جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بازخوانی عقل آناکساگوراس در روانشناسی ارسطو
نویسنده:
محمد حبیب اللهی ، احمد عسگری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مباحث بسیار دشوار در روانشناسی ارسطو بحث عقل است. این بحث که در طول تاریخ دست‌مایۀ تفاسیر بسیار گوناگون بوده به‌ندرت از منظر مواجهۀ ارسطو با پیشینیانش بررسی شده است. این مقاله استدلال میکند که ارسطو در این بحث وام‌دار آناکساگوراس است و نظریۀ او را دراین‌باب ارتقا میدهد و در چارچوب مبانی خودش بازخوانی میکند. مهمترین و چالشبرانگیزترین مباحثی که در کتاب دربارۀ نفس در موضوعِ عقل مطرح شده از این منظر قابلِ‌فهم میشوند. آناکساگوراس صریحاً یا ضمناً دو وصفِ عدمتعین و سرمدیت را به عقل نسبت میداد. ارسطو این دو وصف را برای عقل میپذیرد و میکوشد تا مشکلاتی را که بر سر راه این دو قرار دارد برطرف کند. هر دویِ این اوصاف با فعالیت اصلیِ عقل، یعنی شناختن و تعقلکردن، ناسازگارند. آنچه مطلقاً نامتعین است به هیچ چیزی شباهت ندارد. پس، مطابق حکم مشهورِ «شبیه شبیه را میشناسد»، قادر به شناختن نخواهد بود. همچنین شناختن نوعی عبور از قوه به فعل است که از لوازم ماده است. ازاین‌رو، عقل اگر بخواهد فعالیت شناختی داشته باشد، نمیتواند سرمدی باشد. نشان دادهایم که مباحث دو فصل چهارم و پنجم از کتاب سومِ دربارۀ نفس به همین دو مسئله پاسخ میدهند.
صفحات :
از صفحه 79 تا 100
اِعمال عقل: اخلاق نیکوماخوس ارسطو [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
C. D. C. Reeve
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: این کتاب کاوشی است در مبانی معرفتی، متافیزیکی و روانشناختی اخلاق نیکوماخوس. ریو در یک معکوس قابل توجه از ارتدکس فعلی، استدلال می کند که دانش علمی (اپیستم) در اخلاق امکان پذیر است، که دیالکتیک و فهم (نوس) اساساً همان نقشی را در اخلاق بازی می کنند که در علم ارسطویی، و نقش متمایز حکمت عملی. phronesis) استفاده از دانش کلیات ارائه شده توسط علم، دیالکتیک و درک است تا به بهترین نحو شادی (eudaimonia) را در شرایط خاص ارتقاء داده و زندگی شاد را تضمین کند. با عطف به خود خوشبختی، ریوز گزارش جدیدی از دیدگاه های ارسطو در مورد غایات و کارکردها ایجاد می کند و ماهیت دوگانه آنها را آشکار می کند. او استدلال می کند که فعال شدن حکمت نظری شادی اولیه است و فعال شدن حکمت عملی - وقتی به خاطر شادی اولیه باشد - شادی از نوع ثانویه است. او با شرحی از فضایل شخصیت، کالاهای بیرونی و دوستان و جایگاه آنها در زندگی شاد به پایان می‌رسد.
هگل و ارسطو [کتاب انگلیسی ]
نویسنده:
آلفردو فرارین (Alfredo Ferrarin)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
انتشارات دانشگاه کمبریج (Cambridge University Press),
چکیده :
مسلماً هگل دشوارترین فیلسوف است. مفسران برای یافتن راهی برای ورود به اندیشه او معمولاً به گونه‌ای به او نزدیک می‌شوند که گویی در حال توسعه مضامین کانتی و فیشتی است. این کتاب به شیوه ای نظام مند نشان می دهد که نگاه به ایده آلیسم هگل در ارتباط با سنت متافیزیکی و معرفت شناختی ناشی از ارسطو بسیار منطقی تر است. کتاب شرحی از ایده آلیسم هگل در پرتو تفسیر، بحث، جذب و نقد او از فلسفه ارسطو ارائه می دهد. کاوش‌هایی درباره دیدگاه‌های هگلی و ارسطویی درباره نظام و تاریخ وجود دارد. هستی، متافیزیک، منطق و حقیقت. طبیعت و ذهنیت؛ روح، معرفت و خودشناسی؛ اخلاق و سیاست هیچ شاگرد جدی هگل نمی تواند این تفسیر عمده را نادیده بگیرد. همچنین در زمینه هایی مانند علوم سیاسی و تاریخ ایده ها مورد توجه خواهد بود.
