جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1
نسبت معرفت و آزادی در فلسفه سیاسی افلاطون
نویسنده:
پدیدآور: راضیه طاهرخانی ؛ استاد راهنما: مجید صدرمجلس ؛ استاد مشاور: حسن فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
یکی از اهداف فلسفه افلاطون به سعادت و خوشبختی (ائودایمونیا) رساندن آدمی است و یکی از نشانه‌های سعادت این است که آدمی آزاد باشد (البته نه آزادی بدون قید و شرط). از آنجا که همه مباحث فلسفی افلاطون طوری به یکدیگر وابسته‌اند که برای درک هرکدام از آنها باید به مباحث دیگر نیز توجه کرد؛ بنابراین در این گزارش برای بررسی نسبت میان دو مفهوم آزادی و معرفت، به مباحث انسان‌شناسی، اخلاق، علم‌النفس در فلسفه افلاطون نیز توجه شده است. از یک سو به طرح نظریه معرفت در فلسفه افلاطون خواهیم پرداخت که ملازم خواهد بود با متعلق معرفت و فاعل شناسا که انسان است و به نحو اخص نفس انسان. از سوی دیگر به معنا و مفهوم آزادی و معانی گوناگون آن نظر می‌کنیم. سپس به بررسی رابطه بین آزادی و مراتب معرفت و شناخت می‌پردازیم، اینکه آزادی و معرفت با یکدیگر چگونه رابطه‌ای داشته و چه تأثیر و تأثری روی یکدیگر دارند. پیگیری مباحث علم‌النفس در آثار افلاطون ما را به نوعی از معنای آزادی نسبی و درونی رهنمون می‌شود: آزادی عقل از اسارت قوای اراده و شهوت. بویژه این نکته که امر الهی در ما آدمیان عقل است که می‌تواند با معرفت، تربیت و تخلق به فضایل و فراغت از اسارتِ حواس و محسوسات به سمت خویشاوندان الهی خود (مُثل) معطوف گردد. انضباط و قوانین سختگیرانه‌ای که افلاطون برای تعلیم و تربیت افراد جامعه در نظر گرفته‌است برای ساختن جامعه‌ای سعادتمند است. اهمیت زندگی دنیوی و تلاش برای بدست آوردن آزادی فکری، اخلاقی، عملی و مانند آن پیوند محکمی با بروز و فزونی آگاهی دارد، لذا افلاطون عقیده دارد حکیم باید حاکم باشد و با اقتدار معرفتی به حکومت بپردازد و آن اقتدار نه تنها نافی آزادی نیست بلکه تأمین کننده و تضمین کننده آن است. حاصل بحث عبارت است از وجود رابطه و نسبت مستقیم میان معرفت با آزادی؛ چنان که هر چقدر معرفت به حقایق بیشتر شود به همان میزان آزادی نیز بیشتر می‌گردد. افزون بر این از آنجا که در مقام عمل مراتب گوناگونی از معرفت قابل تحقق است، عملاً با مراتب متفاوتی از آزادی هم روبرو خواهیم شد. ثالثاً چون حکیمِ کامل عملاً امکان تحقق ندارد، نتیجه آن است که افلاطون به شیوه بهتری که در مرتبه دوم است معطوف می‌گردد: یعنی توسل به قوانین که متضمن آزادی مشروط در مدینه یا دولت‌شهر است.
  • تعداد رکورد ها : 1