جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 8980
معنای زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی و سارتر
نویسنده:
علی عزتی شعار
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از آنجا که زندگی یکی از مسائلی است که هر انسانی با آن سر و کار دارد لذا پرسش از معنای زندگی یکی از مهمترین دغدغه های هر انسان است خصوصاً در عصر حاضر که دوره تکنولوژی و پیشرفت علمی است و با توجه به کاهش روابط انسانی و مدرنیزه شدن کارها و روابط این سئوال بیشتر به ذهن خطور می کند , ونظریات گوناگونی درباره آن داده شده است .مفسّر بزرگ قرآن , علّامه محمد حسین طباطبایی و فیلسوف فرانسوی , ژان پل سارتر از جمله کسانی هستند که دو دیدگاه کاملاً متفاوت درباره معنای زندگی دارند . علّامه طباطبایی معتقد است که زندگی گرانبها ترین چیزی است که هر انسانی دارد چون بستری است برای رسیدن به هدف اصلی خلقت یعنی تقرّب به خدا , لذا ایشان معتقدند که اولاً خداوند متعال حکیم است و کار عبث از او سر نمی زند لذا خلقت و آفرینش جهان و بشر بر اساس حکمت و هدفی است , و هر انسانی باید در زندگی دارای هدفی باشد چون بدون هدف زندگی بی معنا است . به علاوه ایشان معتقدند که تنها عاملی که به زندگی انسان معنا و مفهوم می دهد ایمان به خدا است که لازمه آن دینداری است و این که دین و خدا به زندگی معنا می دهند .بر خلاف دیدگاه علّامه , سارتر خلقت جهان و انسان را بدون هدف و بی دلیل می داند و اساساً معتقد است که انسان خود باید به زندگی معنا و مفهوم ببخشد , وچون ایشان خداوند را قبول ندارد قایل است که انسان در زندگی محکوم به آزادی است و اختیار تام دارد که زندگی را بسازد . و چون نمی داند که به کجا باید برسد و مرگ را پایان کار می داند زندگی را پوچ و بی معنا می داند و دچار نوعی سر در گمی و تهوع در زندگی شده است .در این نوشتار برآنیم که نظرات علّامه و سارتر را در مورد تعریف زندگی , نسبت زندگی با اخلاق , و همچنین نسبت آن با خدا و دین بررسی کنیم و همچنین دلایل آنها را برای مدعاهای خود مورد بررسی قرار دهیم .
معرفت نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی
نویسنده:
مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» می باشد. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناختِ حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فرا عقلی خود می‌باشد. این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کامل‌تری از سنخ «علمِ به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش می‌باشد.در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألّهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن بازپژوهی و بررسی شده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرح شده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است. ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیان‌های حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس می‌پردازد و تصریح می‌نماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکان‌پذیر نیست. او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان به عنوان جهان صغیر و عالم هستی به عنوان جهان کبیر می‌باشد؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجانده شده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب به صورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد.صدر المتالّهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه می‌دهد؛ وی بر این باور است که: الف- از یک سو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است.ب- چنان که جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم می‌شود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم می‌گردد. منظور از علم مرکب همان «علمِ به علم» می‌باشد.ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیّتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوّم و هستی بخش آنها نگاهی باطل و غیر واقع بینانه است.بنابراین: از آنجایی که حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی به حق تعالی است؛ سالک می‌تواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوّم و هستی بخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علمِ به علم» می‌باشد؛ نه علم بسیط.عرفان اسلامی نیز با تکیه بر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلّی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» می‌پردازد. در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاه‌ها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عزّ الدین نسفی»،«أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علّت اصلی در مطرح نمودن دیدگاه‌های این چهار اندیشمند عارف این است که اوّلاً آنها در کتاب‌های خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را به طور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کرده‌اند؛ و ثانیاً این بزرگان راه‌کارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را به طور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار می‌دهد.عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقیّد» معرفت نفس را تبیین می‌کند. نفس انسانی تعیّن و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس در گرو تابش انوار تجلّی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است. تجلّی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعیّنات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی بر حسب استعدادش، به مقام فناء فی الله- اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی- رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست می‌یابد.در پایان درسه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است. در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت ربّ پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر«مظهریّت»، «عینیّت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلت‌ها».همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.
