جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 19
جلوه‌های کلامی در آثار مولوی
نویسنده:
جلیل مشیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله آراء کلامی مولوی در آثار منظوم و منثور، بررسی شده‌است .بدین ترتیب که در مقدمه درباره علم کلام و جنبه‌های مثبت و منفی،و دیدگاه مولوی نسبت به آن، چگونگی استفاده از زبان فارسی برای بیان‌مقاصد کلامی و دینی، و روش مولوی در به کارگیری اصطلاحات و مباحث کلامی‌با ایراد شواهد از آثار او مطالبی آمده است . در متن نیز پنج اصل :توحید، نبوت ، عدل، امامت و معاد به عنوان اساس مباحث و موضوعاتی‌مانند : توحید عارفان، اسما و صفات الهی، صفات ثبوتی و سلبی،سببیت ، رویت حق، حسن و قبح افعال، بداء، هدایت و ضلالت ، لطف‌مقرب و محصل، عصمت انبیاء، معراج، معجزات و کرامات ، مناقب اهل‌بیت (ع) و رهبری، معاد روحانی و جسمانی، شفاعت ، توبه، احباط وتکفیر، عفو الهی و بسیاری مسائل بزرگ و کوچک دیگر، در درون پنج اصل، آمده است .شیوه کار هم بدین گونه بوده است که در هر مبحث ، کلیاتی‌از آراء متکلمان اسلامی آورده شده و سپس وجوه تشابه، توارد یاتخالف‌نظرهای مولوی با آنها یا نظر فردی او تبیین گردیده و جزئیات نیز به‌همان روش در خلال مباحث گنجیده است .از آن جا که اندیشه‌های کلامی‌این‌عارف شاعر، بر خلاف سنت فلسفی و متفاوت با روش یونانی، با ذوق وادب و عرفان درهم‌آمیخته، مسائل عرفانی نیز با مباحث کلامی مربوط آمده‌است .در بیان شواهد هم بیشتر از مثنوی و سپس از فیه‌مافیه، مجالس سبعه‌و دیوان غزلیات بهره گرفته شده است .
مبانی نظری "خودشناسی" در مثنوی
نویسنده:
محمدرضا رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی‌تردید، شناخت «هویت»آدمی، یعنی «کیستی و چیستی خود»، یکی از دلمشغولی‌های اصلی اندیشمندان علوم انسانی از گذشته تا کنون بوده است. از این‌رو، دانشمندان از زاویه‌ها و چشم‌اندازهای مختلف علمی و با رویکردهای متفاوت، همواره کوشیده‌اند تا چارچوبی نظری برای این مسئله ترسیم و تبیین نمایند. در عرفان اسلامی نیز این بحث زیر عنوان «معرفت نفس یا خودشناسی» مجال طرح و بررسی می‌یابد.«خودشناسی» در رهیافت عرفانی همواره یکی از مهم‌ترین مباحث و مسائل هر نظام عرفانی تلقی شده و در اغلب طریقت‌های عرفانی معرفت حق و معرفت نفس قرین و همدوش دانسته شده است به گونه‌ای که از بین راه‌های خداشناسی، عارفان نه تنها راه انفسی را برتر از راه آفاقی می‌دانند بلکه وصول به حق را جز از رهگذر خودشناسی میسر نمی‌دانند.نوشتار حاضربا رویکرد عرفانی، تبیین مبانی معرفتی مولانا جلال‌الدین بلخی، عارف برجسته قرن هفتم را در مواجهه با مسئله «هویت شخصی» بر عهده دارد.