جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
جستاری در باب رسانه با نظر به آراء هیدگر و پستمن
نویسنده:
سیده آزاده امامی ، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رسانه های مدرن را به سبب تأثیرشان بر زندگی بشر بی هیچ تردیدی مهم‌ترین پدیده عصر حاضر باید به حساب آورد. از علم و دین و سیاست و اقتصاد تا شخصی‌ترین مناسبات روزمره، همه متأثر از پیامدهای این پدیده‌اند. چنین گستره تأثیری اندیشمندان ‌را به نظرورزی در حوزه رسانه واداشته است. حاصل این پژوهش‌ها سربرآوردن دانشی جدید در عرصه مطالعات میان‌رشته‌ای به نام «فلسفه رسانه» است که از زوایای متعدد به رسانه پرداخته است. در رویکرد به ماهیت رسانه برخی برای آن ذات مستقلی قائل شده‌اند که آن ‌را به خودی‌خود شایسته تأمل می‌سازد، و برخی دیگر رسانه را جز ابزار نمی‌دانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم برای جهت‎دهی حیات آدمی است و این انسان است که بسته به اراده خود چگونگی بهره‎گیری از آن‌ را تعیین می‎‌کند. مقصود پژوهش حاضر بررسی آراء هیدگر و پستمن در رویکرد به رسانه است. دو متفکری که در حوزه رسانه از جمله ذات‌گرایان به حساب می‌آیند و از رهگذر تکنولوژی به آن پرداخته‌اند و هر دو بر کاربست نحوی «خودآگاهی» در مواجهه با هرگونه تکنولوژی از جمله رسانه به‌منظور برون‌رفت از بحران عصر حاضر تأکید دارند.
صفحات :
از صفحه 83 تا 107
خوانش بینامتنی دیالوگیسم باختین بر اساس دیالکتیک هگل
نویسنده:
یوسف شاقول ، مریم السادات حسینی‌سیرت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با وجود این که اندیشه باختین و هگل در نظر اول ارتباط چندان روشنی با یکدیگر ندارند و به خصوص که باختین در اظهارنظرهای صریح خود منتقد هگل و روش دیالکتیکی اوست، اما می‌توان بر اساس اصول خود باختین خوانشی بینامتنی از متون باختین داشت و دیالوگیسم او را که در حکم چهارچوب اندیشه اوست بر اساس دیالکتیک هگل خوانش کرد. این خوانش بینامتنی از سه بخش تشکیل شده: در بخش نخست وضعیت‌های دیالکتیکی که عبارت‌اند از «وضعیت در – خود»، «وضعیت برای – خود» و «وضعیت در – خود و برای – خود»، در دیالوگیسم باختین شناسایی می‌شوند. بخش دوم به بازبینی دیالوگیسم باختین با کمک مفاهیم منطقی «کل، جزء و فرد» از فلسفه هگل، اختصاص داده شده است. در بخش سوم نیز ادعای باختین مبنی بر مونولوگی بودن دیالکتیک هگل بررسی و رد می‌شود. در نتیجه این خوانش بینامتنی از دیالوگیسم باختین هر چند گفت‌وگوی پنهان او با هگل آشکار می‌شود اما این گفت‌وگو هنوز به معنای تطابق صددرصدی اندیشه او با هگل نیست.