معناشناسی گناه در قرآن و مقایسه آن با مفهوم رذیلت در اخلاق فلسفی اسلامی
نویسنده:
یاسر ابراهیمی ترکمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش با بررسی معناشناختی معنای گناه در قرآن و نیز رذیلت در اخلاق فلسفی اسلامی، سعی شده است، تفاوت های معنایی بین این دو مفهوم نشان داده شده و پیامد شکل گیری مفاهیم اخلاقی، در صورت عدم التفات به متن قرآن مشخص شود.بدین منظور از روش مطالعات معناشناختی با تکیه بر نظریه حوزه ای استفاده شده و با استقصای اکثر موارد کاربرد واژگان دالّ بر گناه در قرآن، حوزه معنایی این مفهوم در قرآن ترسیم شده است. از سوی دیگر با بررسی مفهوم رذیلت در سه اثر اصلی اخلاق فلسفی اسلامی (تهذیب الاخلاق، اخلاق ناصری، جامع السعادات) مولفه های معنایی تاثیرگذار بر حوزه معنایی رذیلت نیز مشخص گردیده است. در پایان، با مقایسه حوزه معنایی گناه و رذیلت، نقاط اشتراک و افتراق آنها به دست آمده و با استناد به همین موارد، تفاوت معناشناختی بین آنها آشکار می شود.
بررسی تطبیقی کتاب الخیرالمحض با جریان فلسفه اسلامی
نویسنده:
زهرا اسکندری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الخير المحض که در اصل خلاصه‌ای است از کتاب THE ELEMENTS OF THEOLGYاثر پروکلس از جمله آثاری است که در جريان نهضت ترجمه از زبان يونانی به عربی برگردانده شده است. رئوس کلی مطالب کتاب را بحث‌هايی پيرامون عليت، ويژگی‌های مبدأ اول، نحوی فاعليت مبدأ اول و مراتب هستی تشکيل می‌دهند دغدغه ی اصلی مولف کتاب توضيح چگونگی کثير شدن واحد با تاکيد بر نقش واسطه‌ها است همچنين تفکری وحدت گرا بر روح کلی کتاب حاکم است و همين امر اين اثر را رنگی عرفانی بخشيده است ديدگاه‌های فلاسفه‌ی اسلامی اعم از حکمای مکتب اشراق، مشاء و متعاليه دارای شباهت‌های فکری قابل توجه‌ی با اين اثر هستند و همين امر زمينه‌ی تطبيق آثار مکاتب بزرگ فلسفه‌ی اسلامی با اين اثر نوافلاطونی را فراهم آورده است در اين نوشتار سه اثر اشارات و تنبيهات شيخ الرئيس، حکمت الاشراق شيخ شهاب الدين سهروردی و شواهد الربوبيه صدرالمتالهين مورد بررسی قرار گرفته است و نقاط اشتراک و افتراق هر اثر با کتاب الخير المحض در سه موضوع کلی عليت، نحوی فاعيت مبدأ اول و مراتب هستی بيان گرديده است.
بررسی حدوث روحانی یا جسمانی نفس از منظر حکما و تطبیق آن با آیات و روایات
نویسنده:
عبدالهادی احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این نوشتار بحثی است تطبیقی در مورد حدوث نفس، بین فلسقه اسلامی و آیات و روایات. چون بنظر می‌رسد بسیاری از مشکلات این مسئله ناشی از خلط معانی مفردات این بحث است نویسنده نخست مفردات بحث را بررسی می‌کند و سپس با تفحص در کتب ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا، به بررسی حدوث نفس در فلسفه می‌پردازد و از بین دو قول معروف یعنی حدوث جسمانی و حدوث روحانی نفس، اولی را بر می‌گزیند و آن را دیدگاه فلسفه اسلامی در مسئله حدوث نفس قرار می‌دهد. سپس به بررسی حدوث نفس در آیات و روایات می‌پردازد و در این کار از روش تفسیری آیه به آیه و روایت به روایت استفاده می‌کند که حاصل آن تفسیری نو از آیات و روایات دال بر حدوث یا قدم نفس است و که عبارت باشد از تفاوت روح مورد بحث در آیات و روایات دال بر قدم با روح مورد بحث در آیات و روایات دال بر حدوث و در نهایت به بررسی نشآت وجودی نفس در حکمت صدرا و آیات و روایات می‌پردازد و با ذکر آیات و روایات دال بر حدوث جسمانی نفس، به تطبیق بین فلسفه و آیات روایات در حدوث جسمانی می‌پردازد که نتیجه آن توافق فلسفه و منابع دینی در پذیرش حدوث جسمانی نفس است.
