جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2
تفسیر سورآبادی - جلد 1تا5
نویسنده:
ابوبکر عتیق بن محمد نیشابوری؛ مصحح: علي ‎اکبر سعيدي سيرجاني
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران - ایران: فرهنگ نشر نو,
چکیده :
تفسير كهن قرآن كريم به فارسى نوشته ابوبكر عتيق بن محمد هروى نيشابورى، معروف به سورآبادى يا سوريانى، مفسر كرّامى در قرن پنجم. نام تفسير سورآبادى در برخى نسخه‌هاى خطى موجود،« تفسير التفاسير» آمده است. اين اثر، بر مبناى نسخ خطى موجود، تفسيرى بزرگ است كه ظاهرا به هفت سُبع تقسيم شده است. تفسير با حمد خدا و نعت رسول اكرم آغاز مى‌شود، سپس مقدمه‌اى درباره تفسير مى‌آيد و سبب فارسى بودن آن و اينكه مفسر به روايت كداميك از راويان اعتماد كرده است، شرح داده مى‌شود، سپس از سوره حمد تا انتهاى سوره ناس ترجمه و تفسير مى‌گردد. از تاريخ تولد سورآبادى و جزئيات زندگى او اطلاعى در دست نيست. صَريفينى( ص 611) از او با عنوان« عتيق بن محمد سوريانى» و« شيخ طائفه ابى عبد اللّه در نيشابور» ياد كرده است. در آن دوران كنيه ابى عبد اللّه بيشتر به محمد بن كرّام، بنيانگذار فرقه كرّاميه، اطلاق مى‌شده است( شفيعى كدكنى، ص 76). در نسخه‌هاى مختلف اين تفسير، از او با عناوين ابوبكر عتيق بن محمد سورابانى / سوريانى / سورابادى، ابو عبد اللّه عتيق محمد نيسابورى معروف به سورابادى و ابوبكر عتيق محمد بن منصور سورابادى ياد شده است( سورآبادى، 1365 ش، مقدمه مهدوى، ص 6، 8- 11). مشخص نيست كه اصل او از كجاست. نام روستا يا محلى به نام سورآباد در منابع نيامده، اما سوريان از روستاهاى نيشابور در منابع ديده شده و احتمالا تداول ختم اسامى شهرها و روستاها به كلمه« آباد» باعث تبديل« سوريان» به« سورآباد» شده است( ياقوت حموى، ذيل« سوريان», سورآبادى، 1365 ش، همان مقدمه، ص 14- 15). على فاضل( ژنده پيل، يادداشتها، ص 228- 229) او را از« زورآباد»، روستايى در نزديكى تربت جام و هرات، دانسته و گفته است كه زورآباد همان سورآباد است كه بتدريج بر اثر كثرت استعمال يا از طريق ابدال حرف ز به س به اين صورت در آمده است. ياقوت حموى( ذيل« زورابذ») نيز از« زورابذ» ياد كرده كه روستايى در نيشابور بوده است. سورآبادى درباره سبب به فارسى نوشتن اين تفسير گفته است كه از او خواسته‌اند تا نفع آن عامتر باشد و افزوده است كه اگر آن را به عربى مى‌نوشتم، بايد معلمى آن را درس مى‌داد، در حالى كه قرآن را به هيچيك از الفاظ عربى بهتر از الفاظ خود قرآن، نمى‌توان بيان كرد( سورآبادى، 1365 ش، همان مقدمه، ص 6- 7, همو، 1381 ش، ج 1، ص 7). سورآبادى در ابتداى هر سوره، عنوان و تعداد آيات و كلمات و حروف و محل نزول و فضيلت آن را آورده و در تفسير آيات گاهى تمام يك آيه را يك جا، و گاه به صورت جزء جزء، نقل و ترجمه و تفسير كرده و به مناسبتهاى مختلف به اخبار و روايات و اقوال مفسران و راويان اشعار عربى استناد نموده است. او همچنين قصص مربوط به آيات را، گاهى به مناسبت يك آيه يا شأن نزول آن و گاهى در ضمن ترجمه و تفسير آيات، آورده و پس از ترجمه برخى آيات، سؤال و جوابى آورده است كه ناظر به مشكلى