جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 14
جرقۀ هیوم در رؤیاهای کانت
نویسنده:
علی حسن‌زاده ، محمدرضا عبدالله نژاد ، مجید صدرمجلس
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تعبیر رؤیاهای یک روح‌بین ازطریقِ رؤیاهای متافیزیک یکی از آثار مهم دورۀ، به‌اصطلاح، «پیشاانتقادی» ایمانوئل کانت است که در سال 1766، یعنی پانزده سال قبل از انتشار نقد عقل محض، منتشر شد. کانت در این جستار دعاوی امانوئل سوئدنبورگ، عالم و عارف سوئدی، را دربارۀ دسترسی به یک جهان فرامحسوس متعالی بررسی و نقد می‌کند. مسئلۀ مقالۀ حاضر این است که آیا کانت در نقد دعاوی سوئدنبورگ تأثیری از هیوم پذیرفته است؟ اگر چنین است، این تأثیر در کدام یک از مفاهیم اساسی رؤیاها به بیان درآمده است؟ در مقالۀ حاضر، برای بررسی اثرپذیری کانت از هیوم و چگونگی این اثرپذیری، رؤیاها را در پرتو کاوشی درخصوصِ فهم بشری هیوم خوانش می‌کنیم، اثری که گمان می‌رود کانت پیش از نگارش رؤیاها مطالعه کرده باشد. ازطریقِ تحلیل این دو اثر، درنهایت، نتیجه می‌گیریم که برخی از مهم‌ترین مواضع کانت در رؤیاها، ازجمله نقد متافیزیک، برداشت تجربی از علیت و نیز فهم متافیزیک به‌منزلۀ «علم حدود عقل انسان»، تحتِ‌تأثیر مستقیم هیوم شکل گرفته‌اند.
صفحات :
از صفحه 49 تا 70
بررسی رگه‌های کانتی در تفکر ویتگنشتاین اول و دوم
نویسنده:
پردیس بقالی ، محمدرضا عبدالله نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علی‌رغم فعالیت فلسفی ویتگنشتاین در بریتانیا و تعلق فکری وی به فلسفه­ تحلیلی، عناصر غیرتحلیلی نیز در افکار وی وجود دارد که این عناصر ریشه در تفکر آلمانی، به ویژه فلسفه انتقادی کانت دارد. پس می­توان عناصری از افکار کانت را در فلسفه ویتگنشتاین دید. نوشته حاضر با تمرکز بر این عناصر و رگه­های کانتی در اندیشه ویتگنشتاین از قبیل: نقد مابعدالطبیعه، ترسیم حدود حس و تجربه، تمایز میان گفتنی و شناختنی/ نشان دادنی، استعلایی دانستن منطق و اخلاق، ­مسئله علم و فلسفه و رد زبان خصوصی نشان می­دهد که اولا،ً این عناصر و رگه­ها نه تنها در رساله بلکه در پژوهش­های فلسفی نیز قابل ملاحظه­اند. ثانیاً، میان مفسرین ویتگنشتاین در این زمینه اختلاف نظر­هایی وجود دارد. به عنوان مثال پیتر هکر با خوانش استعلایی رساله و پژوهش­های فلسفی مخالف است و معتقد است براهینی که ویتگنشتاین ارائه می­دهد نمی­تواند صفت استعلایی به خود بگیرد و به طور کلی، کانت و ویتگنشتاین برداشت یکسانی از براهین استعلایی نداشتند. سرانجام با ملاحظه و بررسی مباحث مذکور، این پرسش مطرح می­شود که آیا می­توانیم وجود رگه­های کانتی مشترک در رساله و پژوهش­های فلسفی را دلیلی بر وحدت اندیشه ویتگنشتاین لحاظ کنیم. در این خصوص نیز میان مفسرین ویتگنشتاین همواره تردید­هایی وجود دارد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 19
متافیزیک در ویتگنشتاین:انکار یا ضرورت
نویسنده:
