این مقاله، بر پایه مطالعه موردی آرای کارل گوستاو یونگ درباره دین، به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و فلسفی به دین در چه وجوهی از یکدیگر
... ر متمایز میشوند و چرا شناختِ این تمایز برای منظومه دینشناسی اهمیت دارد.
برای پاسخ به این پرسشها، مقاله در مقدمه، با اشاره به سه مقطع تاریخیِ «روانشناسی دین»، ضمن تقریر دیدگاه یونگ در متن مقطع سوم و پس از برشمردن برخی نقدهای ارائهشده به این رویکرد، نتیجه گرفته است که محدود کردن میراث یونگ به «تأثیر دین بر سلامت روان» هم آن میراث را به امری کارکردی تقلیل میدهد و هم جانمایههای بنیادین دین را مورد غفلت قرار میدهد. از این رو، در بخش دوم مقاله کوشش شده تا وجه مغفول دیدگاه یونگ دربارۀ «فهم نمادین زبان دین» برجسته و نشان داده شود که چگونه این بخش از دستاوردهای یونگ میتواند میراثی برای فلسفه دین قلمداد شود. در بخش پایانی مقاله تلاش شده تا شرایط بهرهگیری از این میراث جهت تحقق اهدافی که فیلسوف دین در پی آنهاست تحلیل و بیان شود. در پایان، نقدِ تعاملِ غیرروشمند میان دینپژوهی با علوم دیگر برخی از امکانات و محدودیتهای فیلسوف دین را در چنین تعاملی روشن میکند.
بیشتر