جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 22
نقد و تحلیل کهن الگوی سایه با توجه به مفهوم نفس در عرفان
نویسنده:
روضاتیان سیده مریم, میرباقری فرد سیدعلی اصغر, مانی مهنوش
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
لطفا برای مشاهده متن چکیده به متن کامل (PDF) مراجعه فرمایید.
صفحات :
از صفحه 85 تا 103
بررسی مضمون عشق در دمیان و سیذارتای هرمان هسه از دو منظر روانکاوانه و رمانتیک
نویسنده:
سلامی سیدمسعود, مسگرزاده لیلی
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
نقد دنیای بورژوازی، تلاش در جهت آشکار ساختن وجوه گوناگون شخصیت انسان، بررسی ساختار رویا و تحول فرد در دل دنیای مدرن به کمک روایت داستانی، برخی از مضامین مهمی هستند که هرمان هسه در آثار خود به آن ها پرداخته است؛ نویسنده ای که نماد نسل جوان (و البته سایر نسل های) دهه بیست آلمان است. به فهرستی که از دغدغه های نویسنده در بالا آمده بایستی دلبستگی او را به رمان تکوینی، به شیوه گوته، همچنین به رمانتیسم سده 19 و علوم اجتماعی به ویژه تحت تاثیر تحلیل گر مشهور اساطیر و افسانه ها، کارل گوستاو یونگ، نیز اضافه کرد. در اینجا نمی خواهیم به بررسی تاثیر گرایش های زیبایی شناسی - فلسفی ابتدای قرن بیستم بر روی خلاقیت هسه بپردازیم؛ بلکه با ارجاعات متعدد به پیش انگاشت ها و مضامینی که بیش از این ذکر شد، قصد داریم نوع نگاه همه را به مضمون عشق ، که یکی از مضامین پررنگ آثار اوست، بررسی کنیم. در واقع و به مدد نمودهای گوناگون مضمون عشق در آثار او، برآنیم تا نشان دهیم که، حضور یا عدم حضور مضمون فوق نزد هسه، از عناصر اصلی و محوری در تکوین روایت های داستانی اوست، و حول آن پیچیدگی روانکاوانه و سیر و سلوک عارفانه شخصیت های اصلی دو رمان هسه یعنی دمیان و سیذارتا، شکل گرفته است.
صفحات :
از صفحه 145 تا 164
یونگ و روان شناسی دین
نویسنده:
باقری پور اشرف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دانش روان شناسی رابطه مستقیمی با دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش، همواره به بررسی مساله دین و تاثیر آن در روان انسان پرداخته اند. از آن جمله، می توان از کارل گوستاو یونگ (1875-1961م) روان شناس سویسی و پایه گذار روان شناسی تحلیلی نام برد، که تحقیقات گسترده ای در حوزه دین شناسی انجام داده است. او بر خلاف برخی از روان شناسان که منشاء دین را امور غیرمعرفتی مانند عقده های روانی، ترس یا فقر می دانستند، با طرح نظریه کهن الگوهای ناهشیار جمعی، سعی کرد راهی نوین در معرفت بشری به سوی دین و دینداری ارائه کند. هدف از این مقاله آن است که به روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه های او را پیرامون دین و دینداری کندوکاو نماید. در همین راستا، ابتدا ضمن آشنایی اجمالی با یونگ و روان شناسی تحلیلی او، اندیشه های او را حول مسائلی از قبیل تعریف دین، منشاء دین، پیامدهای دینداری و تصور خداوند بررسی کرده ایم و در ادامه به نقد و بررسی آن ها پرداخته ایم. حاصل این نقد و بررسی نشان می دهد، با وجود این که روش شناسی و دیدگاه پوزیتیویستی یونگ به دین مورد انتقادهای شدیدی قرار گرفته است، اما در مجموع او نگاه مثبتی به دین داشته و همواره مدافع آن بوده است.
