پژوهش حاضر به مسئلهی خاصبودگی در فلسفهی علوم اجتماعی میپردازد. نقطهی عزیمت این پژوهش شیوهای است که به واسطهی آن فرد تاریخی (یا همان موضوع پژوهش) در علو
... وم اجتماعی ساخته میشود. در این مسیر با پروبلماتیک کردن مفهوم فرد تاریخی دلالت این مفهوم و مسئلهزا بودن آن را برای علوم اجتماعی بررسیده میشود. در فصل نخست این پژوهش، با یک بررسی تاریخی نشان میدهیم که چگونه از آغاز بنیانگذاری علوم اجتماعی، انگارهی تفرد نزد کلاسیکهای این حوزه طرح شد، و پس از گذشت یک سده همچنان موضوع تأملات نقادانه است. در این فضل با برجستهکردن انگارهی تفرد، میبینیم که خاصبودگی مورد نظر کلاسیکهای علوم اجتماعی که بنا بود در انگارهی تفرد رفع شود، همواره ابتر میماند و به نوعی استعلاء میانجامد. در ادامه خواهیم دید که دلیل اصلی این ناکامی، نوعی هستیشناسی اجتماعی است که در بنِ انگارهی تفرد قرار دارد.نسبت میان هستیشناسی و خاصبودگی فرد تاریخی ما را به یک تبارشناسی فلسفی میکشاند. نقطهی ثقل این تبارشناسی کانت است. از این روی فصول پژوهش برمبنای پیش از کانت، پس از کانت و فراروی از کانت سازمان یافته است. برای تقریر مفهوم خاصبودگی در فلسفه ابتدا دو خوانش معاصر (دریدا و دلوز) از فرد نزد افلاطون را طرح میکنیم. سپس به سراغ اندیشمندان قرون وسطی میرویم، و آرای ایشان را دربارهی انگارهی تفرد وامیکاویم. این دو بخش، به ترتیب دوگفتار فصل دوم را شکل میدهند.سپس به سراغ آثار کانت میرویم و درگیری کانت با انگارهی تفرد را وامیکاویم. از این منظر کانت را یکبار در نقد اول در نظر میگیریم، و در گفتار دوم به سراغ انگارهی تفرد کانتی در نقد سوم و مکتوبات پس از مرگ وی میرویم. در فصل چهارم دوواکنش به تفرد کانتی را مرور میکنیم. این واکنشها یکی در فلسفهی زیستشناسی طرح شده و دیگری از آنِ وایتهد است. در فصل پنجم به سراغ هستیشناسی اجتماعی دلوزی میریوم. در این فصل میبینیم که چگونه این هستیشناسی جدید افق نوپدیدی بر روی مسئلهی تفرد میگشاید. داعیهی اصلی این است که این هستیشناسی امکاناتی را برای توضیح درونماندگار امر اجتماعی به دست میدهد که تا پیش از این قابلطرح نبودند.
بیشتر