جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
چیستی، تعدد، لوازم و آثار مترتب بر مرگ در حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه کاظم‌ زاده کلاته‌ جعفرآباد ؛ استاد راهنما: سیدمرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش که تحت عنوان چیستی، تعدد، لوازم و آثار مترتب بر مرگ می‌باشد، ابتدا به مبانی مهم فلسفی ملاصدرا پرداخته و سپس دیدگاه ایشان در مورد چیستی، تعدد، لوازم و آثار مترتب بر مرگ را بیان می‌کند. این مبانی مهم فلسفی ملاصدرا شامل حرکت جوهری، دوساحتی بودن انسان و ارتباط نفس و بدن می‌باشد؛ که با توجه به این مبانی مرگ عبارت از جدایی نفس از بدن است که در طی حرکت جوهری‌اش امری طبیعی و ضروری است. مرگ به هیچ عنوان امری عدمی نمی‌باشد؛ بلکه مرتبه‌ای از حیات است که موجب گذر از عالم طبیعت و رسیدن به جهان پس از مرگ یعنی عالم مثال و سیر ادامه مسیر استکمالی نفس خواهد بود تا به مرتبه عقلانی برسد. بنابراین تعدد مرگ شامل دو مرحله است: یک مرتبه جدایی نفس از بدن طبیعی و در مرتبه دیگر جدایی نفس از بدن مثالی و برزخی است. لوازم مرگ در واقع اموری هستند که در کنار مسئله مرگ و پس از تبیین معنا و انواع آن مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ که می‌توان به مسئله مهم معاد و جهان پس از مرگ و استکمال نفس با مرگ و ... اشاره کرد. هدف از این پژوهش بررسی همه جانبه مرگ و شناخت بیش از پیش این مسئله مهم و دیگر مسائل مربوطه همچون معاد است؛ و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که مرگ امری عدمی نیست، بلکه امری موجود و مخلوق خداوند است و همگان آن را خواهند چشید. این پزوهش به روش اسنادی-کتابخانه‌ای و جمع آوری مطالب انجام شده است.
بررسی تطبیقی مبانی فلسفی و ادلّه ابن سینا و ملاصدرا در مسألە جاودانگی نفس
نویسنده:
صنم کیانی خانکندی؛ استاد راهنما: قربانعلی کریم زاده قراملکی؛ استاد مشاور: ناصر فروهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از اکتشافات باستان شناسی چنین مشخص شده است که مسئله جاودانگی و اعتقاد به جاودانگی ریشه در عمق حیات بشر دارد. جاودانگی و عدم جاودانگی از آن دسته مسائلی میباشد که درخور توجه فیلسوفان بوده است و عده ای قائل به جاودانگی و عدهای قائل به فنای نفس بوده اند.در میان فیلسوفان مسلمان، ملاصدرا با رویکرد جدید خویش به بحث جاودانگی و مسئله بقای نفس پرداخته است. فهم دقیق سخنان ملاصدرا در بحث نفس درگرو توجه به مبانی فلسفی او میباشد.چنین پرسشی مطرح میشود که ملاصدرا با استمداد از چه مبانی به بحث نفس و جاودانگی نفس پرداخته است؟در نگاه اول میتوان این اصول را تحت عنوان مبانی وجود شناختی فلسفه ملاصدرا به شمارو آورد. صدرالمتالهین شیرازی بر اساس مبانی خاص مانند اصالت وجود، اشتداد وجود، بساطت وجود، حرکت جوهری، تساوق وحدت و وجود، ،وحدت وجود، تساوق وجود و صفات کمالی،تقسیم عوالم به ماده، برزخ و عقول.