صفحات :
از صفحه 362 تا 388
جان راولز از نگاه مایکل سندل
نویسنده:
یوسف شاقول, اکرم نوری‌زاده؛ ویراستار: جمال امامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم - ایران: دانشگاه مفید,
چکیده :
«مایکل جی. سندل» استاد دانشگاه هاروارد در رشته دولت و فلسفه سیاسی، از برجسته‌ترین صاحب‌نظران در زمینه فلسفه سیاسی معاصر غرب و از چهره‌های مطرح در مکتب جماعت‌گرایی است. او در بخشی از دوران دانشجویی خود، شاگرد «چارلز تیلور» دیگر اندیشمند جماعت‌گرا بود. شهرت و اهمیت سندل بیش از هر چیز برخاسته از کتاب اثرگذارش با عنوان «لیبرالیسم و محدودیت‌های عدالت» است که در ۱۹۸۲ در نقد اندیشه و آرای «جان رالز» دیگر فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی نوشته شد و از همان هنگام، سربرآوردن یکی از منتقدان مهم لیبرالیسم در آمریکا را نوید داد. مخاطب ایرانی احتمالا با «جان رالز» بیش از «مایکل سندل» آشناست؛ مناقشاتی که در ایران بر سر خوانش‌های جدید از عدالت صورت گرفت، بیشتر از هر فیلسوف دیگری که درباره عدالت قلم زده، نام رالز را بر سر زبان‌ها انداخت، این مناقشات تا مدتها میان چهره‌های فکری ایرانی وجود داشت و بخش مهمی از آن هم به فضای ژورنالیستی راه یافت و بدین‌ترتیب جان رالز را به چهره‌ای تقریبا شناخته شده در ایران تبدیل کرد. از سوی دیگر، اگر چه از هر دوی این شخصیت‌ها کتابهای مهمی به فارسی ترجمه شده است، اما راولز به عنوان چهره‌ای که نظریه‌اش در باب عدالت خیلی زود در سراسر جهان به مباحثات نظری بسیاری دامن زد، در ایران هم مورد توجه موافقان و مخالفان او قرار گرفت. اما سندل از این نظر جنجال کمتری به پا کرده و به همین دلیل هم کمتر از راولز مورد توجه قرار گرفته است. کتاب مهم و محوری جان رالز با عنوان‌ «نظریه‌ای در باب عدالت» مدتهاست به فارسی ترجمه شده و در کنار این دو منبع اصلی، بسیاری از مراجع تشریحی مکتوب هم به فارسی وجود دارد که به شرح و نقد نظریات این فیلسوف برجسته در خصوص عدالت پرداخته است. در خصوص آثار سندل اما، تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، غیر از کتاب محوری و اصلی مایکل سندل که عنوانش در بالا آمد، چند کتاب دیگر از او هم به فارسی ترجمه و منتشر شده است که «آنچه با پول نمی‌توان خرید؟»، «عدالت؛ چه باید کرد؟»، «اخلاق در سیاست» و «انسان بی‌نقص» از جمله آنها است. به هر ترتیب باید پذیرفت که مایکل سندل با همه اهمیت و نفوذش در غرب، در ایران جزو فیلسوفان مهجور بوده و کمتر به اندیشه‌هایش رجوع شده است. آنچه بهانه‌ای شد تا در اینجا به پیوند و ارتباط رالز و سندل نگاهی بیاندازیم، کتابی است که اخیراً در ایران تالیف و منتشر شده که محور اصلی آن واکنشی است که مایکل سندل به نظرایات جان رالز درباره عدالت دارد. این کتاب به قلم «یوسف شاقول» و «اکرم نوری‌زاده» نگاشته شده است و انتشارات دانشگاه مفید قم آن را به منتشر کرده است. عنوان کتاب چنین است: «جان رالز از نگاه مایکل سندل». محور اصلی این کتاب مربوط به نقدهای اساسی سندل به نظریه عدالت رالز است و ما برای معرفی بهتر این اثر نگاهی به اندیشه‌های این دو متفکر بزرگ فلسفه سیاسی در دوران معاصر، کیفیت نقدهای سندل به رالز و نوع پرداخت کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» خواهیم پرداخت. کتابی که محتوای آن از رساله دکتری «اکرم نوری‌زاده» اخذ شده و حالا در قالب کتابی حجیم (بیش از ۵۰۰ صفحه) در اختیار علاقه‌مندان فارسی‌زبان به فلسفه سیاسی قرار گرفته است. *** «سندلِ» جماعت‌گرا در مقام منتقد «رالزِ» لیبرال سندل از منتقدان جدی رالز است و در طول مدتی که درباره عدالت اندیشیده و قلم زده است، همواره نیم‌نگاهی به آثار و نظریات رالز داشته است. سندل در این انتقادات عموماً از موضع یک اندیشمند جماعت‌گرا به آرای جان رالز پرداخته است؛ موضعی که به صراحت می‌توان گفت منظری وسیعتر از آنچه لیبرالیسم خود را به آن محدود کرده، دارد. در جماعت‌گرایی منظری وسیع‌تر، کلی‌تر و با جزئیات بیشتری نسبت به انسان، جامعه و مناسبات انسانی-اخلاقی موجود در دل جامعه اتخاذ می‌شود. اما باید به یاد داشت که اتخاذ چنین رویکردی (جماعت‌گرایی) به معنای خروح از پارادایم و گفتمان لیبرال نیست؛ یعنی نگاه جماعت‌گرایان به مسئله عدالت، با وجود همه چالش‌ها و مناقشاتی که با رویکرد لیبرال داشته و دارد، اما به طور کلی آنها را هم باید در درون گفتمان و پارادایم لیبرالیسم فهمید، نه بیرون از آن. بدین وجه نقد سندل به رالز یا کلیت نظام لیبرال، اگر چه ممکن است در ظاهر شباهت‌هایی به نقدهای چپ‌گرایان و مارکسیست‌ها داشته باشد، ولی این صرفا ظاهر امر است و ظواهر نباید خواننده هوشیار را فریب دهد؛ به این اعتبار می‌توان گفت نقد سندل به رالز تا حد زیادی یک نقد درون‌گفتمانی است و در اعماق این نقدها، بیشتر تلاش می‌شود که راه‌هایی برای نجات لیبرالیسم واقعاً موجود، از یکسونگری‌ها و تنگ‌نظری‌ها یافته شود. همچنین این تلاش‌ها بیشتر به مثابه راه‌هایی در نظر گرفته می‌شود که از نظر لیبرال‌ها باید با طی کردن آن‌ها به تکمیل پروسه‌ای پرداخت که در روند تاریخی‌اش، مدام محتاج تکمیل‌تر شدن و به‌روزرسانی شدن است. ذکر این نکته برای فهم نسبت رالز و سندل و نقدهای دومی بر اولی امری اساسی به نظر می‌رسد.
