جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 26
شرق سهروردی و غرب هیدگر (مقایسه ای میان سهروردی و هیدگر در تفسیر حکمت یونان باستان)
نویسنده:
شهرام پازوکی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
تبیین دیدگاه انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی شیخ اشراق و دلالت های آن در تربیت اخلاقی
نویسنده:
افسانه رنجبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر، پس از تبیین اندیشه های فلسفی شیخ اشراق به عنوان موسس حکمت اشراق، بر اساس دیدگاههای انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی وی، به استخراج آرای تربیت اخلاقی او شامل اهداف، اصول و روشهایی در تربیت اخلاقی از میان آثار شیخ پرداخته است. این پژوهش با تاکید بر نفس انسان به عنوان جوهری ملکوتی و معرفت حضوری به عنوان معرفت حقیقی، به قرب به حق و برخی مراتب آن از جمله رضوان، وصول به نوارالانوار و سکینه تحت هدف غایی و اخلاق، خودشناسی و عبادت به عنوان هدف واسطه ای از نظر شیخ اشراق اشاره کرده است. مطابق با آثار شیخ، رسیدن به قرب الی الله با تحقق اصل تفکر که از راه مشاهده طبیعت و سیر انفسی، اصل تذکر، با روش یاد خدا و نعمتهای او یاد مرگ و معاد و عبارت آموزی، اصل تهذیب نفس با ریاضت، اعتدال با روش ضد، اصل مداومت و محافظت بر عمل با محاسبه نفس و اصل صبر با روش توکل امکان پذیر است که هر یک از موارد مذکور متناسب با سنین مختلف و میزان و نوع معرفت متربی دارای مراتب مختلف است.
بررسی عرفان و اخلاق از دیدگاه سهروردی
نویسنده:
توبا سلیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این تحقیق بررسی اخلاق و عرفان سهروردی می باشد. سوالات مهمی که در این پژوهش با آنها مواجه بودیم، این بود که فلسفه سهروردی چگونه فلسفه ای است و ارتباطش با مسائل عرفانی چیست؟ که بعد از اتمام تحقیق مشخص شد فلسفه سهروردی به شدت رنگ و بوی عرفانی دارد. و از طرفی سهروردی جدای از مباحث فلسفی، به تفصیل به مسائل عرفانی هم پرداخته که این مسائل، هم شامل مسائل عرفان نظری و هم شامل مسائل عرفان عملی می باشد. و ما هم بر این اساس فصل اول کار را به کلیاتِ پایان نامه اختصاص دادیم و در آن به طرح مسأله و ضرورت آن و مسائلی از این دست پرداختیم و در فصل دوم به بررسی برخی از اصول فلسفی سهروردی پرداختیم که این بخش منتج به این شد که سهروردی، اغلب مسائل فلسفی را هم در قالبی عرفانی بیان می کرد. و فصل سوم را به عرفان نظری و فصل چهارم را به عرفان عملی اختصاص دادیم. در این فصول دریافتیم که سهروردی انسان را دارای دو جنبه می داند و اعتقادش بر آن است که روح انسان همچون یک زندانی است که در جسم او اسیر شده و باید برای نجات از این زندان به اصول عرفانی مورد نظر او عمل کند. البته باید توجه داشت که سهروردی اصول عرفانی خود را به شکلی منسجم و در یک کتاب مطرح نکرده، هر چند در رساله کلمه التصوف، بسیاری از این اصول را در حد تعریف و توضیح مختصر بیان کرده است.و در فصل پنجم به بحث اخلاق و اصول اخلاقی سهروردی پرداختیم و مشخص شد که بعضی از اصول اخلاقی که سهروردی آنها را مطرح کرده، در هیچ یک از کتب اخلاقی پیشین موجود نمی باشد و اینکه سهروردی به شدت انسان دین مداری است و اصول اخلاقی و عرفانی او صبغه دینی دارند.در این تحقیق از روش کتابخانه ای و توصیفی استفاده شده است.البته باید متذکر شد که بدون شک سهروردی بر روی نویسندگان، شعرا و فلاسفه بعد از خودش تأثیر گذار بوده است که البته چندان تحقیقی در این مسائل انجام نشده است.
