جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2
تحلیل و ارزیابی مبانی نظریه جعل معنای زندگی، با تاکید بر تفکر اسلامی
نویسنده:
نفیسه حفیظی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اگر جعل معنای زندگی را به این معنا در نظر بگیریم که معنایی عینی برای زندگی وجود ندارد و انسان خود به زندگی معنا می بخشد (ذهنی گرایی)، آنگاه مساله‌ی پژوهش حاضر شناسایی مهمترین مبانی دیدگاه جعل معنای زندگی (مشخصا نظریه ریچارد تیلور و دیوید ویگنز) و نیز تحلیل و ارزیابی آنها با تاکید برتفکر دینی خواهد شد. از خلال بررسی دیدگاه این دو فیلسوف دو گونه نظریه‌ی جعل معنای زندگی بدست می‌آید؛ جعل تمام عیارتیلور، با نفی ارزش و معنای واقعی، سرچشمه معنا را انسان می‌داند. ویگنز با نقد رویکرد ذهنی‌گرای تیلور معنای زندگی را ترکیبی از امری مکشوف و کوشش صاحب زندگی می‌داند(جعل محدود). وی این دیدگاه را بر پایۀ نوعی نگاه پدیدارشناسانه به اخلاق، بنا می‌سازد که به موجب آن ارزش اخلاقی نه کاملا مستقل از سوژه و علایق و حساسیت های آن است نه بریده از واقعیت. حساسیت های انسانی در محدوده ی زبان اخلاق تاثیرگذار بوده، توافق بر آنها معنای احکام اخلاقی را تثبیت می‌نمایند لکن صدق احکام اخلاقی مبتنی بر واقعیت است. در مواردی که علایق و حساسیت های انسان با جهان سازگار گردد و منظر انسانی پرده از ویژگیهای عینی بردارد، می توان گفت معنا امری مکشوف – مجعول است در غیر این صورت، حساسیت ها و علایق، تا حد زیادی تعیین کننده ی ارزش و معنا می‌گردند؛ در این موارد به جعل (ذهنی گرایی معقول) و نه تعهدی معلق آنگونه که جعل تمام عیار تیلور می‌گوید، روی می‌آوریم. این پژوهش با تبیین اهم مبانی ارزش شناختی دیدگاه جعل، مهمترین چالشهای جعل گرایی تمام عیار را ناشی از ناواقع گرایی اخلاقی به عنوان مبنای اصلی این دیدگاه و مهمترین چالش جعل محدود را نسبیت گرایی اخلاقی می‌داند.
بررسی تطبیقی آراء فلسفی ابن میمون آندلسی و ابن کمونه بغدادی
نویسنده:
حجت ابراهیم نجف آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی تردید شناسایی یا بازشناسی آراء اندیشمندان و فیلسوفان ناشناخته یا کمتر شناخته شده، فهم دقیق تری از سیر تحوّل و انتقال اندیشه های حِکمی از ادوار متقدم به جریان های متأخر فکری و فلسفی در گستره اندیشه و تمدّن ایرانی– اسلامی، به دست می دهد.در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف معرّفی و تحلیل آراء فلسفی دو تن از مهم ترین فیلسوفان یهودی قرن ششم و هفتم هجری یعنی ابن میمون آندلسی و ابن کمّونه بغدادی، تألیف یافته تا مسیری هموارتر برای تحقیقات و پژوهش های بعدی درباره اندیشه های این دو متفکر، فراهم آورد. نگارنده کوشیده است تا تصویری صحیح و روشن از آراء و مبانی فلسفی این دو اندیشمند، در سه بخش نفس شناسی، جهان شناسی و خداشناسی ارائه داده وبه مقایسه و بررسی مهم ترین دیدگاه های آندو درباره موضوعات مزبور بپردازد، که گزیده ای از آنها بدین شرح است: نفس شناسی: هر دو فیلسوف علاوه بر آنکه معتقد به تجرّد نفس از بدن هستند، اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول را در نفس می پذیرند. اما در بحث کیفیت بقای نفس ، بر خلاف ابن میمون که صریحاً حکم به معاد روحانی نفوس نموده، ابن کمونه موضع صریحی دراین باره اتخاذ نکرده است.جهان شناسی: درباره ابواب مختلف این مبحث نیز نکات برجسته ای در اندیشه آندو وجود دارد؛ برای نمونه: 1- غیر از آنکه هر دو فیلسوف، نگاهی هستی شناسانه نسبت به ماده و صورت داشته و آندو را مقوّم جسم محسوب می‌کنند، با این حال ابن میمون برخلاف ابن کمونه، از منظر اخلاقی نیز به این موضوع نگریسته، و ماده را منشأ زشتی‌ها و معاصی، و صورت را منشأ نیکی‌ها و فضائل، و پیونددهنده بین انسان و خدا محسوب می‌نماید.2- هر دو فیلسوف ضمن آنکه وقوع حرکت در جوهر را نمی‌پذیرند، دربارۀ وقوع حرکت در کمّ و کیف، دیدگاهی نسبتاً مشابه دارند؛ چرا که ابن میمون در اطلاق مفهوم «حرکت» برای حرکت کمّی و کیفی، از اهل لسان متابعت نموده، و حرکت در ایندو را محسوس نمی‌داند. حتی ابن کمونه پا فراتر نهاده و صریحاً حرکت در کمّ و کیف را نفی می‌نماید.3- ابن کمونه اطلاق «وجود» بر ممکن و واجب را به اشتراک معنوی و به نحو مشکّک دانسته، اما ابن میمون استعمال آن را به اشتراک لفظی می‌داند.4- برخلاف ابن کمونه که مفاد قاعده «الواحد» را پذیرفته و حتی فحوای آن را قریب به وضوح می داند، ابن میمون، مفاد این قاعده را کافی برای توجیه تکثّر و تنوّع میان افلاک و کواکب ندانسته ، و لذا بر نقش اراده و اختیار خداوند – و نه ضرورت علّی معلولی- در جریان خلقت عالَم تأکید می‌ورزد.خداشناسی: ایندو فیلسوف معتقدند که صفاتی برای خداوند تحقق دارد که عین ذات اوست؛ اما ابن میمون بر خلاف ابن کمونه، معرفت به این صفات را صرفاً به نحو سلبی، جایز می‌داند.بعلاوه، با توجه به اینکه هر دو متفکر، مستظهر به افکار حکمای قبل از خود بوده و همچنین، بعد از آندو نیز با جریانات مهم فلسفی و کلامی مواجهیم، لذا تلاش شده تا مبانی فکری آندو، و میزان تأثّرشان از فضای حاکم بر الاهیات و اندیشه اسلامی در آن عصر، و موارد تأثیرشان بر اندیشمندان بعدی نیز تبیین گردد.
  • تعداد رکورد ها : 2