مواجهه با بحران‌‌ رابطه‌ی خود و دیگری در پاندمی کووید-19 بر اساس نظریه‌ی حکمت عملی ریکور
نویسنده:
سیده اکرم برکاتی ، یوسف شاقول ، محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در روند کنترل بحران کنونی شیوع بیماری‌ کوید-19، آنچه بیش از هرچیز شنیده‌ایم تأکید بر فاصله‌گذاری است. اما آیا این فاصله‌گذاری‌ مکانی در نظام روابط افراد، ممکن است در زمان طولانی منجر به دگرگونی‌ هنجارهای رفتاری متداول گردد؟ آیا از هم گسیختن انواع این نظام‌مندی‌ها که مانند طرح‌های روایی می‌توانند نقش وحدت‌بخش داشته باشند، قابل بازسازی یا نوسازی خواهد بود؟ در این نوشتار وضعیت بحران رابطه‌ی خود و دیگری را در این شرایط مورد واکاوی قرار می‌دهیم. نخست به تبیین رویکرد معرفت‌شناختی ریکور به رابطه‌ی من و دیگری در پرتو مفاهیم اخلاق و مسئولیت اجتماعی می‌پردازیم. سپس تلاش می‌کنیم براساس نظریه‌ی حکمت عملی وی امکان‌هایی را برای مواجهه با این بحران در شرایط پاندمی نشان دهیم. با برقراری پیوند میان قانون و اخلاق از طریق حکمت عملی، خود را به دستورالعمل نهاد سیاسی، به عنوان فرمانی درونی که ندای وجدان است ملتزم می‌کنیم. این ندا فرمانی اخلاقی از سوی دیگران در درون ما است. این امر می‌تواند برانگیزاننده‌ی این امید باشد که مردم و نهادهای سیاسی برای عبور از بحران حاضر با یکدیگر مشارکت کنند.
صفحات :
از صفحه 133 تا 148
واکاوی رابطۀ فهم با استعاره، روایت و کنش در اندیشۀ ریکور
نویسنده:
سیده اکرم برکاتی ، یوسف شاقول ، محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در مواجهه با متون ادبی، آثار هنری، فیلم‌ها و ... که سرشار از نسبت‌های میان استعاره‎، روایت‌ و کنش‌ هستند، ممکن است همواره این پرسش مهم مطرح شود که نسبت آن‌ها با یکدیگر و نیز نسبت آن‌ها با فهم ما چگونه است؟ در پژوهش حاضر برای پاسخ به این مسئله، اندیشۀ ریکور را بررسی می‌کنیم. نظریۀ ما این است که فهم در تفکر ریکور، از ویژگی استعاری، روایی و کنش‌مندی برخوردار است. ویژگی استعاری فهم در تفکر ریکور را بر اساس ساختار «به‌منزلۀ» در فهم و درک شباهت‌ها در عین تفاوت‌ها نشان خواهیم داد. در تلقی ریکور روایت و طرح روایی نیز مانند استعاره، امور همگون را از میان امور ناهمگون و متکثر گرد می‌آورد و وحدتی نظام‌مند به آن می‌بخشد. به نظر وی، ابداع و خلاقیت روایی در ارتباط ‌با ارجاع به واقعیت، می‌تواند منشأ کنش‌های فرد و نمودار نسبت فهم و کنش باشد. به ‌این ‌ترتیب، می‌توان گفت در اندیشۀ ریکور، استعاره، روایت و کنش از وجوه ذاتی فهم هستند و در فهم، به نحو مبنایی در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. از آنجا که وی در حوزة هرمنوتیک، متن و فهمِ متن را به فراسوی نوشتار بسط می‌دهد، تحلیل این مطلب، ما را از اهمیت نوع مواجهه‌مان با انواع متون، در مفهوم گستردۀ آن آگاه خواهد کرد.