مولانا در پاسخ به چیستی انسان و دیگر سوالات مطرح‌شده از این دست، از دو منظر هستی‌شناسی ـ معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی عرفانی پاسخ می‌دهد. از نگاه هستی‌شناسی مولانا معتقد است انسان‌ها تا هنگامی که در سطح آگاهی پدیداری به سرمی‌برند از حقیقت هستی بی‌خبرند و نیست را هست و هست را نیست می‌پندارند. تنها با تسلیم به مطلق شدن می‌توان به حقیقت هستی (مطلق) رسید و براساس همین رهیافت از منظر انسان‌شناسی به انسان از منظر پیوندش با مطلق می‌نگرد و آدمی را دارای ماهیتی متعین و متشخص نمی‌داند. آنچه انسان‌شناسی عرفانی در باب آدمی می‌گوید مبتنی بر نوعی تجربه خاص از وجود انسان و نوعی معرفت نسبت به سرشت و حقیقت او در پیوند با امر متعالی است که با تجربه خاصی به نام «تجربه عرفانی» در پیوند است که از راه تجربه عادی مقدور و میسور نیست و تنها از رهگذر شکستن چارچوب آگاهی و شاکله‌های مفهومی متعارف صورت می‌پذیرد. به موجب این رهیافت، شناخت حقیقی «خود» تنها از رهگذر «نفی خود» امکان‌پذیر است؛ حالتی که در آن هم? تمایزات «فاعل شناسا و متعلق شناسایی» از میان برمی‌خیزد و اراده و آگاهی و عقل انسان در وجودی برتر استحاله می‌یابد. مولوی این حالت را تنها راه رسیدن به «خودشناسی» و «خداشناسی» محسوب می‌کند و آن را فنای فی‌الله می‌نامد.مولانا برای رسیدن به این ساحت از فقر کامل هیچ نخواستن، هیچ نداشتن و هیچ ندانستن را توصیه می‌کند و درنهایت به عشق می‌رسد و این عشق را هم علت فنا و نیستی می‌داند و هم معلول آن.روش این پژوهش کتابخانه‌ای و براساس رجوع به منابع اصلی است. و تحلیل اطلاعات و داده‌های فراهم‌آمده براساس طرح تحقیق و فصول مختلف آن، پژوهش را به اهداف خود نزدیک کرده است.
بررسی تطبیقی مسائل کلامی در حدیقه سنائی و مثنوی مولوی
نویسنده:
مریم شفیعی تابان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش حاضر، حدیقه الحقیقه-به عنوان نخستین منظومه عرفانی-و مثنوی شریف-به کامل ترین و مهمترین اثر عرفانی-از جهت آرا و اندیشه های کلامی بررسی و با هم مقایسه شده اند. علم کلام-به عنوان یکی از مهمترین علوم اسلامی-وظیفه دفاع از دیانت-به ویژه اعتقادات-در برابر معارضان را به عهده دارد. سنائی و مولوی را در وهله اول، به عنوان چهره هایی عارف می شناسیم، سپس عنوان متکلم در مورد آن دو عزیز، صدق می کند. هر دو شاعر، اشعری هستند-البته با گرایشهای شیعی- و با عقل گرایی صرف در ستیز.تار اندیشه های عرفانی آن دو بزرگوار، بسیاری جاها در پود عقاید فلسفی و کلامی تنیده می گردد و افکاری عالی و درخشان را شکل می دهد. با عنایت به تفاوت موجود در مشرب عرفانی آن دو مرد ربانی، و این که مولوی در حوزه عرفان و تصوف مسلک خاصی را می پیماید، برخی آرای کلامی صرفا به مولانا اختصاص دارد و آنها را بدان گونه که در مثنوی مندرج است، در حدیقه به هیچ وجه نمی بینیم. همچنین سنائی و مولوی در برخی مباحث، با یکدیگر اختلاف عقیده دارند که در متن، بدین موارد پرداخته شده است. نکته مهمی که از این رساله منتج می گردد، این است که آزاد اندیشانی چون سنائی و مولانا را در حوزه یک مذهب خاص نمی توان محدود کرد، چرا که این دو شاعر عارف مسلک-به دور از هر گونه تعصب و خام اندیشی-گرایش به آرای مختلف از مذاهب متفاوت را اختیار نموده و با کیمیای عشق، رنگ ها و نمودهای ظاهری را از میان برداشته اند.
