فضای فلسفهی سیاسی نظیر دیگر شاخههای حکمت عملی، مشتمل بر قضایای ارزشی و هنجاری است. تحلیل های شکاکانه نسبت به ماهیت قضایای هنجاری و ارزشی عدّهای را به «معرف
... فتناگرایی» و رویکردی غیر شناختگرایانه نسبت به حوزهی فلسفهی سیاسی کشانده است که بر اساس آن، گزارههای الزامی و ارزشی و اخلاقیِ مربوط به اندیشهی سیاسی را از سنخ باور و تصدیق و معرفت ندانند. در مقالهی حاضر، ضمن بررسی و نقد ادلهی مهم «معرفتناگرایی سیاسی» به پیآمدها و نتایج این معرفتناگرایی در قلمرو فلسفهی سیاسی اشاره شده است. همچنین مقاله کوشیده است در فضای تفکر سیاسی اسلامی نیز از احتمال گرایش به «معرفتناگرایی» بر اساس تحلیل ادراکات اعتباری و عدم امکان اقامهی استدلال در قضایای هنجاری و ارزشی بحث نماید. از نتایج این تحقیق، اثبات این نکته است که وجود عدم توافق در پارهای از داوریها و گزارههای حوزهی سیاست، هرگز دلیلی بر «معرفت ناگرایی» نخواهد بود، همچنان که نشان خواهد داد که دستکم برخی از داوریهای ارزشی ما راجع به موضوعات سیاسی به «معتبر» و «نامعتبر» و «درست» و «نادرست» تقسیم میشوند و بسیاری از گزارههای حوزهی سیاست استدلالپذیر است.
بیشتر