که در خصوص نحوۀ ارتباط خداوند با جهان مجدداً تأمل کنیم. به نظر میرسد که پیشرفتهای تکنولوژیک در عرصۀ کامپیوتر و هوش مصنوعی شأن و منزلت منحصر به فرد انسان هوشمند را به مخاطره میافکند. و اکتشافی که در مورد مولکولهای DNA صورت گرفته عنقریب است که راز حیات را در اختیار دانشمندان قرار دهد بنابراین حل شایستۀ این قبیل منازعات منوط به آن است که از رابطۀ میان کار و بار علم و دین درکی درست و جامع حاصل کنیم. ارائه تفاسیر گوناگون از علم جدید و پیدایش برداشتهای جدید از دین و متون دینی یکی از دستاوردهای مهم این بحث بوده است. این پرسش مهم در این زمینه مطرح شد که علم را تا کجا می-توان پذیرفت و دین را تا کجا میتوان تأویل کرد؟ آیا علم محدودیتهای مرزی دارد ویا بستر آن به-گونهای وسیع است که توانسته پاسخگوی تمام سؤالات اساسی بشر بوده باشد؟ در تحقیق حاضر به دیدگاه محمد تقي جعفری يكي از انديشمندان معاصر در رابطۀ میان علم و دین خواهیم پرداخت و این مسئله را بررسی خواهیم کرد که علامه از بین نظرات مختلف در باب رابطۀ علم و دین کدام نظر را برمیگزیند؟ آیا دقیقاً به همان دیدگاه برگزیده قائل است یا تنها شباهتهایی با آن دیدگاه خواهد داشت؟ آیا علامه میتواند پاسخگوی همۀ چالشهای نظر برگزیده باشد؟ بدین جهت بهتر دانستیم تا ابتدا نگاهی به پیشینۀ مسئلۀ علم و دین داشته و سپس دیدگاههای متفاوت را با عنوان انواع رویاروییها مطرح کنیم. سپس در بخشی مجزا به رابطۀ علم و دین از نگاه جعفري خواهیم پرداخت در پایان به این نتیجه خواهیم رسید که علامه به رابطۀ همگرایی بین علم و دین قائل هستند که البته در ابتدا با تعریف صحیح از علم و دین بشر را به شناخت صحیح این دو تشویق میکند سپس با اشاره به محدودیتهای علم به اثبات تعاون بین علم و دین میپردازد. دروهلۀ دوم با اشاره به حیات معقول؛ به عنوان حیات حقیقی انسان، اذعان دارد که علم و دین و فلسفه (به معنای حکمت) از ارکان اساسی حیات معقول بوده و یک انسان برای رسیدن به حیات معقول باید این سه رکن را در خود داشته و با همگرایی و تعاون آنها در خود به حیات معقول که همان حیات طیبۀ ذکر شده در قرآن است نائل شود.
بیشتر