فرهنگ مجموع? بینشها، گرایشها و توانشهای رفتاری هر جامعه است. فرهنگ دارای لایهها، سطوح و ابعاد مختلفی است. آرمانها و اهداف در عمیقترین لایه و سطح آن قرار
... دارند و شناخت انسان از خود و جهان و معرفت او از هستی و تصویری که انسان از آغاز و انجام خود دارد در مرکز این لایه واقع شده است. هنجارها، قوانین و مقررات اجتماعی در سطح و لایه بعدی قرار گرفته و متأثر و متناسب با لایه پیشین میباشد. نهادها و سازمانهای اجتماعی بر اساس آرمانها، هنجارها و مقررات یادشده و به دنبال آن زبان و نهادها و هم چنین مهارتها و فنآوریهای مختلف در سطوح بعدی قرار میگیرند. نسبیتفرهنگی به معنای ارزشمند بودن همه فرهنگها و اعتقاد به این که فرهنگها قیاس ناپذیرند؛ زیرا شرایط که فرهنگها در قالب آنها شکل میگیرند متفاوت هستند؛ پس فرهنگ هیچ ملتی با فرهنگ دیگر ملل قابل قیاس نیست. ارزشها در فرهنگها متفاوت هستند و معیارهای ارزیابی نیز از فرهنگی تا فرهنگ دیگر تفاوت دارد. بنابراین نمیتوان عناصر فرهنگی مردمی را با معیارهای فرهنگی دیگری سنجید، زیرا فرهنگها دارای ارزشهای درونی هستند، همه فرهنگها اصیل و انسانیاند، هیچ فرهنگی بر فرهنگ دیگر برتری ندارد برخی از خطوط اصلی ادعای نسبیت فرهنگی درباره انسان، بدین قرار است: ?. انسانها ماهیت یگانه ندارند؛ بلکه در جامعه و در متن فرهنگهای متنوع، با ماهیتهای متفاوتی ساخته و پرداخته میشوند. زبان، نظام مفهومی و درک آنها از جهان نیز متفاوت میشود. ?. فرهنگها قیاس ناپذیرند؛ زیرا زبانها که فرهنگها در قالب آنها شکل میگیرند متفاوت هستند ?. ارزشها در فرهنگها متفاوت است، معیارهای ارزیابی نیز از فرهنگی تا فرهنگ دیگر تفاوت دارد. ?. فرهنگها دارای ارزشهای درونی هستند، همه فرهنگها اصیل و انسانیاند. ?. با ترازوی خرد نمیتوان تمام فرهنگها را ارزیابی کرد. خرد تنها معیار نیست. در قرآن و روایات نشانههایی در جهت پذیرش نسبیت فرهنگی وجود دارد و هم آیات و روایاتی هست که این مسئله را رد میکند و باید با استفاده از تفسیر و به کمک خرد نظر نهایی دین اسلام را در این مورد جویا شد.نسبیّتگرایی فرهنگی، ملازم با این ادعای تجربی است که گروههای مختلف اجتماعی به قضایای اخلاقی اساساً مختلفی معتقدند. موضوع بررسی نسبیّتفرهنگی از آن جهت ضروری و بنیادی است که تلاش میکند، برخی از نظریات مطرح در علوم انسانی را مورد کنکاش قرار داده و در صورت درست بودن مورد استفاده قرار دهد و در صورت ناصحیح بودن آن نظریات، ضمن نقد عالمانه، معتقدان به فرهنگ دینی به ویژه فرهنگ اسلامی را از پرداختن و افتادن در آن باز دارد.با تحلیل نظری? نسبیّت فرهنگی و مهمتر از آن نتایج و لوازم و نیز چرایی پیدایش این نظریه در بستر تاریخ اندیشه و نگاه متفکرین غربی، قضاوت مقرونتر به صواب میتوان در این مورد داشت.آیا هم? فرهنگها از سطح ارزشمندی یکسانی برخوردار هستند؟ اگر به یکسانی ارزشمند بودن فرهنگها رای بدهیم و به تعبیر دیگر ترازو و معیاری برای فرهنگها پیش نکشیم، در این صورت نسبیّت فرهنگی درست است. و ناگزیر میبایست بدون هیچ پیش-زمین? ذهنی و یا عقیده به هیچ اصل ثابت مطلق فرامکانی و فرازمانی به مطالع? فرهنگها بپردازیم و این همان توصیه و خواست نسبیگرایان فرهنگی است. امّا این سوال مطرح می-شود که چگونه میتوان هم? رفتارهای آدمیان را اعم از خانوادهدوستی یا مثلاً کشتار فرزندان به دلیل فقر اقتصادی همسان هم قرار داد و هردو را پذیرفت؟ هدف اصلی این پژوهش عبارت است از «بررسی نسبیّت فرهنگی با رویکرد دینی از منظر قرآن و سنت و مقایسه آن با دیدگاه معتقدان به آن» در راستای هدف مذکور، چند هدف ویژه به شرح زیر مد نظر است:1. بازخوانی مفهوم نسبیّت فرهنگی از منظرهای مختلف. 2. بررسی نسبیّت فرهنگی از منظر قرآن کریم و سنت و دیدگاه معتقدان به این موضوع. 3. بررسی و مقایسه ادل? قرآن کریم و سنت نسبت به نسبیّت فرهنگی با معتقدان به این موضوع. 4. بررسی و مقایسه مولفههای فرهنگ مطلوب از منظر قرآنکریم و سنت با معتقدان به این موضوع.سوالهایی که این پژوهش با توجّه به هدفهای مذکور، در صدد پاسخگویی به آنها است، شامل موارد زبر میشود: 1. دیدگاه معتقدین به نسیبّتفرهنگی در این مورد چیست؟ 2. دلایل معتقدین به نسبیّتفرهنگی در این زمینه چیست؟ 3. مولفههای فرهنگی غرب که خاستگاه نسبیّتفرهنگی است کدامند؟ 4. مولفههای فرهنگ مورد نظر قرآن و روایات اسلامی کدامند؟ 5. نظر قرآن و روایات، پیرامون نسبیّت فرهنگی چیست؟در این پژوهش با توجّه به موضوع تحقیق روش تحقیق تحلیل محتوایی دنبال شده و موضوع بحث با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت. که نتایج حاصل این است که به نظر میرسد عقیده به نسبیّتفرهنگی یا مطلق گرایی به صورت موجب? کلیّه غلط است. اعتقاد به نسبیّت-فرهنگی و یا مطلق بودن در هم? موارد صحیح نیست. بلکه با توجّه به آیات و روایات مذکور به دست میآید که در هر نوع عقیده، ارزش، هنجار و رفتاری که با سعادت و شقاوت اخروی انسان مرتبط است فرهنگ و اصول آن باید مطلق نگریسته شود و در جایی که تنها شیوههای مختلف زندگی بدون تأثیر ایجابی و سلبی آنها بر سعادت و شقاوت انسانها جریان دارد، نسبیّت قابل پذیرش است. بنابر این فرهنگ به نحو موجب? کلیه نه نسبی است و نه مطلق. آن بخش از عقاید، خلقیات، هنجارها، ارزشها و بالاخره هم? زوایای فرهنگ که در سعادت یا شقاوت انسانها موثّر هستند از اطلاق برخوردارند و آن بخش که تنها شیوههای بایست? زندگی آنها را تعیین میکنند و دخالتی در سعادت یا شقاوت ندارند، از نسبیّت برخوردارند. به عنوان نتیجهگیری نهایی، نسبیّت-گرایی فرهنگی را به در پنج شاخه میتوان مورد بررسی قرار داد: 1. نسبیگرایی فرهنگی هنجاری یا اخلاقی؛ که مورد قبول اسلام است2. نسبیگرایی فرهنگی نجاتبخشی؛ با تذکر این نکته که حق و باطل بودن غیر از نجات یافتن است، این نوع از نسبیت مورد پذیرش اسلام است 3. نسبیگرایی فرهنگی معرفتشناختی؛ به این معنی که فرهنگ در هر جامعهای نه بدتر و نه بهتر از دیگران است. بلکه همه نسبت به توجیه هنجارها و ارزشهای فرهنگی خودشان با هم برابر هستند. این نوع از نسبیت گرایی نیز با توجّه به آیات و روایات مورد قبول نیست. 4. نسبیگرایی فرهنگی حقیقت-شناختی؛ چنین نیست که حقایق دینی و ارزشهای موجود در شرایع گذشته و آخرین شریعت یکسان و هم سنگ باشند. آنچه در شرایع گذشته به صورت صحیح و نه محرّف آن، یافت میشود به صورت کاملتر و عمیقتر در اسلام موجود است 5. نسبیگرایی فرهنگی وظیفهشناختی؛ اینکه برای اطاعت از امر الهی و رسیدن به نجات و رستگاری نیازی نیست حتماً فرهنگ خاصّی داشته باشیم. ضمن تصدیق این مطلب که ادیان پیشین و لاجرم فرهنگ مبتنی بر آموزههای راستین آنها در زمان خود حق بودهاند و وظیف? بشریّت ایمان آوردن به آنها بوده است، امّا در موقعیّت فعلی، تنها فرهنگ مورد قبول اسلام است و لو اینکه اکثریّت انسانها تا قبل از ظهور حضرت حجت (عج) عملاً گرایشی به آن نشان ندهند.
بیشتر