صورت به عنوان ملاک شیئیت شی. به اثبات فناناپذیری نفس میپردازد. ابن سینا به مانند ملاصدرا برای نفس حیات جاودانه قائل است.ابن سینا ادله خویش را برای اثبات جاودانگی نفسبر اساس اصول و مبانی خاص خویش استوار کرده است.مبانی و اصول فلسفی ابن سینا برای اثبات فناناپذیری نفس عبارت است از: تعلق تدبیری نفس به بدن،نیازمندی نفس به عقل فعال، تجرد نفس، تعلق امور نامتناهی توسط نفس، عالم هستی به دو قسمت عقل و حس تقسیم میشود. ابن سینا و ملاصدرا دلایلی را برای اثبات جاودانگی نفس بیان میکنند که به صورت خلاصه مطرح میکنیم.استدلال اول و دوم ابن سینا در اشارات و تنبیهات میباشد که او چنین عقیده دارد نفس به بدن تعلق تدبیری دارد.در تعلق تدبیری حال،برای قوام خود به محل نیازمند نیست در نتیجه نفس برای قوام خود به بدن نیاز ندارد .نفس به علت ازلی خود نیاز دارد.علت ازلی نفس چیزی جز عقل بسیط نیست که فناناپذیر است.پس اگر علت تامه نفس فناناپذیر باشد در نتیجه نفس باقی است.استدلال دوم ابن سینا:نفس موجودی بسیط است که نمیتواند حال در چیزی باشد موجودی که حال در چیزی نیست پس بی نیاز از ماده است.پذیرش فسادپذیری امر حادث است و هرامر حادثی به ماده نیاز دارد که بتواند در آن حادث شود.اما نفس را نمیتواند امر مادی در نظر گرفت.ابن سینا عقیده دارد که نفس در بقای وجود، متکی به ذات است.نفس میتواند امور نامتناهی را درک کند.قوای امور جسمانی نامتناهی نیست.نفس با تکیه بر ذات خود میتواند امور نامتناهی را درک کند و به قوای جسمانی نیاز ندارد.تعقل،درک کردن از جمله فعل های نفس است.نفس در تمامی فعل های خود به ذات خود تکیه دارد بنابراین اگر بدن نابود شود نفس نابود نخواهد شد. ملاصدرا عقیده دارد نفس دو قسم میباشد:نفوسی که به درجه عقلی رسیده اند و نفوسی که نتوانسته اند به درجه عقلی برسند.اگر نفس بتواند به حد تعقل برسد در این دنیا صورت معقوله را کسب کند این نفس فناناپذیر است.او عقیده دارد نفوسی که میتوانند به حد تعقل برسند به دو دلیل فناناپذیرند.دلیل اول این است که نفس با مرگ بدنز نابود نمی شود و نمی میرد.دلیل دوم این است که نه مرگ بدن باعث مرگ نفس میشود نه هیچ عوامل دیگری.دلیل دوم:هرچیزی اگر بخواهد فاسد شود یا با ورود ضد فاسد میشود یا با از میان رفتن یکی از چهار علت فاعلی،مادی،صوری و غایی نابود میشود.نفسی که به درجه عقلی برسد ضدی ندارد که بتواند آن را نابود کند.استدلال دیگر ملاصدرا:او معتقد است نفسی که به یک جوهر عقلی تبدیل شده فناناپذیر است. او عقیده دارد موجودی که بسیط محض باشد نابودی نسبت به آن معنا ندارد به ویژه زمانی که علت افاضه کننده آن باقی باشد.حال تصور کنیم که میتوان نفس را امر عدمی در نظر گرفت.این سوال مطرح میشود این عدم ذاتی است یا از طریق شی دیگری بر آن تحمیل شده؟حالت اول غیرممکن است چون یک شی نمیتواند خود را نابود کند و حالت دوم نیز ممکن نیست چون علت برای ایجاد عدم معنایی ندارد بلکه عدم علت را میتوان تصور کرد.در نتیجه نفس امری جاودانه میباشد.