بررسی تطبیقی اندیشه‌های مولانا و کارلوس کاستاندا
نویسنده:
مسعود پورتحویلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان مقوله ای باطنی و فراعقلی بوده و به واقع راهی قلبی و درونی است برای شناخت حقیقت خود، جهان خود و خداوند. عارفان بر این باورند که شناخت حقیقت راه های گوناگونی دارد و علم و عقل گرایی تنها یکی از این راه هاست، نه تنها راه. به ویژه در روزگار پست مدرن و بر اثر ظهور معرفت شناسی جدید و در هم شکسته شدن اقتدار علم و متدهای تجربی راه برای مکتب های عرفانی و معنوی که انسان را به درکی شهودی و یقینی فرا می خوانند، گشوده شده است. بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا می توان به این نکته رسید که همه ی عرفان ها که از دل ادبیات و فرهنگ یک ملت بر می خیزند نیز یک هدف و حقیقت واحد را دنبال می کنند. این مکتب بر این باور است که آموزه های عرفانی با درنوردیدن مرزها، مذاهب و ملیت های گوناگون را پشت سر نهاده و در همه ی فرهنگ ها به هر شکلی وجود دارند. به زبان دیگر تمام اندیشه های عرفانی و فراعقلی از آنجا که جزو ویژگی های سرشتین و وجودی انسان هاست، از یک اندیشه ی نخستین برخاسته و یک هدف را می جویند. حتی در میان دورترینِ فرهنگ ها از لحاظ زمانی و مکانینیز می توان تشابهات و وجه اشتراکاتی یافت. برای اثبات این نظریه در این پژوهش به بررسی تطبیقی اندیشه های مولانا و کارلوس کاستاندا پرداخته شده است که از لحاظ مکانی، یکی در شرق است و دیگری در غرب و از لحاظ زمانی، حدود هشتصد سال میان این دو مکتب فاصله می باشد. مولانا در میان عارفان ایران و جهان از وجهه ای خاص برخوردار است و بن مایه ی اندیشه های او از نوعی دیگر است. چرا که در اواسط زندگی خویش به خاطر آشنایی با شمس تبریزی، دچار تحول روحی و افکار درونی شد و همه ی اندیشه های اش به گونه ای دیگر بیان گردید. کارلوس کاستاندا نیز که دانشجوی رشته ی مردم شناسی بود پس از آشنایی با دون خوان ماتوس، عمری تحصیل و کسب دانش را بی فایده دید و آتش در آن اندوخته ها زد و موسی وار همراه دون خوان وارد دریا شد. با بازبینی نکات و آموزه های عرفانی در احوال و افکار این دو عارف، به یگانگی ها و تشابهاتی میان آن ها برمی خوریم و نتیجه ی به دست آمده را گواهی یا مهر تاییدی تلقی می کنیم بر ادعای یگانگی عرفان ها، مکتب اصالت معنی و در نهایت وحدت درونی ادیان.باری در این پژوهش بر آنم تا بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا و با نگرش عرفان تطبیقی به بررسی اندیشه های مولانا و کارلوس کاستاندا بپردازم.