بررسی تطبیقی مرگ ارادی از منظر ابن عربی، شیخ اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
مفید حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مرگ، جایگاهی اساسی در دستگاه اندیشه ی بشری دارد و چیستی و حقیقت آن از دیرباز دغدغه ی ذهنی انسانها بوده و هست . اندیشمندان اسلامی با استناد به آموزه های دین، مرگ را امری وجودی دانسته اند و آن را حیات دیگر تعریف کرده اند در این نوشتار نوعی خاص از مرگ، با عنوان مرگ اختیاری مورد مداقه واقع گردیده است. صاحب نظرانی چون ابن عربی، شیخ اشراق و ملاصدرا نام ولادت ثانیه بر آن نهاده اند و اهلیت آن را به شایستگان وارسته ای نسبت می دهند که با معرفت نفس به مقام انتباه دست یافته اند؛ در این نظرگاه: مرگ ارادی صیرورت آگاهانه ی انسان برای نیل به شریف ترین غایت خلقت است. سیر استکمالی نفس ناطقه و حرکت رجوعی به منزلگاه حقیقی، بی التفات و جذبه ی حضرت الوهیت نا ممکن است. و البته جهد بلیغ و سعی عظیم انسان در ریاضات و مجاهدات حقه ی شرعیه می تواند زمینه ساز عروج باشد. در اثر دستیابی به ملکه ی خلع بدن، پله پله عوالم عالیه ی وجودی در نوردیده می شود. مکاشفات از پی هم وارد می گردند، حقیقت حکمت با بصیرت قلبی حق الیقین می شود و سالک رَسته از کدورات جسم و تعلقات ماده در ضیافت ملکوت، عطر جبروت استشمام می کند و در مقام فنای لاهوت، بقا می یابد.
بررسی مقایسه‌ای مثل از دیدگاه افلاطون وشیخ اشراق
نویسنده:
یاسین گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله مثل از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ و تأثیرگذار مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته است. افلاطون چون در زمانی زندگی می‌کرد که سوفسطائیان نفوذ علمی زیادی داشتند و از طریق مغالطات خود افکار عمومی و به خصوص افکار متفکران را تخدیر کرده بودند و نگاه ابزاری بعلم را در سرلوحه کارهای خود قرارداده و جامعه را به طرف پرتگاه نسبیت‌گرایی علمی و اخلاقی سوق داده بودند نظریه مثل را مطرح کرد و با این اقدام فیلسوفانه خود خدمت بزرگی به علم و اخلاق کرد. او مثل را متعلق اصلی علم می‌دانست و قائل بود که جهان مادی نمی‌تواند ثابت و در نتیجه متعلق علم باشد و از این طریق راه را بر سوفسطائیان بست و این مسأله، نظریه مثل افلاطون را تحت شعاع خود قرار داد و چون طبق نظریه ایشان مثل حقائقی عینی می‌باشند تصمیم گرفت که جایگاه مثل رااز حیث هستی‌شناسی روشن و تبیین کند. وی جایگاه مثل را مادون مثال خیر یعنی خداوند و مافوق عالم ماده می‌دانست و در واقع واسطه فیض حضرت حق به عالم ماده می‌داند با این بیان که هر مثالی مادون خود را در عالم ماده ایجاد و تدبیر می‌کند و چون خداوند تمام مثل را ایجاد می‌کند لذا هیچ نحوه علیتی بین مثل قائل نیست هر چند که بعضی نسبت به بعض دیگر افضلیت و برتری دارد. اما سهروردی نگاهش به مثل نگاهی هستی‌شناسانه است به همین دلیل برای هر نوع مستقلی در عالم ماده، مثال و عقلی مناسب قائل است و در نظر وی این طور نیست که برای هر مفهومی مثالی وجود داشته باشد. ایشان چون نظام فلسفی‌اش را بر اساس نور و ظلمت طراحی کرده لذا عالم عقول را عالم انوار قاهره و مافوق عقول را نورالانوار قرار داده است وی عالم نور را به صورت