بهنام رسالت ، محمدرضا عبدالله نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالۀ حاضر با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی به مسئلۀ متافیزیک و جایگاه آن در اندیشه‌های ویتگنشتاین می‌پردازد. برای این منظور به چند مطلب اشاره می‌شود: اول اینکه میان اندیشه‌های ویتگنشتاین نوعی پیوستگی وجود دارد؛ دوم اینکه متافیزیک یکی از عناصری است که می‌توان با استناد به آن ادعا کرد که بین اندیشه‌هایش پیوستگی وجود دارد؛ سوم اینکه با تکیه بر دو مورد قبلی، در اندیشه‌های ویتگنشتاین نه‌تنها متافیزیک انکار نمی‌شود، بلکه ضرورت نیز دارد. از آنجا که دغدغۀ اصلی ویتگنشتاین یافتن معنا از طریق پیوند بین زبان و واقعیت بود، تلاش می‌کرد تا نشان دهد زبان با توجه به محدودیت‌هایی که دارد تنها می‌تواند بخشی از واقعیت را معنادار بیان کند. اما بخشی از واقعیت که قابل بیان به وسیلۀ زبان نیست، همچنین وجود دارد و بخش اساسی واقعیت نیز می‌باشد، قابل اشاره و نشان‌دادنی هست. اگر زبان نمی‌تواند از مرزهای تجربه و علم فراتر رود، این بدان معنا نیست که فراتر از مرزهای تجربه و زبان چیزی وجود ندارد. ویتگنشتاین با تعیین قاطع مرزهای زبان و شناخت هم در تراکتاتوس و هم در پژوهش‌های فلسفی نشان می‌دهد واقعیت فراتر از آن چیزی است که زبان بیان می‌کند. در تراکتاتوس اگر با تکیه بر رویکرد اخلاقی بین امور بیان‌کردنی و نشان‌دادنی تمایز می‌گذارد و مفاهیم اساسی چون خدا، اخلاق و دین را جزو امور نشان‌دادنی تلقی می‌کند، در پژوهش‌های فلسفی با تکیه بر رویکرد زیبایی‌شناختی به تعیین مرزبندی بین شناختنی و نشان‌دادنی دست می‌زند. مفاهیم متافیزیکی همچنین با توجه به جایگاهی که ویتگنشتاین به آنها می‌دهد، هنجارهای توصیفی هستند که به نوعی پایه و اساس شناخت تجربی و علمی نیز قرار می‌گیرند. در نهایت می‌خواهیم نشان دهیم که مفاهیم متافیزیکی هم در تراکتاتوس و هم در پژوهش‌های فلسفی نه‌تنها قابل انکار نیستند، بلکه جزو ضروریات اندیشه‌های ویتگنشتاین در رسیدن به معنای مد نظر خود از واقعیت می‌باشند.
صفحات :
از صفحه 59 تا 95
فلسفه متافیزیک نزد کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
علیرضا محمدزاده قبادلو ، مسعود امید ، محمدرضا عبدالله نژاد
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
براهدف اصلی از نگارش این مقاله پاسخ به پرسشهای بنیادین عدالت پژوهی مطرح در حوزۀ فلسفه سیاسی بود. برای دست یابی به این هدف، ابتدا با بررسی دقیق آثار صدرا دیدگاه‌های او در باب عدالت اجتماعی استخراج شد، سپس تلاش گردید پاسخ‌های صریح ایشان به این پرسشها استنطاق شود. بر این اساس یافته‌های پژوهش حاکی از آن بود که: 1. از منظر وی سه مبنا برای نظریۀ عدالت مطرح است (ماهیت ذات بشر، چگونگی رابطۀ انسان‎ها با یکدیگر در وضعیت فرضی پیشااجتماع و رابطۀ ذات انسان با چگونگی شکل‎گیری جامعه توسط وی)؛ 2. عدالت هدف غایی و فضیلت حقیقی نیست؛ 3. شریعت منبع دست‎یابی به محتوای عدالت است؛ 4. عدالت اجتماعی امری قراردادی است؛ و نهایتاً این که 5. امکان استقرار عدالت در جامعه تنها از طریق تلاش ممکن است. از نتایج استقرار عدالت در جامعه حاکمیت عقلانیت است و جامعه بدون عدالت بستری مناسب برای زندگی سعادت‌مندانه نیست. نکته مهم آن که بسیاری از پرسش‎های بنیادین فلسفۀ سیاسی در باب عدالت‎ در آثار صدرا بی‎پاسخ می‎مانند.