صفحات :
از صفحه 155 تا 179
بررسی مقایسه‌ای مثل از دیدگاه افلاطون وشیخ اشراق
نویسنده:
یاسین گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله مثل از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ و تأثیرگذار مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته است. افلاطون چون در زمانی زندگی می‌کرد که سوفسطائیان نفوذ علمی زیادی داشتند و از طریق مغالطات خود افکار عمومی و به خصوص افکار متفکران را تخدیر کرده بودند و نگاه ابزاری بعلم را در سرلوحه کارهای خود قرارداده و جامعه را به طرف پرتگاه نسبیت‌گرایی علمی و اخلاقی سوق داده بودند نظریه مثل را مطرح کرد و با این اقدام فیلسوفانه خود خدمت بزرگی به علم و اخلاق کرد. او مثل را متعلق اصلی علم می‌دانست و قائل بود که جهان مادی نمی‌تواند ثابت و در نتیجه متعلق علم باشد و از این طریق راه را بر سوفسطائیان بست و این مسأله، نظریه مثل افلاطون را تحت شعاع خود قرار داد و چون طبق نظریه ایشان مثل حقائقی عینی می‌باشند تصمیم گرفت که جایگاه مثل رااز حیث هستی‌شناسی روشن و تبیین کند. وی جایگاه مثل را مادون مثال خیر یعنی خداوند و مافوق عالم ماده می‌دانست و در واقع واسطه فیض حضرت حق به عالم ماده می‌داند با این بیان که هر مثالی مادون خود را در عالم ماده ایجاد و تدبیر می‌کند و چون خداوند تمام مثل را ایجاد می‌کند لذا هیچ نحوه علیتی بین مثل قائل نیست هر چند که بعضی نسبت به بعض دیگر افضلیت و برتری دارد. اما سهروردی نگاهش به مثل نگاهی هستی‌شناسانه است به همین دلیل برای هر نوع مستقلی در عالم ماده، مثال و عقلی مناسب قائل است و در نظر وی این طور نیست که برای هر مفهومی مثالی وجود داشته باشد. ایشان چون نظام فلسفی‌اش را بر اساس نور و ظلمت طراحی کرده لذا عالم عقول را عالم انوار قاهره و مافوق عقول را نورالانوار قرار داده است وی عالم نور را به صورت هرمی ‌ترسیم می‌کند که در رأس آن نورالانوار و در قاعده آن ارباب انواع و در بدنه آن عقول طولیه می‌باشد. ارباب انواع حلقه واسطه بین انوار قاهره طولیه (عقول طولی) و عالم ظلمت است به این معنا که عقول طولیه، عقول عرضیه را ایجاد و عقول عرضیه هم مادون فلک هشتم یعنی افلاک هفت‌گانه و عالم عناصر و موالید ثلاث را ایجاد و تدبیر می‌کنند. سهروردی ارباب انواع را در عرض هم می‌داند و بین آنها علیتی قائل نیست به این معنا که هیچ رب النوعی نسبت به رب النوع دیگر علیت ندارد اگر چه بعضی نسبت به بعضی از شدت نوری بیشتری برخوردارند پس در عین عدم علیت بین آنها، تشکیک وجود دارد.ایشان اگرچه به صراحت می‌گوید که این مطالب را از راه شهود بدست آورده است ولی اولاً آنها را مستدل کرده و ثانیاً از فرشته شناسی حکمت فارسی و دیگر حکمای باستاننیز ‌بهره برده است.سهروردی با طرح مثل در فلسفه‌اش هم کثرت عالم ماده را حل می‌کند و هم توجیه و تحلیلی عقلانی از بعضی از روایات ارائه می‌دهد.