هرمی ‌ترسیم می‌کند که در رأس آن نورالانوار و در قاعده آن ارباب انواع و در بدنه آن عقول طولیه می‌باشد. ارباب انواع حلقه واسطه بین انوار قاهره طولیه (عقول طولی) و عالم ظلمت است به این معنا که عقول طولیه، عقول عرضیه را ایجاد و عقول عرضیه هم مادون فلک هشتم یعنی افلاک هفت‌گانه و عالم عناصر و موالید ثلاث را ایجاد و تدبیر می‌کنند. سهروردی ارباب انواع را در عرض هم می‌داند و بین آنها علیتی قائل نیست به این معنا که هیچ رب النوعی نسبت به رب النوع دیگر علیت ندارد اگر چه بعضی نسبت به بعضی از شدت نوری بیشتری برخوردارند پس در عین عدم علیت بین آنها، تشکیک وجود دارد.ایشان اگرچه به صراحت می‌گوید که این مطالب را از راه شهود بدست آورده است ولی اولاً آنها را مستدل کرده و ثانیاً از فرشته شناسی حکمت فارسی و دیگر حکمای باستاننیز ‌بهره برده است.سهروردی با طرح مثل در فلسفه‌اش هم کثرت عالم ماده را حل می‌کند و هم توجیه و تحلیلی عقلانی از بعضی از روایات ارائه می‌دهد.
فلسفه سیاسی از نظر افلاطون وشیخ اشراق
نویسنده:
زین العابدین حاجب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
افلاطون وشیخ اشراق دو متفکر واندیشمند برجسته شرق وغرب، هریک به نوبه خود باعث تحت تأثیر قرار دادن فکر واندیشه زمان خود شده اند. که موجب تحولات بزرگی در عالم فکر واندیشه بشری شده اند. افلاطون که بعد از گروهی به نام سوفسطائیان پا به عرصه هستی گذاشت، در شرق وغرب تحولی عظیم در علم وفلسفه ایجاد کرد، به طوری که تمام فیلسوفان بعد از وی، مستقیم و یا غیر مستقیم تحت تأثیر مبانی فکری وفلسفی او بوده اند. وهمچنین شیخ اشراق نیز در مقدمه حکمه الاشراق ضمن بیان مراتب حکماء بالاترین آنها را حکیم متأله اشراقی مانند والدحکماء هرمس(ادریس نبی) و رئیس حکمای اشراق افلاطون می داند،که با تلفیق حکمت بحثی (استدلالی) و حکمت ذوقی(عرفانی) پیوندی ناگسستنی بین فلسفه استدلالی وعرفان اسلامی ایجاد و راه را برای حل بسیاری از مسائل فلسفی با توجه به شناخت شهودی فراهم کرد، به نحوی که فیلسوفان بعد از وی خصوصاً ملا صدرای شیرازی، او را سرمشق گرفته و تحت تأثیر مبانی اشراقی وی قرار گرفته اند. در این رساله به بررسی تطبیقی فلسفه سیاسی از نگاه دو فیلسوف با توجه به مبانی بنیادین، هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی پرداخته شده، که اصلی ترین مسائل فلسفه سیاسی افلاطون، همچون مدینه فاضله و ویژگی های آن، طبقات جامعه ایده آل افلاطونی، انواع حکومت ها و ویژگی های آنها، قانون، عدالت ، رابطه حکمت و عدالت و همچنین اصلی ترین مسائل فلسفه سیاسی شیخ اشراق، همچون سیاست فاضله، مفهوم دولت وحکومت، ضرورت وجود دولت وحکومت، ضرورت وجود نبی، حکومت حکیم متأله(قطب عالم امکان)و ویژگی های آن مورد بررسی قرار گرفته،که هدف از انجام این تحقیق گسترش مباحث فلسفه تطبیقی و بیان مشابهت ها وتمایزات دو مکتب فلسفی بر مبنای مسائل بنیادین دو مکتب بوده است که نتایج بدست آمده،ضرورت زندگی اجتماعی و رسیدن به سعادت عظمیوکمال انسانی در سایه سیاست فاضله و حاکمیتحکیم دانا (انسان کامل) ممکن است و این سیاست فاضله را از طریق ارتباط با مراتب عالم عقل (عالم ایده ها از نظر افلاطون وعالم انوار از نظر سهروردی)وشناخت شهودبدست می آورد.