تحلیل و واکاوی مفهوم بولئسیس یا میل عقلانی در دیدگاه ارسطو
نویسنده:
مریم صمدیه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اُرکسیس یا میل در دیدگاه ارسطو، به میل عقلانی و میل غیرعقلانی تقسیم می­شود. میل عقلانی شامل بولئسیس و میل غیرعقلانی شامل اپیسومیا (میل شهوانی) و تومُس (میل احساسی) است. بررسی آراء ارسطو نشان می­دهد که میل عقلانی از جهات مختلفی با سایر امیال متفاوت است. اول اینکه میل عقلانی در مقایسه با میل شهوانی و میل احساسی، به بخش عقلانی نفس تعلق دارد و از این رو تنها اختصاص به انسان دارد و حال آنکه میل شهوانی و میل احساسی در حیوانات نیز وجود دارند. دوم اینکه میل عقلانی به اهدافی مربوط می­شود که از طریق سنجش عقلانی محقق می­شوند و چنین اهدافی از نظر فاعل، به جای اینکه صرفا خوشایند و لذت­بخش باشند، خوب هستند. سوم اینکه میل عقلانی با شناسایی حقیقت سروکار دارد و هم چنین برخلاف میل شهوانی و میل احساسی، میلی آینده­محور است. در نهایت ویژگی برجسته­ی میل عقلانی، مبدأ بودن آن برای افعال اخلاقی است؛ چراکه موضوع میل عقلانی، هدفی عقلانی است؛ چیزی که حیوانات از آن بی­بهره هستند.
صفحات :
از صفحه 43 تا 55
امر تراژیک، شاخصۀ فلسفی تراژدی
نویسنده:
علیرضا محمدی بارچانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
از نظر ارسطو اجزای کیفی تراژدی شامل میتوس (پیرنگ)، سیرت، گفتار (بیان)، اندیشه، منظر نمایش و آواز است. او سه جزء میتوسِ هر تراژدی را دگرگونی (peripeteia)، بازشناخت (Angenorsis) و واقعه دردانگیز/ فاجعه (catastrophe) برمی شمارد که سبب هلاک یا رنج قهرمان تراژدی می شود. ارسطو در نگرش منتقدانه خود به تراژدی در پی یافتن شاخصه های فلسفی آن است. مطالعه تراژدی های یونان بوستان به ما نشان خواهد داد «امر تراژیک»، «حس تراژیک زندگی» یا «عنصر تراژیک» حاکم بر جهان تراژدی، قهرمانان تراژیک را در سیطره خود قرار داده است. در این راستا با ارایه نظرات میشل ویینی، کلیفورد لیچ، ماکس شلر، جفری برتون، آرتور شوپنهاور، گئورگ لوکاچ، لوسین گلدمن، والتر کاوفمن، هاینتس کیندرمن، و ورنر یگر درصدد تبیین امر تراژیک به عنوان مهم ترین شاخصه فلسفی تراژدی برخواهیم آمد و آنگاه با توجه به نظرات جورج اشتاینر، گیلبرت موری، ورنر یگر، جرالد الس، و کلیفورد لیچ وجوه تراژیک در تراژدی های آیسخولوس را نشان خواهیم داد و درخواهیم یافت امر تراژیک به عنوان هسته و جوهره اصلی تراژدی از سوی آیسخولوس راهی است برای رسیدن قهرمان تراژیک به شناخت تراژیک، یعنی «رنج بردن برای آموختن». و با «تحلیل فلسفی امر تراژیک» نشان خواهیم داد که تراژدی نویسان به تراژدی به عنوان فرمی نمایشی در زمینه ای دراماتیک می نگریسته اند، یعنی زمینه ای که ارکسترا (صحنه نمایش) را همچون جهان تلقی می کند، جهان نمایش. همچنین تلاش خواهیم کرد تا آشکار سازیم تراژدی نویس، افزون بر جنبه دراماتیک، از منظر فلسفی هم به تراژدی نگریسته است و «امر تراژیک» در نگرش فلسفی، به محدودیت، فرجام ناگوار، زجر و رنج قهرمان تراژیک و دستیابی اش به فقدان و شناختی رنج آور معنا می شود، لذا دو انگاره تراژیک بودن جزئی جهان و تراژیک بودن کل جهان را در پایان بررسی و تحلیل خواهیم کرد.