هم بسته های عصبی ناهشیار جمعی یونگ
نویسنده:
دهقان اسماعیل
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
این مقاله در صدد پاسخ به این سوال است که آیا ناهشیار جمعی به معنی موسعی که یونگ در نظر می گیرد و نقشی که برایش در روان شناسی تحلیلی قائل می شود دارای همبسته های عصبی هست یا خیر. ضمنا نظریه ناهشیار یونگ بر مبنای علوم شناختی و بازخوانی هایی که متاخران در روان شناسی شناخت از این نظریه کرده اند بررسی می شود. برای مثال، نشان داده می شود که عواطف ناهشیارانه انسان به نوعی مربوط به حافظه بلند مدت است که در روان شناسی مبنای ژنتیکی دارد و مبتنی بر تغییر در ساختار ژنوتیپ است. در این نوشتار با رجوع به آرای افرادی چون یوان رودرر، پنکسپ و مک لنا خواهیم دید که چرا در طول رویاهای طبیعی و توهمات انسان، همیشه زمینه های ثابتی تکرار می شود، زمینه هایی که یونگ آنها را کهن نمونه می نامد و معتقد است به ناهشیار جمعی انسان ها برمی گردد. نشان خواهیم داد که این امر به ساختار مغز، اعصاب و ژنتیک ساختار مغز مربوط است.
صفحات :
از صفحه 99 تا 119
تحلیل و بازخوانی برخی از غزل‌های شمس براساس مکتب روانکاوی کارل گوستاو یونگ
نویسنده:
مریم اسمعلی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروز بررسي‌ متون ادبي براساس نقد روانشناسانه يكي از رايج‌ترين انواع نقدهاست. در اين ميان يكي از مكتب‌هاي مورد توجه منتقدان ادبي، مكتب ‌روانشناسي ‌تحليلي كارل‌گوستاو يونگ است. از رهگذر رشد اين مكتب و توجه وافر يونگ به اسطوره‌ها و كهن‌الگوها، نقد ديگري به نام نقد كهن‌الگويي يا نقد اسطوره‌اي در ميان منتقدان رواج يافته است. آن‌چه در اين رساله مورد توجه است، بازخواني برخي از غزل‌هاي شمس مبني بر آرا يونگ و مبتني بر نقد روانشناسانه و اسطوره‌گراست.به نظر ما شباهت ديدگاه‌هاي يونگ با مولانا در غزليات شمس به سه بخش تقسيم مي‌شود. بخش نخست شامل كهن‌الگوها مي‌شود. يونگ بود كه به وجود ضمير مشتركي در همه‌ي آدميان اصرار ورزيد و محتويات اين ضمير را Archetype يا كهن‌الگو ناميد. از نگاه يونگ كهن‌الگوها گوناگون‌اند؛ اما مهم‌ترين آن‌ها عبارت‌اند از: نقاب، سايه، آنيما، آنيموس، پيرخردمند و خود. از آن‌جا كه زبان مولانا در غز‌ل‌ها، به‌ گفته‌ي مناقب‌نويسان و شواهد حاضر در متن، زباني نينديشيده و بيش‌تر شبيه به اعتراف‌هاي شيدايي بر تخت روانكاو است، بارزترين نمود اين كهن‌الگوها را مي‌توان در غزل‌هاي شمس يافت. مولانا در نمود بخشيدن اين كهن‌الگوها از رمز استفاده مي‌كند. اين بخش نگاه ما مبتني بر نقد اسطوره‌اي است. بخش ديگر به شيوه‌ي آفرينش هنري باز مي‌گردد. يونگ شيوه‌ي آفرينش هنري را به دو بخش روانشناسانه و ديده‌وارانه تقسيم مي‌كند. شيوه‌ي روانشناختي، شيوه‌اي است كه از خودآگاهي سرچشمه گرفته است و در برگيرنده‌ي تجربيّات عادي و جاري زندگي‌ و منطقي‌تر است. اما شيوه‌ي آفرينش ديده‌ورانه برخاسته از ناخودآگاه و در وراي عقل و انديشه و برتر از درك آدمي است. شيوه‌ي ديده‌ورانه دقيقاً همان شيوه‌اي است كه بر مولانا در سرودن غزل‌ها عارض شده است. در اين بخش نگاه ما هم مبتني بر نقد اسطوره‌اي است، هم نقد روانشناسي.بخش سوم شامل بررسي ديدگاه يونگ در مورد دين و خداست. يونگ، خدا را يك كهن‌الگو مي‌داند. او مفهوم خدا را در دو سطح شكل كهن‌الگويي و محتواي كهن‌الگويي مطالعه مي‌كند. خدا در دو سطح مورد نظر نيز در انديشه‌ي مولانا و غزل‌هاي شمس نمود يافته است. البته لازم به ذكر است در اين مورد ميان آرا علمي يونگ و باورهاي ديني مولانا، تفاوت‌هايي به چشم مي‌خورد. در اين بخش نيز، نقد اسطوره‌اي به همراه نقد روانشناسي مورد توجه است.
