ترجمه ماشینی :
منتقدان از تصدیق تأثیر افلاطون گرایی بر شعر کیتس به جز در ابتدایی ترین شکل آن خودداری کرده اند. با این حال، تحلیل دقیق ترجمه معاصر تیمائوس افلا
... اطون، پیوندهای بسیاری را بین اندیشه کیتس و اسطورهشناسی گفتگو آشکار میکند. این تز ادعا می کند که ترجمه و تفسیرهای توماس تیلور از تیمائوس زیربنای بسیاری از ساختار اسطوره ای هایپریون کیتس و سیستم نجاتی است که کیتس بعداً در وله نامه روح ساز خود توسعه داد. درست است که شاعر قبل از 1818 اهمیت «فلسفه» را تقبیح میکند، اما وقتی مشکل شر به ذهنش میرسد، مجبور میشود به نیاز خود برای درک جهان در چارچوبی فلسفی اعتراف کند. اساطیر تیمائوس چنین چارچوبی را برای او فراهم می کند. شاید نمی توان به طور مطلق ثابت کرد که کیتس در اسطوره سازی خود به تیمائوس وابسته بوده است، اما به نظر می رسد که تعدادی تأثیرات بسیار مستقیم از گفت و گو بر نامه های او و بر هایپریون وجود دارد - این موارد در فصل های دو و سه توضیح داده شده است. آنچه در مطالعه اسطورهشناسی کیتس از اهمیت بیشتری برخوردار است، شیوهای است که شاعر در نهایت شکلدهی دوباره و فراتر از افلاطونیسم را برای پاسخ به مسئله شر و ایجاد اسطورهشناسی خاص خود، اسطورهشناسی که در وادی روح تجسم مییابد. -ساخت و در قصیده های 181 درجه. فصل اول رشد کیتس را از شاعری نشان میدهد که لذت بردن از احساسات را به کسی که به دنبال حقیقت فلسفی است ترجیح میدهد. این عقاید دینی و فلسفی او را قبل و بعد از اینکه مشکل شر (که در مارس 1818 ضبط شده است) به خانه آورده شود، ثابت می کند و نشان می دهد که چگونه او بر اساس این باورها اصلاح می کند. کیتس در عمارت بسیاری از آپارتمانها و نامه مارش عقل تمثیلی را معرفی میکند که بعدها اساس اسطوره هایپریون شد. فصل دوم به بررسی روند اسطوره سازی کیتس در هایپریون می پردازد و نشان می دهد که تا چه اندازه شاعر برای پاسخ به مشکل شر به تیمائوس وابسته است. کیتس مصمم است نشان دهد که چگونه اصل زیبایی در جهان ذاتی است، و جهان بینی افلاطونی را اتخاذ می کند تا توضیح دهد که فناپذیری و تغییرپذیری واقعاً به سمت خیر بزرگتر محاسبه می شود و نباید شر تلقی شود. استدلال فلسفی، که در ساختار شعر تداوم دارد، در سطح عاطفی از هم می پاشد، با این حال: دیدگاه تراژیک کیتس همانطور که در تایتان ها مثال زده شد با استدلال فلسفی جبران نمی شود. شکست هایپریون در ساختن یک اسطوره، شاعر را وادار می کند تا مسئله شر را دوباره ارزیابی کند، پارامترهای آن را دوباره کار کند، و تلاش در نهایت به حل مشکل و اسطوره شناسی خود کیتس منجر می شود. فصل آخر نشان میدهد که چگونه کیتس از مفهوم فیثاغورثی روح که در تیمائوس یافت میشود، الهیات روحسازی خود را توسعه میدهد. سیستم خلق روح او بسیار فراتر از افلاطونیسم حرکت می کند و اساس اسطوره شناسی مستقل خود شاعر می شود. اما اگرچه افلاطونیسم کنار گذاشته شده است، اما سهم آن در اندیشه کیتس را نباید دست کم گرفت: در سنجش عقاید خود
بیشتر