جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 44
نسبت میان مابعدالطبیعه و اخلاق در اندیشه دکارت
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از شالوده‌های نظام فکری دکارت تعریف تازه‌ای است که از انسان به‌دست می‌دهد. در کتاب تأملات (تأمل دوم) و نیز در کتاب جست‌وجوی حقیقت، تعریف رسمی ارسطویی انسان در مقام «حیوان ناطق»، بر اساس وضوح و تمایز دکارتی، آشکارا دست‌خوش این چالش می‌گردد که در این تعریف، دو مفهوم مبهم «حیات» و «نطق» محوریت دارد. در تعریف تازه دکارتی،‌ انسان «شیئ اندیشنده ناممتد» است. اما باید توجه داشت که اندیشنده ‌بودن انسان دکارتی با ناطق‌ بودن انسان ارسطویی بسیار فرق دارد، به این معنا که اندیشه تنها در ساحت «ذهن» تحقق می‌یابد در حالی­که نطق متعلق به وادی «نفس» است. نظر به این‌که دکارت می‌خواهد خود را از هرچه مفهوم مبهم و کیفی است، برهاند، نه‌تنها نطق که حیوانیت انسان نیز دست‌خوش چالش می‌شود، چراکه «حیات» نیز مفهومی است که در دوگانه‌انگاری اندیشه/امتداد دکارتی جای نمی‌گیرد. حال، باید دید آیا انسانی که در او نفس به ذهن، نطق به سخن‌گفتن، و حیات به صرفِ حرکت و حرارت اندام‌های درونی فروکاسته می­شود، می‌تواند مانند انسان ارسطویی به عالم، به دیگر انسان‌ها و به دیگر حیوانات نگاه اخلاقی داشته باشد یا خیر؟ آیا انسانی که در تعریف او، حتی احساس و تخیل نیز در زمره قوای درجه دوم اوست، می‌تواند وارد ساحت اخلاق شود؟ آیا چنین انسانی می‌تواند در قبال جهانِ یک‌سره ممتد و فاقد حیات، احساس تکلیف اخلاقی داشته باشد؟
صفحات :
از صفحه 7 تا 32
سیر تاریخی تحول معنای فلسفه از یونان باستان تا ملاصدرا؛ نقش تمرینهای معنوی در امکان تبیین فلسفة ملاصدرا با رویکرد پی‌یر آدو
نویسنده:
مجید پیرحسینلو ، طاهره کمالی زاده ، سيدمصطفي شهرآييني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پی‌یر آدو، فیلسوف فرانسوی، فلسفة یونان باستان را «چونان راهی برای زندگی» میبیند. او نظری مثبت به فلسفه‌های مَدرَسی مسیحی ندارد و ظهور مسیحیت را عامل اصلی سقوط فلسفه از جایگاه اصلی خویش در مقام راهی برای زندگی میداند؛ ازهمینرو، با این رویکرد امکان تبیین و بررسی فلسفه‌های مدرسی و اندیشة نمایندگان مهم آن، بویژه توماس آکوئیناس، و همچنین سایر فلسفه‌های ملتزم به دین، مانند فلسفة ملاصدرا را مورد تردید جدی قرار میدهد. مسئلة مقاله حاضر، بررسی امکان تبیین فلسفة ملاصدرا در مقام راهی برای زندگی بر مبنایِ رویکرد پی‌یر آدو به فلسفه است. پیش از این، متیو کروگر در مطالعة خویش دربارة فلسفة توماس آکوئیناس، نشان داده است که فهم آدو از فلسفة آکوئیناس درست و دقیق نبوده و اگر این فلسفه را درست بفهمیم، امکان تبیین آن در مقام راهی برای زندگی بر مبنای رویکرد آدو به فلسفة یونان باستان، هیچ مانعی ندارد. کروگر با پیش‌نهادن ادله‌یی همچون عدم فهم درست آدو از تفکر آکوئیناس و ناهمدلی او با سنت توماسی، همچنین اهتمام توماس به زندگی معنوی و وجود تمرینهای معنوی در فلسفة او، سخن آدو را بچالش کشیده است. ما در این مقاله، نخست دلایل کروگر را می‌آوریم و در ادامه با بیان شواهدی مشابه از آثار ملاصدرا، میکوشیم امکان تبیین فلسفة ملاصدرا را نیز در مقام «راهی برای زندگی» بر مبنای رویکرد آدو، نشان دهیم. نتیجة این پژوهش ـ‌بپیروی از کروگر‌ـ اینست که دست‌کم از باب مقولة تمرینهای معنوی ـ‌که آدو آن را از ارکان نظریة فلسفه چونان راه زندگی، میداندـ میتوان فلسفة ملاصدرا را نیز راهی برای زندگی تفسیر کرد. نوآوری این مقاله اینجاست که به اثبات امکان انجام چنین پژوهشی، همراه با وفاداری به کلیت نظریۀ آدو ـ که ظاهراً در پژوهشهای پیشین، مفروض انگاشته شده بود‌ـ میپردازد.