روح و نفس در آثار مولانا و امام خمینی (ره)
نویسنده:
فریبا هادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان از لحظه ای که پا به عرصه وجود نهاد و مراحل طبیعی زندگی را طی کرد و سرانجام با مرگ زندگی مادی او پایان پذیرفت. این سوال اذهان بسیاری را به خود مشغول می‌کرد که آیا مرگ پایان زندگی است یا نه؟ و دائم در مورد عالم مابعدالطبیعه کنجکاو بود و با سوالات بیشماری دست و پنجه نرم می‌کرد.سوالاتی از این نمونه که آیا با مرگ همه چیز پایان می‌پذیرد و آیا انسان جاودانه است؟ آیا روح باقی می‌ماند؟ با هدایت خداوند مهربان و با بررسی های فراوان بسیاری از این سوالات جواب داده شد و فهمیده شد که انسان بیهوده آفریده نشده و اهداف آفرینش بسیار بزرگ بوده و پایان زندگی مادی پایان زندگی او نیست.و انسان به این نتیجه رسید که روح مجرد از ماده است و با مرگ بدن مادی، روح از بین نمی‌رود و جاودانه می‌ماند.و بهتر از همه عرفای بزرگ همچون مولانا و امام این مسئله را مطرح کردند و این گرایش با دید عرفانی باعث شد که انسانهای بسیاری دیگر از احساس پوچ بودن در این دنیا دست بکشند و با عشق برای نیل به اهداف اصلی کوشش کنند. چون عشق حقیقی بهترین انگیزه زندگی فعال و امیدوارانه می‌باشد.با یاری خداوند در این پایان نامه نظرات مختلف در مورد روح و نفس ، رابطه روح و نفس و مجرد بودن روح و نفس بررسی شده ، در این زمینه نظرات مولانا و امام خمینی هم مورد بحث و بررسی و مقایسه قرار گرفته.
بررسی مضامین مشترک رباعیات عطّار و مولوی
نویسنده:
نرگس پاک‌مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رباعی قالب شعری است که نخست در میان شاعران ایرانی رواج یافته، و دراین باره که مبدع آن چه کسی بوده است،‌ اتفاق نظری وجود ندارد. گروهی ریشه آن را در خسروانی های پیش از اسلامدانسته و برخی نخستین رباعی ها را به صوفیّه منسوب کرده اند. عطّار و مولانا دو اندیشمند حوزه‌ی عرفان و تصوّف نیز از این قالب کوتاه برای بیان بسیاری از مضامین عرفانی و تعلیمی و عاشقانه سود جسته اند. این پژوهش به بررسی مضامین و موضوعات مشترک رباعیات عطّار نیشابوری و مولوی پرداخته است. مضامین و موضوعات به‌کار رفته در رباعیات عطّار شامل: مباحث عرفانی(توحید، مقامات،حالات، سلوک و فنا و...)، مضامین دینی و تعلیمی، اصطلاحات عرفانی، عشق، آفرینش و هستی، قلندریات و خمریات و برخی مضامین پراکنده است. مضامین و موضوعات به‌کار رفته در رباعیات مولانا شامل: عشق، مضامین تعلیمی، مضامین مذهبی و اعتقادی، مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، آفرینش و هستی، قلندریات، خمریات و برخی مضامین پراکنده است.مقایسه این مضامین نشان می دهد که هر موضوع و مضمون مهمی که مورد توجه عطّار بوده است، مولانا نیز به آن پرداخته است.برهمین اساس می توان نتیجه گرفت که: هر دوی این بزرگان تلقّی مشابهی از مبحث وحدت وجود دارند و نیز پایه‌ی عرفان هر دو عشق است و عقل را در رسیدن به حقیقت عنصری عاجز و ناقص می دانند، هم‌چنین هر دو شاعر توجه ویژه‌ای به صفات جمالی الهی دارند؛ و از همین‌رو عشق را انگیزه و سبب آفرینش می‌دانند. بارزترین تفاوت رباعیات عطّار و مولوی به قسمتی از جهان‌بینی عرفانی آن‌ها مربوط می‌شود؛ عطّار آشکارا به شیوه‌ای تا حدودی زاهدانه و مکتبی پای‌بند است اما مولوی جز ترسیم شمایلی از عشق و وجد حاصل از آن چیز دیگری را روا نمی-داند. هم‌چنین اکتفای عطّار به شریعت و تأکیدش بر مسائل شرعی و زاهدانه تصوّف و ناکافی دانستن آن از سوی مولوی و تأکید فراوان مولوی به الزام سماع و ایجاد دائم وجد و شور از دیگر وجوه افتراق آن‌هاست.