بررسی امکان ایجاد علم دینی از دیدگاه فلسفه و معرفت شناسی
نویسنده:
محمدعلی رمضانی‌ فرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع علم دینی، که مراد از آن، «علوم انسانی تجربی اسلامی» است، به لحاظ نظری، در حوزه مباحث مربوط به روابط میان علم و دین مطرح است و از نظر کاربردی، از جمله نیازهای ضروری هر جامعه دینی است که خواستار تحقق حاکمیت دین بر امور سیاسی و اجتماعی خود(حکومت دینی) است.«علم دینی، در این تحقیق، عبارت است از: نوعی رشته علمی تجربی(معرفتِ محکوم به حکم تجربه حسی)، درباره طبیعت یا انسان است که از نظر مبانی و مفروضات فلسفی، اهداف، ارزشها، کارکردها و... از سامانه معرفت دینی و معرفتهای فلسفی هماهنگ با دین، تأثیر پذیرفته یا الهام گرفته باشد و هیچ گونه ناسازگاری با آموزه های قطعی و مسلم دینی نداشته باشد».با توجه به این تعریف، امکان نظری(عقلانیت) علم دینی و مطلوبیت آن، از جمله نخستین چالشهای عقلی فراروی مدعیان و مدافعان چنین علمی است. بنابراین سوالات اصلی تحقیق عبارتند از:1-آیا علوم انسانی(تجربی) دینی، امکان دارد؟ (امکان علم دینی، به لحاظ نظری)2-آیا ایجاد علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است؟ (مطلوبیت علم دینی)و بر همین اساس، فرضیه های اصلی نیز بدین قرار خواهد بود:1-علوم انسانی(تجربی) دینی، از دیدگاه فلسفی و نظری، موجه و قابل دفاع است. (امکان دارد).2- علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است. ( به ویژه برای مسلمانان).3-علوم تجربی، بر مبانی نظری، از جمله مبانی فلسفی، اتکا دارند و از این لحاظ چنانچه در دینی از ادیان به تعداد کافی گزاره های فلسفی وجود داشته باشد و مبنای نظریه پردازی علمی قرار گیرد، علم به دست آمده را می توان علم دینی نامید.روش این تحقیق، به تبع ماهیت فلسفی بحث، همان روش جاری پذیرفته شده در فلسفه یعنی روش عقلی است(بر اساس منطق صوری سنتی و جدید).نقد علوم تجربی رایج و عدم رضایت از آنها، به خاطر مبتنی بودن بر مبانی و مفروضات فلسفی مادی و غیر الهی و دستاوردهای نامطلوب و بحرانزا، از جمله زمینه های بحث علم دینی است.در این رساله، رویکردهای مختلف مطرح درباره علم دینی(یعنی رویکردهای تهذیبی، استنباطی افراطی و ملایم و دیدگاه سنت گرایان) مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در نهایت،نوعی دیدگاه تأسیسی، که از نظر مبانی معرفت شناختی، الگوی مورد نظر و برخی ویژگیها(در تحقیق، 20 ویژگی بیان شده است)، با دیدگاه دیگر مدافعان این رویکرد، متفاوت است، مورد پذیرش قرارگرفته است. در این تحقیق، علم دینی از نظر مکاتب علم شناسی، مورد بررسی قرار گرفته است و از این زاویه، مخالفان علم دینی یعنی تجربه گرایی افراطی، در قالب دو مکتب «پوزیتیویسم منطقی» و «عملگرایی»، مورد نقد قرار گرفته اند و مکاتب روش شناسی مابعد اثباتگرا، به عنوان مکاتبی که منطقاً باید موافق آن باشند، معرفی شده اند. در رساله، همچنین مبانی عقلانیت علم دینی از دیدگاه فلسفه اسلامی نیز مورد تحلیل و بررسی بوده و امکان و عقلانیت آن محرز شده است.این تحقیق با پیشنهاد 13 موضوع مطالعاتی و اقدام لازم در زمینه پیشبرد بحث علم دینی، پایان یافته است.