صفحات :
از صفحه 79 تا 103
دیالکتیک استعلایی و هستی شناسی صدرایی ( Transcendental Dialectic  and Sadrian Ontology)
نویسنده:
حسین کلباسی اشتری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این مقاله نویسنده سعی دارد تا مطالعه ای تطبیقی را درباره قابلیت های دو نظام فلسفی آسیایی و اروپایی در باب موضوعی خاص- یعنی قوه عقل- ارایه دهد، و از این طریق تاملی بر امکان گفت و گو میان سنت های فلسفی ای داشته باشد که تا به امروز پیشینه ای سخت و تسلیم نشدنی در این باره داشته اند. اگر چه پس از عصر روشنگری و با فیزیک نیوتنی و در فلسفه نقادی کانت، وحدت و کمال فاهمه توسط عقل فراهم می شود، عملا بر محدودیت و حدود قلمرو عقل نیز تاکید می گردد. «مغالطات»، «تعارضات جدلی» یا «آنتی نومی ها»، «ایده ال عقل محض»، اعلان صریح شکست عقل در سه حوزه شناخت حقیقت نفس، طبیعت، و خدا بودند، و «دیالکتیک استعلایی» به مثابه موقعیتی انتقادی معرفی شد که نشات گرفته از تعالی و فراروی عقل بود. نتیجه گریزناپذیر چنین رویکردی، دوگانگی میان سوژه و ابژه، نومن و فنومن، و فاهمه و عقل است؛ و اخلاف کانت مجبور بودند تا بر چنین دوگانگی ای غلبه کنند. در فلسفه اسلامی- و به ویژه در فلسفه صدرایی- عقل، از سویی، مشتمل بر مراتب معرفت و در واقع مراتب «هستی» است و از سویی دیگر- بر خلاف سنت ارسطویی و کانتی- هیچ تعارضی میان مراتب و درجات شناخت نیست؛ بنابراین، «عقل» همچون شکلی از مراتب هستی و مطابق با آن معرفی می شود. اگرچه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اخلاف کانت- به خصوص هگل- تلاش خود را معطوف به حذف دوگانگی میان سوژه و ابژه و نومن و فنومن کردند، اما هیچ نظام فلسفی ای که بر اساس سنتی متافیزیکی شکل گرفته موفق نشده است که بر این معضل فلسفه نقادی غلبه کند (فقط در میانه قرن بیستم بود که با پدیدارشناسی هوسرل و هرمنوتیک هایدگر دریچه جدیدی گشوده شد). نگارنده در این مقاله سعی دارد تا با مطالعه ای تطبیقی بین نظام فلسفی کانت و ملاصدرا، راهی را به جاده گفت وگو و مبادله انتقادی آرا و عقاید میان دو سنت بزرگ فلسفی غرب و شرق بگشاید.
صفحات :
از صفحه 63 تا 80
درآمدی بر فلسفه منطق ارسطو
نویسنده:
غلامرضا ذکیانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه منطق علمی پسینی است و درباره مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسایل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی می کند. فلسفه منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهده پاره ای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها حکم کنیم. برای استخراج این مبانی فلسفی باید افزون بر آثار پیروان ارسطو به تالیفات خود وی نیز مستقیما مراجعه کنیم تا هم سهم دقیق استاد و شاگردان در فرایند رشد منطق ارسطویی معلوم شود و هم آرا پیروان، به ویژه آنجا که از اندیشه های استاد فاصله گرفته اند، با آرا خود ارسطو خلط نشود. شاید مهم ترین تحولی که در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تالیف کتاب اشارات و پیدایش منطق دوبخشی است. فرضیه نگارنده این است که این تحول تنها به بخش بندی صوری منطق مربوط نمی شود، بلکه ناشی از تحولات بنیادینی است که از نگرش به منطق سرچشمه می گیرد. سرآغاز این تحولات به تالیف کتاب ایساغوجی (کلی محور) و افزوده شدن آن به مجموعه ارغنون بر می گردد که بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئی محور) و صوری شدن قیاس ارسطویی انجامید. اثبات چنین فرضه ای مستلزم شناخت دقیق منطق ارسطو است. در این مقاله ضمن اشاره به دو رساله مقولات و ایساغوجی، به چند مورد مهم و بی لاحقه در تحلیل اول چون مثال نقض، تقدم اشکال بر قیاس، و شکل چهارم پرداخته ایم.