صفحات :
از صفحه 49 تا 56
تصور خدا در تأملات در فلسفة اولی دکارت
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت گرچه در همه‌جای تأملات از وجود خداوند و اثبات او خداوند سخن می‌گوید منظورش نه وجود خداوند در الهیات و حتی فلسفة سنتی که بازتعریف خدا و رسیدن به مفهومی تازه از خداست که به کار دستگاه معرفتی‌اش بیاید. دکارت در تأملات دو هدف را با هم به پیش می‌برد: نخست، ساختن دستگاه فکری تازة خویش بر اساس بازتعریف انسان، خدا و جهان؛ دوم، پرهیز حداکثری از درافتادن با کلیسا و الهی‌دانان مسیحی تا جایی که حاضر است دست از اندیشه‌اش بردارد ولی با کلیسا درنیافتد. برای او هدف نخست، اصلی و هدف دوم فرعی نیست چراکه فلسفه‌ورزی را در فضای چالشی و بی آرامش، دست‌یافتنی نمی‌داند. در تأملات، از سویی، نخست باید تعریف تازه‌ای از خدا طرح گردد که در آن اصالت سوژة دکارتی و استقلال من اندیشنده لحاظ شده باشد، و از دیگر سو، باید از این خدای بازتعریف‌شده، در قالبی سنتی و به زبان متعارف چنان سخن به میان آید که مخالفت کلیسا و الهی‌دانان را برنیانگیزد. در خدای دکارتی آنچه اصل است تصور خداست ولی در خدای سنتی آنچه اصل است اثبات وجود خدای بیرونی است. از اینرو گرچه دکارت در سرتاسر تأملات از وجود خدا سخن می‌راند و در پی اثبات وجود اوست او این کار را با استناد به تصور خداوند پیش می‌برد و کاری به وجود بیرونی خدا و مخلوقات ندارد. او در این راه پیوسته تصور خداوند را بازتعریف می‌کند تا به تعریف مدنظر خویش از خداوند برسد و سرانجام در تأمل پنجم است که این تعریف آشکار می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 47 تا 62
فلسفه بریتانیایی و عصر روشن‌گری: تاریخ فلسفه غرب 5
نویسنده:
ویراستار: استیوئرت براون؛ ترجمه: مصطفی شهرآئینی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: حکمت,
چکیده :
تاریخ فلسفه غرب، مروری بر فلسفه غرب را به‌ترتیب زمانی، از سرآغازهای آن در قرن ششم پیش از میلاد تا عصر حاضر فراهم می‌آورد. این کتاب همه جریان‌های بزرگ فلسفی را به‌صورتی ژرف مورد بررسی قرار می‌دهد. بیشترین فضا در این اثر به کسانی اختصاص دارد که، براساس اجماع عمومی، فیلسوفان بزرگ شمرده می‌شوند. اما از فیلسوفان کوچک‌تر نیز غافل نمانده‌ایم. به‌طور کلی این ده مجلد تاریخ فلسفه حاوی اطلاعات بنیادی و انتقادی درباره