صفحات :
از صفحه 21 تا 40
فلسفه سیاسی دریدا
نویسنده:
پدیدآور: رحمان مرتضوی ؛ استاد راهنما: یوسف شاقول ؛ استاد مشاور: محمدجواد صافیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پی فکنی مکتبی فلسفی است که با نقد خود گرایی و دیگر ستیزی سنت‌اندیشه‌ی فلسفی،که در تقابلات دو تایی متافیزیکی ظهور می‌یابد، در صدد بنیان نهادن اصول فلسفی متناسب با اصل دیگرپذیری و دمکراسی بر می‌آید. گام نخست برای چنین مقصودی پی فکنی خاستگاه این دیگر ستیزی،یعنی تفکر متافیزیکی است. تفکر متافیزیکی که دریدا از آن به متافیزیک حضور‌یاد می‌کند،عرصه‌ی پیدایش خودمحوری و قوم محوریِ راه‌یافته به سیاست است.دریدا با نقد درونی سنت متافیزیک درصدد نجات دیگری از خشونت‌های برخاسته از سیاست متافیزیکی بر می‌آید. در این راستا وی با نگاهی متفاوت به سیاست می‌نگرد و مقولاتی که در سنت سیاسی همچون‌یک دیگر به حاشیه رانده شده‌اند را به عنوان محورهای سیاست پی فکنانه طرح می‌کند. بدین ترتیب دوستی، مهمان نوازی و دمکراسی تبدیل به سه ضلعی می‌شوند که مثلث سیاست پی فکنانه را می‌سازد. اما برای به کار گیری این مفاهیم در سیاست پی فکنی، باید آنها را از سلطه‌ی متافیزیک رهانید.بدین ترتیب دریدا دوستی را از دوستی برادرانه ی متافیزیکی و دمکراسی را از دمکراسی متداول مجزا می‌کند.دوستی و دمکراسی همواره از تعین می‌گریزند و همانند‌ یک قول رو به آینده مفتوح می‌مانند. چنین است که می‌توان از دوستی و دمکراسی آ-ینده سخن گفت. این آ-یندگی و باز بودن علاوه بر اینکه شرط اصلی اعتلای دمکراسی است، آنرا با خطر نابودی مواجه می‌کند؛ وضعیتی که دریدا از آن به خودکشی دمکراسی تعبیر می‌کند.
بررسی رابطه متقابل فلسفه و تغییرات اجتماعی از دیدگاه ریچارد رورتی و هگل
نویسنده:
پدیدآور: علی‌مراد حسینی شیتاب ؛ استاد راهنما: مهدی دهباشی ؛ استاد مشاور: یوسف شاقول
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این رساله در صدد است تا بیان دارد که اندیشه ی سیاسی در قرون هجده و نوزده مبتنی بر متافیزیک و مابعدالطبیعه بود و درکالبدشکافی تئوریک خود؛ مشهورات سیاسی و ایدئولوژیک خویش را مشروط به شاخص‌های معرفت‌شناختی و متافیزیکی می‌کرد. خود مدافعان اندیشه ی سیاسی نیز این تقدم مابعدالطبیعه بر اندیشه‌ی سیاسی را قبول داشته و رعایت می‌کردند. تا این که در پایان قرن نوزدهم این اندیشه پیش آمد که تأسیس و قوام علوم ربطی به فلسفه و متافیزیک ندارد. ریچارد رورتی نوپراگماتیسم آمریکایی، در دفاع از آراء و نظرات جان رالز، بر این باور است؛ که حقانیت و مشروعیت یک نظام اجتماعی و یا سیاسی یا برتری یک نظام اجتماعی و سیاسی بر سایر نظامها، بی نیاز از دفاع فلسفی و نظری است. این تقابل دیدگاه ما را برآن داشت تا به نسبت سنجی میانِ رابطه ی متقابل تغییرات اجتماعی و فلسفه از دیگاه ریچارد رورتی و هگل بپردازیم . راه بردن به این مسئله ی محوری - چنان که در طول رساله آشکار است - از پاسخ به این پرسش بر می آید که رابطه ی متقابل تغییرات اجتماعی و فلسفه در هگل و رورتی چگونه است ؟ برای پاسخ گویی به این مسئله، به اندیشه های سیاسی و اجتماعی رورتی و سپس هگل پرداخته شد و یادآور شدیم که تأثر رورتی از هگل بیشتر سلبی بوده تا ایجابی، هرچند که دو فیلسوف تقدم فلسفه بر ساختارهای تحقق یافته در جامعه را انکار کرده اند و اصلاح سیاسی و ایده سازی در راستای بهبود وضعیت اجتماعی وسیاسی جامعه را پذیرفته اند؛ اما آنچه بجای آن پیشنهاد کرده اند مختلف و بعضاً متعارض است چنانکه، رورتی دمو کراسی را قبول دارد اما هگل با آن بشدت دشمن است.