از آن آيه است( 1365 ش، همان مقدمه، ص 5- 6, براى نمونه‌اى از سؤال و جوابها سورآبادى، 1345 ش، ص 111، 324، 326). سورآبادى در تفسير خود از محمد بن كرّام با احترام نام برده و از وى سخنانى نقل كرده است( 1345 ش، ص 15، 415). وى از ديگر رجال كرّاميه نيز مطالبى آورده، از جمله از ابو عمرو مازَلى، ابو سهل اَنمارى، محمد صابر، اسحاق مَحمَشاذ و بويژه محمد بن هَيصَم كه گاه از كتاب فنون او، نيز ياد كرده است( همان، ص 34، 51، 53، 89، 100، 111، 209، 224، 313، 415- 416, همان، 1353 ش، ج 1، ص 6، 36، 86، 102، 104، 116، 125). او در ذيل آيه نوزدهم سوره احزاب به بحثى از عقايد مهم كرّاميه درباره ايمان منافق اشاره كرده است( 1345 ش، ص 312). برخلاف اين تصور كه كرّاميه را اهل تشبيه و سورآبادى را كرّامى دانسته‌اند، سورآبادى در اين تفسير مشبّهه را لعن كرده است( همان، ص 111, شفيعى كدكنى، ص 69). سورآبادى در مواردى به ابيات و سخنانى از امام على، امام حسين، امام صادق و امام رضا عليهم السلام اشاره نموده و احاديثى از پيامبر اكرم درباره فضل اهل بيت و دوستى على عليه السلام و نهى از دشمنى با او نقل كرده است. او در ذيل آيه تطهير نيز رواياتى آورده كه بر مبناى آنها مراد از اهل بيت پيامبر اكرم، امام على، حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام‌اند. او همچنين در بخشى از تفسير به ذكر فضائل ابوبكر، عمر، عثمان و على عليه السلام پرداخته است( 1338 ش، ج 2، ص 868، 870، 878، 1418- 1419, همو، 1345 ش، ص 327- 328، 405- 416). نثر فارسى تفسير سورآبادى و ترجمه او از قرآن، از نمونه‌هاى فصيح و عالى نثر فارسى و پر از لغات و اصطلاحات فارسى درى است كه سورآبادى براى عبارات و تركيبات قرآنى برگزيده است( صفا، ج 2، ص 902, صباغيان، ص 11- 14). احمد جام نامقى، مشهور به ژنده پيل( متوفى 536)، در مفتاح النجات( ص 103) از تفسير سورآبادى نام برده است. اين تفسير از منابع حُبَيش تفليسى( ص 1) در تأليف كتاب وجوه قرآن بوده است. بخشهايى از تفسير سورآبادى در 1345 ش به همت پرويز ناتل خانلرى و در 1353 ش به همت مجتبى مينوى، به صورت چاپ عكسى از نسخه خطى، منتشر شده است. همچنين ترجمه و قصه‌هاى قرآن از روى نسخه موقوفه تربت شيخ جام، مبتنى بر تفسير ابو بكر عتيق نيشابورى، به اهتمام يحيى مهدوى و مهدى بيانى در 1338 ش به چاپ رسيده است. قصه‌هاى اين اثر با عنوان قصص قرآن مجيد، برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى مشهور به سورآبادى به كوشش يحيى مهدوى براى نخستين بار در 1347 ش چاپ شده است. قسمت تفسير سوره يوسف اين تفسير را پرويز ناتل خانلرى با عنوان يوسف و زليخا بارها در تهران منتشر كرده است. محمد جاويد صباغيان، در 1368 ش مجموع قصه‌هاى اين تفسير را با عنوان فرهنگ ترجمه و قصه‌هاى قرآن مبتنى بر تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى به چاپ رسانده است. ويرايشى جديد از قصه‌هاى اين تفسير را نيز جعفر مدرس صادقى با نام تفسير عتيق نيشابورى در 1380 ش منتشر كرده است. تفسير سورآبادى، به صورت كامل به همت على اكبر سعيدى سيرجانى تصحيح و در 1381 ش منتشر شده است.
