جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

تحقيق و توضيح كوتاهي در خصوص ماهيت ابليس است و اينكه آيا او از جنس جن است يا ملك ؟كه در آن با استفاده از آيات و روايات نگارش يافته است. نسخه اي از اين رساله بين برگهاي (118ب-119ب) مجموعه شماره « 1409 » ‌كتابخانه موجود است، متأسفانه بر اثر غفلت و عدم دقت از چشم فهرستنگار سابق اين كتابخانه دور مانده و فهرست نگرديده، كه بدين وسيله استدراك مي شود. (سيد محمود مرعشي) مساله جن بودن ابليس يا ملك بودن او را بگونه اي مختصر با استفاده از آيات و اقوال علماء بررسي كرده است [الذريعه 5/83؛ آية الله فاضل خوانساري 1/192]

اين اثر كه جزوي از كتاب الصافي في شرح الكافي است، در شرح قسم توحيد كتاب كافي كليني است كه مؤلف در صفر 1065ق و در 35 باب شروف به شرح آن كرده. نسخه ديگر اثر او شرح كتاب الايمان كه در جمادي الاول 1067ق تصنيف كرده در كتابخانه پرتوپاشا به شماره 356 موجود است [حكيم اوغلو فارسي - ف ص27]

تكمله اي بر شرح معني بسمله (وفادار مرادي) [آيت الله جليلي 133؛ ]

رساله اي است درعدل الهي وغير از « کاشف العدل » اوست پيرامون چهار مسئله اعتقادي مربوط به عدل الهي كه بنا بگفته مولف، بسياري از مدعيان دانش در فهميدن اين مسائل به گمراهي و ضلالت گرويده اند چون از راهنمائي اخبار و گفته هاي امامان اهل بيت عليهم السلام بدور افتاده اند. وي تفصيل اين اخبار را بكتاب « معارف الانوار » خود حوالت مي دهد. اين رساله در چهار فصل بدين تفصيل: فصل اول: در مسائل جبر و اختيار و استطاعت. فصل دوم: در قضا و قدر و اراده و مشيت. فصل سوم: در سعادت و شقاوت و خير و شر و خلق و تقدير. فصل چهارم: در هدايت و اضلال و توفيق و خذلان. اين رساله راجع به چهارمسأله از مسائل متعلق به عدل است: فصل اول: در مسائل جبر و اختيار و استطاعت؛ فصل دوم: در قضا و قدر؛ فصل سوم: در سعادت و شقاوت، خير و شر و خالق و مقدر؛ فصل چهارم: در هدايت و اضلال، و توفيق و خذلان. آغاز كتاب: بسمله حمدله صلاة اما بعد چنين گويد بنده خاطي محمد کاظم بن محمد شفيع هزار جريبي عفي الله عن جرائمهماکه يكي از اصول پنجگانه كه اعتقاد به آن واجب و تامل و تشكيك در آن كفر است آنست كه خداوند عالم عادل است. انجام كتاب: پس وقتي که مجتمع شود نيت وقدرت وتوفيق واصابه که آن کردن فعل است بروفق شرع مبين درآن وقت تمام مي شود سعادت. [نسخه هاي خطي فارسي، منزوي 2/771؛ الذريعة 5/82؛ مفتي الشيعه ص73؛ مجلس شورا 12/191؛ فهرستواره منزوي 6/126 و 9/244 و 9/420]