فاعلیت خداوند از منظر ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نرگس علی یاری؛ استاد راهنما: حسین حجت خواه؛ استاد مشاور: عباس قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مباحث فلسفی، تبیین چگونگی فاعلیت خداوند است. مسئله فاعلیت خداوند از ابتدای تاریخ اندیشه، توجه فلاسفه را به خود جلب کرده است و نظریه‌های گوناگونی را دراین‌باره در پی داشته است. از‌جمله اندیشمندانی که تعیین‌کننده‌ترین نظریه‌ها در این زمینه از جانب آنان مطرح شده‌ است، ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا می‌باشند. این پایان‌نامه، درصدد بیان نظریات این اندیشمندان بوده تا با تبیین اندیشه آنان، مشخص شود کدام نظر به حقیقت نزدیک‌تر است. در بخش اول این پایان‌نامه، ضمن بیان لغات و مفاهیم اساسی پیش‌رو، تلاش شده ‌است که با بررسی پیشینه بحث علیت، انواع علت از منظر فیلسوفان یونان تا فلاسفه معاصر بررسی شود. در بخش دوم با بررسی علت فاعلی و انواع آن و به‌طور‌‌خاص فاعلیت خداوند، سعی بر بیان نظریات سه فیلسوف بزرگ یعنی ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا شده است. فاعلیت خداوند در جهان هستی، در اندیشه ارسطو تحت عنوان علت یا محرک نخستین موردتوجه قرار گرفته ‌است. همچنین در فلسفه اسلامی، یکی از مسائل اساسی مورد بحث فیلسوفان، مسأله فاعلیت خداوند بوده است و یکی از نظریه‌های مهم در فلسفه اسلامی نظریه فاعلیت بالعنایه است که ابن‌سینا آن‌ را مطرح کرده است و البته در ادامه، ملاصدرا با برطرف کردن اشکالات نظریه‌های پیشین، با طرح فاعلیت بالتجلی و در نهایت، فاعلیت بالعنایه به معنای دوم، مسأله فاعلیت الهی را تعالی بخشیده است. بخش سوم این پایان‌نامه، با بیان این‌که ارسطو در نهایت یک محرک نامتحرک را در جهان اثبات می‌کند ولی ابن‌سینا با نظریه فاعل بالعنایه، فاعل هستی بخش و افاضه کننده وجود را به اثبات می‌رساند، درصدد بیان تفاوت‌های سه دیدگاه برآمده ‌است. در ادامه‌ این بخش، با بررسی تکمیلی نظریه ملاصدرا و بیان رفع اشکالات نظریه ابن‌سینا توسط صدرالمتألهین، کامل‌ترین و بهترین نظریه درباره نحوه فاعلیت خداوند بیان می‌شود. قابل ذکر است که پایان‌نامه پیش‌رو، با روش کتابخانه‌ای و تحقیق و تدبر در کتب و مقاله‌های مختلف گرد‌آوری شده ‌است.
هویت ادراک عقلی از منظر ابن‌سینا و صدرالمتألهین
نویسنده:
مرضیه هاتف
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان مراتب ادراک آدمی، ادراک عقلی، ‌به‌عنوان مهم‌ترین بخش ادراک به شمار می‌آید و او را از حیوانات متمایز می­کند. ابن‌سینا در ادراک عقلی قائل به نظریه تجرید و اتصال نفس با عقل فعال است و ملاصدرا در این­ باره نظریات متفاوتی را بیان می­کند. بر اساس مبانی ملاصدرا، نفس ناطقة آدمی پس از گذر از نفس نباتی و حیوانی، به مرحله­ای از ادراک می­رسد که قادر است مفاهیم کلی و حقایق عقلانی را ادراک کند. اما این امر چگونه محقّق می­گردد؟ صدرالمتألهین (برخلاف ابن‌سینا) در ادراک حسی و خیالی قائل به خلاقیت نفس است؛ درحالی‌که درباره فرآیند ادراک عقلی، در آغاز دارای آرای متفاوت و به نظر، متعارضی است. به عبارتی بنا بر مبنای ابن­سینا، علم به‌واسطه انفعال حاصل می­شود، ولی در حکمت متعالیه و در کتب پیشینیان مشاء، سخن از انفعال نیست و علم در قسمتی از امور و در بسیاری از موارد، به انشای نفس برمی­گردد. مهم‌ترین آرای ملاصدرا در زمینه ادراک عقلی را می­توان در قالب سه رویکرد ذکر نمود: نخست، مشاهد­ی مثل نوریه از دور؛ دوم، افاضی واهب الصور (عقل فعال) و سوم، ‌اندکاک در ذات الهی بر سبیل فنا. نقطه اشتراک این دو فیلسوف، در نحوه افاضه واهب الصور بر آنهاست که ابن‌سینا به نحو اتصال می­داند، ولی ملاصدرا بر سبیل اتحاد و هریک از این دو دیدگاه، ثمراتی دارد که قابل‌توجه است. نوشتار پیش رو که به روش کتابخانه­ای و تفحص در آرای فلاسفه پیشین تهیه شده، ضمن تبیین دیدگاه این دو فیلسوف دررابطه‌با ادراک عقلی، ناگزیر است توضیح مختصری درباره حقیقت نفس انسان و قوای وجودی او و همچنین حقیقت عقل فعال در عالم ارائه نماید تا بدین‌وسیله تصویری روشن در ذهن مخاطب ایجاد گردد.