صفحات :
از صفحه 155 تا 172
ساختار زبانی واقعیت در اندیشه ریچارد رورتی
نویسنده:
عیسی موسی زاده ، محمد اصغری ، محمدرضا عبدالله نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
واقعیت مستقل از آگاهی یا زبان و اساساً انسان چگونه است و آیا این امکان وجود دارد که واقعیتی که مستقل از ما و آنجا است در دسترس ما قرار گیرد؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه؟ پاسخ به پرسش‌هایی از این دست در باب واقعیت یکی از دغدغه‌های اصلی فلاسفه، مخصوصاً فلاسفه معاصر، است. برخی از اندیشمندان معاصر در مواجهه با مفهوم «واقعیت»، با بیان‌ها و استدلال‌هایی عمدتاً متفاوت، آن را امری در نسبت با انسان و اهداف و مقاصدش می‌دانند نه مستقل از آنها. ریچارد رورتی از جمله طرفداران چنین اندیشه‌ای است که می‌کوشد با تکیه بر مبادی نئوپراگماتیستی‌اش از آن دفاع کند. مقاله پیش رو با روش توصیفی‌تحلیلی در صدد است از چگونگی دفاع رورتی از این دیدگاه پرده بردارد. مطابق تحقیق حاضر، روشن می‌شود که رورتی با استناد به ویژگی‌هایی که برای زبان قائل است، از جمله این باور خود که امکان خروج و فراروی از زبان وجود ندارد و از طرفی زبان ماهیتی ‌ابزاری و شعرگونه دارد، می‌گوید دسترسی به واقعیت لخت و عریان برای ما ممکن نیست و واقعیتی که برای ما دست‌یافتنی است ساخته خود ما با همکاری یکدیگر بوده و ساختاری کاملاً زبانی دارد.
صفحات :
از صفحه 103 تا 120
بررسی رفتار و رفتارگرایی در اندیشه ویتگنشتاین
نویسنده:
مرتضی افصحی ، محمدرضا عبداله نژاد ، محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نوشتار حاضر برآنیم تا به یکی از وجوه فلسفه ذهن، یعنی بحث از سرشت حالات ذهنی، از نگاه ویتگنشتاین بپردازیم. کم و بیش، موضع و ایستار ویتگنشتاین پیرامون این بحث را، به دیدگاه رفتارگرایی نزدیک دانسته­اند. برای بررسی چند و چون این امر، نخست شمه­ای درباره مکتب رفتارگرایی در روان شناسی نوین بیان می­کنیم و سپس به رفتارگرایی فلسفی نظری می­اندازیم و به برخی از آراء فیلسوفان مهم در این باب اشاره می­کنیم. در ادامه، موضع ویتگنشتاین را نسبت به رفتارگرایی بیان می­داریم و این مهم را نشان می­دهیم که از منظر ویتگنشتاین، «پدیده­های ذهنی را نه می­توان به حالات جسمانی یا رفتاری شان فرو کاست و تقلیل داد (تقلیلی که رفتارگرایان انجام می­دهند) و نه می­توان بالکل از آن­ها [ حالات جسمانی و رفتاری] جدا کرد و منفک ساخت»(انفکاکی که دوگانه­انگاران برقرار می­کنند). پس از طرح و شرح این مباحث، در انتهای نوشتار، نتایج و رأی مختار خویش را در باب نسبت ویتگنشتاین و رفتارگرایی بیان می­کنیم.
