نسبت بین دین و اخلاق، مورد علاقه خاص و دیرینه فلاسفه بوده است. على رغم وجوه مشترک فراوان بین این دو حوزه، چگونگى درک رابطه معقول این دو، پرسشى است که بحثهاى
... فراوانى برانگیخته است. مسأله «مرجعیت الهى و زندگى اخلاقى»، جاذبه خاصى در مباحث فلسفى داشته است. اگر خدایى وجود دارد، ما چگونه باید به منزلت اخلاقى دستورات او پى ببریم؟ آیا معیارهایى اخلاقى وجود دارند که حتى خدا هم ملزم به پذیرفتن آنها باشد؟ یا اینکه امر خداوند به چیزى، آن را به تکلیف اخلاقى مبدل مى کند؟ متفکران سکولار تأکید کرده اند که این پرسشها معضل و بن بستى جدى در برابر هر نظام اخلاقى مبتنى بر دین ایجاد مى کنند: یا معیارهاى اخلاقى مستقل از اراده خدا هستند که در نتیجه، مرجعیت خداوند، برتر نخواهد بود، و یا اراده خدا دل خواهانه است؛ یعنى آنچه که اخلاق به نظر مى رسد، در واقع، عبادت یک قدرت است. بسیارى از علماى اخلاقِ دینى با استدلال بر درک دستورات اخلاقى الهى به عنوان تجلیات پیچیدگىها و برترىهاى صفات لایزال الهى، از پذیرفتن این بن بست امتناع ورزیده اند.
تأثیر دین بر هویت اخلاقى نیز بسیار مورد بحث بوده است. گروه هاى مختلف سکولار تأکید کرده اند که مذهب موجب کمال اخلاقى نخواهد شد. متفکران دینى از طریق بررسى شیوه هاى شکل گیرى تصور انسان از کمال اخلاقى، توسط جهان بینى کلى تر وى، واکنش نشان داده اند. اگر بر این باور باشیم که خدایى وجود دارد که معارف اخلاقى مهمى در اختیار ما قرار داده است، این باور بر شیوه هاى درک ما از اینکه چه چیزى باید به عنوان رویکردى «کامل» و «عقلانى» به سوى تصمیم گیرى اخلاقى تلقى شود، تأثیر خواهد گذاشت.
بیشتر