جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1
بررسی تطبیقی مبناگرایی از دیدگاه پلانتینگا و استاد مصباح
نویسنده:
نصیر احمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبناگرایی که کهن‌ترین و مهمترین نظریه توجیه به شمار می‌رود، تنها نظریه‌ای است که هم فیلسوفان غرب از آنبحث کرده‌اند و هم حکیمان اسلامی. مبناگرایان باورها را به دو دسته پایه و غیر پایه تقسیم می‌کنند. طبق این نظریه، باورهای پایه نیازی به توجیه ندارند اما باورهای غیر‌پایه به وسیله باورهای پایه توجیه می‌شوند. ویژگی‌های باور‌های پایه و چگونگی انتقال توجیه از باورهای پایه به باورهای غیر‌پایه دو مسأله بحث‌انگیز میان مبناگرایان بوده است. اختلاف بر سر این دو مسأله موجب شده که مبناگرایان به دو دسته عمده کلاسیک و معتدل تقسیم شوند. پلانتینگا، مبناگرای معتدل است و حال آن که دیدگاه مصباح یزدی به مبناگرایی کلاسیک نزدیک است. با وجود این، چون هردو مبناگرا هستند در آراء ایشان مولفه‌‌های مشترکی وجود دارند که درخور بررسی است. در این رساله، که به بررسی تطبیقی، یا به تعبیر بهتر، مقایسه‌ای دیدگاه‌های این دوفیلسوف درباره مبناگرایی پرداخته می‌شود، تلاش می‌شود وجوه تشابه و وجوه تمایز دیدگاه ایشان در این باره روشن‌شود. بنابراین، در این پژوهش روشن می‌شود که روش پلانتینگا برای شناسایی و دستیابی به باورهای پایه، یک روش استقرائی است و حال آن که روش استاد مصباح روش قیاسی است. استاد مصباح، بر پایه روش خود، گزاره‌ها یا باورهای پایه را به گزاره‌هایی موسوم به بدیهیات اوّلیه و وجدانیات محدود می‌کند در حالی که پلانتینگا دامنه این باورها را بسیار گسترده‌تر لحاظ می‌کند. رویکرد پلانتینگا به مسایل برون‌گرایانه، نسبی‌گرایانه و بالطبع فردگرایانه است و حال آن که رویکرد استاد مصباح درون‌گرایانه و مطلق‌گرایانه است. با وجود این تمایزها، مشترکاتی نیز در آراء ایشان مشاهده می‌شود: بخش کردن باورها به دو دسته پایه و غیرپایه، معقول بودن هر دو دسته از باورها و واقعی بودن آنها از جمله مسایل مشترک میان آنها به شمار می‌رود. همچنین اساس معقولیت باورهای پایه از دیدگاه پلانتینگا نوعی تجربه درونی است که از سنخ معرفت نیست. استاد مصباح نیز اساس باورها را معرفت حضوری، می‌نامد که با تجربه درونی قرابت زیادی دارد.پس از توضیح درباره پاره‌ای از مفاهیم و اصطلاحات به کار گرفته شده در این پژوهش نخست به بررسی مبناگرایی عام و کلاسیک می‌پردازیم. مبناگرایی عام صرفاً دیگاه‌هایی را بیان می‌کند که فراگیر است و همه مبناگرایان آن‌ها را می‌پذیرند. مبناگرایی کلاسیک دیدگاهی است که معتقد است باورهای پایه، باورهای یقینی، تردید‌ناپذیر و خطاناپذیر هستند. این ویژگی‌ها را می‌توان در باورهای بدیهی عقلی، بدیهی حسی و خطا‌ناپذیر یافت. مبناگرایی کلاسیک از دوره باستان آغاز می‌شود و در دوره جدید با دکارت به اوج خود می‌رسد. در دوره معاصر معرفت‌شناسان انسجام‌گرا و عده‌ای از مبناگرایان معاصر نظیر آلوین پلانتینگا نقد‌هایی رابر مبناگرایی کلاسیک وارد نمودند و روایت معتدل از آن را مطرح کردند.
  • تعداد رکورد ها : 1