صفحات :
از صفحه 17 تا 29
ویتگنشتاین و گادامر: وجوه افتراق و اشتراک
نویسنده:
پدیدآور: گلی رمضانی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمدرضا عبداله‌نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پایان‌نامه‌ی حاضر کوششی برای ارائه‌ی تصویری روشن از وجوه افتراق و اشتراک اندیشه‌های گادامر و ویتگنشتاین دوم، بعنوان نمایندگان سنت قاره‌ای و تحلیلی، است. ابتدا آراء هر کدام از این دو فیلسوف را در دو فصل جداگانه توصیف و تحلیل و سپس در فصول چهارم و پنجم با هم مقایسه کرده و جهات اختلاف و اشتراک آنها را روشن کرده‌ایم. با مقایسه‌ی دیدگاههای گادامر و ویتگنشتاین دوم دریافتیم، برخلاف تصور رایج، می‌توانیم مشابهتهایی را میان دو سنت تحلیلی و قاره‌ای بیابیم. برخی از موضوعات مشترک میان این دو فیلسوف عبارتند از: ماهیت زبان، تشبیه زبان به بازی، و نقد اندیشه‌ی سوژه‌محوری فلسفه‌ی مدرن. با وجود این، ما نمی‌توانیم اختلافات بین گادامر و ویتگنشتاین را هم نادیده بگیریم. آنها به دو روش مختلف در مورد موضوعات زیر صحبت می‌کنند: تاریخیمندی زبان، مسئله‌ی تفسیر، تفسیر فلسفه‌ی زبان آگوستین، و تبیین ماهیت فلسفه. در حقیقت، می‌توان‌ گفت این اختلافات نشأت گرفته از سنت‌هایی است که این دو متفکر در آن فعالیت می‌کنند.در نگارش این پایان‌نامه، از منابع کتابخانه‌ای و از روش توصیفی- تحلیلی- تطبیقی استفاده شده است.
بررسی اجمالی مفهوم طبیعت در سه نقد کانت
نویسنده:
مسعود علیزاده اقدم ، محمد رضا عبداله نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقاله حاضر، بخشی است از تحقیقی درباره رابطه سه نقد در فلسفه کانت، مبتنی بر مفاهیم اساسی فلسفه انتقادی. یکی از این مفاهیم، طبیعت است. طبیعت در فلسفه انتقادی، مجموعۀ متعلَقهای فعالیت حکم‌کردن است، و چون این فعالیت، بنحو خودآیین یعنی مطابق اصول استعلایی انجام می‌گیرد طبیعت نیز افقی است که با این اصول تقویم می‌شود. طبیعت در نقد اول، قلمرو متعلَقهای شناختِ متناهی از جهت صورتشان است، و توسط اصول استعلایی فاهمه تقویم می‌شود. تقویم ماتقدم صورت عین و نه ماده‌اش، متوقف است به تناهی شناخت انسان. طبیعت در نقد دوم، قلمرو متعلَقهای عقل عملی است که اراده‌های آزادند و توسط قانون اخلاقی تقویم می‌شود. غایت‌بودن این طبیعت، نشان تناهی عمل انسان است. طبیعت در نقد سوم، افقِ ماتقدمِ گشوده‌شده توسط اصل استعلایی حکم تأملی است یعنی حوزه‌ای است که در آن انسان به تأمل در متعلَقهای شناخت از جهت کثرت و عدم ضرورتشان می‌پردازد، که این نیز وجه دیگری از تناهی در شناخت انسان است. بدین‌سان سیر تحلیل طبیعت در سه نقد، سیر تحلیل تناهی انسان است. این تحلیل در تمامیتش نشان می‌دهد که انسان، یعنی موجود آزاد متناهی در جهان محسوس، به چه معناست. چنین است که تحلیل کانت از مفهوم طبیعت در سه نقد، بخشی از تلاش اوست در جهت پاسخ‌دادن به آن سؤال واحد که به گفته او مسئله اصلی فلسفه انتقادی است: «انسان چیست؟»، و چنانکه می‌بینیم فهم این پاسخ، و ازین‌رو فهم فلسفه انتقادی، فقط با درنظرآوردن هر سه نقد ممکن می‌شود.