خدا در اندیشه فارابی و سهروردی
نویسنده:
قاسم امجدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث از وجود و اسماء و صفات خداوند متعال و چگونگی پیدایش و خلقت موجودات، أهم مسائل فلسفی است و از جمله بحثهائی است که تمامی فیلسوفان اعم از شرقی و غربی آن را مورد بحث قرار دادهاند.رساله حاضر با ترسیم فضای فکری فیلسوفان یونانی و رومی ماقبل و ما بعد سقراط و همچنین عقاید فلاسفه و متکلمین مسلمان در مسئله خداوند تا ظهور فارابی، نگاه فارابی و سهروردی در وجود و صفات حقتعالی را مورد بررسی قرار میدهد.فارابی بعد از بیان چگونگی شناخت خداوند با دو مقدمه نفی تسلسل ـ با برهان«أسد و أخصر» و «طرف و وسط» ـ و نفی دور، وجود خداوند را با دو برهان « امکان و وجوب» و «برهان نفی ماهیت از خداوند» مستدل ساخته و با بحث صفات ثبوتی و سلبی، صفات خداوند را برمیشمرد فارابی در ضمن صفات سلبی خداوند أحدیت و توحید خداوندی ـ یعنی توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عملی(فردی و اجتماعی) ـ و نفی ضد و ماهیت را مستدل ساخته و در پایان با شرح اسماء ذاتی و صفاتی خداوند، بیان میدارد که خداوندِ عالم، حکیم، ظاهر و باطن را سزاوار است که چه بنامیم.سهروردی هم که شناخت خداوند را متکی بر خودآگاهیِ اشراقی و شهود میداند علاوه بر برهان «إن شبه لِم» به اقامه شش برهان دیگر در قالب برهان إن با دو مقدمه نفی تسلسل ـ از طریق برهان تطبیق ـ و نفی دور به اثبات وجود خداوند پرداخته است. او جهت دفع شبهه تعدد قدماء تمامی صفات حقیقیه جز علم و حیات را به همراه صفات زاید از خداوند نفی کرده در حالی که صفات اضافی را در حق خداوند پذیرفته و آنها را به اضافه مبدئیت ارجاع میدهد سهروردی ضمن اشاره به أحدیت و توحید با اقسام چهارگانهاش که از صفات سلبیه خداوند هستند، بیان میدارد که مبدأ صفات سلبیه خداوند سلب امکان میباشد.رساله حاضر در پایان جهت تکمیل مطالب و دفع برخی شبهات، أهم مسائلِ مورد بحث را از نگاه فارابی و سهروردی مورد تطبیق قرار میدهد.
عشق از دو منظر عرفان و فلسفه
نویسنده:
محمد غبدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از شگفتیها و زیباییهای عالم آفرینش پدیده ناشناخته ی عشق است که همچون وجود مفهومش در غایت ظهور و کنهش در غایت خفاست.عشق در فلسفه و بخصوص در عرفان آنقدر از اهمیت ویژه ای برخوردار است که تقریبا تمام عرفا و فلاسفهی بزرگ بابی را تحت همین نام برای آن قرار داده اند.در عرفان، عشق از مهمترین مباحث عرفان نظری و عملی است.در واقع تجلّی عشق است که تمام مراتب خلقت را ایجاد می کند و به ظهور می رساند ؛در مسیر کمالیه موجودات به سوی حق نیز همین عشق است که ایجاد حرکت وکمال می کند.در فلسفه نیز فلاسفه بزرگی همچون ابن سینا.سهروردی وملاصدرا با توجه به مبانی مکاتب خویش از عشق سخن گفته اند.فلاسفه و عرفا مباحث متعددی در باب تعریف و ماهیت عشق، منشاء عشق.،رابطه بین عشق الهی و انسان،عشق و هستی و همچنین کارکردهای عشق رادر اندیشه های عملی و نظری خود گنجانده اند.در باب تعریف عشق تقریبا تمام عرفا و اکثر فلاسفه براین عقیده اند که عشق را نمی توان تعریف کرد و کشف حقیقت آن تنها از راه شهود امکان پذیر است.آنها درباره ی رابطه ی عشق وهستی معتقدند که عشق در تمام هستی جریان دارد وهر موجودی از عشق حتی به میزان کم بهره مند است.عرفا و فلاسفه منشاء اصلی و واقعی عشق را عشق الهی می دانند و همه عشق ها را مظهری از این عشق به حساب می آورند.در اندیشه عارفان وفلاسفه مهمترین ثمره ی عشق وحدت و یگانگی عاشق و معشوق محسوب میشود.
