عینالقضات همدانی (490-525 ق.) از مهمترین پیشروان سنت حکمت ایرانی، و از معدود اندیشمندانی است که مباحث کلامی، فلسفی و عرفانی را به طور همزمان میتوان در اندی
... یشههای او دید. برای بررسی و تحلیل مبانی و مفروضات آرای عرفانی وی، پژوهش حاضر باروش توصیفی و تحلیل محتوایی در سه بخش مبانی هستیشناختی، معرفتی و سلوکی انجام شده است؛ و نشان میدهد، عینالقضات از مباحث وجودشناختی با هدف معرفت حق و سیر و سلوک عرفانی بهره گرفته است. او اگرچه در تقسیمبندی وجود، از فلاسفه متأثر است؛ ولی «ممکنالوجود» در تقسیمبندی او جایگاه حقیقی ندارد و معتقد است وجود واحد است و آن را جوهر یکتا و مصدر و کل هستی مینامد که هر چه جز او عدم است؛ امّا او عدم را به دو معنی نیستی محض و پوشیدگی بهکار برده که منظور از آن بهترتیب حدوث مادیّات، و قِدم انوار است. بنابراین نور، در هستیشناسی او ظهورِ وجود و معادل صفات الهی است که از صفت رحمانیّت، نور محمّد، و از صفت جبّاریت، نور ابلیس به وجود میآید؛ بههمین علّت عینالقضات نور محمّد را در کنار الله، مصدر موجودات نامیده و با نور دانستن ظلمت، از ثنویان فاصله گرفته و سعی نموده است با بحث «معیّت»، صدور کثرت از وحدت، و با بحث «تجلّی»، ظهور صفات از ذات را تبیین نماید. او اگرچه مانند بسیاری از عرفا، معرفت را در مقابل علم اکتسابی، علم لدنّی یا ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفاً دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی مختلف در نظر گرفته است؛ و در بحث زبان شناختی معرفت، به طرح مباحثی نو از جمله مسئلهی «الفاظ متشابه» پرداخته است که به دو سطح گفتمان تفکر عقلی و قلمرو ورای عقل اشاره دارد؛ و گاهی نیز به نظریههای هرمنوتیکی نوین نزدیک میشود. همچنین در بحث سلوک، این نظریه مطرح میشود که عینالقضات حلقهی واسط بین دو سنّت عرفانی مختلف، و در عینحال مشابه است. او با طریقت «قلندری» پیوند مستقیم، و با «سیهگلیمان» ارتباط غیرمستقیم دارد؛ و با مقایسهی مبانی آرای عرفانی وی و مبانی آیین گنوسی مشخص میشود که بیشترین میزان این شباهت به مباحث معرفتی بازمیگردد.
بیشتر