جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 3
نظریه عالم کبیر و عالم صغیر در مکتب ابن‌عربی
نویسنده:
مهدی فرحناکی مقدم ، احسان قدرت‌اللهی ، محمدرضا بلانیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریۀ عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم در جهان اسلام، در بیان اخوان­الصفا و تفکر اسماعیلی، غزالی، شیخ اشراق، افضل­الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافت­هاست.این نظریه در مکتب ابن­عربی، اندیشه­ای اساسی و زمینه­ای است که با تمام مباحث جهان­شناسی و انسان‌شناسی این مکتب، پیوندداشته و درپی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن­عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل­بررسی است. تناظر جزوی یکا­یک اعضای انسان را با تک­تک اجزای عالم، مقابل قرارمی­دهد، و بیشتر جنبه ذوقی و تمثیلی دارد. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می­توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی­کرد. براساس جهان­شناسی و انسان­شناسی ابن عربی، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و براین­اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از­این­جهت، نشانگر یک حقیقت­اند و هر سه با یکدیگر تطابق­دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه الهی؛ روح؛ معنی؛ و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم بوده، و از­این­رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی­می­شود.
صفحات :
از صفحه 77 تا 98
معادشناسی در مکتب ابن عربی و آرای امام خمینی
نویسنده:
پدیدآور: مهدی فرحناکی مقدم ؛ استاد راهنما: سید محمود یوسف ثانی ؛ استاد مشاور: محمد جواد شمس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشه پیرامون حیات و مرگ، محدود بودن هستی به ماده یا امتداد آن در عوالم غیر مادی، وجود جوهر پایدار در انسان، امکان حیات ابدی و ... همواره با آدمی همراه بوده و آرزوی جاودانگی و رهایی از حدود و دست یابی به آرامش و سعادت مطلق از خواسته های او بوده اند. در این راستا تبیین مساله معاد و هدایت در جهت مبانی آن از جمله رسالت های انبیا بوده و از اصول اساسی ادیان است. بحث معاد و کیفیت حیات اخروی از دو جهت دشواری خاص دارد: یکی این که به صورت حسی و تجربی قابل درک نبوده، و آگاهی از جزئیات و کیفیت آن از قلمرو عقل نیز خارج است. دیگر آن که به جهت تأخر موضوعی، بسیاری مباحث معرفتی در مقدمات آن دخیل بوده و لذا تبیین و درک حقایق آن متخذ از حوزه های معرفتی متنوع و گوناگونی است که بر آن مقدم اند.در عرفان نظری اگرچه مساله معاد به عنوان قوس صعودی هستی حائز اهمیت است اما در منظر عرفای مسلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته و تبیینی منسجم نیافته است. به طوری که در تاریخ عرفان اسلامی و با رویکرد عرفانی اثری مستقل در این باب در دسترس نیست و به ندرت در ضمن سایر مباحث مجال طرح یافته است. از آنجا که مباحث وحدت وجود و نظام مظهریت، تکرار ناپذیری تجلی، چینش نظام هستی براساس نظام اسماء و حضرات خمس، ماهیت مظهری عالم و هویت سلوکی و استکمالی نفس انسانی مبانی مکتب ابن عربی و نیز آرای امام خمینی هستند، مطالعه و تبیین هر مساله ای از جمله معاد در نگاه ایشان بدون توجه به این مبانی پذیرفتنی نیست. در این نگاه، وجود، واحد است(حق) و ظهوری دارد که عالم است و بطونی که اسماء است و برزخی جامع که واسطه‌ی بین آن دو می باشد.(انسان کامل) نظام ظهوری عالم به دو قوس نزول و صعود تقسیم می شود که یکی متضمن سیر از وحدت به کثرت است که حضرات خمس را شامل می شود که طی آن حق از هویت مطلق خویش به عوالم مادون تنزل یافته و براساس همان درجات و عوالم، ارتقای مظاهر ناقص و سیر از کثرت به سوی وحدت واقع می شود. تعطیل فیض رحمانی غیرممکن است و مدارج و معارج فیض الهی دایره وجود را تشکیل می دهد. همان گونه که ظهور موجودات در قوس نزول و در مراتب کثرت با تجلیات اسمائی اتفاق می افتد، زوال آنها در قوس صعود با تجلیات جلالی در مراتب وحدت صورت می گیرد. اسمایی چون قهار، واحد، فرد، صمد، معید، ممیت و ماحی سبب این زوال اند. بر این اساس بحث معاد نیز به مراحلی از تطورات وجود می پردازد. سیر جهان و انسان تا قیامت و پس از آن، انعدام و ایجاد نیست، بلکه ظهور و اخفاست.