جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 3
فلسفه ظلم و ستم و پیامدهای آن از دیدگاه قرآن وسنت
نویسنده:
رقیه روح آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
ظلم پدیده ای است که از دیرباز بین ملل و جوامع بشری چه به صورت درونی و چه به صورت برونی وجود داشته است درباب ظلم فراوان حرف و حدیث و مطلب گفته اند اما هرچه بیان شده بیانگر این است که ظلم امری نکوهیده و ناپسند است و هر فرد وجامعه ای که به آن روی آورده به سوی اضمحلال و نابودی پیش رفته و هر فرد وجامعه ای که به آن پشت کرده به سوی سعادت رهنمون شده است آنچه پیش روی ماست تعریف و تفسیر ظلم است اما نه از هر دیدگاه. بلکه صرفاً از دیدگاه قرآن و سنت. آنچه خداوند در وحی منزلش به رسول گرامی ما فرموده است و آنچه که ائمه و اوصیاء و اولیاء ما در تفسیر این وحی منزل گفته اند و همچنین نمونه هایی از این ظلم که در تاریخ بشریت به واقعیت پیوسته است. این که ظلم چیست؟ و چه عواملی در بوجود آوردن ظلم مؤثرند؟ چراکه ظلم پدیده ای نیست که خودبه خود به وجود آید بلکه صفاتی همچون کفر و بی ایمانی سرمنشأ آن است و کینه و حرص و حسد افزایش دهنده ی آن. بر طبق آیات الهی و روایات اسلامی کفر، خود بالاترین و بزرگترین ستم است. چه ظلمی از این بالاتر که انسان به خالق خود کافر شود و سخنان الهی را تکذیب کند. «إِنَّ الشِرْکَ لَظُلْمٌ عَظیِمٌ». در این باب که ظلم چه مفاسدی را در جامعه به بار می آورد و عقل دراین زمینه چه حکمی می دهد، انواع ظلم کدام است و هر کدام چه اثراتی را در بر خواهند داشت؟ و نیز اینکه ظلم و ستم بر روی خود فرد ظلم کننده چه نتایجی دارد؟ و نیز بر روی اجتماع و همچنین چه تأثیرات تربیتی و اخروی در جامعه به بار می آورد؟ اینکه اگر ظلم در جوامع بشری ریشه کن شود چه سود و بهره ای برای فردفرد آن جوامع از لحاظ تربیتی، سیاسی، معنوی و اخروی خواهد داشت؟ آیا با ترک ظلم به آرامش فردی و اجتماعی و ... خواهیم رسید؟ و به همان مدینه فاضله و جامعه ی آرمانی دست می یازیم. البته امری مسلم است که هر فردی که ظلم کند نتیجه ی ظلم خود را خواهد دید پس آن کس که ظلم می کند در واقع به دیگران ظلم نمی کند بلکه به خویشتن ظلم روا می دارد. «وَ لَکِنْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ» و چه نیکو پاسخی است برای آنها که « وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبُونَ»
لطفا ظلم را تعریف کنید و پیرامون آن توضیح دهید؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
پاسخ تفصیلی:
پاسخ : ظلم در لغت به معناي وضع شيء در غير موضع خود، ستم، ستم كردن و بيداد آمده است.[1]ابن فارس گفته است:[2] ظا و لام و ميم داراي دو معني اصولي است: 1- تاريكي و سياهي 2- چيزي را از ستم در غير موضوع خود نهادن. همانطور كه شخص در تاريكى چيزي را نمي‌بيند بیشتر ...
چگونگی بازتولید فلسفه‌های علوم انسانی با تکیه بر فلسفه اسلامی
نویسنده:
حسین سوزنچی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی إسراء,
چکیده :
امروزه اثبات اینکه بسیاری از آموزه‌های علوم انسانی مدرن، با آموزه‌های اسلامی ناسازگار است و تحول در این علوم، امری ضروری است، کار دشواری نیست. آنچه دشوار است تبیین این نکته است که چگونه می‌توان این تحول را، نه با نگاه خام و گذاشتن چند آیه و روایت در کنار متون جدید، بلکه با استمداد از علوم و اندیشه‌های اسلامی‌ای که حاصل قرن‌ها تلاش علمی اندیشمندان مسلمان بوده و در تعاملی پویا با اندیشه‌های معاصر، رقم زد. اگرچه این تحول‌بخشی نیازمند استمداد از بسیاری از دانش‌های سنتی مسلمانان است، اما هدف مقاله حاضر، این است که فقط شیوه و میزان کمک «فلسفه اسلامی موجود» به تحول‌آفرینی در علوم انسانی مدرن را مورد بحث قرار دهد. در طبقه‌بندی‌های سنتی علوم، به دلیل پذیرش ماهیت سلسله ‌مراتبی دانش‌ها، «فلسفه اولی» ‌مادر علوم شمرده می‌شد، و به لحاظ معرفت‌شناختی، شایستگی این را دارد که پشتوانه تمام علوم دیگر قرار گیرد. با انحطاط مابعدالطبیعه در دوران جدید و القای بن‌بست در عرصه وجودشناسی، فلسفه به مثابه علم وجودشناسی رسما کنار زده شد، و تقدم فلسفه بر سایر علوم زیر سؤال رفت؛ اما در پس پرده، وجودشناسی ماتریالیستی زیربنای علوم گردید و با غلبه یافتن پیش‌فرض‌هایی همچون مادی و متباین دانستن وجود انسان‌ها و کنار گذاشتن مبحث علیت غایی در تحلیل واقعیات انسانی، استقلال و اصالت فلسفی بسیاری از مباحث علوم انسانی زیر سؤال رفت و فضای قراردادانگاری و تبعیت از اعتباریاتِ بی‌ضابطه غلبه یافت و مباحث این دسته از علوم، به یک سلسله مباحث حسی و قراردادی آمیخته با پیش‌داوری‌های ماتریالیستی در باب ماهیت انسان، فروکاسته شد. این مقاله می‌کوشد با تبیین الگوی مطالعه وجودشناختی در بررسی امور خاص، نشان ‌دهد که چگونه «وجودشناسی مضاف» می‌تواند الگوی موجهی برای تحقیق در عرصه «فلسفه‌های مضاف» (فلسفه روان‌شناسی، فلسفه اقتصاد، و...) باشد؛ و نیز اینکه چگونه تحول‌آفرینی در علوم انسانی مدرن، نیازمند بهره‌مندی از چنین «فلسفه‌های مضاف»‌ی است. همچنین با نشان دادن مصادیقی از تحقق یافتن چنین وجودشناسی‌های مضافی در تاریخ اندیشه اسلامی، و ارائه مصادیقی از ورود این گونه مباحث در نقد و اصلاح علوم انسانی جدید، امکان عملی چنین الگویی را آشکارتر سازد.
صفحات :
از صفحه 69 تا 118
  • تعداد رکورد ها : 3