صفحات :
از صفحه 144 تا 177
القرآن الکریم و موقعه فی النظام الفلسفیّ لمدرسة الحکمة المتعالیة
نویسنده:
محمود حیدر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 281 تا 304
بررسي اعتبار شهود عرفاني در معرفت‌شناسي حكمت متعاليه
نویسنده:
حسين عمادزاده ، ‌مهدي ذاكري
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
يكي از مهمترين مباحث در معرفت‌شناسي، بحث از منابع معرفت است. بسياري از معرفت‌شناسان معاصر در غرب، شهود عرفاني را بعنوان منبع معرفت نميپذيرند اما ملاصدرا از جمله بزرگترين فيلسوفان الهي است كه شهود عرفاني را نيز يكي از منابع معرفتي مهم ميداند و معتقد است علاوه بر دلايل عقلي، متون ديني نيز بر اعتبار اين نظريه دلالت دارند. او برخي مسائل فلسفي را از دسترس عقل خارج دانسته و معتقد است اينگونه مسائل تنها بوسيلة شهود عرفاني قابل دستيابي‌هستند. بر اساس حكمت متعاليه، زماني شهود عرفاني محقق ميشود كه بين عالم و معلوم، اتحاد يا اتصال و پيوستگي وجودي باشد، عالم و معلوم هر دو مجرد باشند و عالم قائم به ذات باشد. در اين مقاله نخست به تبيين شهود عرفاني بر اساس علم حضوري ميپردازيم، ويژگيهاي آن را برميشمريم و تفاوت آن را با درون‌نگري نشان ميدهيم، آنگاه با بررسي چيستي شهود عرفاني و انواع آن، اعتبار و ارزش معرفتي آن را ارزيابي و ملاكهايي را كه ملاصدرا و شارحان وي براي تشخيص شهودهاي معتبر برشمرده‌اند، فهرست ميكنيم و در نهايت، به بررسي حد و حدود اعتبار آن ميپردازيم.
گستره حكايت مفاهيم ماهوي، بر مبناي اصالت وجود ‌از منظر مفسران معاصر حكمت صدرايي
نویسنده:
روح اله آدینه ، سیده رقیه موسوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، مبناي اصلي فلسفة ملاصدرا و نظريات خاص اوست.‌ ‌از طرفي‌ ‌او در نظام فلسفيش تصوري روشن و دقيق از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه نداده و از ماهيت با تعابير مختلف ياد نموده است. هريك از مفسران معاصر حكمت متعاليه، براساس ظن و مباني مطلوب خود، بنحوي ماهيت و چگونگي حكايت آن از وجود را تفسير كرده و نظر صدرالمتألهين را بر آن حمل نموده‌اند. در حاليكه با توجه به نقش اساسي ماهيت و مفاهيم ماهوي در كسب معرفت حصولي، اختلاف در تفاسير ماهيت، در نحوه» حكايت علم حصولي نيز مؤثر خواهد بود. از اينرو پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي در تلاش است با ارائة تفسير صحيح ماهيت از منظر مفسران معاصر حكمت صدرايي، اين مسئله را بررسي كند كه آيا شناخت ما از موجودات در علم حصولي ـ‌كه از طريق مفاهيم ماهوي حاصل ميشود‌ـ شناختي ايجابي است يا سلبي؟ بر همين اساس، تفاسير شارحان معاصر حكمت صدرايي در باب ماهيت و نوع حكايت آن‌ از وجود، نقد و بررسي ميگردد. پاسخ اجمالي اينست كه بنظر ميرسد بنابر نظر صحيح ـ‌‌كه همان نظر استاد جوادي آملي است‌ـ ماهيت، ظهورِ وجودِ متعين بوده و مفاهيم ماهوي حاكي از وجودِ محدودند؛ البته حكايتي ايجابي نه سلبي و تنزيهي.
