گئورگ فردريش ويلهلم هگل، آخرين فيلسوف بزرگ و رسمی دوران تجدد، بر مبنای منطق ديالكتيكی
خويش از يك سو و الهام از اقانيم سه گانه مسـيحيت از سـوی ديگـر امـا بيشـتر
... ر متكـی بـر ثنويـت انگـاری،
مقوله گرايی و تاريخی نگری دوران تجـدد، هنـر را بـه ادوار تـاريخی سـمبوليك، كلاسـيك، و رومانتيـك
تقسيم بندی كرده است. سمبليك دوران فرودستی روح در برابر ماده، كلاسيك دوران برابری، و رومانتيك
دوران فرادستی روح و فروپاشی ماده لحاظ شده است. وجه رمزی هنر سمبوليك ناشی از مقام انتزاع، تجرد
و اطلاق روح وعدم تعين در ذات صورت و عدم تحقق هويت انضمامی است. آنچه هگل از بيـان ناپـذيری
و ظهور و رمز و كنايه بمثابه خصوصيت اصلی هنر سمبوليسم ياد می كند نزد سنت گرايان با رويكردی كاملاً
مغاير يعنی توحيد امر مطلق، و جهان پديداری خصوصيت اصيل هنر سمبوليسم تلقی می شود و زبـان رمـز و
كنايه را به زبان رسمی سنت و دين و هنر ارتقاء می بخشد. ميان عالم بـرون و درون تطـابق و تنـاظری كامـل
برقرار است. وجه كنايی هنر ناشی از تجلی امر مطلق و نامتناهی در صـورت مقيـد و متنـاهی اسـت. رمـز در
نظام صوری بيان يك علامت و قرارداد نيست، بلكه مطابق قانون تكوينی، حقيقت رمز پيوند حقيقی عوالم و
مراتب مختلف وجود است، و صورت در نظام محسوسات معادل حقيقت در نظام معقولات تلقی می شود.
بیشتر