صفحات :
از صفحه 45 تا 61
رابطه عاطفه و جزء عقلانی نفس از نظر ارسطو
نویسنده:
مژگان محمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
جایگاه عواطف در اندیشه ارسطو اغلب با نظریه وی درباره ضعف اراده شناخته می‌شود؛ لیکن مطالعه آثار وی نشان می‌دهد که عواطف نقش گسترده‌تر و پیچیده‌ای در فعالیت‌های ذهنی دارند. ازنظر او بین عواطف و دیگر کارکردها و فعالیت‌های ذهنی رابطه عمیق و دوسویه‌ای وجود دارد؛ به این نحو که هم عواطف بر کارکردهای جزء عقلانی نفس تأثیرگذار است و هم کارکردهای جزء عقلانی بر عواطف و شدت و ضعف آن‌ها تأثیرگذار است. در این مقاله برای تبیین مدعای رابطه دوسویه عاطفه و جزء عقلانی بعد از بیان چیستی عاطفه و نحوه عملکرد آن در ذهن، از یک‌سو، به تأثیر عاطفه بر جزء عقلانی نفس خواهیم پرداخت و نقش آن را در اراده، قدرت تشخیص و داوری و ادراک حسی بررسی می‌کنیم. ازنظر ما، برخلاف تصور رایج، عواطف تنها تهدیدی خطرناک برای اخلاق و عقلانیت به‌شمار نمی‌آیند، بلکه آن‌ها می‌توانند در تقویت عقلانیت نیز نقش جدی بازی کنند. از سوی دیگر، برای فهم تأثیر جزء عقلانی بر عواطف، نقش برخی فعالیت‌های ذهنی در ایجاد لذت و درد و عواطفی چون دوستی، ترحم و نیز مقاومت در برابر نیروی انگیزشی عواطف را بررسی خواهیم کرد. همچنین توضیح خواهیم داد که کارکردهای ذهنی در ایجاد عواطف به یک میزان عمل نمی‌کنند، همچنین بین شدت و ضعف کارکردهای ذهنی و شدت و ضعف عواطف نسبت مستقیم برقرار است.
صفحات :
از صفحه 169 تا 197
منطق شرطی و مبانی فلسفی آن
نویسنده:
رضا رسولی شربیانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از پرسش های اساسی در منطق این است که چرا ارسطو به «منطقِ شرطی» نپرداخته است؟ او که به عنوان مدون منطق شناخته می شود چگونه ممکن است به این بحث مهم توجهی نداشته باشد؟ آیا این بی توجهی فقط یک غفلت است یا عمدی است و ارسطو دلیلی برای آن دارد؟ ما در این مقاله پس از بررسی منطق شرطی (قضایا و قیاس های شرطی) از دیدگاه رواقیون و بیان اهمیت آن نزد منطق دانان جدید، به مبانی نظری و فلسفی دو نظام منطق حملی و شرطی می پردازیم. با مطالعه فلسفه ارسطو و با توجه به دیدگاه خاص او در مورد مقولات و اندراج اشیا در مقولات ده گانه، معلوم می شود که ارسطو دارای تفکری ذات گرا بوده و این امر با تفکر تجربه گرای رواقیون کاملا متفاوت است؛ زیرا در اندیشه فلسفی رواقیون به قوانین خارجی اشیا توجه می شود و نه به ذات یا ماهیت آنها. بنابراین، رواقیون از منطق حملی عدول کرده و به منطق شرطی پرداخته اند زیرا چنین نگرشی به موجودات اقتضای نظامی اندراجی و حملی را ندارد؛ همچنان که با نگاه مقوله ای به موجودات عالم نمی توان به صورت شرطی و با تردید و تعلیق سخن گفت. به عبارت دیگر، با توجه به مبانی فلسفی و معرفت شناختی ارسطو نمی توان منطق شرطی را پذیرفت. به همین دلیل ارسطو در آثار خود وارد بحث درباره قضایا و قیاس های شرطی نشده است، در حالی که نحله مگاری پیش از او به این مباحث پرداخته بودند و پس از او نیز این بحث توسط رواقیون به طور جدی دنبال شده است چرا که با هستی شناسی آنان سازگارتر بود.
صفحات :
از صفحه 71 تا 83
تحلیلی بر ضرورت تعامل میان مابعدالطبیعه و علوم
نویسنده:
علی مرادخانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
این مقاله تاملی است در باب تعامل میان مابعدالطبیعه و علوم که نمونه ای از آن در عصر پیش مدرن، در نظام ارسطو تحقق یافت. با این حال، این تعامل به تدریج با ظهور انقلاب علمی، به ویژه علم کلاسیک، در قرن هفده و هجده، در عصر مدرن تضعیف شد. در قرن نوزده، پیدایش پوزیتیویسم موجب شد تا مابعدالطبیعه معناداری خود را از دست بدهد و بیرون از حوزه شناخت و در قلمرو امیال و عواطف قرار گیرد. در قرن بیستم، فلسفه ها و نظام های مابعدالطبیعی در معنای سنتی خود نتوانستند علوم را هدایت کنند و از طریق مطرح کردن مسائل تخصصی در حوزه های زبان و منطق، به نوعی از علوم اعلام استقلال کردند. اگرچه، این استقلال، از مابعدالطبیعه و فلسفه در برابر فناوری و علم حمایت کرد اما در این میان، مابعدالطبیعه نقش مهم خود را در طرح عقلانیت در حوزه علم از دست داد. این مقاله پس از یک مقدمه مختصر به توضیح این مساله می پردازد و استدلال می کند که این مساله امری فنی و علمی نیست بلکه به حیات بشر مربوط می شود.
صفحات :
از صفحه 41 تا 52