صفحات :
از صفحه 363 تا 385
پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفه کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد، علیرضا محمدزاده قبادلو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالة حاضر با تمرکز بر این سؤال که «آیا متافیزیک توان مقابله با چالش‌های شناختی را دارد یا نه؟»، به بحث تطبیقی دربارة نحوة پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفة کانت و علامه طباطبایی می‌پردازد. تفاوت شرایط تاریخی زمان کانت و علامه، تفاوت دیدگاه آن‌ها در باب متافیزیک و نیز تفاوت رویکرد فلسفی آن‌ها از جمله مواردی هستند که نوشتة حاضر با تأکید بر آن‌ها سعی می‌کند به سؤال مذکور پاسخ دهد. گفتنی است که شرایط نامناسب علم، دین و اخلاق در زمان کانت و نیز علاقة وی به این سه حوزه، کانت را وادار نمود تا با تفکیک دو تلقی متفاوت از متافیزیک (یعنی متافیزیک طبیعت و متافیزیک متعالی)، و به تبع آن، با اتخاذ یک رویکرد متفاوت در فلسفه، به انتقاد از متافیزیک (متعالی) بپردازد و آن را در پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های آن ناتوان بداند. این در حالی است که شرایط تاریخی زمان علامه طباطبایی و تلقی خاص وی از متافیزیک (که ریشه در سنت فلسفة اسلامی دارد،) او را به طرح این ادعا کشانده‌است که متافیزیک نه تنها توان پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های موجود را دارد، بلکه همة علوم نیازمند متافیزیک هستند و در واقع، همة دانش‌های بشری بدون آن در معرض شکاکیت و تهدیدهای آن قرار دارند.
صفحات :
از صفحه 45 تا 72
مسأله صدق در نقد عقل محض کانت
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد، خدیجه قلی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
نبود یک فصل یا مدخل مجزا در باب «صدق» در نقد عقل محض، وجود برخی عبارات و‌‌ اظهارات مبهم، پیچیده و‌‌ تفسیربردار درباب صدق در برخی بخش­های آن اثر و شکل­گیری تفسیرهای افراطی‌‌ ضد و نقیض راجع به این اظهارات از جانب برخی شارحان و مفسران کانت، از جمله موانع مهم پیشروی کانت پژوهان معاصر در زمینه ارائه یک دیدگاه واحد، منسجم و شفاف در باب نظریه صدق کانت بوده است. بنابراین، پرسش از چیستی صدق در نقد عقل محض به یک مسأله اساسی در میان کانت پژوهان تبدیل شده است. پژوهش حاضر، با تحلیل تلقی جدید کانت از «حکم» بعنوان یک نسبت معرفتی (و نه منطقی) میان تصورات، و نیز، بدون تمایل بی مورد به یکی از دو دیدگاه افراطی رایج در زمینه نظریه صدق کانت (که یکی کانت را به عنوان مدافع نظریه سنتی مطابقت صدق و دیگری کانت را مخالف نظریه مطابقت و بنیانگذار نظریه انسجام صدق قلمداد می کنند)، بر این نکته مهم تأکید می کند که ساختار کلی نقد عقل محض ایجاب می کند که نظریه سنتی مطابقت صدق نه کاملاً کنار گذاشته شود و نه کاملاً به آن صورت سنتی و رایج پذیرفته شود. به عبارت دیگر، نقد عقل محض، با اصلاح و تکمیل نظریه سنتی مطابقت صدق، پایه­های یک نوع تلقی جدید از صدق را بنا گذاشته است که می­توان آن را «نظریه استعلایی‌‌ مطابقت صدق» نامید. مطابق با این تلقی جدید، صدق جزء شرایطی است که یک حکم(Judgment) یا یک شناخت(Cognition) بدون آن نمی­تواند مطابق با متعلق اش بوده و تبدیل به یک معرفت عینی شود؛ تصورات تشکیل دهنده یک حکم یا شناخت تنها به شرطی می­توانند تبدیل به معرفت صادق یا حکم تجربی عینی شوند که در مطابقت با تجربه ممکن (یعنی اصول و قواعد کلی و پیشینی تجربه) تألیف یافته باشند.
صفحات :
از صفحه 187 تا 212
  • تعداد رکورد ها : 14