بررسی علم حضوری از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعید بخشی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهعلم حضوری زیربنایی ترین موضوع معرفت شناسی و فلسفه الهی به شمار می آید مسأله علم حضوری از دیر باز در بین اندیشمندان مختلف ،به ویژه عرفا واندیشمندان مسلمان ،از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و در معرض برداشتها ونظرورزی های مختلفی قرار گرفته است .این نوع از معرفت به عنوان معرفتی مستقیم وبی واسطه ویقینی ،هم درفلسفه اسلامی وهم در فلسفه غرب پیشینه طولانی دارد برای نخستین بار مفهوم ادراک حضوری و مفاهیم مشابه مانند اشراق در فلسفه غرب، به وسیلة نوافلاطونیان به ویژه فلوطین ، مطرح گردید. و بعدها توسط پروکلوس ، به اتمام رسید.به نظر می رسد در فلسفه اسلامی اولین کسی که به صراحت واژه «علم حضوری اشراقی» را به کار برده و در آثار فلسفی خود از آن بهره برداری کرده، شیخ اشراق (549ـ587ق) است.وی با طر ح علم حضوری به عنوان سر چشمه اصلی و نقطه اتکاءاساسی ان نه تنها دشواری های معرفت را مورد شنا سایی قرار داد بلکه متا فیزیک و الهیاتی متعالی بر پایه استوار معرفت نفس (علم حضوری)بنا نمود...در عصر حاضر علامه طبا طبایی وشاگردان وی بیش از دیگران این مو ضوع را مورد مداقه قرار داده ودر احیای فلسفه جدید و بهره گیری از علم حضوری کو شیده اند. درمورد علت نام گذاری فلسفه اشراق به «حکمه الاشراق». از طرف سهروردی می توان گفت که اشراق به معنای شهود و مشاهده است وچون شهود در فلسفه ایشان اهمیت زیادی دارد از این رو به این نام نام گذاری شده است.. شیخ اشراقدربیان علم حضوری می نویسد:«حضور شیئ برای ذات مجرد ونورانی »به عبارتی حضوروعدم غیبوبت از خود ملاک علم حضوری است. علامه طبا طبایی نیز در موردعلم حضوری اذعان می دارد«علم حضورى يعنى علمى كه- عين واقعيت معلوم پيش عالم- نفس يا ادراك كننده ديگرى حاضر است- و عالم شخصيت معلوم را مى‌يابد.مانند علم نفس بذات خودو حالات وجدانى و ذهنى خود»واژگان کلیدی: علم حضوری،علم حصولی،معلوم بالعرض،معلوم بالذات، اشراق
بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن از منظر ملاصدرا و شیخ اشراق
نویسنده:
سمیه کامرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله چالش‌هایی که فیلسوف در فلسفه با آن روبه‌روست مسئله ارتباط نفس و بدن است. غموض مسئله در تجرد یکی و جسمانیت دیگری است که عقل را به میدان استدلال می‌طلبد. گواه بر این مطلب تلاش اعاظم فلاسفه از گذشته تا کنون است که هر یک به زعم و بضاعت خویشتن در پر کردن این خلأ گامی برداشته‌اند. برخی چون افلاطون، ثنویت محض را مطرح نموده و برخی چون ارسطو قول به وحدت این دو را تثبیت نموده است. و فلاسفه بعدی هم بر مذاق یکی از این دو مسلک طی طریق نموده‌اند.بنابراین از آنجا که تلاش اسلاف در شکل‌گیری آخرین نظریات منسجم و بی نقض و ابرام، قابل چشم‌پوشی نیست، در فصل اوّل این جستار، مسئله رابطه نفس و بدن را از منظر برخی فلاسفه نخستین چون افلاطون و ارسطو و برخی فلاسفه اسلامی چون فارابی و ابن سینا اختصاص دادیم، تا سیر تاریخی بحث تا حدی روشن گردد.