همه فیلسوفان مهم گذشته و حال است و تصویر روشنی از آنها را در بستر فرهنگی، و به‌ویژه، علمی روزگارشان ارائه می‌دهد. مخاطب این تاریخ نه تنها افراد متخصص، بلکه دانشجویان و خوانندگان عمومی نیز هستند. هریک از فصول، نوشته یکی از صاحب‌نظران برجسته آن حوزه است. فصل‌ها به شیوه‌ای قابل‌فهم نوشته شده‌اند و در هر مجلدی یک فرهنگ اصطلاحات فنی وجود دارد. عصر روشنگری یا عصر روشن‌اندیشی جنبشی فکری و فلسفی در تاریخ فلسفه غرب بود که از میانه‌های سدهٔ هفدهم ابتدا در انگلستان و سپس در فرانسه، آغاز شد و تا پایان سدهٔ هجدهم ادامه داشت. این جنبش انقلاب‌های عظیمی را در دانش و فلسفه به وجود آورد که در نهایت باعث از میان‌رفتن کامل جهان‌بینی قرون وسطایی شد. اهداف اصلی متفکران روشنگری، آزادی، پیشرفت، دلیل، مدارا، و پایان دادن به سوء استفاده از کلیسا (منظور دین) و دولت بود.در فرانسه، اساس آموزه‌های روشن‌فکری، آزادی فردی و مدارای مذهبی، در تقابل با پادشاهی مطلقه و تعصبات ثابت کلیسای کاتولیک روم بود. روشنگری با افزایش تجربه‌گرایی، دقت علمی و تقلیل‌گرایی، همراه با افزایش بازجویی از دین مشخص شده بود. دیدرو، ولتر، روسو، مونتسکیو، کانت و دو ساد از فیلسوفان عصر روشنگری‌اند. روشنگری، اشاره به حرکت تاریخی روشنفکری است که دنباله‌رو دکارت و مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم زیبایی‌شناسی معتبر، اخلاق، حکومت و منطق بوده و به فیلسوفان اجازه می‌دهد که حقیقت قابل مشاهده را در جهان به دست آورند. عصر روشنگری دوران آزاداندیشی است. البته این آزاداندیشی هنوز به معنای تحقق عملی آزادی و کسب حقوق شهروندی نیست، بلکه دوران پاشیدن بذر اندیشه و معرفت و دوران آمادگی برای رهایی خویشتن از طریق معرفت و شناخت است. سه اصل بنیادین روشنگری عبارتند از:تساهل عقل و انسان باوری اریخ فلسفه غرب، مروری بر فلسفه غرب را به‌ترتیب زمانی، از سرآغازهای آن در قرن ششم پیش از میلاد تا عصر حاضر فراهم می‌آورد. این کتاب همه جریان‌های بزرگ فلسفی را به‌صورتی ژرف مورد بررسی قرار می‌دهد. بیشترین فضا در این اثر به کسانی اختصاص دارد که، براساس اجماع عمومی، فیلسوفان بزرگ شمرده می‌شوند. اما از فیلسوفان کوچک‌تر نیز غافل نمانده‌ایم. به‌طور کلی این ده مجلد تاریخ فلسفه حاوی اطلاعات بنیادی و انتقادی درباره همه فیلسوفان مهم گذشته و حال است و