بازتاب اسطوره و افسانه در آثار داستانی عبّاس معروفی
نویسنده:
پیمان دهقان‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عبّاس معروفی(1336) نویسنده ی معاصر، در آثار خود -اعمّ از رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه- توجّه و اهتمام ویژه ای برای اسطوره ها، چه اسطوره های انسانی(فرا ملّی/ازلی ابدی) چه اسطوره های ملّی قائل است. توجّه و اهتمامی آگاهانه-عامدانه تا بدان جا که بنمایه های اصلی برخی آثار وی، بر مبنای یکی از اسطوره ها بنا نهاده شده است. معروفی، در ارتباط با پاره ای از دردهای انسانی، آنچه با سرشت و سرنوشت انسان، در اعصار انسانی دیروز و امروز، در قالب موضوعاتی تکرار شونده که هیبت و هیئت ازلی ابدی دارند -خاصّه در ارتباط با درگیری و جدال بی پایان انسان ها با یکدیگر- اسطوره هایی را دست‌مایه ی آثار خویش قرار داده است. توجّه معروفی به اساطیر و چشمزد وی به داستان های اعصار دور، به بازنویسی صرف آن آثار، متوقّف نمانده، همانا کوشیده است تا پیوندی ژرف در ارتباط با اساطیر انسانی و ملّی اعصار دیروز و عصاره اثیری و روح تراژیک آنها با تاریخ معاصر و انسان امروز برقرار کند. اسطوره و افسانه، به عنوان میراثی از ادبیّات داستانی پیشین، فصلهای مشترک بسیاری با ادبیّات داستانی مُدرن دارد. تلاش عمده ی معروفی مصروف پیوند گذشته با امروز شده و در این رهگذر اسطوره ها و افسانه هایی را در آثار خویش به شیوه های گوناگون عبور داده است.در بخش «اسطوره»، چهار موضوع اصلی مورد توجّه بوده است: «برادرکُشی»، «پیکرگردانی»، «اسطوره ی دوکالیون» و «اسطوره ی الگو یا مادر در فرهنگ ایرانی». در این رساله، موضوع «برادرکُشی» به طور اخص و «خویش کُشی» به طور اعمّ مورد توجّه بوده است. اسطوره‌های مطرح در این بخش، بازتاب داستان «هابیل و قابیل» به عنوان اسطوره ای انسانی و ازلی ابدی، در رمان «سمفونی مردگان» و داستان «برادرکُشی در فرهنگ ایرانی»،در رمان «فریدون سه پسر داشت» با توجّه به «کهن الگوی درگیری برادرها» مورد بررسی قرار گرفته است. اسطوره های برادرکُشی را گوهری ترین و هنری ترین اسطوره ها در آثار عبّاس معروفی دانستیم و در ذیل اسطوره های برادرکُشی در فرهنگ سامی و ایرانی در دو رمان اصلی معروفی، به ترجیع های مکرر او به برادرکُشی در سایر آثارش نیز توجّه نشان دادیم.در بخش دیگر، به موضوعی با عنوان «انسان حیوان مرکب» یا مقوله ی «پیکرگردانی» پرداخته شده است؛ این موضوع با توجّه به رنگ آمیزی و بافت عظیم اسطوره ای و از آن جا که چنین نگرش و بینشی در جغرافیا و اتمسفری اسطوره ای زیسته و بالیده، و هم نیز در نگرش هایدین مدارانه، بازتاب داشته است، به چگونگی این بازتاب و تداوم حیاتی این اندیشه در ادبیّات مدرن پرداخته شده است. در این بخش، پیکرگردانی های انسان به حیوان، گیاه و جماد مورد توجّه بوده است.در ذیل «افسانه» و چگونگی بازتاب و تأثیر آن در آثار عبّاس معروفی، به افسانه به مثابه ی «غیر رمان غایب» نگریستیم که می تواند در رمان حضور یابد و نقش آفرینی مهمی داشته باشد. بنابراین افسانه هایی که در آثار معروفی به کار رفته است را نشان دادیم و اصلی ترین شیوه ها و کارکردهای بازتاب افسانه را در رمان یادآور شدیم.