بررسی تطبیقی صفات مخلوق در روایات و فلسفه اسلامی و آثار معرفت شناختی آن
نویسنده:
جمال مومنی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به اعتقاد همه دینداران، عالم «مخلوق» و آفریده ی خداوند است، در واقع این اعتقاد معیار دینداری و بی دینی تلقّی می گردد. بسیاری به اعتقادی اجمالی در این زمینه - نیاز عالَم به خالق- اکتفا می نمایند، با این حال در آموزه های قرآنی اهل بیت : توصیفاتی عمیق از حقیقت مخلوق بیان شده است که نوع رابطه و نسبت آن با خداوند متعال را روشن می سازد. در فلسفه اسلامی نیز نگرش خاصّی نسبت به «مخلوق» وجود دارد. عدّه ای معتقدند مکتب اهل بیت : و نظریّات فلسفی موجود، تعالیم متضادّی در این خصوص ارائه می دهند. وجود ابتدائی برای خلقت یا همیشگی بودن فیض الهی و نحوه ی جدایی و بینونت خالق و مخلوق و.. مسائلی جنجالی و بسیار مهمّ در این زمینه اند. از این روی لازم است پژوهشی کلان و گسترده در این موضوع دشوار صورت گرفته و روایات مربوطه از منابع روائی استخراج و با نظامی روشن ارائه گردند تا دیدگاه اهل بیت : نسبت به این موضوع به دست آید و در مرحله بعد نگرش فلسفی در معرض تطبیق و مقارنه با آن قرار گیرد. تحقیق حاضر قدمی کوچک در این مسیر می باشد. به نظر می رسد گرچه در نظریّات مختلف فلسفی، آرائی که با آموزه های اهل بیت : ناسازگارند یافت می شود، ولی «حکمت متعالیه» با مدد گرفتن از تعالیم مترقّی اهل بیت : و براهین قویم عقلی و الهامات صائب معنوی توانسته است مقصود حقیقیِ دیدگاه اهل بیت : را عیان و آن را به شکل فلسفی تثبیت نماید. پذیرش حدوث عالم همراه با تبیین همیشگی بودن فیض الهی، تحلیلی دقیق از «محدودیّت» اشیاء و اثبات «مملوکیّت» به معنای حقیقی برای ذات مخلوقات و تبیین جلوه خدائی بودن اشیاء، از مهمترین آموزه های روائی و فلسفی است که راه برای تبیین نقلی و عقلی آن ها هموار گردیده است.
بررسی تاریخی مقوله عالم اکبر و عالم اصغر از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا
نویسنده:
رحیم عبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مراد از عالم کبیر، جهان موجود با نظام کلی و جملگی خود می باشد که به آن انسان کبیر هم گفته اند مراد از ‏عالم صغیر انسان (بنی بشر) می باشد که خود جهان کوچکی است که جهان بزرگ در آن منطوی است. از آنجا ‏می توان به اهمیت بحث پی برد که در آن دو چیزی با هم مقایسه می شوند که در یک سوی آن جهان وجود با ‏نظام کلی و جملگی خود قرار دارد و در دیگر سو انسان به عنوان خلیفه خداوند در روی زمین. همان انسانی ‏که بعد از نیل به مرتبه انسان کامل آیینه تمام نمای حق می شود.‏برای پاسخ دادن به پرسشهایی از قبیل اینکه؛ عالم اکبر و عالم اصغر چیست؟ آیا عالم اکبر و عالم اصغر ریشه ‏در اساطیر دارد؟ آیا عالم اکبر و عالم اصغر یک مفهوم کهن الگویی است؟ آیا مفهوم انسان کامل در عرفان ‏اسلامی ریشه در مقوله عالم اکبر و عالم اصغر دارد؟ آیا مفهوم عالم اکبر و عالم اصغر در فلسفه اسلامی دنباله ‏مستقیم همین مقوله در اندیشه ی فیلسوفان یونان باستان است؟ آبعد از تح یا ملاصدرا در مقوله عالم اکبر و ‏عالم اصغر تحت تاثیر ابن عربی بوده است؟ ‏‏ می توان گفت که عالم اکبر و عالم اصغر ریشه در اساطیر ایران و جهان باستان دارد و یک نمونه از مفاهیم ‏کهن الگویی می باشد. همچنین به نظر می رسد که مفهوم انسان کامل در عرفان و فلسفه اسلامی ریشه در مقوله ‏عالم اکبر و عالم اصغر دارد و دنباله همین مقوله در اندیشه فیلسوفان یونان باستان می باشد. و علی رغم ‏تشابهات و تفاوتهای زیاد بین نظریه ملاصدرا و ابن عربی می توان گفت که وی در نظریه عالم اکبر و عالم ‏اصغر به شدت تحت تاثیر ابن عربی می باشد.‏
نفس از دیدگاه خواجه نصیر طوسی و ابن میثم بحرانی
نویسنده:
مرتضی حاجی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حقیقت نفس یکی از مسائل بحث انگیز در حوزۀ فلسفه است، از آنجا که در علوم عقلی و روانشناختی، حل بسیاری از مسائل به شیوۀ تبیین این موضوع بستگی دارد، بنابراین نفس و ماهیت آن همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. تحقیق حاضر این مسأله را تحت عنوان « نفس از دیدگاه خواجه نصیر و ابن میثم» به صورت مطالعۀ تطبیقی بررسی کرده است. عمده دیدگاه خواجه در باب علم النفس متمایل به ابن سیناست. از این رو نفس را « روحانیة الحدوث و البقاء» می داند. این نگاه که قائل به دوگانگی دربارۀ نفس و بدن است، مشکل اصلی اش توجیه رابطۀ نفس و بدن است. دیدگاه ابن میثم که به گواهی تاریخ، فلسفه و حکمت را نزد خواجه تلمذ کرده است، شاید بیشتر از خواجه، تحت تأثیر آرای ابن سینا است و در بسیاری از موارد با کمی تغییر در عبارات، همان نظرات ابن سینا را مطرح کرده است. نتیجه ای که از بررسی دو دیدگاه حاصل شده، این است که خواجه نفس را مفهوم واحدی می داند که بسیط است و درعین حال می‌تواند صور بسیاری را هم‌زمان حفظ کند و اضداد رابپذیرد. و اینکه خواجه قایل به این است که نفس بدون وساطت ابزاری چون حواس به ذات خود و اندام‌های خود آگاه است و می‌داند که این آگاهی‌ها را دارد.