تصویر روشنی از آنها را در بستر فرهنگی، و به‌ویژه، علمی روزگارشان ارائه می‌دهد. مخاطب این تاریخ نه تنها افراد متخصص، بلکه دانشجویان و خوانندگان عمومی نیز هستند. هریک از فصول، نوشته یکی از صاحب‌نظران برجسته آن حوزه است. فصل‌ها به شیوه‌ای قابل‌فهم نوشته شده‌اند و در هر مجلدی یک فرهنگ اصطلاحات فنی وجود دارد. 1.از آغاز تا افلاطون 2. از ارسطو تا آگوستین 3. فلسفۀ قرون وسطی 4. دورۀ نوزایی و عقل‌گرایی قرن هفدهم 5. فلسفۀ بریتانیایی و عصر روشن‌گری 6. عصر ایدئالیسم آلمانی 7. فلسفه در قرن نوزدهم 8. فلسفۀ ‌قاره‌‌ای در قرن بیستم 9. فلسفۀ علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم 10. فلسفۀ معنا، معرفت و ارزش در قرن بیستم
تبیین معرفت‌شناختی تجربه در اندیشه دکارت
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی ، مجتبی جلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چنین می‌نماید که با توجه به مبانی فکری دکارت، به‌سادگی نمی‌توان دربارة امکان تجربه در فلسفة او سخن گفت چراکه او در شاهکار فلسفی‌اش، تأملات در فلسفة اولی، از همان آغاز با طرح شک افراطی بساط عالم حس را که موضوع اصلی تجربه و پیش‌شرط امکان آن است، چنان فراهم می‌‌چیند، که تا «تأمل ششم»، محسوسات در محاق هستند و در آنجا نیز به شیوه‌ای کلامی و با استناد به نافریبکاری خداوند می‌کوشد عالم حس را سرجای خود بازگرداند. اما در اینکه تا چه اندازه در این راه کامیاب بوده است میان دکارت‌شناسان اختلاف‌نظر بسیاری هست. ما در پژوهش پیشِ رو می‌کوشیم نشان دهیم که اگر غایت فلسفة دکارت را ‌ــ چنان‌که خود بدان تصریح دارد‌ ــ سیطرة آدمی بر طبیعت بدانیم تا جایی‌که او فلسفه‌اش را «فلسفة عملی» در برابر «فلسفة نظری» مدرسیان می‌نامد، چاره‌ای جز این نداریم که نه‌تنها به امکان که به ضرورت تبیین تجربه در اندیشة دکارت اذعان کنیم. توضیح اینکه این سیطره و تسخیر آدمی بر طبیعت در فلسفة عملی دکارت، تنها در تجربه است که تحقق می‌یابد، بدین معنا که واپسین حلقة رابط فاعل شناسا با طبیعت همانا تجربه است که عالم را در زیر سیطره و چیرگی او درمی‌آورد و از این رهگذر، قرار است علم دکارتی سروسامان گیرد. حال اگر نتوانیم تجربه را در اندیشة او تبیین کنیم و توضیح دهیم، غایت آشکار فلسفة او، یعنی تبدیل ما به «اربابان و مالکان طبیعت» تبیین‌ناپذیر می‌ماند.