شیخ اشراق مکتبی فلسفی که عمدتاً بر پایه شهودات وی است ارائه نمود که عمده‌ترین بخش آن را نظام نوری رقم می‌زند که از آن جهت که وی برای نفس هویت نوری قائل است، قاعدتاً مسئله رابطه نفس و بدن با نظام نوری وی گره می‌خورد که جهت دست‌یابی به نظر وی در این باب به حد لازم به مبانی‌ای چون هویت نور، تعریف نور، اقسام نور، ترسیم هستی براساس نور و جایگاه نفس به عنوان نور مدبر و جایگاه برازخ، پرداخته شده است. در هرم هستی شناسی سهروردی، نفس موجودی نورانی و بدن موجودی برزخ و غاسق و ظلمانی شناخته شده است که نظام فلسفی وی باید پاسخگوی این عدم مسانخت باشد. حکیم سهروردی برای حل نحوه ارتباط نفس نورانی با بدن ظلمانی قابل به وساطت امر سومی به نام روح بخاری می‌شود که همو بستر فیض رسانی از نور مدبر (نفس) به بدن ظلمانی است. وی با توجه به اینکه قائل به حدوث جسمانی و حرکت جوهری نفس نیست، رابطه این دو را براساس شوق و محبت و قهر و غلبه تفسیر می‌کند و البته این، تفسیر عمیقی از مسئله را به دست نمی‌دهد چون این الفاظ ترکیب انضمامی و ارتباط عرضی نفس و بدن را به ارمغان می‌آورد، چرا که در نفس‌شناسی وی، موجودیت و هویت نفس به نفس ناطقه است و بدن و قوا، فروع و اظلال نفس هستند، بنابراین بین نفس و بدن و قوا، دو گانگی مشهود است و بالتبع با وجود این دوگانگی، تفسیر و ترسیمی دقیق از ارتباط یک موجود مجرّد نورانی با موجود مادی ظلمانی ارائه نمی‌شود.ملاصدرا با توجه به مبانی و ابتکارات بدیعی که از خود به نمایش می‌گذارد به سهولت مرز میان موجود مادی و مجرد را بر می‌دارد و دوگانگی موجود در دستگاه فلسفی اشراقی را برای همیشه از سر راه فیلسوف هموار می‌سازد. چه اینکه ایشان با قول به حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری نفس و اشتداد وجود و تشکیک وجود که همگی از اختصاصات فلسفه وی است بر آن می‌شود که نفس موجودی است از عرش تا فرش، یک وجود واحد سیال و پویاست که در ذیل آن بدن و در صدر آن نفس ناطقه است که با حرکت جوهری در ذات خویش از نشئه مادیت محض با طی تبدّلات و تطورات به مرحله تجرد محض بار می‌یابد. و اساساً وحدت نفس با قوا و بدن را مطرح می‌نماید. و به خلاف ترکیب انضمامی و عرضی اشراقی، ترکیب اتحادی و تعلق ذاتی نفس به بدن و علاقه لزومی و نه اتفاقی را بیان می‌دارد.فصل پایانی هم تطبیق آراء این دو فیلسوف سترگ در مسئله رابطه نفس و بدن است و اینکه این دو حکیم چه نقاط افتراق و اشتراکی در این مسئله دارند و تأثیر مبانی هر یک در حل مسئله به چه میزان موفق بوده است. البته در عین اینکه سهروردی سعی وافری در حل این مسئله غامض نموده ولی به دلیل فقدان مبانی صدرایی نتوانست تبیین موفقی ارائه نماید تا اینکه صدرالمتألهین حرف نهایی را در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب برای خود رقم زد.
  • تعداد رکورد ها : 26