مبانی و مولفه‌های روشنگری و رمانتیسم در اندیشه‌ی روسو
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه سلیمانی دهنوی ؛ استاد راهنما: یوسف شاقول ؛ استاد مشاور: علی کرباسی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
هستی‌شناسی کران‌مندی در فلسفه هایدگر و فوکو
نویسنده:
سیدجمال قریشی خوراسگانی ، علی کرباسی‌زاده اصفهانی ، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله نقش بنیادین کران‌مندی در کارهای هایدگر و فوکو بررسی می‌شود. استدلال می‌شود که کران‌مندی، فهم هایدگر از هستی و تاریخ هستی و نیز فهم فوکو از مدرنیته و سپس کل تاریخ اندیشه غربی را امکان‌پذیر می‌کند. گام‌هایی که در این مسیر برداشته می‌شود ازاین‌قرار است: نقش بنیادین تناهی در فهم هایدگر از هستی تحلیل می‌شود؛ تحلیل تناهی در کارهای دوره اولیه فکری فوکو یعنی نظم اشیاء و زایش پزشکی بالینی بررسی می‌شود؛ تفسیر فوکو از صورت‌بندی تناهی در فلسفه هایدگر توضیح داده می‌شود؛ نقش نیستی جزئی و نیستی نسبی در مقابل نیستی مطلق در فهم دو فیلسوف از کران‌مندی انسان تبیین می‌شود؛ مفصلاً شرح داده می‌شود که چگونه فردیت‌یافتگی، ایستادگی، حقیقت و تاریخ‌مندی سوژه بر پایه کران‌مندی و مرگ امکان‌پذیر می‌شود؛ درنهایت، چگونگی تلاقی فوکو با هایدگر در گذار از فهم شناخت‌شناسانه تناهی و رسیدن به فهم عملی از تناهی خود و ترسیم تاریخ هستی تحلیل می‌شود.
صفحات :
از صفحه 300 تا 326
تحلیل خودفهمی در دیدگاه هستی‌شناسانه‌ی هیدگر و رویکرد معنا‌شناسانه‌ی ریکور
نویسنده:
سیده اکرم برکاتی ، یوسف شاقول ، محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فهم خویشتن در حوزه‌های مختلف تفکر همواره بسیار مهم و از جهات گوناگون مورد بحث بوده است. برخی از اندیشمندان، فهم ما از خود را شهودی و یا بی‌واسطه می‌دانند و برخی نحوه‌ی فهم ما از خود را امری تأملی و تفسیری تلقی می‌کنند. در تاریخ تفکر فلسفه‌ی غرب، به‌‌ویژه در حوزه‌ی هرمنوتیک و پدیدارشناسی، می‌توان هیدگر و ریکور را به‌ تعبیری نماینده‌ی این‌‌دو رویکرد متفاوت دانست. از این منظر، دیدگاه هیدگر را هستی‌شناسانه و رویکرد ریکور را معناشناسانه نامیدیم.‌ در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن تبیین دیدگاه هستی‎شناسانه‌ی هیدگر و رویکرد معناشناسانه‌ی ریکور در مسأله‌ی خودفهمی، امکان برقراری پیوند میان این ‌دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. برای آشکار کردن امکان این پیوند، بر دو وجه متمرکز خواهیم شد؛ نشان خواهیم داد که: 1- خودفهمی در اندیشه‌ی هیدگر و ریکور در افق‌های مشترک "زمان"، "زبان" و "دیگری"، گرچه از دو منظر متفاوتِ هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی، محقق می‌شود و 2-می‌توان برای این سه افق، در مفهومی که ریکور از آنها ارائه می‌دهد، بنیانی هستی‌شناختی در ساختار دازاین قائل شد. به نظر می‌رسد می‌توان این مبنای هستی‌شناختی را به ‌عنوان "سرآغاز" راهِ طولانی معرفت‌شناسی ریکور مورد ملاحظه قرار داد. به‌این‌ترتیب می‌توان به‌نحوی مبنایی میان این‌دو رویکرد، پیوند برقرار کرد.