صفحات :
از صفحه 634 تا 649
نسبت «خود» با «دیگری» در اندیشۀ دکارت و پاسکال
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی ، مازیار رئیسی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت می‌کوشد با به‌کارگیری راهکار شک و به‌یاری روش تحلیل، نخست هستی خود را اثبات کند و سپس چیستی «خود» را در مقام جوهر اندیشنده معلوم سازد. او پس از روشن‌کردن تکلیف «خود» در دو تأمل نخست است که از ره‌گذر تصورات واضح و متمایزی که از «دیگری» (اعم از خداوند و موجودات دیگر) در خود می‌یابد، دربارة هستی و چیستی «دیگری‌» حکم صادر می‌کند. او سرانجام، با استفاده از حقایق مکشوف با نور طبیعی عقل است که به سراغ اصول تنظیم‌کنندۀ مناسبات با دیگری می‌رود. اما پاسکال در ضمن اعتراف به عدم امکان کشف «خود» از طریق درون‌نگری، فرآیند ابتکاری دکارت در تأملات را وارونه می‌سازد و کشف «خود» را در گرو رابطه‌اش با «دیگری» و متأخر از آن می‌داند. بدین ترتیب سوژۀ اندیشندۀ آزاد و خودآیین دکارتی که «دیگری» را جز در مقام متعلق شناخت خود به رسمیت نمی‌شناسد و هستی و چیستی «دیگری» را در گرو تصوری می‌پندارد که «خود» از او دارد، درست در برابر انسان مجبور و دگرآیین پاسکالی قرار می‌گیرد که هستی و چیستیِ خود او نیز بر دو محور پیش و پس از هبوط، از سویی، و پیش و پس از دریافت فیض الهی، از دیگر سو، وابسته است که در هیچ‌کدام ارادة آدمی مطلقا نقشی ندارد. تنها تغییر وضعیت وی پیش و پس از دریافت فیض الهی، در تجربۀ نحوه‌های متفاوتی از دگرآیینی و عدم امکان تجربۀ هر گونه خودآیینی است و سرانجام، تنظیم مناسبات با «دیگری» نیز تنها در پرتو ارجاع به یک «ابردیگری» که خداوند باشد میسر می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 179 تا 200
نقش فرضیه در علم دکارتی
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی ، مجتبی جلیلی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
به نظر می‌رسد در علم دکارتی که با شالوده‌ای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آن‌چه در پیشگاه عقل پدیدار می‌شود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمی‌گذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخه‌ها شامل طب و مکانیک و اخلاق است، که در دو بخش نخست، جایی برای فرضیه نیست و تنها با عقل سروکار داریم. نقش اصلی فرضیه در فراهم‌کردن امکان باروری و میوه‌دهی درخت دانش در سرشاخه‌های سه‌گانه است. علم دکارتی در مقام تجربه که مقام به‌بارنشستن و میوه‌دادن است نیاز مبرمی به فرضیه دارد و در همین جاست که به گفتة دکارت «ما را مالک و ارباب طبیعت می‌کند». فرضیه در مقام حلقه‌ی اتصال میان تجربه و عقل، نقشی چنان بدیع دارد که علم دکارتی بی آن، از مرتبة عقل به مرتبة حس و خیال و تجربه نمی‌رسد و گذار از «فلسفه‌ی نظری» مدرسیان به «فلسفه‌ی عملی» مدنظر دکارت فراهم نمی‌آید.
آزادی در اندیشه اسپینوزا
نویسنده:
سمیرا خراسانی استاد راهنما: یوسف نوظهور استاد مشاور: مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اسپینوزا به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان دوران جدید درباره مسئله آزادی آراء و نظریات تاثیرگذاری از خود به یادگار گذاشته است. او در کتاب اخلاق، رساله الهیات و سیاست و همچنین رساله سیاست به این مسئله پرداخته است. به نظر می رسد اسپینوزا در کتاب اخلاق آزادی را ابتدا به عنوان مسئله متافیزیکی و در ساحت الهی مطرح می کند، سپس آن را در بعد فردی انسان مورد توجه قرار می دهد. در این ساحت مسئله اسپینوزا این است که با توجه به ضرورت حاکم بر طبیعت و قوانین آن چگونه می توان آزادی فرد را توجیه کرد. بر همین اساس است که او در کتاب اخلاق مسئله آزادی را به بحث انفعالات نفسانی و عواطف نیرومند وجود بشر گره می زند و سپس آن را با قوه عقل و معرفت عقلانی پیوند می زند و آزادی را به عنوان حاکمیت عقل بر عواطف تعریف می کند . اسپینوزا تقویت نیروی تفکر و عقلانیت انسان را در حیات جمعی و جامعه مدنی میسر می داند و نشان می دهد که رشد عقلانیت و آزادی اخلاقی چگونه از مراحل ابتدایی در پیشرفت سیاسی است. بنابراین بحث آزادی اجتماعی و سیاسی نیز کاملاً برای او اهمیت دارد. وی یکی از وظایف دولت را پاسداری از این نوع آزادی بر می شمارد. این پایان نامه عهده دار بررسی مسئله آزادی از ابعاد مختلف متافیزیکی و روانشناختی، اخلاقی و به ویژه سیاسی آن است. همچنین تلاش خواهد شد به بسترهای تفکر اسپینوزا در این زمینه اشاره شود و با توجه به تفاسیر موجود به نقد و بررسی دیدگاه او پرداخته شود .