مبانی اخلاق در مثنوی مولوی
نویسنده:
هما حجتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دراین رساله سعی شده‌است با دید اخلاقی با مسائل برخورد شود نه با تقسیم بندی عرفانی . قالب کار صرفا نه قالبهای اخلاقی کتابهایی چون اخلاق ناصری بوده‌است و نه قالب کتابهایی چون رساله قشیریه و دیگر کتب عرفانی، بلکه آنچه ازنظر مولا از لحاظ اخلاقی مهم است ، مبنای کار قرار گرفته است و فضیلت های اصلی بشمارآم است . سایر صفات خوب و بد اخلاقی که در نظر مولانا اهمیت دارد و تقریبا همه د سطح مطرح شده‌اند، درقالب مبانی اخلاق کتابهای اخلاقی زمان وی گنجانده شده‌است . اما آنچه دراین رساله مهم است سخن مولانا و محتوای کار اوست و ذکر این نکته ک وی چگونه به بیان آنها پرداخته است . دراین رساله ضمن آوردن مبانی اخلاق، یک روش عملی و سیر و سلوک مورد نظر قرار گرفته است تا راهی باشد برای کمال . ای روش ، اول شناخت حق است و سپس پاک شدن از بدیها و توبه کردن و با عشق و اخ قدم درراه کسب فضایل نهادن . به این ترتیب که دراین رساله بعد از بیان اخلاق قرن هشتم و اوضاع اجتماعی آن از لحاظ اخلاقی، هدف مثنوی روشن شده است . سپس به مهمترین فضیلت‌ها از دیدگاه مولانا که معرفت حق است پرداخته شده‌است آنگاه دین وانبیاء و صفات انسان کامل و متعالی نوشته شده‌است و سپس فضیلت اعتدال آ است که اصل و اساس همه فضیلت هاست و انحراف از اعتدال است که باعث افر تفریط می‌شود که پایه ومبنای همه بدیهاست . آنگاه نویسنده لزوم راهنما و همنشی خوب را مطرح میکند، زیرا داشتن راهنمای آگاه در زندگی، بخصوص در سیر و سلوک عرفانی و تهذیب نفس از ضروریات است . وجود راهنما و همنشین خوب نیز جزو مب تعلیم و ارشاد می‌باشد . سپس فضیلت آزادگی و وارستگی آمده‌است که در سراسر مثنوی موج می‌زند و راه وصول به آن از طریق تهذیب نفس و صیقل دادن دل و رهایی از همه بدیهاست . پس از آنها، صفات دیگری را که مولانا نکوهش می‌کند و پایه تهذیب نفس است در قالب تقسیمات علم اخلاق آمده است مانند جهل، خشم، حرص وآنچه که از صفات بد در ذیل آنها قرار می‌گیرد . لازمه این تهذیب نفس توبه است و مرکب این راه، عشق و محبت است و اخلاص . تا بتوان در راه کسب فضایل گام برداشت . عشقی که ازنظر مولانا از عشق به خدا آغا میشود و تا عشق به همه مخلوقات گسترش می‌یابد . سپس سایر فضایل اخلاقی که مولا انسان را به کسب آنها دعوت میکند در تقسیمات اخلاقی آمده است مانند حکمت ، شجاعت ، عفت ، عدالت و آنچه که از صفات پسندیده در ذیل آنها می‌آید. درنهایت باوجود آنکه درتمام این رساله ترکیب مبانی اخلاق با عرفان موج می‌زند باز هم بخشی کوتاه با عنوان گذری بر ارتباط عرفان و اخلاق در مثنوی آمده‌است که می‌تواند در حقیقت همان تسامح در نظرگاهها را از دید مولانا بیان کند . به این معنی که در هر راهی باید خوبیها را دید و باهم تلفیق کرد و در راه کمال وتعالی ازآن استفاده نمود . در این صورت اختلافها رنگ می‌بازد و ازبین میرود و همه در نهایت به وحدت خواهند رسید . دراین رساله اساس کار، مثنوی مولوی تصحیح رینو ا. نیکلسون بوده است و هر شش دفتر مثنوی که شامل بر 26000 بیت است مورد بر و ارزیابی اخلاقی قرار گرفته است . در پایان رساله، علاوه بر فهرست منابع و ماخذ که مشتمل بر 92 کتاب بوده‌است ، فهرستی از داستانهای مثنوی باتوجه به کاربرد آنها در رساله آمده‌است .
بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن‌عربی و مولوی
نویسنده:
زهره داردان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش یک مکتب عرفانی، نظیر مکتب عرفانی محی الدین بن عربی و جلال الدین محمد بلخی، شاید مهم‌ترین مسئله – و یا یکی از مهم‌ترین مسائل- مبحث استدلال باشد؛ چرا که برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که آن دو عارف در آثار خود با عقل و استدلال به مبارزه برخاسته‌اند و این در حالی است که قرآن کریم و همچنین سنت نبوی(ص) جایگاه رفیعی را برای استدلال قائل‌اند و در موارد فراوانی، انسان را به تفکر، تعقل و تدبر فرا خوانده‌اند. در این تحقیق در جهت رفع این تناقض ظاهری، به بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن عربی و مولوی، پرداخته می‌شود و به سه مسئله اساسی در ارتباط با استدلال اشاره خواهد شد: اول اینکه عقل در نگاه هر دو عارف دارای حیثیت و رویکردهای گوناگونی است. ابن عربی از عقلی سخن به میان می‌آورد که برای پذیرفتن حقایق هیچ گونه محدودیتی ندارد و آن را عقل قابل نام می‌نهد. وی همچنین از عقلی با عنوان عقل فاعل بحث می‌کند و معتقد است این نوع عقل در تولید و تفکر با نوعی محدودیت روبروست. مولوی نیز عقل را به دو دسته عقل ممدوح و عقل مذموم تقسیم می‌کند. عقل ممدوح دارای دو معنا است: یکی عقل کامل انبیاء و اولیاء و خواصّ درگاه حق می‌باشد که آگاه به حقایق و اسرار است و دیگری عقل مجرد علوی و نخستین جلوه‌ی ذات حق تعالی است. عقل مذموم از نظر مولوی عقلی است که پا را فراتر تر حدّ خود بگذارد و داعیه‌ی پرواز در ماورای طبیعت را داشته باشد. در این صورت، قطعاً کارش به حیرت و گمراهی می‌کشد. بعد از آن اهمیت و ترجیح معرفت حاصل از کشف و شهود نسبت به معارف حاصل از استدلال در نگاه آن دو عارف عنوان خواهد شد و در نهایت به این مسئله اشاره می‌شود که بخش عمده‌ای از مباحث ابن عربی در ارتباط با الهیات بالمعنی الاخص می‌باشدو ابن عربی این گونه مباحث را بدیهی می‌داند و به همین دلیل در آثار او شاهد استدلال به صورت حرفه‌ای نیستیم. اما مولوی در مسائل ماوراءطبیعی استدلال‌های عقلانی را ناکارآمد عنوان می‌کند و در بسیاری از مباحث دیگر از اقسام گوناگون استدلال مانند برهان، خطابه، استقراء و جدل بهره می‌برد. اهمّ نتایج این تحقیق به قرار زیر می‌باشد:اولاً عقل از منظر آن دو عارف دارای اهمیت تقریباً یکسانی است؛ با این تفاوت که مولوی بر خلاف ابن عربی تعریف روشن و مشخصی از عقل ارائه داده و همچنین در خلق تعابیر و اصطلاحات و ذکر اقسام و مراتب عقل نیز، گسترده تر از ابن عربی عمل کرده؛ ثانیاً هر دو عارف معرفت شهودی را بر معرفت حاصل از عقل و استدلال ترجیح داده‌اند؛ هر چند ابن عربی در این بحث نظام مندتر و منسجم‌تر از مولوی عمل کرده است. و در نهایت آنکه نکوهش استدلال در نگاه هر دو عارف، به منزله‌ی مخالفت با منطق نمی‌باشد؛ زیرا اصل منطق جزو بدیهیات ذاتی و از غرایز بشر است و قواعد برهانی آن از مقتضیات غریزی انسان استخراج شده است؛ بدین جهت می‌توان گفت نقد و نکوهش استدلال در نگاه آنان، به منزله‌ی نقد استدلالیون و فلاسفه‌ای است که با تکیه بر مقدمات حسی می‌کوشند حقایق مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت را کشف و اثبات کنند.
