روایت تولد و کودکی مریم (س) و عیسی (ع) در سورهی آلعمران و سورهی مریم از جمله داستانهای مقطعی قرآن کریم است که همسانی و ناهمسانی آن با روایت عهدین منجر به
... ه تنوع دیدگاه میان خاورشناسان و متفکران مسلمان شده و بهطور خاص به شبههی اقتباس قرآن از منابع مسیحی دامن زده است. در حالی که غالب پژوهشهای تا کنون موجود چنین قرابتی را در آیات سورهی آلعمران و سورهی مریم، و عناصر منفرد روایی در انجیل متی و لوقا بررسی کردهاند، اما مطالعات چندانی پیرامون چنین اشتراکات و اختلافاتی در قرآن و انجیلهای غیررسمی انجام نشده است. اهمیت این دیالوگ بهویژه از جهت تأثیرگذاری اسلام بر مسیحیت و افزایش رجوع به اپوکریفای مسیحی در عصر بیزانس دو چندان است. قرآن کریم از ساختار ادبی و وجوه داستانی منحصر به فردی برخوردار است که امکان تحلیل روایی قصص وحیانی، گزینشی و معنادار آن را فراهم میکند. در این راستا، پژوهش حاضر نخست با بهکارگیری عناصر نظریهی روایت به شناسایی پیرفتهای داستان تولد و کودکی مریم (س) و عیسی (ع) در قرآن (سورهی آلعمران و سورهی مریم) و انجیلهای غیررسمی (انجیل یعقوب و انجیل کودکی توماس) میپردازد؛ سپس با رویکردی مقایسهای، پیرفتهای مستخرج از منابع و نحوهی ترتیب، و تقدم و تأخر آنها را بررسی میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که از 22 پیرفت شناساییشدهی داستان تولد مریم (س) و عیسی (ع) در قرآن (سورهی آلعمران و سورهی مریم) و انجیلهای غیررسمی (انجیل یعقوب و انجیل کودکی توماس) 15 پیرفت همسان و 7 پیرفت ناهمسان است. نتایج مذکور بهلحاظ همسانیهای موجود میان روایت قرآن و روایت انجیلهای غیررسمی میتواند وحیانیبودن قصص قرآن را تصدیق و بهلحاظ ناهمسانیها دعاوی اعجاز قرآن را تقویت کند؛ در عین حال که ناهمسانیها در حکم ردیهای بر شبههی اقتباس قرآن است.
بیشتر