جوهر در دکارت و اسپینوزا
نویسنده:
معصومه قلی پور استاد راهنما: مصطفی شهرآیینی استاد مشاور: ‌‌محمدرضا عبداله‌نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
در این پایان نامه میخواهیم جوهر را از دیدگاه دکارت و اسپینوزا که دو فیلسوف دوره جدید هستند بررسی کنیم. ما بدنبال پاسخ به این مسئله هستیم که نظر این دو در مورد جوهر چیست؟ و دارای چه مبانی مشترک و متفاوتی در این باره هستند. تفاسیر متعددی از موضع دکارت در این باره این قضیه است که او به سه جوهر اعتقاد دارد، این در حالی است که از نظر دکارت اولا میان نفس و بدن تمایز مفهومی است و تمایز عینی میان آن دو نیست، ثانیا از نظر دکارت نفس و بدن جواهر واقعی و حقیقی نیستند و تنها خداوند جوهر حقیقی است. اسپینوزا همان راه دکارت را ادامه میدهد و معتقد است تنها خداوند که با طبیعت یکی است، جوهر بوده و دارای دو صفت امتداد و اندیشه است. نظر نگارنده این پایان‌نامه بر این است که این دو فیلسوف درباره جوهر نظر تقریبا واحدی دارند.
مقایسه مفهوم اراده در دکارت و اسپینوزا
نویسنده:
سوسن اکبرپور استاد راهنما: مصطفی شهرآیینی استاد مشاور: سیدمجید صدرمجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
هدف ما در این پایان‌نامه مقایسه مفهوم اراده از نظر دکارت و اسپینوزا می‌باشد. در این پایان‌نامه سعی خواهیم کرد ابتدا با تحلیل آراء دکارت و اسپینوزا در باب اراده، جایگاه آن را از نظر این دو فیلسوف نشان دهیم و سپس می‌کوشیم تا شباهت‌ها و تفاوت‌های موجود در دیدگاه‌های این دو فیلسوف را درباره پرسش «اراده چیست» روشن نماییم. از نظر دکارت ما دو نوع اندیشه داریم: فاهمه و اراده. قلمرو فاهمه محدود به اشیاست اما اراده به حدی محدود نمی‌شود. هنجارهای الهی و وقوع خطا و اشتباه نیز ناشی از اراده من خواهد بود. در دکارت اراده حتی بر عقل برتری دارد. اما مفهوم اراده که در نزد دکارت اختصاص به خدا و بشر دارد در اسپینوزا گسترش یافته و به اشیا نیز اطلاق می‌گردد. برای اسپینوزا تنها یک جوهر وجود دارد. وی دو صفت فکر و امتداد را به آن نسبت می‌دهد. خدا هر چیزی و همه چیزهاست و نامتناهی است و نمی‌توان همه آنها را شناخت. خدا را تنها از طریق دو صفت اندیشه و بّعد می‌توان شناخت. تمام اجسام، موجودات، افکار، احساسات همه صفات و تجلیات خداست. در این پژوهش سعی بر آن است که با مقایسه دو فیلسوف عقل‌گرا ـ رنه دکارت و باروخ اسپینوزا ـ به درکی از معنای اراده و جایگاه آن در اندیشه این دو فیلسوف نائل شویم و در خلال این مقایسه به بررسی تفاوت‌ها و تشابهات اندیشه‌های آن‌ها خواهیم پرداخت.
  • تعداد رکورد ها : 44