در عرفان اسلامی و اگزیستانسیالیسم با تاکید بر مولوی و کیرکگارد
نویسنده:
محمدتقی سبحانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بخش نخست ، این پایان نامه به پیشینه مفهوم ایمان در سنت اسلامی و مسیحی اشاره دارد تا از آنجا بستر اندیشه مولوی و کیرکگارد را بازشناساند. البته در این بخش که جنبه مقدماتی دارد به آرای متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی نظر نداشته ایم ، چرا که در بحث حاضر چندان تاثیری ندارند. در بخش دوم ، با تفصیل بیشتر ، به آرای عارفان مسلمان در این خصوص پرداخته می شود و آنگاه رای مولوی را عمدتا از مثنوی معنوی بازکاویده ایم. از آنجا که در سنت عرفانی ما از مساله ایمان گروی به طور مستقیم و صریح بحث نشده است ، در این بخش به تحلیل محتوای متون عرفانی از دریچه مفاهیم کلیدی بحث پرداخته شده است و واژه هایی چون ایمان ، عقل ، علم ، معرفت ، یقین ، عزم و ... و از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است . در بخش سوم به آرای کیرکگارد در این باره اختصاص دارد. و بالاخره در بخش چهارم به مقایسه میان آرای مولوی و کیرکگارد در مساله ایمان ، عقل و معرفت پرداخته شده است .
تحلیل تطبیقی مفهوم گناه از دیدگاه آگوستین قدیس و مولانا
نویسنده:
معصومه شریعت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم گناه مسئله ای دینی است. در فرهنگی که دین در عرصه های مختلف، حضوری آشکار و زنده دارد،‌ گناه که آموزه ای دینی است، اهمیت بحث می یابد. علاوه بر این که در فلسفه ی دینی که به تحلیل عقلانی گزاره های دینی پرداخته می شود، مسئله ی معرفت تحت تأثیر گناه دستخوش دگرگونی می گردد.اهمیت موضوع هم از این جهت است که چگونه می توان با وجود رویکرد پیشینی و پسینی در مواجهه با گناه، مفهوم و مولفه ی گناه را در اسلام و مسیحیت در کنار هم نشاند.نمی توان گفت در مقولات بالا، کدام یک تقدم و تأخر دارد، چراکه از لحاظ زمانی، مسیحیت مقدم بر اسلام بوده است و همان طور که اشاره شد، با توجه به این که گناه مقوله ای دینی است و اسلام هم یک دین و آیین، الزاماً واجد مفهوم گناه می باشد. در مسیحیت، سردمدار بحث از گناه را می توان آگوستین قدیس به شمار آورد. در اسلام هم مباحث از زبان مولانا مطرح شده است. دل نگرانی از مشکل گناه لاینحل است، مخصوصاً این که سر و کار انسان با خدا باشد و پای امر و نهی خداوند و گناه و صواب به میان آید. از طرفی شناخت و معرفت، پدیده ای روحی و به شدت متأثر از آموزه ی گناه است. در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است که: «من لم یهذب نفسه لم ینتفع بالعقل؛‌ تهذیب نفس،‌ انتفاع از عقل را به دنبال دارد.»فرضیه ی نگارنده در این رساله این است که هر دوی آگوستین و مولانا به گناه به یک صورت می نگرند، با وجود این که آگوستین، گناه را امری پیشینی و به تبع آن جبری می داند، اما مولانا کاملاً قائل به اختیار است. هر دو تن، گناه را رویگردانی از عشق می دانند، هرچند آگوستین به صورت مفهومی و مولانا به صورت مصداقی در این باره سخن گفته اند.
  • تعداد رکورد ها : 19