بر این اساس مرگ امری وجودی و از مراحل مسیر کمال انسان و نتیجه‌ی استقلال تدریجی نفس از طبیعت است. مرگ انتقال از نقص به کمال، از قوه به فعل و انتقال از عالم ظهور به عالم بطون است. قیامت از میان رفتن تعین کثرات و رفع حجاب است همان طور که صفات جمالی حق مانند حی، رحمان و رحیم موجب افاضه فیض و استقرار تعینات خلقی است، همان طور نیز تجلی صفات جلالی و اسماء قهری موجب انهدام و بطلان تعینات می گردد. قیامت از هم پاشیدن نظام کیهانی نیست بلکه بازگشت به اصل است چراکه تعطیل فیض و انهدام کائنات امکان پذیر نیست. قیامت پلی بین دو نحوه بودن است که مستلزم بازگشت فرعی به اصل خود است یعنی به اعتباری بمیرد و به اعتبار دیگر احیا شود و هر قیامت مرگی دربردارد و مرگ، در مورد انسان رفع حجاب از تعینات جسمانی است. اصل تکرارناپذیری تجلی در این مکتب نیز علاوه بر این که اشکال اعاده‌ی معدوم را برطرف می سازد، به تبیین تبدل صور انسان متناسب با نشئات مختلف (با وجود بقای جوهر و حفظ هویت) کمک می کند، و نیز مبنایی برای بحث تکامل برزخی یا اخروی است.از سویی دیگر معادشناسی با انسان شناسی ارتباطی وثیق داشته و راه یافتن به حقیقت معاد بدون شناخت نفس به منزله هویت و جوهر انسان که تمام صفات و ملکات وجودی او را دربردارد، امکان پذیر نیست. ابن عربی و امام خمینی به تبع اعتقاد به دو نشئه جسمانی و معنوی به هر دو معاد روحانی و جسمانی معتقدند و جسم در تعریف ایشان مصادیقی بیش از جسم مادی و عنصری یافته و در اطوار مختلف سیر صعودی تنوع می پذیرد. از این نگاه، نفس، حقیقتی مجرد است که در هیچ نشئه ای از تدبیر بدن منصرف نمی شود و به تناسب هر نشئه بدنی انشا می کند و این انشا، منافاتی با وحدت هویت انسان ندارد. باطن انسان در دنیا صورت ظاهر او در آخرت است و ظاهرش در دنیا باطن او در نشئه آخرت خواهد بود.براساس اطوار وجودی، عالم نیز دارای مراتب طولی است. دنیا ظاهر آخرت و آخرت باطن دنیاست. عوالم پس از مرگ در امتداد زمانی و مکانی دنیا نبوده و جنسی متفاوت دارند. دنیا مظهر اسم الظاهر و آخرت مظهر اسم الباطن است. حیات اخروی، اصیل تر از این حیات دنیایی و مرتبه عالی تر آن است. در بحث سیر نفس، تجرد و بقای آن، رابطه نفس و بدن، تکامل نفس، حقیقت مرگ، تجسم اعمال و کیفیت حیات اخروی او مد نظر است و در سیر تکوینی عالم نیز، رابطه دنیا و آخرت، اقتضائات هر یک از آنها، جایگاه عالم قبر، قیامت، بهشت و جهنم، و... مطرح می شود. بهشت مظهر رحمت و جهنم مظهر غضب الهی است. در جهنم غضب غلبه دارد و اهل عذاب در حجاب هستند اما حتی آنها هم از رحمت الهی منقطع نیستند زیرا غضب محض امکان تحقق ندارد.با توجه به این نکات مساله این است که آیا معادشناسی مکتب ابن عربی یک نظام و سازمان منسجم و همه جانبه است یا خیر؟ اگر خیر، پس گزاره های متعدد معادشناسانه آن چگونه قابل تحلیل و بررسی است؟ و چه نسبتی با چارچوب مبانی عرفانی ایشان دارد؟ و اگر بلی که براساس شواهد فوق فرض اول این نوشتار است، به استخراج و بررسی منسجم مبانی این نظام معادشناسی پرداخته و در ادامه مولفه ها و نتایج آن را در فروعات حقیقت حشر، ثواب و عذاب و انواع آن تبیین نماید. جستجوی اولیه بیانگر این است که اگرچه گزاره های معادشناسانه در مکتب ابن عربی و آرای امام از سوی خود ایشان نظام‌مند نشده اما این زمینه و قابلیت را دارد که به چارچوب مبانی عرفانی ایشان کشیده شده و بر آن اساس تبیین و تحلیلی منسجم یابد.
نظریه عالم صغیر و عالم کبیر در مکتب ابن‌عربی
نویسنده:
مهدی فرحناکی مقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم سابقه‌ای طولانی در تاریخ اندیشه دارد. در عالم اسلام، این اندیشه در بیان اخوان الصفا و تفکر اسماعیلی، ابن مسکویه، راغب اصفهانی، غزالی، شیخ اشراق، افضل الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافته است.این نظریه از منظر مکتب ابن عربی، اندیشه‌ای اساسی و زمینه‌ای است که با تمام مباحث جهان‌شناسی و انسان‌شناسی این مکتب، پیوندی عمیق دارد. این نظریه در نگاه ابن عربی، واجد جایگاهی بسیار والا شده و در پی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل بررسی است. تناظر جزوی که یکا‌یک اعضای انسان را با تک تک اجزای عالم، مقابل قرار می‌دهد، بیشتر جنبه‌ی ذوقی و تمثیلی داشته که به مباحثی عالی‌تر رهنمون می‌شوند. این گونه تناظرات، با اینکه شاید، دقیق‌تر و وسیع‌تر از مکاتب پیشین نیز طرح شده، اما بحثی فرعی و جنبی تلقی شده که به طرح تناظر کلی یاری می‌رساند.در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می‌توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی کرد. براساس جهان‌شناسی و انسان‌شناسی ابن عربی و ذیل اصل اول و آخر این مکتب یعنی وحدت وجود، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و بر این اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از این جهت، نشانگر یک حقیقت‌اند و هر سه با یکدیگر تطابق تام دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه‌ی الهی؛ روح؛ معنی؛ کمال و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم است که تمام حقایق عالم را در خود داشته، و از این رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی می‌شود.
  • تعداد رکورد ها : 3