تفسير خلاصه منهج الصادقين: خلاصة المنهج
نویسنده:
ملا فتح‌الله كاشانى؛ تصحیح: میرزا ابوالحسن شعرانی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
چکیده :
تفسير خلاصه منهج الصادقين - خلاصة المنهج، به زبان فارسى، اثر ملا فتح‌الله كاشانى، خلاصه كتابى ديگر از همين نویسنده با عنوان «منهج الصادقين في الزام المخالفين»، مى‌باشد كه به تفسير قرآن كريم، اختصاص يافته است. انگيزه مؤلف در نگارش اين تفسير، علاوه بر نوشتن تفسيرى جامع براى فارسى‌زبانان، واكنش نسبت به روش كاشفى سبزوارى، صاحب تفسير «مواهب عليه» بود كه در تفسيرش به روايات اهل‌بيت(ع) توجهى نكرده و وابستگى خود به شيعه و اهل‌بيت(ع) را بروز نداده بود و كاشانى، در واكنش به روش وى، به‌مناسبت‌هاى مختلف، مباحث كلامى در زمينه حقانيت شيعه و فضايل اهل‌بيت(ع) را مطرح نموده است. وى، مقصود اصلى خود را از نگارش اين تفسير، تبيين راه ائمه(ع) و ارائه برهان عليه مخالفين عنوان نموده است. آقاى معرفت، درباره اين اثر مى‌گويد: «منهج الصادقين، تنها شرح و تفسير قرآن نيست، بلكه تفسيرى جامع و مشتمل بر مباحث مختلف و متنوع، به زبان فارسى است... متن را با نثرى شيوا و روان نوشته است و هر جا كه مناسب ديده، از اخبار و روايات اهل‌بيت(ع) كمك گرفته است». در كتاب طبقات مفسران شيعه، درباره اين اثر، چنين آمده است: «... تلاش اين تفسير بر اين است كه حجت هر گروهى را از آيات قرآنى متذكر و نكات ادبى و قرائتى آن را يادآور شود». / ساختار: كتاب، در شش جلد تدوين شده و تفسير سوره‌ها در مجلدات شش‌گانه آن، به ترتيب، به شكل زير است: جلد ا- از ابتدا تا آيه پنجاه و چهارم سوره مائده؛ جلد2- از آيه پنجاه و پنجم مائده تا شصت و هشتم سوره يوسف؛ جلد3- از آيه شصت و نهم سوره يوسف تا سى و پنجم سوره نور؛ جلد4- از آيه سى و ششم سوره نور تا پنجاه و چهارم سوره سبا؛ جلد5- از آيه پنجاه و پنجم سوره سبا تا چهاردهم سوره حجرات؛ جلد6- از آيه پانزدهم سوره حجرات تا پايان قرآن. / اين اثر، از جمله تفاسير ترتيبى است كه مى‌توان آن را واعظانه ناميد، زيرا زبانى عاميانه داشته و در آن، به داستان و قصه، بسيار توجّه شده است. شيوه كار نویسنده، تقطيع آيات است؛ يعنى وى، آيات را به سبک تفسير كاشفى تقطيع مى‌كند و آنها را به‌صورت جداگانه به فارسى برمى‌گرداند؛ به‌طورى كه مراجعه كننده مى‌تواند با حذف روايات و نقل‌قول‌هاى تفسيرى و ادبى، يك ترجمه فارسى از قرآن را به سبک دوره صفويه از «منهج الصادقين» استخراج كند. / گزارش محتوا: قصّه‌محورى، تنوّع در مطالب، ذكر روايات بدون سند و عدم نقد متن و سند روايات، از ويژگى‌هاى اين تفسير واعظانه مى‌باشد. در اين تفسير، معادل فارسى مفردات قرآن، به‌صورت جداگانه ذكر شده و غالبا مفسّر از منابع مورد استفاده خود نامى نبرده و يا صرفا به ذكر نام گوينده يا نام كتاب مورد استفاده، بسنده كرده