صفحات :
از صفحه 73 تا 86
هویت در پست ‎مدرنیسم و حکمت متعالیه
نویسنده:
محمد عباسی ، حسن عبدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سنت فلسفی مسلمانان و اندیشه غربی، در دوران‌های مختلف به گونه‌ای در تقابل با یکدیگر به سر می‌بردند. با روی کار آمدن دوران مدرن و نمودار شدن دستاوردهای ملموس آن در صنعت و تکنولوژی، کم نبودند کسانی که نسبت به میراث فلسفی مسلمانان بدگمان شدند و موج غرب‌گرایی دامن‌گیر آن‌ها شد. اما این وضعیت خیلی به طول نکشید؛ به مرور در غرب اندیشمندانی ظهور کردند که سخن از بحران در علوم اروپایی راندند و موجی از مخالفت با مدرنیته را به راه انداختند. یکی از این جریان‌های مخالف، پست مدرنیسم است که می توان آن را از آخرین دستاوردهای فلسفی غرب به حساب آورد. از سوی دیگر، حکمت متعالیه در میان مسلمانان، به عنوان مقبول‌ترین و متقن‌ترین سنت فلسفی معاصر تلقی می‌گردد. در این تحقیق تلاش شده است، تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، یکی از مهمترین مسائل مطرح در مباحث فلسفی؛ یعنی مساله هویت انسانی را از منظر این دو گرایش فکری بررسی کنیم. هدف نویسنده از این نوشتار آن است که نشان دهد، غرب که روزگاری خود را داعیه‌دار انسان باوری می‌دانست، امروز برای انسان هویتی باقی نگذاشته و او را به دیده تحقیر می‌نگرد، در حالی که فلسفه ملاصدار، هویت انسانی را به دیده کرامت نگریسته و آن را دارای جنبه‌های متعالی و الهی می‌داند. در آخر به این جمع بندی خواهیم رسید که در تفکر غربی، هویت انسان، سرنوشتی جز یأس و سرگشتگی نخواهد داشت، اما در نگاه صدرایی، هویت الهی انسان در تکاپوی رسیدن به مقصد و مقصودی والا است
صفحات :
از صفحه 59 تا 82
مقام بساطت، نقطه عطف حکمت متعالیه و عرفان ابن عربی در مواجهه با بحث صفات الهی
نویسنده:
نفیسه مصطفوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف: دو نظریة عینیت صفات با ذات از سوی صدرالدین و نفی صفات از ذات از جانب ابن عربی، دو رهیافت موازی و مطرح دربارةنسبت صفات الهی با ذات‌اند. امام خمینی در آثار فلسفی و عرفانی دو تلقی را صائب می‌داند و به تبیین هر یک می‌پردازد. هدف تحقیق پیش رو، مقایسة نسبت دو نظریه با هم و جستجوی ریشة اختلاف آنها با ملاحظات ترمینولوژیک و آنتولوژیک بود. روش: اینتحقیقِ کیفی به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است. یافته‌ها: دو نظریه به یک نسبت، درست و هماهنگ با قواعد و مفروضات نظام فکری خود بوده، از نظر کاربرد وحدت تشکیکی در زبان برهان و وحدت شخصی در بیان تجارب عرفانی، هر دو رهیافت مقبول امام خمینی می‌باشند. نتایج: در مکتب وحدت تشکیکی، واجب‌الوجود، بسیط الحقیقه و حقیقت ساری در تمام مراتب امکانی و متحد با صفات کمالی آنهاست و در مکتب وحدت شخصی، مقام بسیط، صادر اول و مشیت است که ساری در مراتب امکانی و متحد با صفات کمالی آنهاست. حقایق مندمج در واجب‌الوجود، «مفاتیح غیب» یا «جواهر اسما» و متباین با صفات امکانی و همچون ذات الهی، در پردة غیب و خارج از دسترس معرفت بشراست.
صفحات :
از صفحه 977 تا 994
نقد حکمت متعالیه صدرایی از منظر عرفان نقد نظریه اصالت وجودهای خاص
نویسنده:
حسین عشّاقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
باورود نظریه «اصالت وجود در تحقق» از عرفان به فلسفه توسط صدرالمتألهین در قرن یازدهم تحول بزرگی در فلسفه شکل گرفت. او مصداق این نظریه را دو مورد قرار داد: اول حقیقت لابشرطی «وجود» که در عرفان هم سابقه داشت؛ دوم وجودات خاص امکانی که در عرفان سابقه نداشت. پس بر اساس تعمیم او وجودات خاص امکانی نیز اصیل و موجود بالذات شدند و این مستلزم پذیرش وجوب ذاتی آنها بود که مقبول و معقول نبود. صدرالمتألهین خود به این اشکال متفطن بود و برای حل اشکال دو پاسخ ارائه کرد: یکی بر اساس فرق بین معنای «بالذات» در دو تعبیر «واجب‎الوجود بالذات» و «موجود بالذات» و دیگر بر اساس فرق بین «ضرورت ذاتی» و «ضرورت ازلی»؛ ولی هیچ یک از دو پاسخ، رافع اشکال نبودند و این، اضطرابی را در آرای خود صدرالمتألهین به وجود آورده است؛ لذا او در برخی آثارش از تعمیم خود عقب‏نشینی کرده است.
صفحات :
از صفحه 35 تا 52