بررسی تطبیقی وجود محمولی در حکمت متعالیه و فلسفه‌ی کانت و تحلیلی
نویسنده:
مسعود صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفه‌ی اسلامی سوال در مورد محمول واقع شدن وجود، قبل از فارابی مطرح بوده است. بعدها این سوال به صورت جدی‌تری مطرح شد. فیلسوفان مسلمان از طریق قاعده‌ی فرعیه محمول واقع شدن وجود را به چالش کشیده‌، معتقدند اگر در یک هلیه‌ی بسیطه وجود محمول واقع شود دور یا تسلسل پیش می‌آید. در فلسفه غرب نیز محمول واقع شدن وجود مورد تردید و انکار واقع شده است. آغازگر داستان انکار وجود محمولی، هیوم است اما این انکار بیشتر یاد آور نام کانت است. وی می‌گوید وجود محمول واقعی نیست. محمول واقعی آن است که باعث افزایشی در مفهوم موضوع شود اما وجود چون چنین نیست، صرفا نقش رابط را ایفا می‌کند. کانت پس از انکار وجود محمولی برهان‌های وجودی در اثبات وجود خدا را، به دلیل اینکه در این برهان‌ها وجود یک محمول واقعی قلمداد شده است، مخدوش می‌داند. همچنین گزاره‌های وجودی را ترکیبی می‌داند. فیلسوفان تحلیلی نیز ویژگی بودن وجود را انکار کرده‌اند. ایشان وجود را یک محمول درجه دوم می‌دانند. محمول درجه دوم محمولی است که فقط بر مفاهیم حمل می‌شود نه بر اشخاص. در تحلیل فیلسوفان تحلیلی از گزاره‌های وجودی، وجود در جایگاه سور قرار می‌گیرد، لذا معتقدند وجود چیزی بیش از سور قضیه نیست. استدلال ایشان این است که اگر وجود بر اشخاص حمل شود، گزاره‌های وجودیِ موجبه، همان‌گو و سالبه‌ی آنها خودشکن خواهند شد. در دیدگاه ایشان بحث وجود محمولی به مثابه یک بحث منطقی بلکه یک بحث زبانی مطرح شده است.با معیار قرار دادن هستی‌شناسی صدرا خصوصا بحث‌هایش در مورد اصالت وجود، ثبوت الشیء بودن و عکس الحمل بودن گزاره‌های وجودی، نتیجه می‌شود که دیدگاه کانت و فیلسوفان تحلیلی صائب نیست. سه اشکال اصلی بر کانت وارد است. اول اینکه معیار وی در مورد محمول واقعی و غیر واقعی معیاری اعتباری است که می‌توان در مقابل آن به معیارهای دیگری دست یازید؛ دوم اینکه گزاره‌های وجودی ترکیبی انتزاعی‌اند نه ترکیبی محض؛ سوم اینکه بر اساس اصالت وجود و حرکت جوهری آن، وجود است که می‌تواند به عنوان یک ویژگی فزاینده ابراز هویت کند. استدلال اصلی فیلسوفان تحلیلی نیز به دلیل اینکه گزاره‌های وجودی دلالت بر ثبوت‌الشیء می‌کنند مخدوش است. همچنین نظریه صدرا درمورد تخصص وجودروشن می‌کند که وجود حقیقتا باید بر اشخاص حمل شود. تعریف وجود محمولی نیز نشان می‌دهد که بحث وجود محمولی یک بحث فلسفی-منطقی است. اما برهان وجودی نه به خاطر محمول واقع نشدن وجود بلکه به دلیل خلط بین مفهوم و مصداق واجب‌الوجود مخدوش است.
  • تعداد رکورد ها : 8980