یونگ در برابر یونگ؛ از «روان‌شناسی دین» تا «فلسفه دین»
نویسنده:
سیده معصومه موسوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
چکیده :
این مقاله، بر پایه مطالعه موردی آرای کارل گوستاو یونگ درباره دین، به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روان‌شناختی و فلسفی به دین در چه وجوهی از یک‌دیگر متمایز می‌شوند و چرا شناختِ این تمایز برای منظومه دین‌شناسی اهمیت دارد. برای پاسخ به این پرسش‌ها، مقاله در مقدمه، با اشاره به سه مقطع تاریخیِ «روان‌شناسی دین»، ضمن تقریر دیدگاه یونگ در متن مقطع سوم و پس از برشمردن برخی نقدهای ارائه‌شده به این رویکرد، نتیجه گرفته است که محدود کردن میراث یونگ به «تأثیر دین بر سلامت روان» هم آن میراث را به امری کارکردی تقلیل می‌دهد و هم جان‌مایه‌های بنیادین دین را مورد غفلت قرار می‌دهد. از این رو، در بخش دوم مقاله کوشش شده تا وجه مغفول‌ دیدگاه یونگ دربارۀ «فهم نمادین زبان دین» برجسته و نشان داده شود که چگونه این بخش از دستاوردهای یونگ می‌تواند میراثی برای فلسفه دین قلمداد شود. در بخش پایانی مقاله تلاش شده تا شرایط بهره‌گیری از این میراث جهت تحقق اهدافی که فیلسوف دین در پی آن‌هاست تحلیل و بیان شود. در پایان، نقدِ تعاملِ غیرروش‌مند میان دین‌پژوهی با علوم دیگر برخی از امکانات و محدودیت‌های فیلسوف دین را در چنین تعاملی روشن می‌کند.
صفحات :
از صفحه 101 تا 117
بازتاب مفهوم شیطان در ادبیات نمایشی و تحلیل چند نمونه از آن
نویسنده:
زهره معتمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به طورکلی موجوداتِ غیرانسانی همواره مورد توجه درام نویسان واقع شده اند ونویسندگان با توجه به دانش و بینشِ خود از آنها، در آثارشان بهره گرفته اند. در دوره های مختلف تاریخ نمایش این عناصرغیر انسانی همانند فرشتگان، حیوانات سخنگو و...حضوری پررنگ در آثار نمایشی داشته اند. . کشف و بررسی مفهوم شیطان به عنوان یکی از مهمترین نیروهای مافوق طبیعی، تنها از رهگذر یک بررسی علمی امکان پذیرخواهد بود.این پژوهش با استفاده از نمایشنامه هایی مانندِ فاوست (گوته)،دکتر فاستوس (کریستفر مارلو)، شیطان وخدا(ژان پل سارتر)، ادب مرد به زدولت اوست، تحریر شد (ایرج پزشکزاد)، وسوسه آنتونیوس قدیس(گوستاو فلوبر)، بشرعادی- بشر عالی (برنارد شاو)، هفت حکایت برصیصای عابد (پرویزناتل خانلری)، مفیستو(آریان منوشکین)، به بررسی مفهوم شیطان می پردازد.الگو های گرد آوری داده ها، کتابخانه ایی و مبتنی بر مطالعات نظری واستفاده از مقالات و مراکز پژوهشی است.ولی تحلیل آن بر اساس نظریات یونگ در چهار چوب بحث کهن الگو ها است.نتیجه بررسی ها نشان داد: از آن جا که اساطیر و ادبیات ساخته و پرداخته ی ذهن آدمی ست و کارکردِ ذهنِ آدمیان یکی ست، بنابراین مضامین مشترک در ادبیات کلیه ی ملت ها ظاهر می شود.