است. وى، به نقل داستان‌ها و قصص مربوط به انبياء و احوال معاد و پس از مرگ، توجه زيادى كرده است. وى، در آغاز هر سوره، بحث كوتاهى در مكّى يا مدنى بودن آيات دارد، سپس به استناد قول ابى بن كعب، فضيلت قرائت هر سوره را بيان، آن‌گاه شأن نزول سوره يا شأن نزول اولين آيه آن سوره را نقل كرده است. بحث‌هاى لغوى و ادبى را معمولاً قبل از روايات مطرح مى‌كند و در نهايت، مجموعه زيادى از احاديث و روايات مناسب با آيه را نقل مى‌كند. بحث‌هاى كلامى، آن هم به منظور دفاع از كلام شيعه و نقل اختلافات فقهى و دفاع از فقه شيعه به تناسب آيات، مورد توجّه مفسّر است. نویسنده، در مقدمه، پيرامون طريقه جمع آيات سخن گفته و معتقد است كه جمع آيات در سوره‌ها و ترتيب آيه‌ها، در عهد خود پيامبر(ص) و به دستور ايشان بوده و اينكه فلان سوره بزرگ است و فلان سوره كوچك، در آغاز سوره‌اى حروف مقطعه هست و در آغاز سوره‌اى نيست، در آنكه هست چه حروف است، اسامى سوَر و اينكه هر سوره مَبدُوّ به بسم اللّه است جز برائت، همه و همه به امر آن حضرت(ص) بوده و هر سوره را به نام و نشان، گروه بى‌شمارى از مسلمانان جزيرة العرب نوشته يا از بر داشتند و اينكه مى‌گويند اميرالمؤمنين(ع) خواست قرآن را جمع كند، مقصود، جمع سوره‌هاست در يك مجلد، نه جمع آيات متفرقه و تشكيل دادن سوره كه يكى از ادله آن، اين است كه در اخبار پيامبر(ص)، بسيارى از نام سوره‌هاى قرآن آمده و فضايلى براى آنان ذكر شده است، مانند سوره يس، البقره و... وى، قرآن را نيازمند به مبيّن و مفسّر ندانسته و بر اين گفته خود، چندين دليل آورده است: خداوند، استنباط معنا از قرآن را مدح و ترك تدبّر در آن را نكوهش كرده است؛ قرآن به زبان عربى روشن نازل شده تا با تكيه بر تدبّر و تفكّر، معنى آن مفهوم شود؛ رسول خدا(ص) قرآن را مبناى عرضه حديث قرار داده تا صحّت و سقم حديث با قرآن مشخص شود. وى، معتقد است كه هر سه دليل، نشان‌گر آن است كه فهم قرآن به كمك خود قرآن ممكن است. وى، در توضيح حديث«من فسّر القرآن برأيه و اصاب الحق فقد اخطأ» و حديث«تفسير القرآن لا يجوز الا بالاثر الصحيح و النصّ الصريح» كه تفسير قرآن را به عهده روايات مى‌گذارد، معتقد است كه اين دو حديث و امثال آن، در مجمل و متشابه است؛ يعنى فهم آيات مجمل و متشابه در گرو روايات است، ولى بقيه آيات، از نظر معنا، مفهوم است و براى فهم آنها به روايت نيازى نيست. شايد بتوان اين تفسير را بعد از تفسير ابوالفتوح، بهترين و جامع‌ترين تفسير فارسى تأليف شده تا آن زمان دانست. مؤلف، در تفسير خود، مباحث مختلف كلامى، فقهى و... را مطرح كرده است و به نكات ادبى، روايات و شأن نزول استناد كرده، ولى استفاده از هر يك از اين مستندات در تفسير او، به يك اندازه نبوده است. وضعيت كتاب: كتاب، توسط ابوالحسن شعرانى تصحيح شده و فاقد هر گونه فهرست و پاورقى مى‌باشد.
  • تعداد رکورد ها : 2