اگر نظریه ی یونگ را در باره ی ظهور مضامین مشترک در ادبیات بپذیریم آن گاه می توانیم بگوییم از راه ادبیات تطبیقی به وجوه مشترک تفکر انساتی راه یافته ایم. سفری که انسانقبل ازشکل گیریِ مکاتب، آیین ها و ادیان شروع می کند، سفری است که در ناخود آگاهِ نسلِ آدمی ته نشین شده است. بنابراین انسانِ قرن بیست و یکمی، شیطان را نه به واسطه ی قبول داشتن یا نداشتن یک اعتقاد، بلکه به دلیلِ ازلی بودنِ موضوع شیطان و ته نشین شدنش در ضمیر نا خود آگاهِ جمعی خود به خوبی می شناسد. راهی که انسان برای شناخت شیطان پیموده است نشان می دهد که افسانه ی آفرینش، دغدغه ی نوع بشر در طول تاریخ بوده است. مفهوم شیطان بیش از هر واژه ای با «گناه» و «سرپیچی از دستور خداوند» گره خورده است و شیطان با نام ها و صفات متفاوت و سرنوشت های گوناگون در طول تاریخ، و در جوامع انسانی و جهان مادی و مینوی حضور داشته است. در تمامی فرهنگ ها، آیین ها، اسطوره ها، ادیان الهی و مسلک ها، شیطان پیش از آدمی وجود داشته است. بنابراین نه براساس تفا وت های اندک، بلکه بر اساس شباهت های بسیار، اسطوره ها و آیین ها را در بخش هایی که مرتبط با شیطان، جهان شر و خدایان پلید هستند، بررسی کردم، تا به سر چشمه ها رسیدم و فهمیدم میوه ی ممنوعه ای که انسان به خوردن آن نهی شده بود، «میوه ی دانایی» است که شیطان با فروتنی تقدیم انسان کرده است.
راهنما در مثنوی‌های عطار و بررسی میزان انطباق آن با کهن‌الگوی پیر خردمند از دیدگاه یونگ
نویسنده:
طاهره زارعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از دیدگاه یونگ، کهن‌الگوی پیر خردمند در قالب پیرمردی یاری‌رسان در افسانه‌ها، داستان‌ها و اسطوره‌ها ظاهر می‌شود و با اطلاعاتی که به قهرمان می‌دهد او را در رسیدن به موفقیت و حقیقت یاری می‌کند. پدر، شاه، معشوق، جادوگر شرور، ندای درونی، حیوانات، به‌خصوص پرندگان و... از چهره‌های این کهن‌الگو هستند.در آثار عطار، پدر در الهی‌نامه، هدهد در منطق الطیر، پیر در مصیبت‌نامه و گاه ندایی درونی در اسرارنامه، هم‌چنین برخی دیگر از چهره‌ها مانند پیرزال، کیمیاگر، دنیا ( چهر? شرور پیر)، معشوق و حیواناتی مانند پرندگان، مار و... در نقش راهنما ظاهر شده‌اند. بررسی دقیق نشان می‌دهد که راهنما در آثار عطار شباهت فراوانی به کهن‌الگوی پیر خردمند در آثار یونگ دارد. از جمله صفات مشابه این‌دو می‌توان به این موارد اشاره کرد: تجربه، نورانیت، آگاهی از اسرار، دیدار با خدا، کهنسالی، تنهایی و تجرد، رنگ سبز، نواقص پیر و... . پایان‌نامه حاضر کوشیده است با بررسی ویژگی‌ها و نمودهای پیر در چهار مثنوی عطار، میزان انطباق آن‌ها را با کهن‌الگوی پیر خردمند از دیدگاه یونگ نشان دهد.
  • تعداد رکورد ها : 22